➖سخن گفتن #حضرت_زينب سلاماللهعلیها با عمر بن سعد ملعون
خواهر امام،زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو،اى عمر ! آيا ابا عبد اللّه را مىكُشند و تو نگاه مىكنى؟!
عمر، پاسخش را نداد. زينب عليهاالسلام بانگ زد: واى بر شما ! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد.
📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۲
#محرم
➖هجوم دشمن به خيمهها
⚫️ حسين عليه السلام هماورد طلبيد و هر كدام از قهرمانان را كه به سوى او مىآمد مىكُشت تا آن كه تعداد بسيارى از آنان را كُشت. شمر بن ذى الجوشن-كه خداونداو را لعنت كند-، با عدّۀ فراوانى پيش آمدند و همگى با هم با او جنگيدند. امام حسين عليه السلام نيز با آنان جنگيد تا آن كه ميان او و خيمهگاهش فاصله انداختند.
پس حسين عليه السلام،بر آنان فرياد كشيد:«واى بر شما،اى پيروانِ خاندان ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از [ روز ] معاد نمىهراسيد،پس در اين دنيايتان آزاده باشيد و به [خوى] نياكانتان باز گرديد، اگر آنگونه كه مىگوييد، عرب هستيد».
پس شمر بن ذى الجوشن-كه خداوند،او را لعنت كند-،فرياد برآورد: اى حسين! چه مىگويى؟
فرمود: «مىگويم:من با شما مىجنگم و شما با من مىجنگيد؛ولى زنان كه گناهى ندارند.
پس سركشان و نابخردانتان را از دستدرازى به حرمم،تا زندهام، بازداريد».
شمر گفت:اى پسر فاطمه ! اين [حق] براى تو هست.
پس شمر بر يارانش بانگ زد و گفت:از حريم اين مرد،دور شويد و در پىِ خودش باشيد كه به خدا سوگند،او هَماوردى شايسته (/بزرگوار) است».
📚الفتوح ج۵ ص۱۱۷
_________________________________
🌑 به نقل از هانى بن ثُبَيت قايضى: شمر-كه خدا،لعنتش كند- به لشكر حسين عليه السلام، حمله كرد و به سوى خيمهاش رفت تا آن را غارت كند.حسين عليه السلام به او فرمود:«واى بر شما ! اگر دين نداريد،دستكم در دنيايتان،آزاده باشيد.خيمهام،به زودى [ پس از مرگم ] برايتان مُباح خواهد شد!».
شمر،خجالت كشيد و بازگشت.
📚مقاتلالطالبین ص۱۱۸
#محرم
#مقتل سیدالشهداء سلام الله علیه
⚫️ شمر بن ذى الجوشن،سواران و پيادگانش را ندا داد و گفت:واى بر شما ! مادرانتان،به عزايتان بنشينند ! چه چيزى را از او،انتظار مىكشيد؟
سپس،از هر سو به امام عليه السلام،حمله شد.زُرْعة بن شريك،ضربهاى بر كف دست چپ امام عليه السلام زد و آن را قطع كرد.فردى ديگر از آنان،ضربهاى بر گردن امام عليه السلام زد كه با صورت،[ از اسب ] بر زمين افتاد.سِنان بن انَس هم با نيزه او را زد و به خاكش افكند و خولى بن يزيد اصبَحى-كه خدا، لعنتش كند-،بى درنگ،پياده شد تا سرش را قطع كند؛امّا ترسيد و لرزيد [ و نتوانست ]،شمر به او گفت:خدا،بازوانت را بشكند ! چرا مىلرزى؟
سپس خودِ شمر پياده شد و سرِ امام عليه السلام را بُريد و آن را به خولى بن يزيد داد و گفت:آن را براى امير عمر بن سعد ببر.
📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۱
_____________________________________
▪️هلالِ بن نافع نيز روايت كرده است كه:من با ياران عمر بن سعد،ايستاده بودم كه فرياد كنندهاى،بانگ زد:اى امير ! بشارت ده كه اينك،شمر،حسين را كُشت.
من از ميان صف دو لشكر،بيرون آمدم و بر سرش ايستادم.در حال جان دادن بود.به خدا سوگند، هيچ كشتۀ آلوده به خونى نديدهام كه از او، زيباتر و نورانىتر باشد، و نور صورت و زيبايى شمايلش، مرا از انديشيدن به كُشتن او، باز داشت.
