. حَنیفـھ☁️ .
#حجاب 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 بانو! در روزگاری که دشمن تمام امیدش از بین بردن حجاب توست... تو همچنان پاک🌹 بمان! تو
دشمن هرروز از سیاهۍچادرت میترسد بانو!
اسلحهات را زمین نگذار:)🙂💔🌸
˼دُخــٺـَࢪاݩِمَہدَۆے³¹³ ˹
سلام
دوستانی که کانال دارن و خانم هستن
تکرار میکنم خانم
اگه میخواهید کانالتون در 150 کانال ایتا
تبلیغ رایگان بشه
به آیدی زیر مراجعه کنید
فقط کانال های مذهبی
@modire1بسع
یه مطلب مهم❌
قابل توجه کسانی که در چالش ها شرکت میکنن و برنده نمیشن❌
لطفا وفتی شرکت میکنید جنبه باخت هم داشته باشید!!!!
یه نفر اومد پیوی من و گفت تو پیام های منو حذف کردی و عکس گرفتی وگرنه من اولین نفر فرستادم 🙂
من دارم این پول رو خرج میکنم و برام مهم نیست که این پول به چه کسی میرسه و چه کسی برنده میشه اما زمانی که من عکس گرفتم ایشون پیام داده بودن و پیامشون اومده بود بالا و تو عکس مشخص نشده بود 🙂!!!
اینم دلیلش👆🏻
و بعد من همچین ادمی نیستم و متوجه میشم که خدایی ناظر اعمال ماست پس شما نگران تهمتی که زدی باش🙂!
مدیر ها گناه دارن 🙂✨
باور نمیڪُنے"??? متن زیرو بخون تا بفهمی.....
مدیرا از وقتی که بخوان چنل بزنن•
باید از پول خرجیشون بدن نت بخرن 💸•
عکس و اسم برازنده واسه چنلشون انتخاب کنن⚙️✨•
بعد باید با هزارتا بدبختی چنل کمعضو پیدا کنن و باهاش تب بزنن😑🔪•
از وقتشون میزارن و دنبال پست های خوب و متنوع و کم پیدا میگردن، و پست میزارن😐🤏🏿•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا در عین اینهمه کار و زحمت و درس🙂💔
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممکنه بعلت کار زیاد با گوشی
عینکیشن و باطری گوشیشون هم باد کنه و کلی غر غر بشنون😑🤏🏿•
و در عین اینهمه کار هر روز بیشتر از ۱۰ نفر هم لف میدن🥺•
باید انتقادهای ممبراشون رو تحمل کنن😑•
عکسایی رو که خیلی دوست دارن رو پاک کنن 😔 تا بتونن عکسا و فیلمهایی که ممبراشون درخواست داده بودن ، لود کنن🥨🖤•
دستاشون بخاطر زیاد دست گرفتن گوشی ، درد بگیره 🫂❕•
برای پیدا کردن مطلبهای مختلف گوشیشون ویروس بگیره❕•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا پشیمون شدی از چنلایی که عضو شدی لفت دادی؟ ....
حالا پشیمون شدی از درخواست دادن ویدیو هایی خیلی سخت میشه پیدا کرد؟
و بعضیا بعد از اینکه میبینن درخواستشون گذاشته شده تشکر هم نمیکنن تازه ایراد هم میگیرن‼️💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه مدیر و یا ادمین چنلی هستی تو چنلت بفرست تا مدیرای تو چنلت هم تو چنلشون بفرستن"
از تا این پیام به دست همه مدیری برسه...
بازم لفت بدید حالا🙂💔
★┅═┅═─
#درک_کنیم:)
#لفت_ندیم:)
اگر هم لفت میدین اول دلیلش رو بگین 😔‼️
بیاین همگی قول بدیم که دیگه لفت نمیدیم و تازشم زیادم میشیم:) اگرم میخواین لفت بدین جوین نشین:)
بفرستید چنلاتون
˼دُخــٺـَࢪاݩِمَہدَۆے³¹³ ˹
۱. حمایت کنید🌱
۲. بله، آیدی بدید بیام پیوی🌱
۳. ممنون ازتون🌱
۴. برای کسی که این پیام رو نوشته متاسفم🌱
۵. ممنونم🌱
۶. لطفا درک کنید، امتحانای ما شروع شده، هر روز سه تا امتحان دارم!🌱
۷. حتما🌱
۸. بنده هستم بفرمایید🌱
#ناشناس👀
. حَنیفـھ☁️ .
۱. حمایت کنید🌱 ۲. بله، آیدی بدید بیام پیوی🌱 ۳. ممنون ازتون🌱 ۴. برای کسی که این پیام رو نوشته متاسفم🌱
۱. کانالتونو چک میکنم، اطلاع میدم خدمتتون🌱
۲. ممنون🌱
۳. حمایت🌱
۴. حتما، ممنون🌱
۵. حمایت🌱
۶. ممنون، حتما🌱
۷. آیدیتون رو بدید بیام پیوی🌱
۸. حتما🌱
۹. حمایت🌱
۱۰. #ثبتکانال و #ادمیݩساز کارای خودمونن، با اینشات آنلاک شده🌱
#ناشناس👀
. حَنیفـھ☁️ .
۱. کانالتونو چک میکنم، اطلاع میدم خدمتتون🌱 ۲. ممنون🌱 ۳. حمایت🌱 ۴. حتما، ممنون🌱 ۵. حمایت🌱 ۶. ممنون،
۱. آیدی بدید میام پیوی🌱
۲. خواستید تشریف ببرید🌱
۳. خواهرا کسی خواست تشریف ببره🌱
#ناشناس 👀
. حَنیفـھ☁️ .
۱. آیدی بدید میام پیوی🌱 ۲. خواستید تشریف ببرید🌱 ۳. خواهرا کسی خواست تشریف ببره🌱 #ناشناس 👀
۱. گروه؟🌱
۲. ببینیم چندنفر پایَن؟🌱
۳. آزاد، میسپرم به خودتون🌱
۴. سلام ممنون، تایم مشخصی نداره🌱
۵. حمایت🌱
#ناشناس 👀
. حَنیفـھ☁️ .
۱. گروه؟🌱 ۲. ببینیم چندنفر پایَن؟🌱 ۳. آزاد، میسپرم به خودتون🌱 ۴. سلام ممنون، تایم مشخصی نداره🌱 ۵. ح
۱. دوستداشتید برید🌱
۲. حمایت🌱
۳. بنر برای تبادل بیاید میدم خدمتتون🌱
۴. چک میکنم اطلاع میدم خدمتتون🌱
۵. آیدی بدید بیام پیوی🌱
#ناشناس👀
💖✨💖✨💖✨
✨💖✨💖✨
💖✨💖✨
✨💖✨
💖✨
✨
#دو_مدافع
#پارت_چهل_و_نهم
دستشو گذاشت رو شونمو با بغض گفت:
_داداش علے برام خیلے دعا کن چند وقتہ دنبال کارامم برم سوریہ. دارم دوره هم میبینم اما این آخریا هرکارے میکنم کارام جور نمیشہ.😞
شوکہ شده بودم و هاج و واج نگاهش میکردم موضوع بہ این مهمے رو تا حالا نگفتہ بود.
اخمام رفت تو هم لبخند تلخے زدم دستم گذاشتم رو شونشو گفتم :
_دمت گرم داداش حالا دیگہ ما غریبہ شدیم؟🙂
حالا میگے بهمون؟
اینو گفتم و از کنارش گذشتم.🚶🏻♂
دستم رو گرفت و مانع رفتنم شد:
_کجا میرے علے؟ این چہ حرفیہ میزنے؟ بہ ما دستور داده بودن کہ به هیچ کس حتے خوانواده هامون تا قطعے شدن رفتنمون چیزے نگیم.🙅🏻♂
الان تو اولین نفرے هستے کہ دارم بهت میگم داداش از تو نزدیکتر بہ من کے هست؟
برگشتم سمتش و با بغض گفتم:
_حالا اون هیچے تنها میخواے برے بے معرفت؟ پس من چے؟ تنها تنها میخواے برے اون بالا مالا ها؟ داشتیم آقا مصطفے؟ ایـنہ رسم رفاقت و برادرے؟😢
_علے جان بہ وللہ دنبال کاراے تو هم بودم اما بہ هر درے زدم نشد کہ نشد رفتن خودم هم رو هواست. هرکسے رو نمیبرن ما هم جزو ماموریتمونہ.
خلاصہ اون شب کلے باهام حرف زد و ازم خواست براش دعا کنم.
یک هفتہ بعد خبر داد کہ کاراش جور شده تا چند روز دیگہ راهیہ.
خیلے دلم گرفت.💔
اما نمیخواستم دم رفتن ناراحتش کنم.
وقتے داشت میرفت خیلے خوشحال بود.😃
چشماش از خوشحالے برق میزد.🤩
رو کرد بہ من و گفت:
_حالا کہ من نیستم پنج شنبہ ها کهف یادت نره ها از طرف من هم فاتحہ بخون و بہ یادم باش. از شهداے کهف بخواه هواے منو داشتہ باشن و ببرنم پیش خودشون.🙂
اخمهام رفت تو هم وگفتم:
_این چہ حرفیہ؟ خیلے تک خوریا مصطفے☹️
خندیدو گفت:
_تو دعا کن من اونور هواے تورو هم دارم.😉
بعد از رفتنش چند هفتہ اومدم کهف اما نمیتونستم اینجارو بدون مصطفے تحمل کنم.
از طرفے احتیاج داشتم با شهدا حرف بزنم و دردو دل کنم براے همین بجاے کهف پنج شنبہ ها میرفتم بهشت زهرا.
اولین دورش ۴۵ روزه بود.
وقتے برگشت خیلے تغییر کرده بود مصطفے خیلے خوش اخلاق بود طورے کہ هرجا میرفتیم عاشق اخلاقش میشدن. مردتر شده بود احساس میکردم چهرش پختہ تر شده.👌🏻
تصمیم گرفت بود قبل از این کہ دوباره بره ازدواج کنہ.💍
خیلے زود رفت خواستگارے و با دختر خالش کہ از بچگے دوسش داشت اما چیزے بهش نگفتہ بود ازدواج کرد.💍
دوهفتہ بعد از عقدش دوباره رفت.🚶🏻♂
#کپیباذکرصلواتمانعیندارد
#خانم_علی_آبادی
#ادمین_یا_صاحب_الزمان 😊☺️
💖✨💖✨💖✨
✨💖✨💖✨
💖✨💖✨
✨💖✨
💖✨
✨
#دو_مدافع
#پارت_پنجاهم
دو هفتہ بعد از عقدش دوباره رفت...🚶🏻♂
دلم خیلے هوایے شده بود.
اکثرا تو مراسم تشییع پیکر شهداے مدافع حرم شرکت میکردم.👌🏻
حالم خیلے خراب میشد یاد مصطفے مے افتادم.
مطمئن بودم کہ شهید میشہ خودمو تو مراسم تشییعش تصور میکردم.
اما بخودم میگفتم مصطفے بدون من نمیپره بهم قول داده هواے منو هم داشتہ باشہ.😞
این سرے ۷۵ روز اونجا موند.
وقتے کہ برگشت رفتم پیشش و پا پیچش شدم کہ باید هر جورے شده سرے بعد من رو هم باخودش ببره.
اما اون برام توضیح میداد کہ ایران خیلے سخت نیروهاشو میفرستہ اونجا و منو ظاهرا متقاعد میکرد اما فقط ظاهرا. قلبم آروم نمیشد. هر چقدر هم کہ میگذشت مشتاق تر میشدم کہ برم.🙂
همش از اونجا ، اتفاقاتے کہ میوفتاد کاراهایے کہ میکردن و ... میپرسیدم.
