eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱 «بهترین زمان برای کاشتن یک درخت بیست سال پیش بود، دومین زمانِ خوب برای کاشتنش همین حالاست.» این یک ضرب‌المثل چینی است و مایی که خیال می‌کنیم برای همه چیز دیر است و کاش زودتر شروع کرده بودیم را هدف گرفته. در سال‌های دانشگاه همیشه یکی دو دانشجو سر کلاس‌ها حضور داشتند که سنشان از باقی بچه‌ها بیشتر بود. آنها از معدود دانشجوهایی بودند که درس را جدی می‌گرفتند، در بحث‌ها مشارکت می‌کردند، دلیل حضورشان در دانشگاه را می‌دانستند و زمانی برای هدر دادن نداشتند. آمده بودند که چیزی یاد بگیرند و از پولی که خرج کلاس‌ها می‌کنند بهترین بهره را ببرند. آن سال‌ها در صورت بیشتر ما جوانک‌های بیست ساله پوزخندی مستتر بود و لابد با دیدن اشتیاق و جدیت آنها «سر پیری معرکه گیری» در مغزمان پلی می‌شد. اما حالا فکر می‌کنم این شروع‌های دوباره چه حرکت جالب و جسورانه‌ای است و چه خوب است که بعضی آدم‌ها برای جملات بازدارنده‌ای چون «دیگه دیره» و «دیگه از ما گذشته» تره خرد نمی‌کنند. آدم‌هایی که در شصت سالگی ساز یا زبانی تازه یاد می‌گیرند، در چهل سالگی تازه می‌فهمند شغلی که همیشه گرفتارش بودند کار محبوبشان نیست و حرفه‌ای متفاوت را آغاز می‌کنند، در سی و هشت سالگی اولین فیلم کوتاهشان را می‌سازند و با دانشجوهای نوزده ساله رقابت می‌کنند، در هفتاد سالگی رابطه‌ی عاشقانه تازه‌ای را تجربه می‌کنند، در پنجاه سالگی راهی سفرهایی متفاوت با گذشته می‌شوند، در بیست و چهار سالگی پا به پای بچه‌های هفت هشت ساله شنا کردن را می‌آموزند و از پوزخند دیگران نمی‌ترسند، زنده و تحسین برانگیزند. 🌱درود بر شور زندگی!🌱 @Harf_Akhaar
▫️چــهار چیز را پیش از چــهار چيز غنیمت شمار ▫️ جــواني پیش از پیری صحت پیش از بيماري توانگری پیش از فقر و زندگی پیش از مرگ @Harf_Akhaar
📗پندانه ▫️ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺳﯿﺎبی ﻣﯽ‌ﮔﺬﺷﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺰﻧﺪ، لحظه ای ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﺵ ﺳﻨﮓ‌ﻫﺎﯼ ﺁﺳﯿﺎب ﻭ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ، ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽ‌ﺷﻨﻮﯾﺪ؟ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ؟» ▫️ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻧﻪ، ﻣﺎ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻨﻮﯾﻢ.» ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻡ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺷﺖ ﻣﯽ‌ﺳﺘﺎﻧﻢ ﻭ ﻧﺮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ.» ▫️درشت می ستاند و نرم باز می دهد، یعنی اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تند از کسی شنیدید، به او نرم و نازک پاسخ دهید؛ مانند آسیاب. @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ درزندگی ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ‏« ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ‏» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ . ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ . ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ . ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ . ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ . ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ. ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ… @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید برای بعضی "از دست دادن‌ها" از خدا تشکر کرد و برای بعضی رفتن‌ها، از آدم‌ها ...! باید تشکر کرد که رفتند و ما را قوی‌تر کردند. باید تشکر کرد که ما را با نعمت بزرگِ نداشتن خودشان آشنا کردند. که گاهی نداشتن‌ها پر منفعت‌تر است از داشتن‌ها، و از دست دادن‌ها آموزنده‌تر است از به دست آوردن‌ها ! باید اعتراف کرد که اگر نمی‌رفتند ما هرگز ارزش واقعی خودمان را نمی‌فهمیدیم و تنهایی ایستادن را بلد نمی‌شدیم. باید اعتراف کرد که اگر از دستشان نمی‌دادیم، آرامشمان را به دست نمی‌آوردیم. باید اعتراف کرد که اگر هنوز هم بودند؛ ما آدمِ جسورِ امروز نبودیم...🌱 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست؛ شاید آن خنده که امروز، دریغش کردیم، آخرین فرصت خندیدن ماست هرکجا خندیدیم، زندگی هم آنجاست زندگی شوق رسیدن بخداست خنده کن بی پروا خنده هایت زیباست🌱 @Harf_Akhaar
پسركی می خواست خدا را ببیند، او می دانست که باید راه دور و درازی را برای رسیدن به خدا بپیماید. از این رو در داخل چمدانی، چند ساندویچ و نوشابه گذاشت و بدون گفتن به كسی، به سفر رفت. چند كوچه آنطرف‏ تر به پاركی رفت که پیرمردی در انجا به پرندگان، دانه میداد. پسرک در کنار او بر روی نیمكت نشست. بنظر میرسید که پیرمرد، گرسنه است و پسرك هم احساس گرسنگی می كرد. لذا پسرک پس از باز کردن چمدانش، ساندویچ و نوشابه ای را به پیرمرد تعارف كرد. پیرمرد، پس از گرفتن غذا لبخندی به كودك زد. پسرك شاد شد و با هم ساندویج خوردند. آنها به پرندگان در عصر همان روز، غذا دادند بی آنكه با هم‌دیگر، حرف بزنند. پسرك، پس از تاریك شدن هوا فهمید كه باید به خانه بازگردد. هنوز چند قدم، بیشتر برنداشته بود كه خود را در آغوش پیرمرد انداخت. پیرمرد او را با محبت بوسید و به او لبخند زد. وقتی پسرك به خانه رسید، مادرش به او گفت:تا این وقت شب كجا بودی؟ پسرك كه خیلی خوشحال بود؛ گفت:پیش خدا! پیرمرد هم به خانه اش رفت. همسرش متعجب از او پرسید:علت خوش‌حالی ات چیست؟ پیرمرد جواب داد:بهترین روز عمر من، همین امروز بود که با خدا در پارك، غذا خوردم! ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواسمون به حرفایی که میزنیم باشه ...! زبان استخون نداره، اما راحت میتونه یه قلبو بشکونه. راحت میتونه یه زندگی رو خراب کنه راحت میتونه یه رابطه رو سرد کنه. با طعنه و کنایه، آدما رو از هم دور نکنیم دلا رو شور نکنیم چشم عاطفه رو کور نکنیم حواسمون باشه به کی میگیم عزیزم به کی میگیم رفیق به کی میگیم دشمن. مراقب حرفهایی که میزنیم باشیم. زبان استخون نداره. اما راحت میتونه یه دنیارو بهم بریزه راحت میتونه یه قلب رو بشکنه. واسه همیشه.... حواسمون باشه ! @Harf_Akhaar
زندگی را برای همه زیبا بخواه. خواهی دید چطور کائنات، جواب زیبایی برایت باز پس میفرستد. هیچ کار نیکی در این دنیا بی پاسخ نخواهد ماند... پس عشق باشیم و عشق خلق کنیم🤍🌼 @Harf_Akhaar
اسب بعدی کیست؟ مرد ثروتمندی در دهکده‌ای دور زمین‌های زیادی داشت و تعداد زیادی کارگر را همراه با خانواده‌شان روی این زمین‌ها به کار گرفته بود. و برای اینکه بتواند این کارگران را وادار به کار کند یک سرکارگر خشن و بی‌رحم را به عنوان نماینده خود انتخاب کرده بود و سرکارگر با خشونت و بی‌رحمی کارگران و خانواده‌های آنها را وادار می‌کرد روی زمین‌های مرد ثروتمند به سختی و تمام وقت کار کنند تا محصول بیشتری حاصل شود. روزی شیوانا از کنار این دهکده عبور می‌کرد. کارگران وقتی او را دیدند شکایت سرکارگر را نزد شیوانا بردند و گفتند: صاحب مزرعه، این فرد بی‌رحم را بالای سر ما گذاشته و ما به خاطر نان و غذای خود مجبوریم حرف او را گوش کنیم. چیزی به او بگویید تا با ما ملایم‌تر رفتار کند. شیوانا به سراغ سرکارگر رفت. او را دید که افسار اسب پیری را در دست گرفته و به سمتی می‌رود. شیوانا کنار سرکارگر شروع به راه رفتن کرد و از او پرسید: این اسب پیر را کجا می‌بری؟ سرکارگر با بدخلقی جواب داد: این اسب همیشه پیر نبوده است. مرد ثروتمندی که مالک همه این زمین‌هاست سال‌ها از این اسب سواری کشیده و استفاده‌های زیادی از او برده است. اکنون چون پیر و از کار افتاده شده دیگر به دردش نمی‌خورد. چون صاحب زمین‌ها به هر چیزی از دید سوددهی و منفعت نگاه می‌کند بنابراین از این پس اسب پیر چیزی جز ضرر نخواهد داشت. به همین خاطر او از من خواسته تا اسب را به سلاخی ببرم و گوشت او را بین سگ‌های مزرعه تقسیم کنم تا لااقل به دردی بخورد. شیوانا لبخندی زد و گفت: اگر صاحب این مزرعه آدم‌های اطراف خود را فقط از پنجره سوددهی و منفعت نگاه می‌کند، پس حتما روزی فرامی‌رسد که به شخصی چون تو دیگر نیازی نخواهد داشت. آن روز شاید کارگران مزرعه بیشتر از اربابت به داد تو برسند. اگر کمی با آنها نرمی و ملاطفت به خرج دهی وقتی به روزگار این اسب بیفتی می‌توانی به لطف و کمک آنها امیدوار باشی. همیشه از خود بپرس که از کجا معلوم اسب بعدی من نباشم! در این صورت حتماً اخلاقت لطیف‌تر و جوانمردانه‌تر خواهد شد ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
تنها کسی که با من درست رفتار می‌کندخیاطم است که هر بار که مرا می‌بیند ، اندازه‌های جدیدم رامی‌گیرد. بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده‌اندوتوقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.🌱 ‌ @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 آدمها شبیه لیوانند و ظرفیت‌های مشخصی دارند... بعضی‌ها به اندازه‌ی استکان، بعضی‌ها فنجان، و بعضی‌ها هم یک لیوانِ بزرگ! وقتی بیش از ظرفیتِ لیوان در آن آب بریزی، سرریز می‌شود و خیس می‌شوی، حتی گاهی که در اوج بدشانسی باشی و در لیوان به جای آب، شربتی را زیادی ریخته باشی و سرریز شده باشد، لکه‌اش تا ابد بر روی لباست می‌ماند. آدمها هم شبیه لیوانند... لطفاً قبل از ریختن مِهر و عطوفت در پیمانه‌های وجودشان، ظرفیتشان را بسنج و به اندازه محبت کن؛ اگر این کار را نکنی و زیادی محبت کنی، اگر سرریز شدند و محبت بالا آوردند و پیراهنِ احساست را لکه‌دار کردند، فقط از عملکردِ خودت عصبانی باش، نه از آدمها که شبیه لیوانند...!‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
‹‹ دسته گل ›› وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟ دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی. وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست! مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد. شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هركسی در رابطه‌اش تا يكجايی پيش قدم می‌شود تو حرف نمی‌زنی، او می‌زند تو سراغ نمی‌گيری، او می‌گيرد تو دلتنگ نمی‌شوی، او می‌شود تو هديه نمی‌خری، او می‌خرد تو دوستت دارم نمی‌گويی، او می‌گويد اما يكجا با هميشه فرق می‌كند تو نمی‌روی، او می‌رود! می‌دانی هر آدمی تا يكجايی در رابطه‌اش پا پيش می‌گذارد تا رابطه را حفظ كند، اما هرچيزی كه يك طرفه باشد خسته كننده می‌شود و آن آدم جا می‌زند و از يكجايی به بعد می‌فهمد تلاش بيهوده است و رفتن بهترين راه... آنجاست كه ديگر فقط تو می‌مانی و تو!🌱 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 ‍ اجازه ندهید...... کلمات دیگران باعث دردتان شوند. سخنان دیگران باعث رنجش تان شوند. اعمال دیگران زنجیرهایی برای زندانی کردن تان شوند. نابینایی دیگران هدف تان را پنهان کند. ناباوری دیگران عشق تان را لکه دار کند... اجازه دهید.... کلماتتان باعث قوت قلب دیگران شود، الهام بخش شان باشد و مسیرشان را روشن کند. اعمال تان زنجیرهای دیگران را باز کند. دست هایتان چشم بند را از دید دیگران کنار بزند. عشق تان یک نمونه ی درخشان برای دیگران باشد، الهام بخش باورشان شوید. @Harf_Akhaar
‌‌‌‌‌‌‌کاش میشد بیخبر یک حلقه بر در می زدی بـر خیـالاتِ محـالـم رنـگِ بـاور  می زدی🌱 زخـم هـای کهنـه ام دارد مـداوا  می شود کاش بـودی بـر دلم یک زخمِ دیگر میزدی🌱 دلخوشم با خاطراتت هر چه خوب و هرچه بد بۍگمان حتی همان روزی که خنجر میزدی🌱 بی تو ایـن دنیـا جهنـم، مـن اسیر دوزخم کاش میشد شعبه درصحرای محشر میزدی🌱 بی وفـا از داغِ هجرت گشته ام بیمـار و زار کاش میشد این دمِ آخر بـه ما سر می زدی🌱 درهجومِ غصه هایت قلبِ من صد پاره شد کـاش قبـلِ رفتنت در سینه سنگر می زدی🌱 ساحلِ دریای چشمم شد اسیرِ موجِ  خـون یادِ  ایـامی کـه در چشمم تـو لنگر  میزدی🌱 @Harf_Akhaar‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رفاقت یعنی این ... دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود. سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی. حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد. وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است. سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی… می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی. پیروزی یعنی همین. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
دنیایمان درست مثل بازار مس گرهاست عده ای از صدای تیشه هاخسته اند، وعده ای دیگر به نوای به ظاهر گوش خراش میرقصند... این ما هستیم که انتخاب میکنیم لحظه هایمان چگونه بگذرد... @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️گفتم : تو و صبور من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک ... یه اشاره‌ کنی تمومه ... ▪️گفتی : شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه ( بقره/216 ) ▫️گفتم : دلم گرفته ▪️گفتی : مردم باید به فضل و رحمت شاد باشن . ( یونس/58 ) ▫️گفتم : دوست دارم منو ببخشی ▪️گفتی : پس از بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید . ( هود/90 ) ▫️گفتم : یعنی بازم گناه کنم ، بیام ؟ بازم منو می‌بخشی ؟ ▪️گفتی : به جز کیه که گناهان رو ببخشه ؟ ( آل عمران/135) ▫️گفتم : الهی و ربی من لی غیرک ▪️گفتی : ألیس الله بکاف عبده برای بنده‌اش کافی نیست ؟ ( زمر/36 ). @Harf_Akhaar«‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌
خداوندا 🤍 🌱به دل نگیر اگر گاهی 🌙زبانم از شکرت باز می ایستد 🌱تقصیری ندارد 🌙قاصر است 🌱کم می آورد 🌙در برابر بزرگی ات 🌱ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺨﺸش ها 🌙ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی امروز  ما ﻣﻘدر فرما آمین.🤲 شب خوش عزیزان☺️ @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 از غم هجران امامت چه کشیدی بانو شهد دیدار رضا را نچشیدی بانو... صبحتون در پناه نگاه مهربانِ خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و التماس دعا 🖤 🖤 @Harf_Akhaar
🌱در برابر بزرگی مشکلات زندگیت، فراوانی نعمتهای خدا را فراموش نکن🌼🤍 🌱اگر منتظر لحظات شاد باشی، همیشه منتظر خواهی بود ولی اگر باور کنی که شاد هستی، برای همیشه شاد خواهی بود🤍🌼 🌱نقشه خوب امروز، بهتر از نقشه فوق العاده فرداست، با رضایت به گذشته نگاه کن و با اعتماد، رو به آینده حرکت کن🤍🌼 @Harf_Akhaar
"نبخشیدن" باعث کوچک شدن افق نگاهت و پر شدن فضای ذهنت از چیزهایی میشود که "هیچ نیازی" به آنها نداری... "می بخشی" چون؛ به اندازه کافی "قوی" هستی که درک کنی همه آدم ها ممکن است "خطا" کنند… بخشیدن "هدیه ای" است که؛ تو به "خودت" میدهی… به خاطر بسپار که "آدم های ضعیف" هرگز "نمی توانند ببخشند…" بخشیدن خصلت آدم های قوی است… بخشیدن یک "اتفاق لحظه ای" هم نیست... فقط "قدرتمندها" می بخشند… پس "قوی بودن" را "انتخاب" کن… @Harf_Akhaar
‹‹ ابراهیم و آتش و گنجشک ›› نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت. از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟ پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم. گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد. گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟ پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد … و خوشا به حال گنجشکان سرفراز ... ‹‹🌱›› @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 اگر انسانی آرام‌تر، آزاد‌تر و مفید‌تر شده‌تی مطمئن باش که در حالِ رشد هستی... @Harf_Akhaar