سلام خوبید الهی شکر
بالاخره اومدم هرچند با تاخیر
اول عذرخواهی میکنم
دوم تشکر میکنم که پای من و بشری موندید و اجازه دادید بازنویسیش کنم♥️
برگ جدید رو میفرستم خدمتتون
انشاءالله که بپسندید🌷
#م_خلیلی
👆🏻ارادتمند بهوقتبهشتیها🤭
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ376
کپیحرام🚫
گوشیاش را توی دست فشار میداد و به حرفهای امیر گوش میکرد. عجز صدا و سرخوردگی نگاه امیر، دلش را نرم میکرد. هیچوقت امیر را اینطوری ندیده بود.
-این گرفتاریا از بیفکری خودم شروع شد. قضیه به چند سال پیش برمیگرده.
زانوهایش را بغل کرد: هر چی تو زندگیم خوردم از رفاقت خوردم، از حامد. خیلی دیر فهمیدم. وقتی به خودم اومدم که اون از اسنادی که پیشش داشتم یه پروندهی سنگین برام درست کرده بود. یه پروندهی امنیتی.
بشری به امیر نگاه کرد، با چشمهای باریک. امیر متوجه بود بشری از حرفهایش سر در نمیآورد.
_ده سال پیش با حامد یه شرکت زدیم. رفتیم تو کار واردات قطعات کامپیوتر و شبکه. من که سرم تو بنگاه املاک بابا گرم بود و وقتم پر. قرار شد سرمایه از من باشه و کار از حامد. شرکت با مدیرعاملی من تأسیس شد و همون وقت چند نوبت بار و تجهیزات از امارات وارد کردیم. توزیع و فروش با حامد بود. سود معقولی داشت اما بازار شلوغ بود و ما کمتجربه. حامد تو چند سفرش به دبی انگار کاری تو شرکتی که مدیری ایرانی داشت پیدا کرد، منم با سرمایهی جمع شده تو دستم بنگاه مستقل زدم و سرم از قبل شلوعتر شد. چم و خم املاک دستم بود و زودتر از چیزی که فکر میکردم کارم گرفت. دیگه بیخیال شرکت شدم. حامد که امارت سرش گرم شد. شرکت خودبهخود تعطیل شد. منم پیاش رو نگرفتم. سال بعد کنکور دادم و بوشهر آوردم. یا باید قید درسو میزدم یا فاتحهی بنگاه رو میخوندم. جوریام کلهام باد داشت که نمیخواستم بنگاه رو دست کسی بدم. ترم اول مرخصی گرفتم و بعد درخواست جابهجایی دادم.
حامد بار بعد که برگشت شروع کرد تو گوش من خوندن: تو میخوای درس بخونی خب بریم انگلیس. اونجا آیندهات روشنه. انقدم سگدو زدن نداری.
گفتم: چی شد هوس انگلیس کردی! تو گلوت گیر نکنه.
خندید: کروکدیل دهن باز کنه راست لقمه رو قورت داده!
فکر یه زندگی لوکس و درآمد توپ کورم کرد. خواستم دانشگاهو کنار بذارم ولی نمیدونم چی شد حامد گفت فعلا نمیتونیم بریم و باید مدتی صبر کنیم.
همون موقع جابهجاییم درست شد و شدم همکلاسی تو.
ساکت شد. به بشری نگاه کرد. جز غصه چیزی توی نگاه بشری نمیدید. لب پاییناش را تو برد. نفس بلندی کشید: منتظر بودم موقعیتی پیش بیاد و با حامد بریم انگلیس. همون گیر و دار بود که مامان بهم پیشنهاد ازدواج با تو رو داد. اینا رو که دیگه خودت میدونی.
بغض مثل خرچنگ گلوی بشری را چسبید. چشمهایش را بست و باز کرد. اشک حلقه زده بود تویشان. آب دهانش را به زور قورت داد: آره میدونم.
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
هدایت شده از به وقت بهشت 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭─━─━─• · · ·
#استوری | #story📱
.
.
زتوکِیتوانجدایی؟
『چوتوهستوبودِمایی...♥️』
#اللهمعجللولیکالفرج🌿
| #سہشنبههاۍامامزمانے ✨
.
هدایت شده از به وقت بهشت 🌱
بخشے از وصیت نامہ شهید
احـمـد مـحـمـد مَـشـلـب:
"خدا طُ را کمک کند اےامام زمان!
مـا انـتـظـارِ او را نـمـے ڪشـیـم؛
او انـتظار مـا را مے کشد و وقتے
خودمان را درست کنیم واصلاح
کنیم بعد ساعاتے ظهور می کند."🥀
•••━━━━━━━━━
هدایت شده از به وقت بهشت 🌱
🌙چه خوبست قبل از خواب
🌟زمـزمه کنیـم
🌙خدایا
🌟آخر و عاقبت ما را
🌙ختم به خیر کن
🌟آرامـش شب نصیبمان
🌙فردایمان پراز خیروبرکت
#شب_بخیر🍁
🌼سلامامامزمانممولایمن سیدیصاحبالزمان
♥️قطعه گمشدهای از پر پرواز کم است..
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است..
این همه آب جاریست نه اقیانوس است..
عرق شرم زمین است که سرباز کم است..
#یا_صاحب_الزمان 🏳
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#امام_زمانعج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خانواده خوب
▶️استاد پناهیان :
از تو خونه ثوابهاتو جمع کن .
🍀🍀🍀🍀
#شهیدانه
#شهیدمحسنحججی
آقامحسناگرروزٖ؎
چشمشبہنٰـآمحرم
مٖۍافتـٰآدیاگنٰـآهٖۍانجآممٖۍدٰاد
اونروزروڪلٖۍاستغفـٰآر
مٖۍڪردندو فردآش
همروزهمٖۍگرفتند!
#ماچه میکنیم؟🚶♂
استغفار که هیچ همینجور
زل میزنیم به چشماش
•••━━━━━━━━━
امام رضا علیه السلام :
از بهترین نوع صدقه، یاری کردن تو نسبت به ناتوان است.
#حدیث_روز
🔷🔸💠🔸🔷
VID_20230215_190326_105 1.mp3
4.93M
🎥روضه خوانی آیت الله العظمی جوادی آملی برای شهادت حضرت امام کاظم سلام الله علیه
درس اخلاق ۹۴/۲/۲۴
🔳😭#شهادت_امام_کاظم
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_مخلیلی
#برگ377
کپیحرام🚫
دمغروب، سایهی درختها دراز شد و تا ته باغ رفت. خبری از مرغ گلباقالی و جوجههایش نبود.
بشری با خود گفت چرا دارم این حرفا رو گوش میکنم! اینا چه دردی از من دوا میکنه؟
صدای امیر او را از فکر درآورد: یه روز خونهی شما بودم. یکی زنگ زد و گیر سهپیچ که کارم گیره و باید خونهامو بفروشم. گفت پول لازمم و اگه زود برام آبش کنی، حقالزحمهاتو دوبرابر میدم.
قرار گذاشتیم اومد دفتر. یکیام همراش بود. برای کارشناسی ملک رفتیم خونهاشو ببینم. اونجا که رسیدیم فهمیدم ملکی برای فروش ندارن. تله بوده تا گیرم بندازن. گفتن: تو مدیرعامل شرکت وارداتی.
گفتم: بودم. تعطیل شده.
مشتی ابرویش را بالا برد: تعطیل نشده. زیرآبی شده!
مدارکی جلوروم گذاشتن که دود از کلهام بلند شد.
بشری دست از بازی با علفها برداشت. گنگ به امیر نگاه کرد. امیر لبخند زد. توجه بشری را جلب کردهبود. نفس عمیقی کشید. بشری نگاهش را سر داد روی علفها. لبخند امیر عمیقتر شد: شرکت بعد برگشتن حامد فعال شدهبود. باورم نمیشد. حامد چندپارت تجهیزات وارد کرده بود. یه پارتش هم تجهیزات آلوده به ویروسای سختافزاری بود که بعد از دو واسطه تحویل موسسهی تحقیقات درمانی و پزشکی شده بود. حامد خبر نداشت که لو رفته.
چشمهای بشری گرد شد. امیر نگرانی را توی چشمهای بشری میخواند. دلش گرم شد از این دلواپسی.
دستهایش را ستون بدن کرد: از اون موقع شرکت و حامد و به تبع اون من زیر رصد اطلاعاتی بودیم. قطعاتو به قصد خرابکاری تو مراکز مهم وارد کردهبود. حامد رو به عنوان کارمند میشناختن که با وکالت از من کار میکرد. گاهیام به عنوان نصاب تجهیزات میرفته. همه چیز از دم به اسم مدیرعامل از همهجا بیخبر یا به گمان اونا خبره و مرموز پشت پرده بود. امیر سعادت!
پشتم خالی شد. حامد اگه جلوم بود زندهاش نمیذاشتم. تو تازه داشتی خوب میشدی. دلم مرگ خودمو میخواست. به خاطر اینکه ممکن بود به اسم من این جنایات اتفاق بیفته.
✍🏻 #مخلیلی (مهاجر)
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
#پست_ویژه
#نماز_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔸ایننمازکه روز شهادت هست سعى كنيد بخوانيد. نماز امام موسی کاظم(ع) که مجرّب برای حوائج است وطریقه نماز:
🔸دورکعت نماز که درهر رکعت یک بارحمد و12مرتبه توحید میخوانی بعد از سلام نماز صد صلوات میفرستی وبه روح امام کاظم هدیه میکنی
🔸 بعدبه سجده میروی ومیگویی:
اَللهمَّ بِحقِ المَسجونِ بِسِجنِ هارون أِقضي حاجَتي (12مرتبه)
🌸 دعای بعداز نماز
🔸«إِلهِي خَشَعَتِ الأصْواتُ لَكَ، وَظَلَّتِ الاَحْلامُ فِيكَ، وَوَجِلَ كُلُّ شَيٍ مِنْكَ، وَهَرَبَ كُلُّ شيٍ إِلَيْكَ، وَضاقَتِ الأشياءُ دُونَكَ، وَمَلأَ كُلَّ شيٍ نُورُكَ، فرانتَ الرَّفِيعُ فِي جَلالِكَ، وأَنْتَ البَهِيُّ فِي جَمالِكَ، وَأَنْتَ العَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ، وأَنْتَ الَّذِي لايَؤُودُكَ شَيٌ، يامُنْزِلَ نِعْمَتِي، يامُفَرِّجَ كُرْبَتِي
🔸 وَياقاضِيَ حاجَتِي، أَعْطِنِي مَسْألَتِي بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ. آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي، أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مااسْتَطَعْتُ، أَبُؤُ لكَ بِالنِّعْمَةِ، وَأَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، يامَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دانٍ، وَفِي دُنُوِّهِ عالٍ، وَفِي إِشْراقِهِ مُنِيرٌ، وَفِي سُلْطانِهِ قَويُّ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَآلِهِ»
🔸سپس حاجت خود را میطلبی وبه حول وقوه الهی و به برکت باب الحوائج ان شاالله حاجت روا میشوی. برای این نماز آثار وبرکات فراوانی است ان شاالله حاجت رواباشید ما را از دعای خيرتان فراموش نكنيد.
📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤اى بر همه خلق
▪️مقتدا ادركنى
🖤اى روح و روان
▪️مرتضى(ع) ادركنى
🖤اى موسى كاظم
▪️اى امام محبوس
🖤اى یوســـــــف
▪️آل مصطفى(ص) ادركنى
🖤شهادت امام موسی کاظم
▪️علیه السلام تسلیت باد
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
27.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( قصه های مجید )
(به یاد شهید مدافع حرم مجید قربانخانی)
♦️ مدیر مدرسه: خانم قربانخانی این چه کاری بود؟! واقعا نمیدونم چی بگم؟! آخه مجید و کلاس کاراته؟!
♦️ مادر: حق با شماست آقای مدیر،باور کنید من به پدرش گفتم،اما قبول نکرد! گفت مجید باید مرد بشه...
♦️ مدیرمدرسه: مرد بشه؟! تروخدا ببینید وضعیت ما رو؟! یه نقطه سالم تو بدن هم کلاسیاش نمونده! الان من چه جوابی به والدین این بچه ها بدم که کیسه بوکس پسر کاراته باز شما شدن؟
صداپیشگان: نسترن آهنگر، مجید ساجدی، علی حاجی پور، مریم میرزایی، کامران شریفی، احسان فرامرزی، امیر مهدی اقبال ، علیرضا جعفری
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴گدای خونهی آقا موسی بن جعفرم
🌴دردم دوا میشه تا که اسمت رو میبرم
🎙 #حسن_عطایی
⏯ #شور
👌بسیار دلنشین
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داروی هر درد ما از دم تـــــو میرسد
حک شده رو سینه یا باب حوائج مدد
شهادت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت 🏴
🖤 تسلیت یا امام رضا(ع)
🖤 آجرک الله یا صاحب الزمان
#امام_کاظم علیه السلام
#السلام_علیک_یااباعبدالله
ﺳَﺮﻣﺎٰﯾﮧ ﻧَﺪﺍﺭﻡ ﺑِﺒَﺮَﻡ "ﻣَﺤﻀَـــــﺮِ ﺍَﺭﺑﺎٰﺏ"
ﺳَﺮﻣﺎٰﯾﮧ ﺳـَﺮےٖ ﻫَﺴﺖ، ﻓـَﺪﺍٰےِ ﺳـَﺮِ ﺍَﺭﺑﺎٰﺏ"
ﺍَﺯ ڪﻮﺩَکے ﺍَﻡ ﯾﺎٰﺩ ﮔِﺮِﻓﺘـَــﻢ ﮐِﮧ ﺑِﮕـﻮﯾَﻢ:
"ﻣـﺎٰﺩَﺭ ﭘِـﺪَﺭَﻡ"ﻧَـﺬﺭِ ﭘِـﺪَﺭ ﻣﺎٰﺩَﺭ" ﺍَﺭﺑـﺎٰﺏ
💜اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
💚وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
♥️وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
💛وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#عصرتونبابرکت✨
#سلاماربابدلم🌱
نمازهایتراعاشقانهبخوانحتیاگر
خستهاییاحوصلهنداریتکرارِهیچچیز
جزنمازدرایندنیاقشنگنیست..
#شهیدمصطفیچمران🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواظب دلم نبودم....
#یا_حسین
هدایت شده از به وقت بهشت 🌱
#جذااابوخااااص♥️👇🏻تا انتها بخونید👏🏻
کیک را برش زدم و محسن رفت برای هر دو نفرمان چای بریزد. تلفن همراهش روی میز تکان خورد. چشمم افتاد به پیشنویس پیام: «تولدت مبارک آقاشیره. دورت خلوت شد زنگ بزن.» گوشی را برداشتم و پیام را باز کردم.
فرستندهی پیام اصغرسگدست بود! پیامهای قبلترش را نگاه انداختم: «عشقم کاش پیشم بودی» « آبیکمرنگه رو بپوشا» یک دفعه محسن گوشی را از دستم قاپ زد، خیره به گوشیاش با صدایی که میلرزید گفت: اصغره که!
بریده بریده گفتم: اصغرآقا ..چه لطیفه.. اونم.. میدونه.. مردادیا.. شیرن؟
به زور نگاهم کرد. لال شده بود. قبل از اینکه بغضم بترکد گفتم: زنگ.. بزن تشکر کن. آب دهانش را قورت داد:حالا بعد...
دندانهایم را محکم به هم فشار دادم: نه! الان !!
صورتش رنگ خامهی روی کیک شد. خواستم گوشی را از دستش بیرون بکشم که آن را عقب کشید و داد زد: اصلاً به چه حقی گوشی منو چک کردی؟
با عجله به طرف اتاق رفت:به اصغرم شک داره روانی!!
و محکم .....
https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac
به وقت بهشت 🌱
#جذااابوخااااص♥️👇🏻تا انتها بخونید👏🏻 کیک را برش زدم و محسن رفت برای هر دو نفرمان چای بریزد. تلفن همر
❌اگه از خوندن رمان های ایتا با موضوعات تکراری زن و شوهری خسته شدی ، بهت پیشنهاد می کنم #به_جان_او رو امتحان کن ...
داستانی از جنس امروز✅
و زندگی این روزهای زوج های جوان جامعه♥️
اثری بی نظیر از نویسنده ی معروف #فمقیمی (نویسنده ی داستان جنجالی برگزیده)
https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac