eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا...🌸 🌹شهید #حاج_حسن تاجوک🌹 تاریخ ومحل تولد: 6/1/1340 ملایر تاریخ ومحل شهاد
🌸 ..🌸 🌹سردارشهید 🌹 🌷 در به دنیاآمد. کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد. در فروردین ماه سال 60 جهت به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : و به می رسند برادر حاج رضا مستجیری به ا درمی آید و به شدت می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود. رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول ۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣ 🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸 🌸.... @Karbala_1365
🌺 ... ✨ شهيدان از نسل هابيل عشقند که از نعمه هاي مستانه آنها لطافت گل مي تراود.🌻 خود شاهد و ناظر هميشه تاريخ بر قرون و دوره هاست. و تزريق زندگي دوباره بر پيکر نيمه جان اجتماع که با اين تزريق جانی دوباره ميگيرد. 🌱 شهدا زيباترين تابلوي صحنه شور و مردانگي را به تصوير کشيدند و با بال شهادت تا اوج حقيقت به در آمدند، از تنگ دنيا آزاد شدند و در سراي باقی در حضور آرام شدند. 🍂آن روزها ايران حال و هواي ديگري داشت، فضايي متأثر از ، ايثار و شهادت، حديث دلدادگي جوانانی منجر به انواع سلاح های روز... راستي تا کسی خود را نکرده باشد، چگونه ميتواند در ابتلا و آزمايشی اينچنين بزرگ قرار گيرد، نفس سرکش از يک طرف ميل ماندن دارد و از آنطرف دل در آرزوي پرواز...🕊 صحبت از زندگی شخصيتی است که جان شيرين را در راه اطاعت و فرمانبري دوست، مخلصانه تقديم کرد. شايد به توان يک از هزار اوصاف ظاهري را بيان کرد اما چه ناگفته ها باقي خواهد ماند… کدام کلک شکسته توان نوشتن حتی اوصافی ظاهری شهيـــد را دارد؟ چشمی برزخي ميخواهد تا دنيای ناگفته ها و ناشنيده ها و نديده هاي شهيد را به زبان خويش بازگو کند، زيرا در وادی عرفان ره صد ساله را شهيد يک شبه می پيمايد. ... و اما حالا بخوانیم از یک شهید👇
‍ شهادت ، کتابِ است و صفحات این کتاب .خواندن هر صفحه اش جدیدی است و به یاد ماندنی و با دقایقی بر عمر بر باد رفته خویش می شود به رسید‌‌‌. فرقی نمی کند ارتش باشد یا سپاه .اما انتهای آرزوهای یک بسیجی می شود از . محسن قوطاسلو ، تکاور تیپ ۶۵ با تمام غروری که نسبت به ارتشی بودن خود داشت اما همیشه خود را بسیجی می دانست . اخلاص و خوبش ، از خاطرات به یاد مانده در ذهن اطرافیان است. به نیت بی بی زینب راهی شد و مدافع. حتی پس از پایان ماموریتش عشق به اهل بیت و او را ماندگار کرد .نگاهش به بود و شهادت در هایش هویدا . سرانجام ، در یک محور عملیاتی، یک تنه در مقابل تروریست ها ایستاد وب آرزویش رسید و اولین شهید ارتش شد. حالا پنجشنبه ها به بهانه ایستگاه صلواتی شب را کنار مزارش به صبح می رساند و مادرش به رسم حضرت ، مهر را فدای در مقابل رضای خداوند می کند. ای شهید ... در سرزمین ، در باتلاق گمراهی زمین گیر شدیم. دست به سویمان بگشا‌. در سختی های دنیا کم آورده ایم بگو چگونه خم به ابرو نیاوریم و راضی شویم به او‌.. برایمان دعا کن . باش .هنوز دل هایی هستند که دنیا را تاب ندارند و آرزوی دارند. 🍂🕊 @Karbala_1365
★چون شده ام خونین بالـ🕊 خود را به دنیا می زنم تا آزاد شوم تا کنم اما افسوس که هنوز جامه برازنده من نیست😭
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#سردارشهیدحاج‌حسن‌تاجوک تویــی.. که در سفر عشق... خطِ پایانــی.... #قیصرامین‌پور .............
🌸 ..🌸 🌹سردارشهید 🌹 🌷 در به دنیاآمد. کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد. در فروردین ماه سال 60 جهت به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : و به می رسند برادر حاج رضا مستجیری به درمی آید و به شدت می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود. رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول ۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣ 🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸 🌸.... @Karbala_1365
در و قفـــل را باز کردند سفر آغاز کردند..🕊 میان راهشان از شب گذشتند بسوی روشنی کردند..🕊 😭💔