eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱میگفت فکر کن سجـده میکنی رفتی تو بغل خدا ...!🤍🌼 🌱سرتو بین دستای خدا حِس کن از وقتی این فکرو کردم نماز بهم بیشتر میچسبه🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 اعصابت بهم ریخته چون فلان آدم تو فامیل قضاوتت کرده، چون همسایه بغلی فضولی کرده، چون اون دوستت خیلی افکارش ایراد داره و... درسته که اینها خوشایند نیست اما سوالم ازت اینه قراره با خودخوری و نشخوار فکری، با درگیر کردن ذهن و روانت با عذاب دادن خودت اون‌ها رو درست کنی داری خودت رو به خاطر اشتباه اونها تنبیه میکنی، لبخند بزن چشمات رو روشون ببند در سکوت خودت باش و از اینکه شبیه‌شون نیستی لذت ببر «🤍🌼» @Harf_Akhaar
به زیباییمون ننازیم ما خلقش نکردیم🤍🌼 افتخار به اصل و نسب خود نکنیم ما انتخابش نکردیم🤍🌼 اگه میتونیم به : اخلاق،منش و انسانیت مون بنازیم🤍🌼 چون خودمون هستیم که اینو میسازیم🌱 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱>>> گاهی وقت ها که آدم به گذشته نگاه میکند ، میبیند روزهایی که غمگین و عصبی و افسرده به نظر می آمد، جزو شادترین روز های زندگی اش بوده است.🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱🌱 دعای چوپان : مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم». مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » به نام خدای آن چوپان… گاهی دعای یک دل صاف،ازصدنماز یک دل پرآشوب بهتراست ! 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
اگر آرامش میخواهی ،🌱 🌱مراقب مردم نباش ... اگر ادب میخواهی،🌱 🌱در کار کسی دخالت نکن ؛ اگر پند زندگی می خواهی ،🌱 در برابر آدمهای احمق سکوت کن!🤍🌼 ‌ @Harf_Akhaar
🌱زندگی از مرگ پرسید؛ چرا تمام انسان ها عاشق من هستند اما از تو متنفرند؟! مرگ پاسخ داد: برای اینکه تو، یک دروغ زیبایی! اما من حقیقتی تلخ..‌.🤍🌼 @Harf_Akhaar
<<🤍🌼>> 🌱_گویا ك جهان بعدِ تو زیبا شدنی نیست حتی گرهِ اخمِ خدا وا شدنی نیست🌱 🌱از حاصلِ ضربِ من و تو عشق به پا شد از خاطره ام عشقِ تو منها شدنی نیست🌱 🌱من با تو ، همیشه همه جا ما شدنی بود من با تو شدن ، ایندفعه گویا , شدنی نیست🌱 🌱آغوشِ من و عشقِ تو و لحظه ی دیدار رویایِ قشنگیست و اما شدنی نیست🌱 🌱از دوریِ هم ، هر دو چه بیمار و خرابیم اندازه ی این عشق ك معنا شدنی نیست🌱 🌱پایان کلامم ، من و تو ، آخرِ این شعر ، با وصله و اصرار و دعا ، ماشدنی نیست :🌱 <<🤍🌼>> @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یافته‌هایت‌ࢪاباباختہ‌هایت‌مقایسہ‌ڪن اگࢪ«خدا»ࢪایافتۍ‌هࢪچہ‌باختۍمهمـ‌نیست:) 🤍🌼 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
🌱اگر بدانيد مردم هزار بار بيشتر به يک سردرد معمولى خود اهميت می‌دهند تا به خبر مرگ من و شما، ديگر نگران نخواهيد شد كه درباره شما، چه فكرى می‌کنند...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱🌱🌱 چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند. یک مرد میانسال وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی دریک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و ... هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم. شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم! خودم تا نصف شب نشستم و ... ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم. فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است. تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت...ماهی را پس بده.........من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم...چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟ من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست. او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم. و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم. چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد رشتی یک وانت ماهی آورده و به پزشکان انداخته است!😂 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 از مردی پرسیدند بچه ت را بیشتر دوست داری یا همسرت رو پاسخ جالبی داد : گفت بچم رو عاشقانه دوست دارم ولی زنم رو عاقلانه گفتم یعنی چی ؟ گفت من عاشق بچم هستم همه کارهاش رو دوست دارم همه افکارش رو وهمه حرکاتش رو همه چیزش برام زیباست حتی اگر برای دیگران بد باشه ولی همسرم را عاقلانه دوست دارم دختر زیبای رویاهای من وقتی با من ازدواج کرد زیباترین موها رو داشت بنابرین الان که بین موهای زیبایش موهای سفید میبینم من اون موهای سفید رو می پرستم وقتی با من ازدواج کرد صورتش بسیار زیبا بود حالا که چروکهای صورتش را می بینم من اون خطهای صورتش رو سجده میکنم وقتی از دست من عصبانی میشه و سکوت میکنه من اون سکوت رو دوست دارم . وقتی به خاطر من چندین سال با نا ملایمات ساخته من اون ساختنش را دیوانه وار دوست دارم پس من نسبت به همسرم عاقلانه عاشق هستم زن هر چقدر هم که بزرگ شود ، همسر شود ، مادر شود ، مادر بزرگ شود ، درونش هنوز هم دختری کوچک چشم انتظار است ،انتظار می کشد برای لوس شدن ، محبت دیدن دستی میخواهد برای نوازش ، و چشمی برای ستایش مهم نیست چند ساله شدی ، زن که باشی ، دنیای درونت همیشه صورتی ست تقدیم به همه ی فرشتگان میهنم @Harf_Akhaar
