بعضیام شب که میشه تنها مسکنی که دارن خداییه که باهاش درد و دل میکنن
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دیالوگ های قشنگ سریال شهرزاد میشه یه کتاب نوشت . .🌱
#شهرزاد
@Harf_Akhaar
🤍#داستــــــــــان_شـــــــــب🤍
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکر کرد کاش قادر بود به او کمک کند، وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد
و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز را در تاریکی کشت ...
سال ها گذشت و روزی مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و خدم و حشم فراوان. وقتی راز موفقیتش را جویا شدند، زن گفت سال ها پیش من تنها یک بز داشتم ویک روز صبح دیدیم که مرده. مجبور شدیم برای گذران زندگی هر کدام به کاری روی آوریم. فرزند بزرگم یک زمین زراعی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا و دیگری با قبایل اطراف داد و ستد کرد... مرید فهمید هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشد و تغییرمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و تغییرات بهتر آن را قربانی کرد.
بُز شما چیست؟!
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
این چنل تو انتخاب غذا خیلی خوش سلیقس🥲؛
𝘊𝘩𝘢𝘯𝘦𝘭 >>>
https://eitaa.com/joinchat/3050569827C3a03ef260c
غذای هایی که تو چنلش میذاره واقعا خاص و خوشمزست😶🌫️🌱 :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴برخیزید که هنــگامِ حضور اســـت
✌️#دختران_انقلاب برگزار میکند
اجتــماعِ صــد هــــزار نفــــری و خانوادگی
#حجــــــــــاب #پنجشنبه #۴مردادماه
🌹همراه با اهدای روسـری
متبرک به حرم اباعبدالله الحسین(ع)
زمان:از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۳۰
مکان:ورزشگاهِ صد هزار نفری آزادی
❌جهت اطلاعات بیشتر وارد کانال زیر شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌼 🌼
🌼 🌼
🌼 1403/4/29 🌼
🌼 🌼
🌼 🌼
آخرین جمعه تیر ماهتون عالی و بینظیر🤍🌼
مهربانان آدینه تون بخیر و شـادی🤍🌼
امـیدوارم یـه روز عـالی کنار🤍🌼
خـانـواده و عـزیـزانتـون 🤍🌼
داشته باشید
محـفل خـانـواده تـون 🤍🌼
گرم و صمیمی و زندگیتون
پـراز عـشق بـاشـه........🤍🌼
روزتون سرشاراز زیبایی🤍🌼
@Harf_Akhaar
انسانهايى كه نمیبخشند،
بار اشتباهات ديگران را روى شانهی خود حمل میكنند و خوشبختى و انرژى كه بايد صرف ساختن زندگى خود كنند را به پاى كينه فدا میكنند.
انسانهايى كه نمیبخشند، دچار تکرار افکار ناخوشایند ذهنى هستند و بدى ديگران را دوباره و چندباره مرور میكنند.
اين افراد بيشتر مريض میشوند و احساس خوشبختى كمترى دارند.
در مقابل، كسانى كه میبخشند سالمترند زيرا اشتباهات ديگران را رها میكنند تا خود آزاد شوند.
فراموش نكنيد بخشيدن كسى به معناى قبول كردن آن فرد در زندگى و اجازهی تكرار اشتباهاتش نيست.
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جا خواهد ماند
چایمان ته فنجان
كودكى هامان در كوچه ها
بغض سنگین شادمانىها در گلویمان
و معشوقه هایمان در دوردست ها...
انصاف نیست؛
یک بار به دنیا آمدن
و هزاران بار قبل از مرگ
از دنیا رفتن ...
از ترس، از حرص
از بغض، از حسرت
از خشم، از عصبانیت
از نفرت، از پرخاش
از بد دلی، از دنیا رفتن ...
من معتقدم که
سوال اساسی این نیست که
آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد...
من معتقدم سوال اساسی اینه که
آیا قبل از مرگ تو زندگی کرده ای ...
دلی رو به دست اوردی
لبی را شاد کردی و به لبخند کشوندی ...؟!
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
کفه ترازو
لوئيز رِدِن، زني بود با لباسهاي کهنه و مندرس و نگاهي مغموم.
وارد خواربارفروشي محله شد و با فروتني از صاحب مغازه خواست کمي خواربار به او بدهد.
به نرمي گفت شوهرش بيمار است و نميتواند کار کند و شش بچهشان بيغذا ماندهاند.
جان لانگ هاوس، صاحب مغازه، با بياعتنايي محلش نگذاشت و باحالت بدي خواست او را بيرون کند.
زن نيازمند درحاليکه اصرار ميکرد، گفت: آقا شما را به خدا بهمحض اينکه بتوانم پولتان را ميآورم.
جان گفت: نسيه نميدهد.
مشتري ديگري که کنار پيشخوان ايستاده بود و گفتوگوي آن دو را ميشنيد به مغازهدار گفت: ببين اين خانم چه ميخواهد خريد اين خانم با من.
خواربارفروش گفت: لازم نيست خودم ميدهم ليست خريدت کو؟
لوئيز گفت: اينجاست.
ليستت را بگذار روي ترازو بهاندازهي وزنش هر چه خواستي ببر!
لوئيز با خجالت يکلحظه مکث کرد، از کيفش تکه کاغذي درآورد و چيزي رويش نوشت و آن را روي کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب ديدند کفهي ترازو پايين رفت.
خواربارفروش باورش نميشد.
مشتري از سر رضايت خنديد.
مغازهدار با ناباوري شروع به گذاشتن جنس در کفهي ديگر ترازو کرد کفهي ترازو برابر نشد، آنقدر چيز گذاشت تا کفهها برابر شدند.
در اين وقت، خواربارفروش با تعجب و دلخوري تکه کاغذ را برداشت ببيند روي آن، چه نوشته است.
کاغذ ليست خريد نبود، دعاي زن بود که نوشته بود:
اي خداي عزيزم تو از نياز من باخبري، خودت آن را برآورده کن.
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
دنیا انقدر بی حساب، کتاب ام نیست
هر چه با هر که کنی، بر تو همان می گذرد
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذای نذری کوئیت 🖤
دلت وصل به حسین...
🖤🌼🖤🌼🖤🌼🖤🌼🖤🌼
#محرم
@Harf_Akhaar
همیشه فرصت انتخاب نداری.
خیلی از شانس های زندگیت
یکبار اتفاق میوفته
و دقیقا زمانی از دستش میدی که
انجامشو به روز بعد موکول میکنی..
@Harf_Akhaar
#ناخدا_و_پيراهن_قرمز
يه کشتي داشت رو دريا ميرفت، ناخداي کشتي يکهو از دور کشتي دزداي دريايي رو ديد.
سريع به خدمهاش گفت: براي نبرد آماده بشين، ضمناً اون پيراهن قرمز من رو هم بيارين.
خلاصه پيراهنه رو تنش کرد و درگيري شروع شد و دزداي دريايي شکست خوردن.
کشتي همينطوري راه شو ادامه ميداد که دوباره رسيدن به يه سري دزد دريايي ديگه!
باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشين و اون پيراهن قرمز منم بيارين تنم کنم!
خلاصه، زدن دخل اينيکي دزدا رو هم آوردن و باز به راهشون ادامه دادن.
يکي از ملوانا که کنجکاو شده بود از ناخدا پرسيد: ناخدا، چرا هر دفعه که جنگ مي شه پيراهن قرمزتو ميپوشي؟
ناخدا ميگه: خوب براي اينکه توي نبرد وقتي زخمي ميشم، پيراهن قرمزم نميذاره خدمه زخماي من و خونريزي مو ببينن درنتيجه روحيهشون حفظ مي شه و جنگ رو ميبريد
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
تو زندگی فقط به دو نفر اعتماد کن
اونی که تو آینه نگاه میکنیو
میبینیش
اونی که تو آسمون نگاه میکنیو
نمیبینیش
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این همه حرص حرف دیگران رو نخورید
به قول مولانا:
«او همه عیبِ تو گیرد تا بپوشد عیبِ خود
@Harf_Akhaar
🔅 #پندانه
✍ قرض زیاد، انسان خوشقول را بدقول میکند
🔹روزی مرد آبروداری را دیدم که گریه میکرد. از وی علت را جویا شدم.
