eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
° (ع)☀️📖 [16] ° 🍃🌸🍃🌸🍃 • 📌٦٦ مورد در رابطه با الزمان از 🔅به نام خداے علے🔅 🌺🌺: ☀️بخش سوم: 🍂🍂مال💵 حلال💚 می شوند. کم فروشی ⚖ می شود ازدواج با و با صورت میگیرد و عادی می شود فساد می شود 😤 🍂🍂بیت المال 💰وسیله 😎 می شودمسکرات🍾 و نوشیدنی های 🍺حرام می شوند مال ترک می شوند همانند آن .صاحبان مال و ثروت بزرگ🕶 می شوند😱 🍂🍂 مردم قبور محل قرار می دهند هیچ چیز بهتر از در آن زمان نمی باشد زبان 💙 و 💚 کم است مردم شده و از اهل تقلید می کنند😔 🍂🍂 موسیقی🎼 مطرب💃 رواج می یابد و معمول می شود وکسی آن را نمی کند شرب خمرو می خوارگی می کنند .زنان فرزندان خود را 💃 و 🗣تربیت می کنند 💔زیاد می شود صورت مردم 🤗 اما دلهایشان 👹 است حرف حق را می کنند😳 🍂🍂 در ها هر کاری بخواهند می کنند از گناه 👿. فساد . ساز🎻. آواز🎤 و...... از مردم جدا شوی تو را می کنند بالا رفتن ⬆️ در آن زمان عادی می شود شنیدن 👂آیات قرآن📖 می شود😡 التماس دعا 🌺🍃🌺🍃🌺 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 1⃣3⃣ اما عقیــل اصرار می کرد تا این که علــے گداختــــہ را در دست او گذاشت. فریـــاد عقیــل برخاست. علــے بہ او گفت: چگونہ از داغــے آهــن ڪہ آن را گداختـــہ فريــادت بہ آسمــان مےرود، آن وقــت با تقاضـــاے خـودت مےخواهے خـداوند آتـــش را بر مـن آشڪـار ڪـند؟! نــہ بــرادر! 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 من دینـارے از را نـہ براے خودم بر مےدارم و نــہ حاضرم آن را بہ دوستـــان و بستگانــم بدهم. این جــا بـود ڪہ دیدم ماندنـم جایـــز نیست؛ علــے حاڪمــے نبود ڪہ در حڪـومت او بتوانم بہ برسم، لذا گریختــم و بہ نزد شمــا آمـدم. پوزخندے زدم و گفتم: بہ جـاے خوبــــے آمدید؛ اگر در معاویہ باشید و براے جنــگ با علـــے ما را همراهے ڪنید، بہ هر مقدار ثــروت ڪہ بخواهید خواهید رسید. امروز اتفاقــے افتــاد ڪہ دگرگونم ساخـت. پیش از ظہــر بہ اتفاق محمـــد و عبـــدالله بہ منزل دوستــے رفتہ بودم ڪہ زمانــے در مصـــر، بہ مـن خدمــت مےڪرد. شنیـده بــودم مــرده است و امروز سرے بہ فرزندانش زدم تا از آن ها دلجــویے ڪـنم. موقع بازگشت وقتـے از مرڪـز شہـر و از ڪنار مسجــدے مےگذشتیم، چشمم بہ خونینــے افتاد ڪہ بر سر در آویختــہ بودند. عده اے در ڪنار پیراهن ایستاده بودنــد و مــردے داشت براے آنان ے شہـــادت عثمــــــان را مےخواند و چنان از علـــــے و چگونگــے قتل عثمـــان بہ دست او سخن مےگفت ڪہ انگار خـــود در صحنہ ے وقوع قتل حضــور داشته است! او سن و سالــے نداشت و نیڪ مےدانستـم او حتـــے علــــے ڪیســـت و در ڪجـاے دیــن اســلام ایستــاده اسـت! عبــدالله پوزخنـدے زد و گفت: شما هم عجب اے را انداختــہ اید پدر! محمـــد گفت: آخر ڪسے از خود نمےپرسد این همـہ پیراهــن در روز قتل عثمـــان در او چہ مےڪرده است؟؟ گفتم: تا وقتــے این چون طوقــــے برگردن مــردم آویختــہ مےتـوان بر آنـان ڪـرد. علــے این است ڪہ حاضــر نیست طــوق بندگـــے و حمــاقــت را برگردن مـردم بیندازد. او آن قــدر در قــرآن و پسـرعمــویش غـــرق است ڪہ متوجہ نیست نباید باعث مردم شد. اولیـــن بیـــدارے و آگاهـــے مـــردم، خود است. معاویــہ و علـــے در همیــن است. بـہ همیــن دلیــل مــن معاویــہ را تر از علــــے مےدانم. ادامهـ دارد🍃 به قلمـ✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 این رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