eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 قسمت دوم ✨ 🍃با شروع اسلامي و نهضت و اوج آن در سال۵۷ ، حسن چون به شهرهاي همجوار مسافرت ميکرد هنگامي که به روستا باز مي گشت اوضاع شهرها را براي مردم توضيح مي داد و با روشنگري هاي بجا زمينه ترويج نهضت را فراهم مي کرد، علاوه بر آن خود نيز در راهپيمايي و ها عليه رژيم طاغوتي پيشقدم بود. با تشکيل ارتش بيست ميليوني به فرمان حضرت امام او نیز به صورت افتخاري به عضويت اين تشکيلات در آمد و با حضور در گروه مقاومت روستا به تشويق ديگران جهت اعزام به پرداخت، در سال ۱۳۶۰ به خدمت مقدس رفت و در سربازي پس از طي دوره ي آموزشي به عضويت نيروي زميني درآمد و حدود ۲ سال خدمتش را در جبهه ها سپری کرد و از پايان سربازي و بازگشت به روستا به صورت داوطلب بسيجی ۳ مرحله به جبهه اعزام گرديد. آخرين باري که به جبهه اعزام شد آبان ماه سال ۱۳۶۵ بود که محل مأموريتش جزيره ي در ناوتيپ اميرالمؤمنين بود. 🌷حسن در ۴ در تاريخ ۶۵/۱۰/۴ در جزيره ي مينو پس از نبردي نابرابر با به درجه ي رفيع رسيد و خاک گرم ايران اسلامي با خون وي رنگين شد.🌹 پيکر مطهرش به مدت 11 سال در کربلای ايران بدون غسل و کفن روي خاک ماند و عاقبت در سال ۷۶ به وسيله ي گروه تفحص شناسايي و به زادگاهش منتقل گرديد. در تاريخ ۷۶/۴/۱۱ در شهرستان دشتي تشييع و پس از انتقال به در کنار دیگر شهدا به خاک سپرده شد موقعي که جنازه ايشان پيدا و تشييع شد، پدر و مادرش در اين مدت به رحمت خدا رفته بودند.🦋  شادی روح شهدا بخصوص شهدای ۴ صلوات و فاتحه🌸🍃 ارسالی از: @Karbala_1365
۱۰ 🍃🌸 🌸سالی که تصدیق پنجم را گرفت، خیال کردم هرگز غمی نداشته ام. پر درآورده بودم، اصلا روی هوا راه می رفتم. اینقدر خوشحال بودم.☺️ هر قدر این دروآن در زدم که یک شلوار برایش بخرم، نتوانستم. میخواستم برایش چشم روشنی بخرم.😔 این گذشت و شد .... 🍂پاییز بود. یک روز خیلی زود برگشت. پرسیدم:چطورشده؟ گفت:درس نداشتیم. دراتاق را بستم و گفتم راستش را بگو ، نکندشیطانی کرده باشی؟ گفت:نه. دیدم بچه های دیگر هم برگشته اندخانه. غروبش رفتیم مسجد.دیدم مردم اجتماع کرده اند. چندروزبعدگفتند قراراست اینجا سخنرانی بشود. گفتندکه مامورهای شاه توی تهران زده اند عده ای را کشته اند.آن وقتها نمی گفتند . من و علی رفتیم مسجدبرای سخنرانی. مسجد پرشد. آقایی شروع کردسخنرانی. حرفهایی میزد که انگشت به دهان ماندیم. اولین بار بود اسم را شنیدم. ناگهان کسی آمدو گفت مامورها و لولیها دارند می آیند. اعلام کردن درها را کلون بزنند. گمانم پیشنمازمان اقای صالحی بود. پاسبانها با لباس نظامی و لولیها که کرمانی نبودند با لباسی مثل کردها ریختند روی بام و دورتادور ایستادند. درها راشکستند. هرکدام چوب داشتند،قمه و زنجیر و آهن پاره. بنزین پاشیدن روی موتور و دوچرخه مردم و آتشش زدند. بعد گاز انداختند میان مردم. بوی میداد که آدم غش میکرد. دودسفیدمیکردو چشمهارا میسوزاند. بعد بناکردن به زدن مردم. آتش شعله کشید و گرفت سرولباس مردم و فرش مسجد. عده ای از پنجره ها فرارکردند.جوانها مقابله میکردند و ما شیون میکردیم. بعدتیراندازی کردندو باقدرت جوپاری را درصحن مسجد زدند. من دیگرنفهمیدم چطور از مسجد زدم بیرون. آمدم خانه، دیدم ازعلی خبری نیست. برگشتم و پرس وجوکردم. کسی نمیدانست. گفتم بچه ام یاتیرخورده ویا زیر دست وپا مانده و توی آتش سوخته. چندبارآمدم و رفتم که حوالی ظهر علی باقیافه درهم و برهم آمدخانه. وقتی دیدمش زدم زیرگریه. گفت رفته بودم خانه رفقایم.حالاهم می روم تاشب برنمیگردم. پرسیدم:برای چه کاری؟ گفت:برای کارانقلاب. ازاین تاریخ کرمان شلوغ شد.اما مسجدجامع تا یک ماه بسته بود. تااینکه درمسجدرذ بازکردند و هر روز سخنرانی بود و مردم شعارمیدادند.علی هم بین آنها بود. تااینکه امام آمد و انقلاب پیروز شد.…🌷✌️ @Karbala_1365
🌹غواص شهید احمد عبدی🌹 شهید احمد عبدی ششم خرداد ۱۳۴۶ در روستای سُها از توابع شهرستان خدابنده زنجان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و ۳ پسر و ۲ دختر به غیر از احمد داشت. پس از چندی پا به مدرسه گذاشت و مقاطع تحصیلی را همز‌مان با کار در روستا یکی یکی با موفقیت پشت سر گذاشت و موفق شد مدرک دیپلم را اخذ نماید. احمد همزمان با آغاز انقلاب اسلامی به همراه چند تن از دوستانش به زنجان آمد و در شرکت می‌کرد ولی هنگام برگشت به روستا مردم را از وقایع انقلاب آگاه می‌ساخت هر چند سن بسیار کمی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی احمد به فعالیت خود در پایگاه‌های مسجد ادامه داد و به دفاع از انقلاب پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، احمد نیز با ثبت‌نام در بسیج و سپری کردن آموزش‌های مقدماتی نظامی راهی منطقه جنوب کشور شد. و پس از چندی به عنوان پاسدار افتخاری به سپاه پاسداران پیوست. پس از آن احمد با سپری کردن آموزش غواصی به عنوان غواص در کربلای ۴ شرکت کرد و در سوم دی ماه ۱۳۶۵ در ادامه‌ی همین عملیات در منطقه‌ی بوارین بر اثر اصابت ترکش به سر و شکم به فیض شهادت نائل آمد. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹غواص شهید احمد عبدی🌹 شهید احمد عبدی ششم خرداد ۱۳۴۶ در روستای سُها از توابع شهرستان خدابنده زنجان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و ۳ پسر و ۲ دختر به غیر از احمد داشت. پس از چندی پا به مدرسه گذاشت و مقاطع تحصیلی را همز‌مان با کار در روستا یکی یکی با موفقیت پشت سر گذاشت و موفق شد مدرک دیپلم را اخذ نماید. احمد همزمان با آغاز انقلاب اسلامی به همراه چند تن از دوستانش به زنجان آمد و در شرکت می‌کرد ولی هنگام برگشت به روستا مردم را از وقایع انقلاب آگاه می‌ساخت هر چند سن بسیار کمی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی احمد به فعالیت خود در پایگاه‌های مسجد ادامه داد و به دفاع از انقلاب پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، احمد نیز با ثبت‌نام در بسیج و سپری کردن آموزش‌های مقدماتی نظامی راهی منطقه جنوب کشور شد. و پس از چندی به عنوان پاسدار افتخاری به سپاه پاسداران پیوست. پس از آن احمد با سپری کردن آموزش غواصی به عنوان غواص در کربلای ۴ شرکت کرد و در سوم دی ماه ۱۳۶۵ در ادامه‌ی همین عملیات در منطقه‌ی بوارین بر اثر اصابت ترکش به سر و شکم به فیض شهادت نائل آمد. ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