🔸او گفت:
از مرد خسیسی مبلغی قرض گرفتهام و از پرداخت آن عاجزم. هر روز به درِب خانهام میآید و مزاحم همسرم میشود.
🔹به او گفتم:
چرا از او شکایت نمیکنی؟
🔸گفت:
به خدا اگر مسئله قرض نبود، خودم از خانه بیرون میآمدم و زیر گوشش میزدم ولی چون بدهکارم، اگر با او جروبحث کنم و بگویم مزاحم خانه من نشو، در گوشهای رفته و بلند داد میزند که بدهی خود را بده تا مرا دمِ درِ خانهات نبینی. هرکسی هم صدای دادوفریاد او را بشنود به او حق میدهد که بهدنبال بدهیاش آمده است.
🔅حضرت علی علیه السَّلام میفرمایند:
«قرض زیاد، انسان خوشقول را بدقول میکند.»
💢 همانقدر که قرضالحسنه دادن مستحب است، قرضالحسنه گرفتن مکروه است. سعی کنیم، تا حد امکان قرض نگیریم؛ زیرا بدهی، انسان را نزد همه خوار، زبانش را کوتاه و سرش را به زیر میافکند.
@Harf_Akhaar
🌼کوچه های قدیمی را
باریک میساختند
تا آدما به هم نزدیکتر شوند
حتی در یک گذر...
@Harf_Akhaar
🌼کاش نصف اونقدری که نگران
تناسب قد و وزنمون هستیم
نگران تناسب حرف و عملمون بودیم !
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواظب همدیگه باشیم 👌
#جمعهتونزیبادرکنارهم🌼🤍
@Harf_Akhaar
📚 #حکایت
کاروانی در نزدیک نیشابور در کاروان سرایی شبی را ساکن شدند.در آن کاروان جوانی به نام احمد بود که بسیار ساده و خوش قلب بود. که به خاطر سادگی اش به او احمد بیچاره می گفتند.
شبی در کاروان جنجال شد و هر کس سویی دوید تا اموال خود در جایی پنهان کند که از دست راهزنانی که در حال حرکت به کاروان سرای نیشابور بودند، در امان باشند.
احمد بیچاره، 40 سکه با ارزش طلای اشرفی در جیب شلوار خود داشت. دوستش به او گفت: احمد، برو و این طلاها را در بیرون کاروانسرا خاک کن . احمد گفت: اگر خدا بخواهد یقین کن کسی نمی تواند بدزدد و من در عمرم دروغ نگفته ام .
راهزنان رسیدند و تاراج شروع شد. دوست احمد گفت: برو در گوشه ای در کاروان سرا نزد شتران بخواب. چون دارایی تو در جیب توست و اگر خواب باشی کسی بیدارت نمی کند . احمد گفت: من چنین نمی کنم.
اهل کاروان چون طلاها را پنهان کرده بودند، راهزنان چیزی از طلا ها نیافتند . احمد ، نزد راهزنان رفته و گفت: 40 طلای اشرفی در جیب دارم بیایید و از من بگیرید...
هر راهزنی که این جمله را می شنید بر این جمله می خندیدو می گفت دیوانه است و کسی سمت او نمی رفت ... راهزنان لباس های تمام اهل کاروان را گشتند و طلاهای شان را دزدیدند. به جز احمد بی چاره.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼یه روزی همه ی زخمهای زندگی
خوب میشه....
اما بعضی حرفا ...
هیچوقت فراموش نمیشه...
نه که چون حرفه تلخه، نه ؛
چون کسی بهت میگه که ...
انتظارشو نداشتی...
رفتار بعضی از آدما ...
هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه
شاید اون رفتار از نظر خیلیا،
بد نباشه اما فقط خود تويي که
میفهمی چقدر به خاطر رفتارش
داغون شدی...
بعضی وقتا ...
باید سکوت کنی و فقط
به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی
اما هیچوقتم ....
یادت نمیره که چی بهت گذشت ؛
"تا گذشت" ♥️
@Harf_Akhaar
از کنار مقبرهای می گذشتم
که روی آن نوشته بود :
اینجا آرامگاه مردی
#راستگو و #سیاستمداری بزرگ است
این اولین بار بود که میدیدم 2 نفر را در یک قبر
دفن کردهاند.
#وینستون_چرچیل
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar