امام شناسی
🌍 #شناسنامه_شیعه 3️⃣ اعلان رسمی #ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام 🌿 ای مردم! این آخرین باری
☀️ «وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا» (النساء/83) ☀️
🌻🍃🌱🌿🌳🌿🌱🍃🌻
💎 امام صادق (ع) فرمود:
✅ #علی_بن_ابی_طالب (ع) و ما ائمه علیهم السلام بعد از او در میان این امت، همچون موسی و عالمی هستیم كه موسی (ع) او را دیدار كرد و با او سخن گفت و از او اجازه همراهی خواست و بدین شكل، خداوند داستان آن دو را در كتابش برای پیامبر (ص) بیان كرده است؛ آنجا كه خداوند به موسی (ع) فرمود:
🔆 «إِنِّی اصْطَفَیْتُكَ علَی النَّاسِ بِرِسَالاَتِی وَبِكَلاَمِی فَخُذْ مَا آتَیْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِینَ» (الاعراف/144) «خدا فرمود: ای موسی من تو را به مقام پیام رسانی خود و همصحبتی خویش بر سایر مردم برگزیدم، پس آنچه را که به تو دادم کاملا فراگیر و از شکرگزاران باش». 🔆
❕سپس فرمود:
🔆 «وَكَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَیْءٍ مَّوْعظَةً وَتَفْصِیلاً لِّكُلِّ شَیْءٍ» (الاعراف/145) «و در الواح از هر موضوع برای نصایح و پند و هم تحقیق هر چیز به موسی نوشتیم» و آن #عالم ، علمی داشت كه در الواح برای موسی نگاشته نشده بود. 🔆
⚠️ موسی گمان می كرد تمامی مسائلی كه در نبوتش به آن نیاز دارد و تمامی علم مورد نیاز، در الواح برای او نگاشته شده است. همان گونه كه مدّعی های علم و فقه چنین گمان می كنند؛ آنان تصور می كنند تمامی #فقه و علم مورد نیاز این امت در دین را دارا هستند و این علم را از #رسول_الله (ص) آموخته اند و حفظ كرده اند. حال آن كه به تمام آنچه رسول الله عالم بود، علم ندارند و از علم او اطلاعی ندارند و او را نمی شناسند.
⛔️ هر گاه از حلال و حرام و احكام از آنان سوال می شود، اگر از رسول الله (ص) چیزی در آن باره، روایت نشده باشد، از این كه مردم آنان را به #جهل نسبت دهند، شرم دارند و اكراه دارند از اینكه نتوانند سوالی را جواب دهند. این چنین است كه مردم، علم را از غیر معدنش طلب می كنند. آنان نیز نظر و قیاس خود را در #دین خدا وارد می كنند و كلام رسول الله (ص) را رها می كنند و می خواهند با بدعت، كار خدا را انجام دهند؛ حال آن كه رسول الله (ص) فرمود: هر گونه بدعتی گمراهی است.
✅ اگر از آنان در مورد مسئله ای در دین خدا سوال شود و از رسول الله (ص) در مورد آن روایتی وجود نداشته باشد، آن را به خدا و رسولش و اولی الامر ارجاع دهند، كسانی كه علم را از #آل_محمد علیهم السلام آموخته اند، پاسخ آن را می دانستند.
🔥 آن چیزی كه آنان را از جستجوی علم در نزد ما باز می دارد، دشمنی و #حسد ورزیدن نسبت به ماست. 🔥
✅ نه، به خدا #سوگند كه موسی نسبت به آن عالم، حسد نورزید. موسی (ع) پیامبری است كه به او وحی می شد و بدین سبب او را دید و خواستار كلام با او شد و از علم او آگاه شد، بلكه نزد او به علمش اقرار كرد و نسبت به او حسد نورزید، آنگونه كه این #امت پس از رسول الله نسبت به علم ما و میراث ما از رسول الله (ص) حسادت ورزیدند و به دانش ما رغبت نداشتند؛ آن چنان كه موسی به آن عالم علاقمند شد و از او اجازه همراهی خواست تا از او #علم بیاموزد و او را ارشاد كند. هنگامی كه از او اجازه همراهی خواست، آن عالم دانست كه موسی نمی تواند با او همراه شود و نمی داند كه او چنان علمی دارد و با او صبر پیشه نمی كند.
🔆 در آن هنگام؛ عالم به او گفت: «إِنَّكَ لَن تَسْتَطِیع مَعیَ صَبْرًا» (الکهف/67) «تو هرگز نمیتوانی که (تحمل اسرار کرده و) با من صبر پیشه کنی». 🔆
❔موسی به او گفت: چرا #صبر نداشته باشم؟
🔆 عالم به او گفت: «وَكَیْفَ تَصْبِرُ علَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا» (الکهف/68) «و چگونه صبر توانی کرد بر چیزی که از علم آن آگهی کامل نیافتهای؟» 🔆
❕موسی با فروتنی و مهربانی از او طلب كرد تا او را بپذیرد: 🔆 «سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعصِی لَكَ أَمْرًا» (الکهف/69) «به خواست خدا مرا با صبر و تحمل خواهی یافت و هرگز در هیچ امر با تو مخالفت نخواهم کرد» 🔆 اما عالم میدانست كه موسی صبر نمیكند.
⚠️ ای اسحاق! به خدا سوگند، امروز، حالت قاضیان و فقها و یاران اینان نیز چنین است، به خدا سوگند، از علم ما آگاهی ندارند و آن را نمی پذیرند و تحمل نمی كنند و از آن بهره نمی جویند و همانطور كه #موسی (ع) بر علم آن عالم در حین همراهی او صبر نكرد، اینان نیز صبر نمی كنند.
✅ موسی دانست كه او چگونه علمی دارد. اعمال عالم برای موسی ناخوشایند بود؛ اما خداوند از آن راضی بود و تنها، همان حق بود. علم ما نیز در میان جاهلان، ناپسند است و از آن بهره نمی جویند، در حالی كه در نظر خداوند، #حق است.
📚 الاختصاص / شیخ مفید / ص258
🌻 جایگاه #میثم_تمار نزد ائمه علیهم السلام 🌻
◾️ جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت به وی و نیز از برخورد شان با او در صحنه عمل، می توان دریافت. صفا و صمیمیتی که میان علی علیه السلام و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت به هم می توان شناخت. حضرت، حتی به مغازه خرما فروشی میثم می رفت و در آن جا با او صحبت می کرد و #قرآن و معارف دین را به او می آموخت.
◾️ یک بار امام علی میثم را به دنبال کاری فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند. یک مشتری برای خریدن خرما مراجعه کرد. حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار!... وقتی میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید که پول های آن شخص، تقلبی است و به حضرت قضیه را گفت. علی علیه السلام فرمود: «آنان هم #خرما را تلخ خواهند یافت.» در همین گفتگو بودند که آن مشتری، خرما ها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است... 1️⃣
◾️ امام باقر علیه السلام می فرمود: «من به میثم بسیار علاقه مندم »، امام صادق علیه السلام به میثم درود فرستاد و از شان والا و مقام بلند او سخن گفت.
◾️ صالح - فرزند میثم - می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: برای من #حدیث بگویید. پرسید: مگر حدیث را از پدرت نیاموخته ای؟ گفتم: آن هنگام من خرد سال بودم... 2️⃣
◾️ امام باقر علیه السلام با این کلام، اشاره به مقام علمی و فضایل کلامی و دانش میثم می کند، به حدی که پسر میثم بودن را زمینه ای می داند که او را از شنیدن و آموختن حدیث، بی نیاز ساخته باشد.
🌴شهادت 🌴
◾️ میثم، پیش از #شهادت از آن با خبر بود و آن را از مولایش علی شنیده بود. امام به میثم تمار گفت: چه خواهی کرد آن روز، که فرزند ناپاک بنی امیه عبیدالله زیاد از تو بخواهد که از من تبری و بیزاری بجویی؟ میثم گفت: نه، به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد! امام: در غیر این صورت، به دارت آویخته و تو را می کشند. میثم گفت: #صبر و بردباری خواهم کرد، این در راه خدا چیزی نیست...