خیلے مقاومت میکرد کہ نگہ اما اونقد پاپیچش میشدم کہ بالاخره یچیزایے میگفت
اسماء نمیدونے کہ اونجا چہ مظلومانہ بچہ ها بہ شهادت میرسن...🥀
علے آهے کشید و ادامہ داد:
_مصطفے میگفت بچہ ها کہ شهید میشدن تا درگیرے تموم شہ دشمن پیشروے میکرد و توے شرایطے قرار میگرفتیم کہ دسترسے بہ جنازه ها امکان پذیر نبود
بدن یچہ ها چند روز زیر آفتاب میموند.
بچہ ها هر طور شده میخواستن جنازه ها رو برگردونن عقب خیلے ها هم تو این قضیہ شهید میشدن.🥀
بعد از کلے درگیرے و عملیات کہ بہ جنازه میرسیدیم بدناشون تقریبا متلاشی شده بود از هر طرفے کہ میخواستیم برشون داریم اعضاے بدنشون جدا میشد.😣
بعضی موقع ها هم کہ جنازه شهدا میوفتاد دست دشمن.😭
چشماش پر از اشک شد و رفت تو فکر میدونستم یاد مصطفے و جنازش کہ بر نگشتہ افتاده.
من هم حال خوبے نداشتم اصلا تا حالا این چیزایے رو کہ میگفت و نشنیده بودم
چادرم رو کشیدم رو سرم و چند قطره اشک از چشمام جارے شد.😭
دیدن علے تو اون شرایط و چیزایے کہ میگفت نبود، اردلان و میلش براے رفتن نگران و داغونم کرده بود.😩
چادر و از رو صورتم کنار زدم و نگاهش کرد صورتش خیس خیس بود.😭
با چادرم اشکاشو پاک کردم.
نگاهم نمیکرد تو حال هواے خودش بود و بہ رو برو خیره شده بود.👀
دلم گرفت از نگاه نکردنش ولے باید درکش میکردم. دستش رو گرفتم و بہ بقیہ ے حرفاش گوش دادم.
_۶ ماه طول کشید تا براے بار سوم بره تو این مدت دنبال کارهاے عروسیش بود
یک ماه بعد از عروسیش باز هم رفت.🚶🏻♂
دیگہ طاقت نیوردم دم رفتن رو کردم بهش و گفتم:
_مصطفے دفعہ ے بعد اگہ منو بردے کہ هیچے نوکرتم هستم اما اگہ نبردے رفاقتمون تعطیل.😠☝️🏻
دوتا دستش و گذاشت رو شونہ هام و محکم بغلم کرد و در گوشم طورے کہ همسرش نشنوه گفت:
_علے دیر گفتے ایشالا ایندفعہ دیگہ میپرم.🙂
بعد هم خیلے آروم پلاکشو گذاشت تو جیبمو گفت:
_اما داداش بامعرفتم میسپرم بیارنت پیش خودم این پلاک هم باشہ دستت بہ عنوان یادگارے.🙃
آخرین بارے بود کہ دیدمش👀
آخرین بارے بود داداشمو بغل کردم.
اسماء آخرم مث امام حسین روز عاشورا شهید شد.🥀
بچہ ها میگفتن سرش از بدنش جدا شد و جنازش سہ روز رو زمین موند آخر هم تو مرز تدمر افتاد دست داعش کہ هیچ جوره بر نمیگرده.😞
حالا من بودم کہ اشکام ناخودآگاه رو گونہ هام میریخت و صورتمو خیس کرده بود.😭
علے دیگہ اشک نمیریخت.
_میبینے اسماء رفیقم رفت و منو تنها گذاشت.😔
از جاش بلند شد رفت بیرون.🚶🏻♂
#کپیباذکرصلواتمانعیندارد
#خانم_علی_آبادی
#ادمین_یا_صاحب_الزمان 😊☺️