eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
895 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشید را بگو که نتابد ز پشت ابر، چون صبح من به نگاه و لبخند تــو آغاز میشود . 🌷 📎سلام، صبحـتــون شهــدایــی🌺 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... بســمِ ••🍃 (عج)❤️ ❤️ 💚 💚 💝 🍃🌸عاليجنابِ چرا غايبــى هنوز ؟! 🌸🍃يادِ تو قرنهـاست كه در حاضرست ... 💚اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج💚 بر روے زمین و آسمانها و ڪرات در بین مناجات براے حاجات زیباتر از این جمله ندیده است ڪسے بر خاتم انبیاء محمّد(ص) صلوات 🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷 🌺🍃صلوات یادتون نره🍃🌺 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
به صبح روی تو غیر از سلام جایز نیست به پیش پای تو جز احترام ، جایز نیست ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣🕊 ۴ این‌قسمت👇 ... ۶ راوی: 🌾🕊 ❣وقتی آن ستون نظامی به لطف خدا تارومارشد و تبادل آتش کمی فروکش کرد و بخشی از امکانات موجود در صحنه از معرض خطر خارج گردید ، ما با استفاده از فرصت به دست آمده به خودمان (ساحل روبروی جزیره بلجانیه ) برگشتیم و چون ماموریت دیگری به ما محول نشده بود در تدارک خروج از منطقه بودیم که دوستان پیشنهاد کردند که برای آخرین بار کل منطقه را نگاه کنیم . وقتی به اطاقک دکل رسیدیم و دوربین را راه انداختیم با دو صحنه دلخراش و عذاب آور مواجه شدیم . بعضی ازجنازه های به لحاظ کائوچوهای تعبیه شده در آن روی آب معلق بودند و با موج آب و وزش باد در دونقطه (تنگه بوارین و ام الخصیب)بر روی آب غلط می خوردند که مشاهده این صحنه به قدری ناراحت کننده بود که قابل توصیف نیست💔🍂 و پس از آن صحنه دلخراش آتش گرفتن حدود ۸۰ جنازه شهدا در شیار بین تپه های ۱۴۳ و ۱۴۵ شرهانی . در عملیات والفجر ۱ جانسوزترین صحنه ای است که دل بی قرار مرا آتش می زند . دیدن منظره وحشتناک شناور بودن جنازه ها بر روی آب در تنگه بین جزیره بوارین و .دوربین لازم نداشت و به قدری جانسوز بود که دیگر از خیر دیدزدن بعضی جاها که تصمیم داشتیم ببینیمشان ، گذشتیم و همانجا یک دل سیر گریه کردیم.😭💔 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365 👇👇👇
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❣🕊 #واقعیت‌های‌کربلای۴ این‌قسمت👇 #کربلای‌چهار_از_دید_دوربین‌من... #خاطره‌شماره۵ راوی: #طلبه‌جانباز
❣🕊 ۴ این‌قسمت👇 ... ۷ راوی: 🌾🕊 🕊بعد از پایان ماموریت مان فرمانده ما در بیسیم از من خواست که به دلیل نگرانی شدید خانواده که البته حق هم داشتند، دوسه روزی را به مرخصی بروم و بنده هم بلافاصله همان شب خودم را به مقر لشکر در دزفول(پادگان شهیدباکری) رساندم. چون مرخصی ها لغو بود قرار شد بنده با دوبرگ شهری(یکی برای خروج از دژبانی پادگان و دیگری برای موقع برگشت) به مرخصی بروم ولی چون اخوی و پسر دائی ها و پسر عموها به همراه چند هم محلی دیگر به جبهه آمده و من به خاطر شرایط خاص آنها را ندیده بودم آن روز را به مقر آنها رفتم و شب را پیش آنها در اردوگاه ماندم. همین که صبح به پادگان برگشتم فرمانده تا مرا دید دستش را بالا برد و خدا راشکر کرد که من نرفته‌ام (چرا که قراربود یک روز قبل بروم) بلافاصله مرا کناری کشید و گفت: دیگه نرو، که همین امروز و فردا عملیات هست. باشنیدن خبر عملیات، آن هم در حالی که هنوز معدودی از یگان‌ها به عقب برنگشته‌اند و هنوز آمار تلفات قطعی نشده و بدتر از همه سازمان رزم گردان‌های ممتاز پیش قراول به هم ریخته و جای و مجروحین خالی بود تعجب کردم.😳( دقیقا مثل سردار استوار آذر ) و تعجب من وقتی بیشتر شد که شنیدم عملیات قریب الوقوع آتی در پیگیری می شود.😨 تا اسم به میان می آمد انگار بچه‌ها بال در آورده اند و بیقرارانه منتظر عملیات بودند ولی این بار وضع با همیشه فرق می کرد. چرا که شلمچه علی‌الظاهر در آن شرایط جای مناسبی برای عملیات نبود.(ما در عملیات در شلمچه ناموفق بودیم با آن که چندین ماه برای آن کارشده و نیروها آموزش های لازم دیده و امکانات لازم برای عملیات فراهم شده بود. بار دوم در آب گرفتگی شلمچه( زید ) قبل از کلی تلفات داده بودیم و مخصوصا این بار در ۴ که بیش از یک سال برای شناسایی‌ها و آماده سازی زمینه‌ها کار شده و کلی برایش هزینه داده بودیم و تدابیری که هرگز در طول جنگ سابقه نداشت اندیشیده شده بود(مثلا قرار بود در خط اول از استفاده شود به لحاظ اهمیت کار و در حالی که بعضا موشک از تانکی که قرار بود بزند گران قیمت تر بود.) و در نهایت نتوانسته بودیم به اهدافمان برسیم و از طرفی دشمن زبده )‌ترین واحدهای ارتشش را وارد کرده و به دلایلی کاملا آماده بود و از طرف دیگر ما با واحدهایی که به تازگی دچار تلفات شده و هنوز ترمیم نشده بودند به عملیات می رفتیم. همه پکر بودند و متعجب، و فقط تعبدا برای امتثال امر فرماندهان جنگ تسلیم اوامر بودند و جالب اینکه بدنه اصلی نیروها هم به هیچ وجه به عملیات جدید توجیه و قانع نشده بودند.(حداقل در لشکر ما ) خلاصه برخلاف همیشه با شک و تردید راهی منطقه شدیم. تازه عصر قبل از عملیات (یعنی حدود ۵ ساعت قبل از عملیات) قضیه انتخاب شلمچه در آن زمان(به ظاهر نامعقول) برای نیروها توضیح داده شد آن هم نه برای همه ! قضیه این بود که فرماندهان قرارگاه‌های سپاه برای ارائه گزارش کار عملیات و کسب تکلیف برای فعالیتهای بعدی محضر راحل ( رحمه الله علیه) می روند و پس از توضیحات لازم منتظر نظر امام می مانند. حضرت امام می فرمایند: . دوباره فرماندهان قضیای در شلمچه را یادآورشده و بالاتفاق می گویند: شلمچه همانگونه که دشمنان هم تبلیغ می کنند تسخیرناپذیر است. ولی امام باز هم تاکید می کند که از و به همین زودی عملیات را شروع کنید. در این موقع سردار حاج محسن رضایی که مستقیما از وقایع میدان نبرد مطلع بود شروع به صحبت می کند تا امام را به غیرقابل نفوذ بودن شلمچه کاملا توجیه کند و وقتی با پافشاری امام مواجه می شود. با ناراحتی می گوید: امام عزیز آیا فکر جان بچه های مردم را کرده‌اید؟ ،امام شروع به گریستن کرده و می فرمایند: بله ، . با این حرف امام همه حضار گریه می کنند و دلها برای عملیات قرص می شود. بدین ترتیب دژ آهنین و تسخیرناپذیر شلمچه که قبلا با انواع آمادگی و طراحی نظامی نشکسته بود این بار در فاصله‌ای کمتر از پانزده روز (شروع عملیات ۴ سوم دی بود و شب نوزدهم هم ۵ شروع شد) و در همان شب اول عملیات شکست.✨🌷 پایان‌این‌قسمت 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
~🕊 سوختن؛ کمال‌ است.. اما آنها که سوختن پروانه در آتش‌شمع را کمال‌عشق می‌دانند ، کجایند که سوختن انسان در آتش‌عشق را به نظاره بنشینند؟ 🌹🍃 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃 من بیقـرار روضہ و بے تاب ڪربلا تو حضرٺ حسینـے و ارباب ڪربلا شش گوشہ‌اٺ دنیاےِ زشٺِ ماسٺ جانم فـداے قبلہ ے جذاب ڪربلا 🍃 🌷 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
اندکے چشم‌هایَت را🌷 بہ من قرض مےدهے؟🌹 مےخواهم ببینم دنیا🕊 را چگونه دیدۍ💚 ڪه از چشمت افتاد! ❤️ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
27.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 حتما تا پایان ببینیم و اگر حال دلتان بارانی شد التماس دعا داریم....🌱 🔅 آمادگی قبل از عملیات کربلای ۴ 🌊 گردان خط‌شکن غواص ۴۰۸ و دیدار ... 🔅 صلّ علی محمّد (ص) | سرباز مهدی (عج) آمد …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
┄┄❁﷽❁┅┄ ۳دی سالروز #عملیات کربلای۴ 🍃🍂🍃🍂🌱🌴 به خاطره‌گویی سه تن از غواصان عملیات #کربلای 4 اختصاص
؟ 💢 احتمال می‌دادید که این با شکست مواجه شود و یا شایعه‌ای از شکست در میان پیچیده بود؟ ما به دنبال شکست و نبودیم، به عنوان تکلیف به موضوع نگاه می‌کردیم و با خود می‌گفتیم که امشب باید را انجام دهیم و این تفکر را که مکلف به انجام عملیات هستیم، نه نتیجه، را از امام یاد گرفته بودیم. همه بچه‌ها از لحاظ جسمی‌و به اوج مهارت رسیده بودند و آمادگی کامل برای انجام داشتند. 🌾🌾🌾🌾🌾 ؟ 💢قبل از عملیات تمام لشکرها، از جمله لشکر ما، طرح عملیات خود را مشخص کرده بودند. موقعی که وارد شدیم، جریان آب شدید بود، آب ما را بارها برد، اما بچه‌ها با توانمندی در مقابل شدت جریان آب مقاومت می‌کردند. بعد از اینکه در گرداب افتادیم و به زحمت از گرداب نجات پیدا کردیم، یکی از افراد گردان به نام، شهید نجفی، فین‌ا‌ش (fin، کفش ) را در گرداب از دست داده بود، اما هرچقدر به بچه‌های گردان کرد هیچ کس حاضر نشد که فین خود را به او دهد، چرا که همه می‌خواستند در عملیات شرکت کنند و بدون فین نمی‌شد از عرض عبور کرد. این نشان از روحیه قوی بچه‌ها داشت که همه می‌خواستند در حاضر باشند.  🕊🕊🕊🕊🕊 ؟ 💢در همه مسئله شکست و ‌پیروزی بود. ما پیشروی کردیم و خط را که در خشکی قرار داشت، شکستیم. البته قرار بود فقط اول را بگیریم و بعد با یگان‌های چپ و راستمان به‌هم شویم👇
قرار بود نیروها با بیایند و علاوه بر پشتیبانی از ما، خط‌های بعدی را بشکنند. بعد از گرفتن خط اول و دوم، به خط سوم رسیدیم. آنقدر خوب پیشروی کرده بودیم که روی خط سوم، شهید مسعود مرادی که‌پسری سبزه رو و حدوداً 17، 18 ساله بود به تنهایی رفت و حدود 60، 70 عراقی را به تنهایی کشت. روز بعد، وقتی نیروهای ما اسیر شدند، شهید مرادی را دیدند که به رسیده و کنارش انبوهی از نیروهای عراقی ریخته شده است؛ عراقی‌ها او را با سیم کرده بودند و همگی دور پیکر وی حلقه زده بودند و هل هله می‌کردند. حتی اسرا دیدند که روی گرفتن او بین دعوا شده بود. ما خط را و طبق قرار از پیش تعیین شده،آماده شدیم و علامت دادیم؛ اما یگانی که قرار بود به » بیاید و به ما بپیوندد، نتوانست خود را به ما برساند. 