◾️ نه یک بار، بلکه بار ها، علی علیه السلام سرنوشت «شهادت بر سر عقیده و ایمان » را که در #انتظار میثم تمار بود، به او یادآوری می کرد و میثم نیز بدون وحشت و هراس، خود را برای آن «میلاد سرخ» مهیا می کرد.
◾️ این که میثم، از شهادت خویش، خبر داشت و حتی جزئیات آن را هم از زبان مولایش شنیده بود، دلیل دیگری بر عظمت روح و ظرفیت بالا و قدرت ایمان او بود.
◾️ میثم، با این روحیه بالا و شهادت طلب، مدافعی بزرگ از حریم حق و خط ولایت بود. پس از شهادت امیرالمؤمنین گاهی برای زیارت به مدینه می آمد، و از امام حسن و امام حسین علیه السلام جدا می ماند. مردم #کوفه و مدینه پذیرای سخنان میثم بودند و زبان #حق گو و فضیلت گستر میثم، همواره در هرجا به نشر و بیان فضایل علی علیه السلام گویا بود، تا کوشش دشمنان امام در پنهان ساختن #فضیلت های آن حضرت، کمتر به نتیجه برسد. این، سفارش خود امام به میثم بود که فضایلش را نشر دهد.
◾️ صالح (یکی از فرزندان میثم) نقل کرده است که: پدرم گفت: روزی در بازار بودم، «اصبغ بن نباته » یکی از یاران علی علیه السلام نزد من آمد و با حالتی شگفت زده گفت: ای وای... میثم! از #امیرمومنان سخنی دشوار و عجیب شنیدم. گفتم: چه شنیدی؟ گفت: شنیدم که می فرمود: «حدیث و سخن اهل بیت، بسیار سنگین و دشوار است، و آن را جز فرشته ای مقرب یا پیامبری صاحب رسالت یا بنده مؤمنی که خداوند، دلش را برای #ایمان آزموده است، توان تحملش را ندارد و به درک عمق آن نمی رسد.»
◾️ فوری برخاسته، خدمت حضرت علی علیه السلام رفتم و از او نسبت به کلامی که از «اصبغ » شنیده بودم، توضیح خواستم. حضرت، تبسمی کرد و فرمود: بنشین! ای میثم! آیا هر صاحب دانشی می تواند هر علمی را حمل کند و بار آن را بکشد؟! خداوند وقتی به فرشتگان گفت که می خواهم در #زمین ، جانشینی قرار دهم، فرشتگان گفتند: خدایا آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد کند و خون بریزد؟ آن گاه با اشاره ای به داستان حضرت موسی و حضرت خضر و سوراخ کردن آن کشتی و کشتن آن غلام فرمود: پیامبر ما در روز #غدیر_خم دست من را گرفت و فرمود: «خدایا! هر که را من مولایش بودم، علی مولای اوست.» ولی جز اندکی که خداوند، نگاهشان داشت، آیا دیگران این کلام پیامبر را به دوش کشیدند و فهمیده و عمل کردند؟
◾️ پس بشارت باد بر شما! که با آن چه از گفته پیامبر حمل کردید و به آن متعهد ماندید، خداوند به شما امتیازی بخشید که به فرشتگان و رسولان نداد. پس بدون پروا و گناه فضیلت ما و کار بزرگ و شأن والای ما را به مردم بازگویی کنید! 3️⃣
#امام_شناسی #ولایت_پذیری #شیعه اثنی عشری
📚منابع:
1️⃣ بحار الانوار / ج 41 / ص 268
2️⃣ بحار الانوار / ج 53 / ص 112-113
3️⃣ بحار الانوار، ج 20، ص 383.
☀️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
🍃 «كهيعص» (مریم/1) 🍃 «کاف ها یا عین صاد»
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
✍🏻 سعد بن عبدالله قمی در گفتگویی كه با امام حسن عسكری علیه السلام داشته، روایت می كند كه ایشان به من فرمودند: چه چیز تو را به این جا آورده است ای سعد؟ گفتم: احمد بن اسحاق مرا به دیدار مولایم تشویق نموده است. ایشان فرمودند: پس مسائلی كه می خواستی در موردشان بپرسی چیست؟ گفتم: به موقعش ای مولای من. ایشان فرمودند: حال از نور چشمم در مورد آنان بپرس، و با دست به فرزندش (یعنی حضرت #قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره كرد و او به من فرمود: هر آن چه كه برایت مطرح است از من بپرس.
▪️به آن حضرت گفتم: ای فرزند رسول خدا! مرا از تاویل آیه « #کهیعص » باخبر سازید؟
⚫️ ایشان فرمودند: این حروف از اخبار غیبی است و خداوند بنده اش زكریا را از آن مطلع نمود و سپس آن را برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم حكایت كرد و قضیه از این قرار است كه زكریا علیه السلام از پروردگارش پرسید كه اسماء #پنج_تن را به او بیاموزد و خداوند نیز جبرئیل را بر او فرو فرستاد و آن را بدو یاد داد و هرگاه زكریا، محمد و علی و فاطمه و حسن صلوات الله علیهم اجمعین را یاد می كرد، اندوهش از بین می رفت و غصه اش برطرف می گشت، اما هرگاه حسین علیه السلام را به یاد می آورد، بغض گلویش را می گرفت و چشمانش تار می شد.
▪️ به همین خاطر روزی عرض كرد: پروردگارا! مرا چه شده كه هرگاه چهار نفر از آنان را یاد می كنم، با نام هایشان اندوهم برطرف گردد و هرگاه حسین علیه السلام را به یاد می آورم، چشمانم اشكبار می گردد و آه و ناله ام به هوا بلند می شود؟
⚫️ سپس خداوند تبارك و تعالی او را از داستان حسین علیه السلام مطلع نمود و گفت: «كهیعص»، و این چنین كاف، اسم #کربلا است، و هاء به معنای #هلاک عترت، و یاء، #یزید ملعون است كه به حسین علیه السلام ظلم می كند و عین، #عطش حسین علیه السلام می باشد و صاد نیز بیانگر #صبر او است.
▪️ هنگامی كه زكریا علیه السلام این را شنید، سه روز از #مسجد بیرون نیامد و مردم را از داخل شدن به آن منع می كرد و شروع به ناله و گریه می نمود و دعایش این بود: خدایا! آیا بهترین مخلوقت را به مصیبت فرزندش داغدار می كنی؟ خدایا، آیا اندوه این مصیبت را بر ساحت او فرود می آوری؟ پروردگارا! آیا جامه #مصیبت را بر تن علی و فاطمه علیهما السلام می پوشانی و داغ این مصیبت را بر خانه آنان نازل می گردانی؟ 🖤
🙏🏻 در ادامه میگفت: خدایا! مرا فرزندی عطا كن كه در پیری موجب روشنی چشمم گردد، و او را وارث و وصی من بگردان و جایگاه او را نسبت به من به مانند جایگاه #حسین علیه السلام قرار ده و هرگاه او را به من عطا نمودی، مرا با دوستی او مورد آزمایش قرار بده و سپس همان طور كه حبیبت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را داغدار مصیبت فرزندش كردی، مرا نیز داغدار مصیبت فرزندم كن. سپس خداوند، یحیی علیه السلام را بدو بخشید و او را داغدار فرزندش كرد، و مدت بارداری مادر یحیی علیه السلام شش ماه بود، چنان كه مدت بارداری مادر حسین علیه السلام نیز چنین بود.
#حدیث #امام_شناسی #تفسیر_قرآن_کریم #لبیک_یا_حسین علیه السلام #محرم
📚 كمال الدین و تمام النعمة / ص415 / ح21
⚫️ #شهادت حضرت قاسم عليه السّلام ⚫️
▫️ مردان #اهل_بیت امام حسين عليه السّلام يكى بعد از ديگرى به ميدان جنگ مى رفتند، و جماعتى از آنها به دست دشمنان به شهادت رسيدند، #امام_حسین عليه السّلام صدا زد:
💭 «صبرا يا بنى عمومتى، صبرا يا اهل بيتى فو اللَّه لا رأيتم هوانا بعد هذا اليوم ابدا»
💭 «اى پسر عموهايم #صبر و تحمّل كنيد، اى خاندان من شكيبا باشيد، سوگند به خدا هرگز بعد از امروز، خوارى نخواهيد ديد».
▫️ در اين هنگام جوانى (يعنى حضرت قاسم) كه صورتش گويى همانند پاره ماه مى درخشيد، به سوى ميدان خارج شد، و به نبرد با دشمنان پرداخت، سرانجام ابن فضيل ازدى چنان ضربه اى با شمشير بر سرش زد، كه سرش را شكافت، قاسم عليه السّلام از ناحيه صورت بر روى زمين افتاد، صدا زد: ▪️«يا عمّاه! اى عموجان به دادم برس.»▪️ امام حسين عليه السّلام همچون باز شكارى، به ميدان تاخت، و همچون شير خشمگين به دشمن حمله كرد، و شمشيرى بر ابن فضيل زد، او دستش را سپر #شمشیر قرار داد، دستش از آرنج جدا گرديد، نعره او بلند شد، لشكر دشمن آمدند تا ابن فضيل را از دست حسين عليه السّلام نجات دهند، در اين بين بدن نازنين قاسم زير دست و پاى اسبها قرار گرفت، و همان دم به شهادت رسيد. 🏴
▫️ وقتى كه گرد و غبار نشست، ديدند حسين عليه السّلام بر بالين قاسم عليه السّلام ايستاده، و قاسم عليه السّلام از شدّت درد، پاهايش را بر زمين مى سايد، و امام حسين عليه السّلام مى فرمايد:
💭 «بعدا لقوم قتلوك، و من خصمهم يوم القيامة فيك جدّك و ابوك»
💭 «از رحمت خدا دور باد، آن قومى كه تو را كشتند، و كسى كه در #قیامت در مورد تو (در دادگاه عدل الهى) با آنها مخاصمه مى كند جدّ و پدر تو رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و پدرت است».
▫️ سپس فرمود:
💭 «عزّ و اللَّه على عمّك ان تدعوه فلا يجيبك، او يجيبك فلا ينفعك صوته، هذا يوم و اللَّه كثر واتره و قلّ ناصره»
💭 «سوگند به خدا بر عمويت سخت است كه تو او را به يارى بخوانى، ولى او دعوتت را اجابت نكند، يا اجابت كند ولى جواب او سودى به حال تو نداشته باشد، #سوگند به خدا امروز روزى است كه دشمنان عمويت بسيار، و ياورش اندك است».
💔 سپس امام حسين عليه السّلام پيكر به خون تپيده #قاسم عليه السّلام را بر سينهاش گرفت و آن را به سوى خيمه ها آورد و در كنار پيكرهاى شهيدان اهل بيتش، بر زمين نهاد.
#ولایت_پذیری #امام_شناسی #یا_قاسم_بن_الحسن
📚 غم نامه کربلا / اشتهاردی / ترجمه اللهوف علی قتلی الطفوف / ص140-141
🏹🛡 آخرین مدافع امام 🛡🏹
✍🏻 چون کار جنگ سخت شد و سنگ بر پیشانی و تیر سه شعبه بر قلب نازنین #امام_حسین علیه السلام نشست ، دشمنان دست از جنگ برداشتند، سپس بازگشتند، و گرداگرد آن حضرت را گرفتند، ناگاه #عبدالله_بن_الحسن (ع) (كه يازده سال بيشتر نداشت و) بچهاى نابالغ بود از خيمه بانوان بيرون آمد و دوان دوان خود را به عمويش حسين (ع) رسانيد، و در كنار عمو ايستاد.
▫️ امام حسين (ع) وقتى كه او را ديد صدا زد: «خواهرم، او را نگه دار، #زینب سلام اللَّه عليها از خيمه خارج شد تا او را نگهدارد، و به خيمه برگرداند، او به شدت خوددارى كرد و گفت:
◾️ «و اللَّه لا افارق عمّى، سوگند به خدا از عمويم جدا نشوم»
▫️ يكى از دشمنان به نام بحر بن كعب شمشيرش را به طرف امام حسين (ع) فرود آورد، عبد اللَّه به او گفت:
◾️ «ويلك يا بن الخبيثة أ تقتل عمّى، واى بر تو اى فرزند زن ناپاك آيا عمويم را مى كشى؟»
▫️ آن ظالم شمشير را به سوى حسين (ع) فرود آورد، عبد اللّه دستش را سپر #شمشیر قرار داد، دستش بريده و آويزان شد، صدا زد: «يا عمّاه!، اى عمو جان».
▫️ امام حسين (ع) عبد اللّه را به سينه اش چسبانيد و فرمود: «اى برادرزاده! در برابر اين مصيبت #صبر كن، و بوسيله آن از درگاه خدا تقاضاى خير و سعادت كن، كه خداوند تو را به نزد پدران شايسته ات ملحق مى كند؟
🕯 در اين هنگام حرمله (لعنت خدا بر او باد) گلوى او را هدف #تیر قرار داد، آن تير، سر او از بدن جدا كرد، و او در آغوش عمويش حسين (ع) جان سپرد.
#محرم #عاشورا #مقتل #عبدالله_بن_الحسن علیه السلام #لبیک_یا_حسین علیه السلام
📚 غم نامه کربلا / اشتهاردی / ترجمه اللهوف علی قتلی الطفوف / ص147-148
🌴🏴 سهل کاری ﻧﻴﺴﺖ ﺧﻮﻥ ﺁﻝ ﺍﺣﻤﺪ ﺭﻳﺨﺘﻦ 🏴🌴
✍🏻 ﺭﺍﻭﻯ ﮔﻮﻳﺪ: ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺯﺧﻢ ﻧﻴﺰﻩ ﻭ ﺗﻴﺮ ﻭ ﺗﻴﻎ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﻭﻯ ﺑﻪ #قبله ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳِﺮّ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻛﺒﺮﻳﺎ می گفت. دشمنان ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻳﻚ ﻳﻚ ﻭ ﺩﻭ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻗﺘﻞ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﻈﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻭﻯ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺷﺮﻡ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻓﻰ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ؛ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺩﺍﻯ #قیامت ﺍﻳﻦ ﺧﻮﻥ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻧﻨﻤﺎﻳﺪ.
⚫️ سهل کاری ﻧﻴﺴﺖ ﺧﻮﻥ ﺁﻝ ﺍﺣﻤﺪ ﺭﻳﺨﺘﻦ
⚫️ ﺧﺎﻙ ﻏﻢ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻴﺨﺘﻦ
◾️ ﺍﻣّﺎ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺮ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﻗﺘﻞ #امام_حسین ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺗﻌﻠّﻞ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺯﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﻗّﻒ ﻭ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﭼﻴﺴﺖ؟
◾️ ﺯﺭﻋﺔ ﺑﻦ ﺷﺮﻳﻚ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﺯﺧﻤﻰ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﺩ ﻭ ﺩﻩ ﺗﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺳﺮﻭﺭ ﻛﻤﺮ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻭﻯ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﺁﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺁﻳﺪ. ﺳﻨﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﻧﺲ ﻧﻴﺰﻩ ﺍﻯ ﺑﺮ ﭘﺸﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﺩ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻴﻔﺘﺎﺩ. ﺧﻮﻟﻰ ﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﺃﺻﺒﺤﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺳﺮ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺟﺪﺍ ﻛﻨﺪ، ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺭ ﻟﺮﺯﻩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺷﺒﻞ ﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﻣﺘﺼﺪّﻯ ﺁﻥ ﺍﻣﺮ ﻗﺒﻴﺢ ﺷﺪ.
◾️ آورده اند ﺩﺭ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻳﻜﻰ ﺑﻴﺎﻣﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﻭﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻛﻪ ﻛﺸﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺗﻮ نیستی، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻳﻎ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﻮﻯ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﻯ ﻫﻨﻮﺯ ﻏﻢ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ #دوزخ ﻧﺴﻮﺯﻳﻢ؟ ﭘﺲ ﺁﻥ ﺗﻴﻎ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺸﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺎﺧﺘﻰ؟ ﮔﻔﺖ: نه ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﻭ ﺗﻴﻎ ﺣﻮﺍﻟﻪ #عمر_سعد ﻛﺮﺩ. ﻧﻮﻛﺮﺍﻥ ﻭﻯ ﮔﺮﺩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﺭﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺯﺧﻤﻬﺎ ﺑﺮ ﻭﻯ ﺭﻭﺍﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺭﻭﻯ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻛﻮﻯ ﻣﺤﺒّﺖ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ #شهید ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯﺟﻮی ﻭ ﺑﺎ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﻟﺸﻜﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ #بهشت ببر.
◾️ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺁﻭﺍﺯ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺭ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻛﻮﻯ ﻣﻬﺮ ﻣﻦ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻯ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﺧﻮﻧﺒﻬﺎ ﺑﺮﻭﻥ ﺁﻳﻢ ﻣﻦ.
◾️ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ #کربلا ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻏﺮﻳﻮ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ، ﺩﻩ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺸﻜﺮ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻴﻐﻬﺎ ﺑﺮ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺑﻴﺎﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺪّﻋﺎ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﭘﻴﺸﺘﺮ ﺑﺒُﺮﺩ ﻭ ﺻِﻠﻪ ﻭ ﺧﻠﻌﺖ ﺑﺴﺘﺎﻧﺪ. ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻭﻯ ﻣﻰ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ. ﺁﻥ ﻛﺲ ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﺩﻭ ﻛﺲ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ.
◾️ ﺳﻨﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺷﻤﺮ ﺫﻯ ﺍﻟﺠﻮﺷﻦ، ﺳﻨﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﺩ ﺷﻤﺮ ﭘﻴﺸﺪﺳﺘﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻴﺎﻣﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺸﺴﺖ. ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ؟
▫️ ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﻢ #شمر_بن_ذی_الجوشن ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻛﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﺯﺭﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺭ، ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻛﺮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎﻯ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﻙ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﮔﻔﺖ آری ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ.
▫️ آنگاه ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻛﻪ ﺳﻴﻨﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻛﻦ. #شمر ﺟﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﻛﺮﺩ، ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﺩﺍﻍ ﺑﺮﺹ ﺩﺍﺭﺩ.
▫️ ﮔﻔﺖ: ﺻﺪﻕ ﺟﺪّﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ. ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﺩﺍ #نماز ﭘﻴﺸﻴﻦ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻛﺸﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺑﺪﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺁﻥ ﻧﺸﺎن ها ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ. ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﺍﻯ ﺷﻤﺮ ،
▪️ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ؟
▪️ ﮔﻔﺖ: ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﺭﻭﺯ #جمعه ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ.
▪️ ﮔﻔﺖ ﻣﻰ ﺷﻨﺎﺳﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ؟
▪️ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻯ ﻭﻗﺖ ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﮔﺰﺍﺭﺩﻥ ﺍﺳﺖ.
▫️ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻄﻴﺒﺎﻥ ﺍﻣﺖ ﺟﺪﻡ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﻣﻨﺒﺮﻫﺎ #خطبه ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻧﻌﺖ ﺟﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻡ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ ﺍﻯ ﺷﻤﺮ؟!
▫️ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﻯ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﻣﻦ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻯ؟
▫️ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﺣﻠﻖ ﻣﻦ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺗﻮ ﺗﻴﻎ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﻰ ﻧﻬﻰ؟
▫️ ﻭ ﻣﻦ ﻣﻰ ﻧﮕﺮﻡ ﺭﻭﺡ ﺯﻛﺮﻳﺎﻯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ع) ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻳﺤﻴﻰ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﭼﭗ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ.
