eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#عملیات_شناسی 🌷نام عملیات: #ام_الحسنین ع (یک عملیات انحرافی موفق) 🌷تاریخ عملیات: ۱۳۶۰/۱۲/۲۴ مدت ع
🍃🌷🍃 ۳ ۱۳۶۶/۱۲/۲۴ ❣🌹 اوضاع‌ جو‌ی‌ منطقه‌ و بلندی‌های‌ صعب‌العبور محور شمالی‌ جنگ، همچنان‌ نامناسب‌ و سرد و یخبندان‌ بود، ولی‌ اهداف‌ برجسته‌ای‌ که‌ در انجام‌ این‌ طرح‌ پیگیری‌ می‌شد، فرماندهان‌ را بر آن‌ داشت‌ تا پیش‌ از فصل‌ گرما و حضور دو چندان‌ نیروهای‌ دشمن‌ در منطقه، تکلیف‌ دو مهم‌ و بلند را به‌ منظور گسترش‌ وضعیت‌ جبهه‌ خودی‌ در شمال‌ شرقی‌ « » روشن‌ سازند. این‌ دو ارتفاع‌ « » و « » نام‌ داشت، که‌ دسترسی‌ به‌ هر یک، مستلزم‌ دسترسی‌ و تصرف‌ دیگری‌ بود. ضرورت‌ اصل‌ آفند و ایجاد زمینه‌های‌ مناسب‌ برای‌ آزادسازی‌ شهر و دشت‌ « » عراق، با اجرای‌ عملیات‌ « ۱۰ » سبب‌ شد تا این‌ عملیات‌ در سه‌ محور،به مدت ۳ روز، در تاریخ ۶۶/۱۲/۲۴ با رمز « (ع)» آغاز شود.🌷 ساعت ۱ بامداد نیروها علی‌رغم‌ همه‌ مشکلات‌ و دشواریهای‌ نبرد زمستانی، توانستند با هدایت‌ قرارگاه‌ « » و همزمان‌ با اجرای‌ عملیات‌ « ۱۰» در حلبچه، اهداف‌ مورد نظر را تصرف‌ و تأمین‌ کنند. با وجود آنکه‌ رزمندگان‌ از غروب‌ روز پیش، بتدریج‌ از مقر خود در دشت‌ « » به‌ سوی‌ نقاط‌ رهایی‌ حرکت‌ کرده‌ و دچار خستگی‌ راه‌ شده‌ بودند؛ همچنین‌ با توجه‌ به‌ بارش‌ برف‌ و حادث‌ شدن‌ یک‌ مه‌ غلیظ‌ بر منطقه‌ و دامنه‌ها، توانستند قله‌ گوجار را آزاد کنند. نیروهای‌ عراقی‌ مستقر بر روی‌ این‌ قله‌ همگی‌ در سنگرهایشان‌ یخ‌ زده‌ بودند و بنابراین‌ پاکسازی‌ مواضع‌ آسان‌ صورت‌ گرفت. در روز دوم‌ عملیات‌ ،‌ نیروهای‌ ‌ پنجم‌ ارتش‌ عراق، پیاپی‌ و سنگین پاتک کرد ، ولی علی رغم مشکلات‌ در ارسال‌ کمک‌ و مهمات‌ و تخلیه‌ مجروحین‌ و در مواضع‌ خودی ،تلاش‌های‌ دشمن‌ و بمباران‌های‌ شیمیایی‌ هواپیماهای‌ عراقی‌ بی‌نتیجه‌ ماند. و در مجموع، با سه‌ شبانه‌ روز درگیری‌ و نبرد سخت‌ با طبیعت‌ خشن‌ و مشکلاتی‌ ناشی‌ از پشتیبانی‌ هوانیروز و نیروهای‌ دشمن، اهداف‌ مورد نظر محفوظ‌ ماند. در عملیات‌ بیت‌المقدس۳، منطقه‌ای‌ به‌ وسعت۴۰ کیلومتر مربع‌ از خاک‌ عراق‌ آزاد و یک‌ فروند هواپیما، تیپ۶۰۴ پیاده‌ از سپاه‌ یکم‌ دشمن‌ و شماری‌ سلاح‌ سنگین‌ و نیمه‌ سنگین‌ منهدم‌ و بیش‌ از۱۱۸۰ نفر از نیروهای‌ دشمن‌ کشته‌ و زخمی‌ و اسیر شدند. …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 💧 ۴۵ 🕊 🍂🍃🌾 🕊 💐برای رفتن پیش امام و خواندن خطبه عقد، کمی لازم بود تصمیم بگیرم. اول صیغه محرمیت را برایمان آقانجفی بخواند و بعد خطبه عقد را برویم پیش امام. آقانجفی را بردیم منزل سیده خانم و عقد را خواند و محرم شدیم.💞 تعداد زیادی از بچه های آمده بودند و گاهی بهم تیکه می انداختند که: بالاخره کریم هم رفت توی مرغا.🐤 🍃چند وقتی می شد که فرمانده ، حاج مهدی کیانی، جایش را به حاج علی شادمانی داده بود. در حدّفاصل رفتن آقای کیانی و آقای شادمانی، علی آقا سرپرستی لشکر را به عهده داشت. به غیر از تغییر فرمانده لشکر، منطقه عملیاتی هم تغییر کرده بود و بچه ها از به جبهه ای در مناطق کردستان شمال غرب، در استان عراق به نام رفته بودند. دلم میخواد سری به بچه ها در منطقه جدید بزنم، اما از آنجا که به سیده خانم قول داده بودم که تا عقد رسمی در بمانم، خودم را با کار آموزشی بچه های تازه جذب شده به مشغول کردم.💧 آموزش غواصی داخل سداکباتان همدان حال و هوای بچه های قبل از ۴ در را برایم تازه میکرد.🌾💔 همان روزها بود که گروهی از صدا و سیمای مرکز همدان برای با من درباره چندوچون عملیات غواصی در کربلای ۴ آمدند. بچه ها داخل آب بودند. گوشه ای نشستم در مقابل دوربین از لحظه ورود ۷۲ غواص به داخل آب در شامگاه ۴ دی ماه ۱۳۶۵ گفتم و تعریف که می‌کردم چشمم به غواص های جدید در حین تمرین در سد اکباتان بود. دیدن قیافه های آنان که عمدتا دانش‌آموز بودند، تصویر را یکی یکی مقابلم می‌ آورد.🌷 و به خاطره مجروحیتم داخل اروندرود رسیده بودم و به گلوی بریده و سوراخ شده و لحظه‌ای که برمی گشتم و از میان پیکر که روی آب و لای افتاده بودند، می گفتم. که یک دفعه میکروفون صدا را از پیراهن بیرون آوردم با چشمان خیس و صدای گرفته و بغض آلود، خطاب به تصویربرداران تلویزیون گفتم:دیگر حرفی ندارم. تمامش کنید.😔💔 مسئول گروه فیلمبرداران با خواهش و تمنا گفت:چرا آقای مطهری؟ حالا که بحث به خودش رسیده، چرا تمامش کنیم؟ گفتم:نمی‌دانم.😔 و هر چقدر اصرار کردند، نپذیرفتم. در همین حال بچه‌ها گفتند از دفتر فرمانده لشکر با تو کار دارند. رئیس‌دفتر آقای شادمانی بود که از طرف فرمانده جدید لشکر پیغام میداد و آقای شادمانی خواسته بود که سریع خودم را به عقبه لشکر در اردوگاه چهارزبر برسانم… … …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