🌾🌾🌾🌾 ؟ 💢ما در میان » و » بودیم. لازم به ذکر است که «» مثل سدی جلوی کارون قرار دارد. در «ام الرصاص» و از مواضع خود، قایق‌های ما را که کنار کارون ایستاده بودند به رگبار بسته بودند. 🍂🍂🍂🍂🍂 _دارید؟ 💢در یکی از قایق‌های نیروهای ما، حاج ستار ابراهیمی‌ حضور داشت که توانست با از خط عبور کند و به سمت نیروهای خود که در سمت چپ ما قرار داشتند، برود. اتفاقاً در همان عملیات برادرش که کنارش بود، همانجا به رسید. به هرحال حاج ستار ابراهیمی بعد از درگیری، شنا می‌کند به سوی یک کشتی شکسته می‌رود و دو روز آنجا ماند. در این دو روز هر بار نیروهای عراقی برای دستگیری وی به سمت کشتی شکسته می‌روند، حاج ستار ابراهیمی با آن‌ها درگیرمی‌شود و نمی‌گذارد او را اسیر کنند. آن زمان ما دوست مداحی داشتیم به نام سعید بادامی که ‌فرمانده یکی از بود، خلاصه سعید بادامی، بلندگویی در دست گرفت و پشت بلندگو دعای ‌خواند و در دعا مرتب می‌گفت «یا ستار، یا ستار» و چون اسم حاج هم ستار بود، در میان نوحه به او گفت «امشب به سراغت می‌آییم». حاج ستار ابراهیمی را نجات دادند که بعداًدر به شهادت رسید. ✨✨✨✨ ؟ 💢خیر؛ اما در هر و عملیاتی، هم ما و هم نیروهای دشمن همیشه آمادگی حمله از سوی طرف مقابل را دارند. به عنوان نمونه، در ، وقتی عملیات انجام و منطقه تصرف شد، دیدیم که دشمن با اینکه از عملیات بی‌خبر بود، اما برای مقابله احتمالی 7توپ چهار لول را آماده و خود را مجهز کرده بود. قبلاً هم ذکر کردم؛ هر برای خود قاعده مشخصی دارد؛ همانطور که ما برای شناسایی می‌‌رفتیم، دشمن هم برای بررسی منطقه به مواضع ما می‌آمد. مثلاً ما در مناطق غربی از ارتفاعات برای دیده‌بانی و در جنوب از دکل‌ به رصد منطقه می‌پرداختیم. در کنار تمام این‌ها، ستون پنجم دشمن نیز همیشه فعال بود و هر دو طرف نیز مرتب هواپیمای شناسایی به منطقه طرف مقابل می‌فرستادند. در موضوع لو رفتن عملیات سه قاعده از جمله زمان، مکان وطرح وجود دارد؛ هر وقت هر سه به دست طرف مقابل برسد، می‌توان گفت عملیات رفته؛ اما هیچ جا چنین چیزی پیش نیامده است. حتی وفیق ، رییس بخش ایران در استخبارات حکومت بعث که بعدها کتابی درباره کل عملیات‌های وقوع یافته می‌نویسد و به تحلیل آن‌ها می‌پردازد، درباره به چنین چیزی اشاره نمی‌کند. البته آن‌ها متوجه تحرکات ما در شده بودند، اما زمان شروع عملیات را نمی‌دانستند. آن شب به محض شروع درگیری،هوا‌پیما‌های منور زدند و منطقه روشن شد، بعد بمب‌های خود را روی کارون و کنار ریختند و پشتیبانی قطع شد. به عقیده من اگر قایق‌های ما می‌توانستند عبور کنند و بیایند ما در ‌پیروز می‌شدیم. قایق‌ها نیامدند و ما نتوانستیم را بگیریم و این باعث شد ما ) که به خط دشمن رفته و چیزی حدود 1000 متر فضا را آماده کرده بودیم، با شکست مواجه شویم. 🌿🌿🌿🌿 ؟ 💢لباس به قطر نیم سانت از اسفنج فشرده تشکیل شده است؛ اگر بعد از خروج از آب و طلوع آفتاب آن را از بدن در نیاورید، آنقدر خشک می‌شود و به بدن می‌چسبدکه ‌پوست را می‌کند.در آن عملیات ) ما به نیروهای خودی گفتیم لباس‌های ما را به همراه خود بیاورند تا وقتی صبح شد، بپوشیم وآماده بعدی شویم که این اتفاق نیفتاد.. .... راوی : 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365