📚الملهوف ص۱۷۴
#امام_حسین
➖فراز های از زیارت ناحیه مقدسه که از #امام_زمان ارواحنا فداه صادر شده:
◾️أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،
سلام بر آن گریبانهاى چـاک شده، سلام بر آن لبهاى خشکیده، سـلام بر آن جآنهاى مستأصل و ناچار، سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه، سـلام بر آن بدنهاى لاغر و نحیف، سلام بر آن خون هاى جارى، سلام بر آن اعضا قطعه قطعه شده، سلام بر آن سرهاى بالا رفته (بر نیزه ها)
◾️أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآئِکَهِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک...
سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها) سلام بر تو اى مولاى من و بر فرشتـگانى که بر گِرد بارگاه تو پر مىکشند و اطراف تربتـت اجتماع کردهاند و در آستان تو طواف مى کنند و براى زیارت تو وارد مىشوند...
☑️ @JAMI_Alahadith
احادیث اهل البیت علیهمالسّلام
➖فراز های از زیارت ناحیه مقدسه که از #امام_زمان ارواحنا فداه صادر شده: ◾️أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوب
✍🏼 زیارت ناحیه مقدسه یک روضه به تمام معنا جامع و البته جانگداز و سوزناک است که امام عصر ارواحنا فداه در مصیبت جد بزرگوارشان خواندند؛ زیارت به فراز ذیل که می رسد، دیگر طاقت از کف میرود:
◾️فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً، فَلاَ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَهً عَلَیْک َ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ،
اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدرات (الهى) مرا از یارى تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم (ولی درعوض) از روى حسرت و تأسّف و اندوه بر مصيبت هايى كه بر تو وارد شد، صبح و شب برای تو ناله میکنم و به جاى اشك بر تو خون گريه مى كنم، تا اینکه از غم مصیبتها و غصه ناراحتی بمیرم.
#امام_حسين عليهالسلام
#عاشورا
☑️ @JAMI_Alahadith
➖بازگشت اسبِ بىسوار
◼️اسب حسين عليه السلام، از دست دشمنان گريخت. پيش آمد و پيشانىاش را بر خون حسين عليه السلام نهاد و به تاختْ رفت تا به خيمۀ زنان رسيد. شيهه مىكشيد و سرش را به زمينِ جلوى خيمه مىكوفت.
هنگامى كه خواهران حسين عليهالسلام و دختران و خانوادهاش، كسى را روى اسب نديدند، صدا به ناله و ضجّه، بلند كردند و امّ كلثوم، دست بر فرق سرش نهاد و فرياد برآورد: وا محمّدا ! وا جدّا ! وا نبيّا ! وا ابا قاسما ! وا عليّا ! وا جعفرا ! وا حمزتا ! وا حَسَنا ! اين،حسين است كه در صحراى كربلا، بر خاكْ افتاده است،سر از پُشتْ بريده و عمامه و رَدا،رُبوده !
سپس،از حال رفت.
📚مقتلالحسین علیهالسلام خوارزمی ج۲ ص۳۷
#امام_حسین
➖تاراج كردن وسايل امام علیهالسلام
آن گاه، به تاراج كردن جامههاى امام حسين عليه السلام روى آوردند. اسحاق بن حَوبۀ حضرمى -كه خدا لعنتش كند-،پيراهن امام عليه السلام را برد و آن را پوشيد؛ امّا پيسى گرفت و مويش ريخت....
بحر بن كعب تَيمى-كه خدا لعنتش كند-،شلوار امام عليه السلام را به غارت برد و نقل شده كه از دو پا، فلج و زمينگير شد.
اخْنَس بن مَرثَد بن علقمۀ حضرمى-كه خدا لعنتش كند-،عمامۀ امام عليه السلام را برداشت و گفته شده كه جابر بن يزيد اوْدى-كه خدا لعنتش كند-،عمامه را برد و به سرش پيچيد و سبكمغز و كمعقل گرديد. اسود بن خالد هم كفشهاى امام عليه السلام را تاراج كرد و بَجدَل بن سُلَيم كلبى-كه خدا لعنتش كند-،انگشتر امام عليه السلام را برداشت. او انگشت ايشان را كه انگشتر داشت، قطع كرد. [بعدها] مختار،او را دستگير كرد و دست و پاهايش را بريد و او را وا نهاد تا در خونش بغلتد و هلاك شود.
قطيفۀ خز امام عليه السلام را قيس بن اشعث-كه خدا لعنتش كند-غارت كرد و زرهِ كوتاه (تنپوشِ)امام عليه السلام را عمر بن سعد-كه خدا لعنتش كند-برداشت و هنگامى كه عمر بن سعد به قتل رسيد، مختار،آن را به قاتل وى،ابو عمره،بخشيد.
📚الملهوف ص ۱۷۷
#محرم
➖اسب دواندن بر پيكر مطهّر #امام_حسین عليهالسلام
◼️سپس عمر بن سعد، ميان يارانش ندا داد كه:چه كسى حاضر است بر حسين، اسب بدواند؟
از يارانش، اين ده تن حاضر شدند: اسحاق بن حَوبه-كه پيراهن امام عليه السلام را به تاراج برده بود -،اخنس بن مرثد،حَكيم بن طُفَيل سبيعى،عمر بن صبيح صَيداوى،رجاء بن مُنقِذ عبدى،سالم بن خَيثمۀ جُعفى،صالح بن وَهْب جُعفى،واحِظ بن غانِم،هانى بن ثُبَيت حضرمى و اسيد بن مالك.اينان-كه خدا لعنتشان كند- با سُم اسبهايشان، حسين عليه السلام را چنان لگدكوب كردند كه پشت و سينهاش را خرد كردند.
اين ده تن،[پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زياد-كه خدا لعنتش كند-ايستادند و از ميان آنان، اسيد بن مالك گفت:
ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را
با همۀ اسبهاى بزرگ و تيزتك،خرد كرديم.
ابن زياد-كه خدا لعنتش كند-گفت: شما كه هستيد؟
گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين،اسب دوانديم تا آن كه سينه و گلوى حسين را آسياب كرديم.
ابن زياد، فرمان داد جايزۀ اندكى به آنان بدهند.
ابو عمر زاهد مىگويد: ما به اين ده تن نگريستيم و همۀ آنان را زنازاده يافتيم. مختار،آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين،دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند.
📚الملهوف ص۱۸۲
◾️عمر [بن سعد] گفت: چه كسى اسب بر سينۀ او (حسين) مىدوانَد؟
آنان بر پشت و سينۀ ايشان، اسب دواندند و در پشت ايشان،لكّههاى كبودى يافتند.چون در اين باره پرسيدند، گفته شد:او بر پشت خود،شبانه،گندم به درِ خانۀ بينوايان مدينه مىبرد.
📚تذکرة الخواص ص۲۵۴
#امام_حسین علیهالسلام
➖نشانههاى آشكار شده: رؤياى امّ سلمه عليهاالسلام
⬅️ سَلماى مدنى مىگويد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شيشهاى به امّ سلمه داده بود كه خاك صحراى طَف (كربلا) در آن بود. به او فرموده بود: «هر گاه اين خاك،[همرنگ] خون تازه شد، هنگام كشته شدن حسين است».
[شبى] فريادى از اتاق امّ سلمه بلند شد و من،نخستين كسى بودم كه پيش او رفتم.به او گفتم: چرا ناراحتى،اى مادر مؤمنان؟
گفت: پيامبر خدا را در خواب ديدم كه بر سرش خاك نشسته است. گفتم: چرا اين گونهاى؟ فرمود: «مردم بر پسرم هجوم بردند و او را كشتند.هماكنون،شاهد شهادتش بودم».
من لرزيدم و بيدار شدم و چون به سوى شيشه رفتم، ديدم كه خون از آن مىجوشد.
سلمى مىگويد: من نيز آن را ديدم كه پيش رويش گذاشته است.
📚مقتلالحسین علیهالسلام خوارزمی ج۲ ص۹۶
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
➖نشانههای آشکار شده: خورشيدگرفتگى
⬅️ به نقل از ابو مخنف-: هنگامى كه امام حسين عليه السلام كشته شد، سرخاب، خون شد و خورشيد تا سه هفته گرفت و سنگى در زمين نبود، مگر آن كه زيرش خون بود
📚المناقب ج۴ ص۶۱
➖نشانههای آشکار شده: برخاستن غبار سياه
⬅️ در ياد كرد آنچه به هنگام شهادت امام حسين عليه السلام پديد آمد-: در همان وقت،غبارى سخت سياه و تاريك به آسمان برخاست كه با وزش باد سرخ، همراه بود و هيچ چيز كوچك و بزرگى در آن ديده نمىشد،تا آن جا كه مردم گمان كردند عذاب بر آنها فرود آمده است. مدّتى اينچنين بود و سپس هوا باز شد.
📚الملهوف ص۱۷۷