▫️ ﺍﻯ ﺷﻤﺮ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺁﺭﻡ. ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ کنم، ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﻳﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺎﺷﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﻜﻦ.
🏴 ﺷﻤﺮ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﺁﻥ ﺳﻴّﺪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻛﻪ ﻃﺎﻗﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﻯ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺭﻓﺖ ﺷﻤﺮ #صبر ﻧﻜﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ #سجده ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺷﺮﺑﺖ #شهادت ﭼﺸﺎﻧﻴﺪ.
🕯 «ﺇﻧﺎ ﻟﻠّﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﻴﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ» 🕯
#محرم #عاشورا #مقتل #یا_حسین_شهید
📚 ﺭﻭﺿﺔ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ / ﺍﻟﻜﺎﺷﻔﻲ / ﺹ438-439
🌪برای امتحان... 🌪
🌩 خداوند تفرقه و اختلاف را بین این امت مقدر کرده است، و اگر خدا می خواست همه ی آنان را بر #هدایت جمع می کرد؛ و دو نفر از آنان و از اتمام خلقش با هم اختلاف نمی کردند، و هیچیک از اوامر پروردگار مورد منازعه قرار نمی گرفت و کسی که در فضل کمتر است فضیلت صاحب فضل را انکار نمی کرد. اگر خدا می خواست عذاب آنان را زودرس می کرد و تغییر از جانب او می شد تا ظالم مورد تکذیب قرار گیرد و حق راه خود را بداند.
🌧 خداوند دنیا را خانه ی اعمال و آخرت را خانه ی ثواب و عقاب قرار داده است تا آنان را که بد کرده اند طبق اعمالشان جزا دهد و آنان را که نیکی کرده اند به نیکی جزا دهد.
🌾 امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: گفتم: خدا را شکر بر نعمت هایش و #صبر بر بلایش و تسلیم و رضا بر مقدراتش!
#ولایت پذیر باشیم❕
📚 اسرار آل محمد علیهم السلام / ص239
💎 نیکی کردن از نگاه #قران...
🔴 بخش هفتم: بدترین فقر مومن...
💖 پس خداوند فرمود: «وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ» و در برابر محرومیت ها و بیماری ها و دشمنان در میدان جنگ استقامت به خرج می دهند، یعنی در جنگ با دشمنان پابرجا و استقامت نشان می دهند، و بدترین دشمن که باید با او جنگید ابلیس و گروه سرکش او است، که می شود او را از خود دور کرد و از مردم شر وسواس او را به وسیله #صلوات بر محمد (ص) و آل پاک او علیهم السلام دفع کرد.
💖 «وَالضَّرَّاءِ» و هنگام فشار تنگدستی و فقر صبر می کنند، و بدترین فقر مومن این است که نتواند جلوی دشمنان آل محمد (ع) را بگیرد و مجبور به صبر باشد، و می بیند آنچه را که می گیرد از اموال آنان غنیمت است و بر آنها لعنت می کند، و آنچه از اموال گرفته شده از آنان را صرف تقویت و تجدید ذکر ولایت ائمه طیبین طاهرین کند.
💖 «وَحِينَ الْبَأْسِ» در هنگام شدت کارزار #صبر کند و خدا را یاد کند و بر محمد رسول خدا (ص) و علی ولی خدا (ع) صلوات بفرستد، و از قلب و زبان خود دوستان خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن بدارد.
💖 خداوند فرمود: «أُولَئِكَ» کسانی که موصوف به صفات مذکور باشند «الَّذِينَ صَدَقُوا» در ایمانشان و گفتارشان و کردارشان صادق و راستگو می باشند. «وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» و اینها هستند که پرهیزگارند و اینها می باشند که به وسیله تقوا از عذاب دوزخ و نیز به وسیله تقوا از شر ناصبی های کافر محفوظ می مانند.
📚 تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام / ج2 / ص427-439