🌱آرزو می‌کنم وسط این‌همه نمیشه برای تو بشه...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱 کینه ، مانند این است که زهری بنوشی و امیدوار باشی دشمنانت را بکشد! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 صحنه عجیب برای پزشک زنان!: مریض‌هایم را که بستری کردم، رو کردم به خانمی که تازه سقط کرده بود و چشمك زدم و گفتم: «الان دیگه نوبت توئه.» درست در همین لحظه زنی حدودا سی‌ساله با حال نزار که دونفر زیر بغلش را گرفته بودند آمد تو. اگر نگهش نمی‌داشتند می‌افتاد روی زمین. گفتم: «سریع بذارینش روی تخت.» شش‌ماهه باردار بود. دو روز پیش درِ آهنی افتاده بود روی پسر پنج‌ساله‌اش و طفلک فوت كرده بود. حالا آمده بود چون بچه‌اش تکان نمی‌خورد. گفت: «سر خاک بچه‌م بودم که احساس کردم بچه‌ی توی شکمم تکون نمی‌خوره. بهم شربت و نبات‌داغ دادن ولی باز هم حس نکردم.» خیلی دلم برايش سوخت. گفتم: «بخواب ببینمت.» رفتم قلب بچه‌اش را پیدا کنم. بسم الله گفتم و شروع کردم به گشتن. از قبل داشتم هی توی ذهنم به این فکر می‌کردم که اگر قلب نداشت به‌اش چه بگویم؟ بعد با خودم می‌گفتم نه، نه، نه حتما قلب دارد. اصلا حرفش را نزن. حتما قلب دارد. خیلی گشتم. اصلا نمی‌توانستم توی روی مادره نگاه کنم. به‌ام گفت: «خانوم‌دکتر این بچه‌م هم مرده. نه؟ به من راستش رو بگین. اینم مرده؟» گفتم: «مادر هیس.» ولی واقعا چیزی برای گفتن نداشتم. همین‌طور که به مادر می‌گفتم هیس، یک لحظه صدای ضعیفی شنیدم. صدای قلب بچه بود. قلب خودم آمده بود توی دهنم. رو کردم به‌اش و گفتم: «این هم صدای قلب بچه‌ت!» گریه‌اش گرفت. خدا را شکر کرد. یه لحظه دیدم چشماش از بی حالی بسته شد ،یه سرم بهش زدیم و یه ساعتی همون جا خوابید. بعد از بهتر شدن حالش بهش گفتم حتما باید برود سونوگرافی. بعد هم کلی ترساندمش که دیگر از این کارها نکند و یک داغ دیگر به دلش نگذارد. «چشم، ‌چشم» گفت و رفت. یک‌هو یاد آن زنی که سقط کرده بود، افتادم. آمدم بگویم بیاید تو که دیدم نیست. تا دم در رفتم ببینم کجاست. دیدم رفته. بی‌چاره خسته شده بود از بس نوبتش را به مریض‌های اورژانسی داده بودم. حتما توی دلش کلی به من و بیمارستان دولتی فحش داده بود. چه می‌دانم. ولی واقعا نمی‌توانستم مریض‌های اورژانسی را رها کنم. کاش ده‌ها دست داشتم. 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱به زمان بندی خدا اعتماد کن هیچ کار خدا بی حکمت نیست 🤍🌼    @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱آیت الله خراسانی : اگر می‌خواهید با صاحب الزمان عجل‌الله باشید که با آن حضرت بودن نهایت آرزویِ جمیع اولیاء خدا است، هر روز آنچه میسر است برای آن حضرت قرآن بخوانید. 🤍🌼 @Harf_Akhaar ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قانون هایی که باعث میشن زندگی قشنگ تری داشته باشیم: 𝟣- عصر نخواب که مجبور نشی تا صبح بیدار بمونی.🌱 𝟤- حتی اگه میدونین کسی جنبه شوخی رو داره، باز هم دست به تخریبش نزنید.🌱 𝟥- رو کسی که تمام سعیش خندوندنت بود، عیب نذار و فکر نکن وظیفش بوده.🌱 𝟦- به عقاید بقیه احترام بذار.🌱 𝟧- یادت نره که یه روز خوب اومدنی نیست، ساختنیه.🌱 𝟨- هرکاری وقتی داره، وقتی آمادگی شروع کار یا وارد رابطه شدن رو نداری انجامش نده.🌱 𝟩- خودتو برای اینکه یکی دیگرو پیدا کنی،گم‌ نکن.🌱 𝟪- یاد بگیر با خودت خوشحال باشی.🌱 𝟫- تو ذهنت راجع به اتفاقاتی که هنوز نیوفتاده خیال‌پردازی افراطی نکن. خصوصا اگه موضوعش دوست‌داشتن یه نفر باشه.🌱 𝟣𝟢- خودتو برای هرکسی توضیح نده، بذار خودشون بفهمنت.🌱 🤍🌼 @Harf_Akhaar
جهت تلنگر..!🌱 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🤍مهم نیست 🌼که قفلها دست کیست 🤍مهم اینست 🌼که کلیدها دست خداست 🤍از ته دل 🌼دعا میکنم شاه کلید تمام قفلها را 🤍از خداوند هدیه بگیرید . .!! 🌱🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar
🤍موقع شادی، ستایش خدا 🌼موقع سختی، یافتن خدا 🤍موقع آرام، عبادت خدا 🌼موقع دردناک، اعتماد بـه خدا 🤍ودر تمامی مواقع تشکر از” خدا ” 🌼را فراموش نکن... صبحتون بخیر🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar