eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱زندگی از مرگ پرسید؛ چرا تمام انسان ها عاشق من هستند اما از تو متنفرند؟! مرگ پاسخ داد: برای اینکه تو، یک دروغ زیبایی! اما من حقیقتی تلخ..‌.🤍🌼 @Harf_Akhaar
<<🤍🌼>> 🌱_گویا ك جهان بعدِ تو زیبا شدنی نیست حتی گرهِ اخمِ خدا وا شدنی نیست🌱 🌱از حاصلِ ضربِ من و تو عشق به پا شد از خاطره ام عشقِ تو منها شدنی نیست🌱 🌱من با تو ، همیشه همه جا ما شدنی بود من با تو شدن ، ایندفعه گویا , شدنی نیست🌱 🌱آغوشِ من و عشقِ تو و لحظه ی دیدار رویایِ قشنگیست و اما شدنی نیست🌱 🌱از دوریِ هم ، هر دو چه بیمار و خرابیم اندازه ی این عشق ك معنا شدنی نیست🌱 🌱پایان کلامم ، من و تو ، آخرِ این شعر ، با وصله و اصرار و دعا ، ماشدنی نیست :🌱 <<🤍🌼>> @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یافته‌هایت‌ࢪاباباختہ‌هایت‌مقایسہ‌ڪن اگࢪ«خدا»ࢪایافتۍ‌هࢪچہ‌باختۍمهمـ‌نیست:) 🤍🌼 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
🌱اگر بدانيد مردم هزار بار بيشتر به يک سردرد معمولى خود اهميت می‌دهند تا به خبر مرگ من و شما، ديگر نگران نخواهيد شد كه درباره شما، چه فكرى می‌کنند...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱🌱🌱 چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند. یک مرد میانسال وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی دریک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و ... هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم. شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم! خودم تا نصف شب نشستم و ... ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم. فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است. تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت...ماهی را پس بده.........من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم...چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟ من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست. او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم. و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم. چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد رشتی یک وانت ماهی آورده و به پزشکان انداخته است!😂 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 از مردی پرسیدند بچه ت را بیشتر دوست داری یا همسرت رو پاسخ جالبی داد : گفت بچم رو عاشقانه دوست دارم ولی زنم رو عاقلانه گفتم یعنی چی ؟ گفت من عاشق بچم هستم همه کارهاش رو دوست دارم همه افکارش رو وهمه حرکاتش رو همه چیزش برام زیباست حتی اگر برای دیگران بد باشه ولی همسرم را عاقلانه دوست دارم دختر زیبای رویاهای من وقتی با من ازدواج کرد زیباترین موها رو داشت بنابرین الان که بین موهای زیبایش موهای سفید میبینم من اون موهای سفید رو می پرستم وقتی با من ازدواج کرد صورتش بسیار زیبا بود حالا که چروکهای صورتش را می بینم من اون خطهای صورتش رو سجده میکنم وقتی از دست من عصبانی میشه و سکوت میکنه من اون سکوت رو دوست دارم . وقتی به خاطر من چندین سال با نا ملایمات ساخته من اون ساختنش را دیوانه وار دوست دارم پس من نسبت به همسرم عاقلانه عاشق هستم زن هر چقدر هم که بزرگ شود ، همسر شود ، مادر شود ، مادر بزرگ شود ، درونش هنوز هم دختری کوچک چشم انتظار است ،انتظار می کشد برای لوس شدن ، محبت دیدن دستی میخواهد برای نوازش ، و چشمی برای ستایش مهم نیست چند ساله شدی ، زن که باشی ، دنیای درونت همیشه صورتی ست تقدیم به همه ی فرشتگان میهنم @Harf_Akhaar
🌱آرزو می‌کنم وسط این‌همه نمیشه برای تو بشه...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱 کینه ، مانند این است که زهری بنوشی و امیدوار باشی دشمنانت را بکشد! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 صحنه عجیب برای پزشک زنان!: مریض‌هایم را که بستری کردم، رو کردم به خانمی که تازه سقط کرده بود و چشمك زدم و گفتم: «الان دیگه نوبت توئه.» درست در همین لحظه زنی حدودا سی‌ساله با حال نزار که دونفر زیر بغلش را گرفته بودند آمد تو. اگر نگهش نمی‌داشتند می‌افتاد روی زمین. گفتم: «سریع بذارینش روی تخت.» شش‌ماهه باردار بود. دو روز پیش درِ آهنی افتاده بود روی پسر پنج‌ساله‌اش و طفلک فوت كرده بود. حالا آمده بود چون بچه‌اش تکان نمی‌خورد. گفت: «سر خاک بچه‌م بودم که احساس کردم بچه‌ی توی شکمم تکون نمی‌خوره. بهم شربت و نبات‌داغ دادن ولی باز هم حس نکردم.» خیلی دلم برايش سوخت. گفتم: «بخواب ببینمت.» رفتم قلب بچه‌اش را پیدا کنم. بسم الله گفتم و شروع کردم به گشتن. از قبل داشتم هی توی ذهنم به این فکر می‌کردم که اگر قلب نداشت به‌اش چه بگویم؟ بعد با خودم می‌گفتم نه، نه، نه حتما قلب دارد. اصلا حرفش را نزن. حتما قلب دارد. خیلی گشتم. اصلا نمی‌توانستم توی روی مادره نگاه کنم. به‌ام گفت: «خانوم‌دکتر این بچه‌م هم مرده. نه؟ به من راستش رو بگین. اینم مرده؟» گفتم: «مادر هیس.» ولی واقعا چیزی برای گفتن نداشتم. همین‌طور که به مادر می‌گفتم هیس، یک لحظه صدای ضعیفی شنیدم. صدای قلب بچه بود. قلب خودم آمده بود توی دهنم. رو کردم به‌اش و گفتم: «این هم صدای قلب بچه‌ت!» گریه‌اش گرفت. خدا را شکر کرد. یه لحظه دیدم چشماش از بی حالی بسته شد ،یه سرم بهش زدیم و یه ساعتی همون جا خوابید. بعد از بهتر شدن حالش بهش گفتم حتما باید برود سونوگرافی. بعد هم کلی ترساندمش که دیگر از این کارها نکند و یک داغ دیگر به دلش نگذارد. «چشم، ‌چشم» گفت و رفت. یک‌هو یاد آن زنی که سقط کرده بود، افتادم. آمدم بگویم بیاید تو که دیدم نیست. تا دم در رفتم ببینم کجاست. دیدم رفته. بی‌چاره خسته شده بود از بس نوبتش را به مریض‌های اورژانسی داده بودم. حتما توی دلش کلی به من و بیمارستان دولتی فحش داده بود. چه می‌دانم. ولی واقعا نمی‌توانستم مریض‌های اورژانسی را رها کنم. کاش ده‌ها دست داشتم. 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱به زمان بندی خدا اعتماد کن هیچ کار خدا بی حکمت نیست 🤍🌼    @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱آیت الله خراسانی : اگر می‌خواهید با صاحب الزمان عجل‌الله باشید که با آن حضرت بودن نهایت آرزویِ جمیع اولیاء خدا است، هر روز آنچه میسر است برای آن حضرت قرآن بخوانید. 🤍🌼 @Harf_Akhaar ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قانون هایی که باعث میشن زندگی قشنگ تری داشته باشیم: 𝟣- عصر نخواب که مجبور نشی تا صبح بیدار بمونی.🌱 𝟤- حتی اگه میدونین کسی جنبه شوخی رو داره، باز هم دست به تخریبش نزنید.🌱 𝟥- رو کسی که تمام سعیش خندوندنت بود، عیب نذار و فکر نکن وظیفش بوده.🌱 𝟦- به عقاید بقیه احترام بذار.🌱 𝟧- یادت نره که یه روز خوب اومدنی نیست، ساختنیه.🌱 𝟨- هرکاری وقتی داره، وقتی آمادگی شروع کار یا وارد رابطه شدن رو نداری انجامش نده.🌱 𝟩- خودتو برای اینکه یکی دیگرو پیدا کنی،گم‌ نکن.🌱 𝟪- یاد بگیر با خودت خوشحال باشی.🌱 𝟫- تو ذهنت راجع به اتفاقاتی که هنوز نیوفتاده خیال‌پردازی افراطی نکن. خصوصا اگه موضوعش دوست‌داشتن یه نفر باشه.🌱 𝟣𝟢- خودتو برای هرکسی توضیح نده، بذار خودشون بفهمنت.🌱 🤍🌼 @Harf_Akhaar
جهت تلنگر..!🌱 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🤍مهم نیست 🌼که قفلها دست کیست 🤍مهم اینست 🌼که کلیدها دست خداست 🤍از ته دل 🌼دعا میکنم شاه کلید تمام قفلها را 🤍از خداوند هدیه بگیرید . .!! 🌱🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar
🤍موقع شادی، ستایش خدا 🌼موقع سختی، یافتن خدا 🤍موقع آرام، عبادت خدا 🌼موقع دردناک، اعتماد بـه خدا 🤍ودر تمامی مواقع تشکر از” خدا ” 🌼را فراموش نکن... صبحتون بخیر🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar
. 🌱 خواجه‌‏اى غلامش را ميوه‌‏اى داد . غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام میخورد. خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه‌‏اى از آن ميوه را خود می‌‏خوردم . بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد. پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش میخورى. غلام نيمه‌‏اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه اي را بدين تلخى، چون خوش می‌خورى . غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه شيرين كه از دست تو گرفته‌‏ام و خورده‌‏ام. اكنون كه ميوه‌‏اى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست . صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينی‌هاى بسيارى است كه از تو ديده‌‏ام و خواهم ديد. همیشه از خوبی ادمها برای خودت دیوار بساز هر وقت در حق تو بدی کردند فقط یک اجر از دیوار بردار بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی !!!🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 انگار خدا همه‌ی دلخوشی رو توی این آیه جا داده‌: 🤍«و اللهُ یَعلَمُ ما فی قُلوبِکُم🤍🌼 حواسم هست توی دلت چی می‌گذره…»🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 یوقت میبینی تو خیابون یه نفر به یاد خدا میفته و میگه: خدایا قربونت برم. این از اینکه من با وضو رو به قبله از اول تا آخر مفاتیح رو بخونم و چیزی نفهمم بهتره. @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 قرار بود قاضی‌القضات سودان به شیراز بیاید. من و استاندار به فرودگاه، قسمت تشریفات، رفتیم. وقتی که هواپیما به زمین نشست پای پلکان رفتیم. قاضی‌القضات سودان را به قسمت تشریفات یا همان کلاه فرنگی آوردیم.   اوایل شهریور ماه بود. میوه‌های مختلف شیراز رسیده بود. سبدی از انواع میوه در قسمت تشریفات روی میز گذاشته بودند. هرچه تعارف به اين مهمان کردیم، چیزی نخورد. به استانداری آمدیم. باز انواع میوه‌ها و تنقلات و غیره آماده بود. استاندار خیلی اصرار کرد ولی باز رییس قوه قضاییه سودان میل نکردند. بالاخره استاندار جلسه داشت. مترجم همراه رییس قوه قضاییه سودان برای سرکشی و بازدید به دانشکده حقوق می‌روند. مترجم از او میپرسد: چرا با اینکه زیاد به شما تعارف شد ولی چیزی نخوردید. گفت من از کشور سودان آمده‌ام که مردمش فقیر هستند و دسترسی به این انواع میوه را ندارند. اگر من از این میوه‌ها بخورم، از عدالت ساقط میشوم و در برگشت و مراجعت به سودان عادل برای قضاوت بین مردم آن سرزمین نیستم. بنابراین حق خوردن از این میوه‌ها را ندارم. و اتفاقاً استاندار کلی هدیه به او داد که قبل از حرکت همه را نوشت که متعلق به دانشکده حقوق سودان است. استاندار گفت که اینها را ما به خودتان داده‌ایم. گفت من الان خودم نیستم، رییس قوه قضاییه سودانم. بنابراین هرچه شما بدهید به عنوان من داده‌اید، نه خودم. (+مقایسه کنید با رشوه و اختلاس گرانِ ما...) 🤍🌼 @Harf_Akhaar
میگن با هرکس🌱 مثل خودش باید رفتار کرد،🌱 ولی یه جاهایی دیگه ادم🌱 خجالت میکشه🤍 مثل بعضیا باشه...🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 بنا نیست تودنیا به هرکی محبت کردی ازش خیر ببینی...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 یکی نزد حکیمی آمد و گفت : خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده ؟؟؟ حکیم با تبسم گفت : او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید... تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی ؟؟؟ یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم... 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱هرلحظه خدا را صدا بزن ڪشتي نوح را یڪ غیر حرفه اے ساخت ... اما ڪشتې تایتانیڪ را هزاراڹ حرفه اے... با خدا باش تا هیچ طوفانې نتواند در مقابلت قد علم ڪند..🤍🌼 ‌ @Harf_Akhaar
🌱بی تو حیرانم، میان کوچه های زندگی می روم هر جا به دنبال صدای زندگی🤍🌼 🌱در هوایت بیقرارم ای قرار قلبها من ترا خواهم فقط تنها برای زندگی🤍🌼 🌱همچو مرغِ در قفس، زندانی ام ،بی بال و‌پر گر چه در می آورم من هم، ادای زندگی🤍🌼 🌱بینوایم، همدمی در این جهان غیر از تو نیست همنوا گشتم زلطفت، با نوای زندگی🤍🌼 🌱علم غیب و راز هستی را تو می دانی اگر هیچ می دانی که هستم در کجای زندگی؟🤍🌼 🌱ای طبیبم ، زخم هایم گر نیابد مرهمی می شوم نابود من هم پا به پای زندگی🤍🌼 🌱عمر محدود مرا چون فرصت تکرار نیست الفتی دیرینه دارم با خطای زندگی🤍🌼 🌱تاکه فرصت هست باید زندگی را زنده کرد نیست ممکن بر کسی دیگر قضای زندگي🤍🌼 🌱قطره ای هستم که می خواهم رسم بر بحر تو نیست جز دیدار روی تو بهایی زندگی🤍🌼 🌱با نگاهی این دل آشفته را مدهوش کن تا شود روشن ز چشمانت فضای زندگی🤍🌼 @Harf_Akhaar ‌‌‎‌‌‎‌
🌱 استادپناهیان‌میگه: گیرتوگناهات‌نیست! گیرتوکارای‌خوبیه... که‌انجام‌میدی... ولے نمیگی"خدایابه‌خاطرتو"...! اخلاص‌یعنی خدایافقط‌تو‌ببین‌حتی‌ملائکه‌هم‌نه.‌..‌🤍🌼 @Harf_Akhaar
∞🌱🌱🌱... از یه پزشک متخصص زیبایی شنیدم که می گفت" من خیلی از بیمارانم رو با این جمله از عمل زیبایی منصرف کردم و واقعا دیدگاهشون به خودشون رو تغییر دادم...🤍🌼 می گفت: خیلی ها شاکین که چرا توی عکس خوب نمیفتن و از خودشون توی عکس ها خوششون نمیاد و فکر می کنن اصلا زیبا نیستن،🤍🌼 تصور کنید یه غروب زیبایی رو داری تماشا می کنید. همون لحظه تصمیم میگیری که ازش یه عکس هم بگیری، بعد ها که به اون عکس نگاه می کنی، با خودت میگی "این عکس اصلا نمی تونه اون حجم از زیبایی رو که اون غروب داشت توصیف کنه"🤍🌼 واقعیت خیلی از عکس های شما هم همینه. اصلا قابل توصیف زیبایی شما نیست و فقط ذره ای از اون زیباییه🤍🌼 + خلاصه اینکه؛ خیلی وقت ها لازمه نگاهمون به خودمون رو تغییر بدیم یا زاویه دیدمون نسبت به خودمون رو عوض کنیم تا ارزش و زیبایی رو درک کنیم.🤍🌼 @Harf_Akhaar
داستان یک خرافه<<< 🌱🌱🌱 ریشه تاریخی ضرب المثل بزن به تخته بزنم به تخته یا بزن به تخته نوعی خرافه‌ است که در آن، شخص پس از آنکه سخن مثبتی در رابطه به خود بر زبان آورد و یا یک موضوع مورد علاقه‌اش به وقوع پیوست، برای دوری از بدشگونی قضا و قدر، با دست به یک تکه چوب می‌زند یا آن را لمس می‌کند. در گذشته در بسیاری از نقاط دنیا زمانی اعتقاد مردم بر این بود که خدایان درون درخت زندگی می کنند، پس درخت یک چیز مقدس بود بنابراین بت های خود را از چوب درخت می ساختند. آنها وقتی احتیاج به کمک خدای درختی پیدا می کردند، به درخت نزدیک می شدند و بر آن دست می کشیدند. یا اینکه به بت ها چوبی میزدند که به اصطلاح خدا را بیدار کنند تا از آنها حفاظت کند. امروزه نیز بسیاری از مردم بدون این که علتش را بدانند هر وقت می خواهند از چشم بد دور بمانند یا چیز بدی اتفاق نیفتد به تخته می زنند. در بعضی از کشورها همچون اسپانیا، مرسوم است که پس از وقوع امری که ممکن است باعث بروز بدبیاری گردد، همچون برخوردبا یک گربه سیاه در خیابان و یا عدد سیزده قطعه چوبی را لمس‌میکنند🤍🌼 @Harf_Akhaar