eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
911 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 4⃣7⃣ 👈 بخش چهارم : در مسیر تبادل در این چهار ماهی که از انفرادی ام می گذشت، رو
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 5⃣7⃣ 👈 بخش چهارم : در مسیر تبادل سه سال ونیم از زندگی ام را در استخبارات سپری کرده بودم؛ همراه با ترس و درده هایی که شب و روز با دیدن مأموران به وجودم سرازیر میشد. اسیران به دنبال هم داخل اتوبوس میشدند. میدانستم که مأموران و ابووقاص دارند نگاهم می کنند و لابد با خود می گویند: این همان کسی است که به ظاهر با ما همکاری می کرد، اما خیانت می کرد. با سوار شدن به اتوبوس نفسی راحت کشیدم. از ته قلب خوشحال بودم و پرنده وجودم چهچه میزد. بالاخره به آرزویم برای نجات از زندان استخبارات رسیده و امیدوار بودم در مکان جدید اذیت و آزاری نبینم. خودم را به دریای رحمت بی کران خدا سپرده بودم. دور و دورتر میشدم. باورم نمیشد که نجات پیدا کرده ام و دیگر عربده های ابووقاص تنم را نمی لرزاند. از میان شهر بغداد که خاطره تلخ دیدار با دژخیم را در ذهنم زنده می کرد، گذشتیم. بعد از طی چندین ساعت راه و گذر از جاهای مختلف، تابلوهایی در مسیر نشان می داد که شهر بعدی، الرمادی است. در حومه شهر پایگاه های نظامی بسیاری به چشم می خورد. خورشید در افق پایین می رفت که اتوبوس به دل بیابانی برهوت پیچید. 🍂
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 6⃣7⃣ 👈 بخش چهارم : در مسیر تبادل از صبح من و دیگر اسرا چیزی نخورده بودیم و از بس اتوبوس ما را بالا و پایین کرده بود، روده هایمان به هم ریخته و بدنهای نحیفمان به درد آمده بود. همه گرسنه بودیم، اما جرئت حرف زدن هم نداشتیم. از دور محوطه ای محصور در سیم های خاردار پدیدار شد. چهار برجک در چهارگوشه اش نمایان بود که داخل هر یک نگهبانی مسلح ایستاده بود. با ایستادن اتوبوس پشت سیم های خاردار بیرون محوطه، مأموران کابل به دست به طرف ما یورش آوردند. یکی از آنها که هیبتی مخوف داشت، بالا آمد و فریاد زد: - نزلوا بسرعه! (زود بیایید پایین) ترس بر دل همه سرازیر شد. از اتوبوس پیاده شدیم و ....... **** خبر دهان به دهان پیچیده بود و همه درباره آن حرف میزدند: عراق میخواهد تعدادی اسیر پیر، مریض و معلول ایرانی را یکجانبه آزاد کند که هشتادوچهار نفر آنها از بازداشتگاه رمادی هستند. همه از هم می پرسیدند: اسم چه کسی در فهرست آزادشده هاست؟ ساعت هواخوری به پایان رسیده بود و همه در قاعه بودیم. ناگهان صدای بلندگو در محوطه پیچید. سکوتی در قاعه ها حکمفرما شد. قلبها شروع به تپیدن کرده بود و نگاه ها در هم گره می خورد. گوینده اخبار رادیوی فارسی بغداد، اسامی اسرای اعزامی از اردوگاه رمادی را می خواند. وقتی اسمم خوانده شد، همه با تعجب نگاهم کردند. من نه مریض بودم، نه پیر و نه معلول. چشمان نگران و منتظر خیلی از اسرا گریان شد. هرکس در دل دعا می کرد که او هم جزء رفتنی ها باشد. هم سلولی هایم نگاهم می کردند و من سربه زیر داشتم. نفسی به راحتی کشیدم که بالاخره تیمسار غزاوی به قول خود وفا کرد و من به کشور برمی گردم. خوشحال بودم و در پوست خود نمی گنجیدم. 🍂
🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 7⃣7⃣ 👈 بخش چهارم : در مسیر تبادل شب آخر را با غمی سنگین در میان دوستان دربندم سپری کردم. باهم درد دل کردیم و از هم حالیت می خواستیم. شب به نظر خیلی طولانی شده بود. همه خوابیدند، اما خواب به چشمان من نمی آمد؛ چون میترسیدم به خواب بروم و بیدار شوم و ببینم که اینها همه رویایی بیش نبوده. با طلوع خورشید و آمارگیری طبق هرروز و بعد از خوردن صبحانه، در حیاط قدم میزدم. پچ پچ در قاعه پیچید که گروهی با یک جیپ ارتشی و یک سواری، با وسایل فیلم برداری و ضبط صوت برای بازجویی اسرایی که آزاد می شوند، آمده اند و ده نفر را با هم برای بازجویی می برند. داخل قاعه رفتم و از همه جا بی خبر منتظر نوبتم نشسته بودم. هنوز دلهره هایم تمام نشده بود. به محض این که نخستین گروه بازجویی شده داخل آمدند، به طرفشان رفتم: - چه کسانی آمدند؟ چه می پرسیدند؟ یکی از آنها گفت: - عده ای منافق وطن فروش که سعی می کردند به ما قول پناهندگی در کشورهای اروپایی را بدهند. خیال کردند فریب وعده هایشان را می خوریم. با شنیدن حرف های اسیر همبندم قلبم فروریخت و دردی در قفسه سینه ام پیچید. شل شدم و روی زمین نشستم. خیلی زود فهمیدم که دوباره سروکله فؤاد سلسبیل پیدا شده است. نمیدانستم چکار کنم. انگار همه توانم رفته بود. خوب میدانستم اگر فؤاد من را ببیند، حتما درباره هویتم به مسئولان اردوگاه خواهد گفت و روز از نو، روزی از نو صورتم به عرق نشسته بود و بدنم مثل بید میلرزید. فؤاد و همراهانش در حیاط، پشت میزی نشسته بودند. ده نفر از کسانی که قرار بود بروند و بیشترشان مریض و پیر و معلول بودند، روبه رویشان ایستاده و بازجویی می شدند. فؤاد با دقت به صورتشان خیره میشد و سؤال می کرد. شاید هم دنبال شکارش آمده بود که من بودم؛ هرچند خبر نداشت که من جزء آزادشدگانم. بیچاره من که حتی در خواب هم کابوس گرفتاری ام به دست فؤاد را می دیدم. با دیدن او و گروه منافقش دردی به جانم افتاده بود. دست را روی سینه و قلبم گذاشته بودم و نزدیک بود بر زمین بیفتم. چند دقیقه بعد مضطرب و وحشت زده به سراغ دوستانم ابراهیم و اسماعیل مجدم رفتم. با دیدن حال منقلبم به طرفم آمدند - اشتملک صالح؟! (چه شده صالح؟!) رو به ابراهیم و اسماعیل کردم. صدایم میلرزید: - منافق؛ فؤاد سلسبیل آمده. او دشمن خونی من است. اگر من را ببیند، قطعه قطعه ام می کند! خواهش میکنم کاری کنید من را نبیند. نوح، که از من خوشش نمی آمد و منتظر فرصتی برای لو دادن من بود، با دیدن فواد و همراهانش خنده ای مستانه کرد و به سرعت بلند شد که به طرف آنها برود. ابراهیم ضربه ای به سرش زد و او به زمین افتاد. به سرعت دست و پایش را بستند و به چند نفر سپردند که مواظب باشند بلند نشود. آنقدر وحشت کرده بودم که رمقم رفته بود. به سختی خود را جلو می کشیدم و همراه اسماعیل و ابراهیم به طرف نگهبانی که دوستشان بود، رفتیم. به او التماس کردند که من را پنهان کند و تا رفتن فؤاد همان جا نگه دارد. پیگیر باشید..🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام جواد(ع): كسى كه به خاطر پيروى از دلخواه تو، راه درست را بر تو پنهان دارد، بی گمان با تو دشمنى كرده است. أعلام الدين ص 309 🏴سالروز شهادت (ع) را تسلیت عرض می نماییم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب؛ شب شهادت دردانه آقا علی ابن موسی الرضا آقا امام جواد است... جوانترین امام اهل بیت تسلیت باد...🍂 ⚫️آجرک الله یا صاحب الزمان⚫️ @yaraneakherazamani
اقاجان امام جواد کربلا نبودی شما😭😭😭 کنیزهای تو در حق تو جفا کردند تو ناله می‌‌زدی، آنها سروصدا کردند تن تو را به روی بام‌ها رها کردند کبوتران همه روی تو بال وا کردند شنیده‌ام بدنت زیر آفتاب نبود و اهل بیتِ تو در مجلس شراب نبود تن حسین هم افتاده بود در گودال تنش به زیر سُم اسب رفت و شد پامال برای غارت جسم حسین شد جنجال چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟ حسین در ته گودال دست و پا می‌زد حسین، عمۀ سادات را صدا می‌زد
🍂 🍂دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند 🍂
پرسيد فرق "كريم" و "جواد" چيه؟ گفت: "كريم" هيچ سائلي رو نااميد از در خونه ش رد نميكنه اما "جواد" ميگرده دنبال سائل تا گرفتاريش و رفع كنه😭 يا جواد الائمه نگاهي @ISTADEHAIEENGHELABI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 : خدايا دلم است هم جاهلم هم غافل نہ در جبهۂ مے جنگم نہ در جبهۂ حسين(ع) نمیخواهد يا حقے يا باطل راستے من ڪجا هستم؟🍃
" الهــــــــــے " دلـــــم انتهاے نـــــگاه تو را مے خواهـــــد؛ انتهاے نـــــگاه تو یعنـــــے 🌷 " شهــــــــــادت " 🌷
پيام ملت عراق به مردم عزيزايران كماكان خدمتگزارشمادرعراق هستيم ⚡️خواهشا براى تمام مردم ايران ارسال فرماييدتاسوء تفاهم پيش آمده از بين بره بنده عراقي كربلاييم و اين پيام همه ما به شماست. 🌺
روزِ ما را امان ندادند دردا ڪہ تا بگرییم چون ابر در بهـاران ... ۳۲_انصارالحسین 🌷
·‌• ❁•· 🌸 ...🌸 ❦ 🌹 🌹 ولادت: ۱ فروردین ۱۳۴۶، کاشان شهادت: ۴دی ۱۳۶۵ طی عملیات ۴ در اروندرود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
·‌• ❁•· 🌸 #معرفی_شهدا...🌸 ❦ 🌹 #شهیدحسین_خصاف🌹 ولادت: ۱ فروردین ۱۳۴۶، کاشان شهادت: ۴دی ۱۳۶۵ طی عم
‌ ‌ ‌ •✦✧ نـامہ✧✦• دعا زیاد بکنید و امام را و رزمندگان را و ... و قرآن را بخوانید... می‌دیدم که افراد خیلی به و نهج البلاغه بی‌اهمیت هستند. بدانید که در روز قیامت این دو کتاب از ما شکایت خواهند کرد. هم کلاسی‌های عزیز اگر نمی‌توانید درس بخوانید به جبهه بیایید این جا دانشگاه است. یک چیزی می‌شنوید؛ باید دید این جا محل خوب شدن است. محلی است که انسان از گناه پاک می‌شود...✨ 🌸هـدیه نثـار ارواح طیبـه شـهدا و امـام شـهدا صلوات🌸
دنیایی که جز عده ای عاشق نمیدانند کجاست... علقمه خود است... علقمه انتهای ست... ۴🌾 🌸... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❣ #علقمه دنیایی که جز عده ای عاشق نمیدانند کجاست... علقمه خود #بهشت است... علقمه انتهای #عاشقی ست...
دلتنگم مثل شبهایی که دلم فقط علقمه را میخواهد و حرف زدن باشهدایش را... دلتنگ لحظه های غروبی هستم که روبروی شهیدی که در امامزاده عشق شد و دل زائرانش را ازاین سوی اروند میبرد...💔 دلتنگ لحظه های درد دل کردن با شهیدانیم که حالا تمام زندگانیم شده اند و جای خالیشان هرروز بیشتراز روز قبل در زندگی و شهرم دیده میشود... 🌷ای شهیدان! از آن روزی که پا در وادی عشق یعنی یعنی محل عروج شهید ۴ گذاشتم ، دلم تنگ است ، تنگ صداهایی که شنیدم و صدایم زدند ، و دلم جاماند ! در کنار نی های زیبا و زیر آسمان همیشه آبیش... دلم تنگ گمشده ایست که هنوز پیدا نکرده ام و اگر بجویمش یک دنیا حرفهای ناگفته بااو دارم...اما نمیدانم گمشده ام کیست وچیست ، نامش چیست!! نمیدانم ، تنها میدانم از شهدای است...شهیدی که حتم دارم همیشه بامن است و دلم دنبالش میگردد و او را هربار در ۴ احساس میکند و تا اشکهایم برگونه هایم روان میشود بادستهای آسمانیش پاکشان میکند...شاید برای خودش ، شایدهم نمیخواهد دلتنگیم را ببیند...اما دلم برای گمشده ام تنگ است... ✨خدایا دلم برای تنگ است...مرا زائرش کن...💔 🌸.... @Karbala_1365
شَھادت یعنے: وارد شدن درحریم خلوت الھےو میھمانـ شدن برسرسفره ے ضیافتـ الھے♥️ این ڪم چیزے نیست این خیلے بـاعظمتـ استـ ✋ 💜 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸امام على عليه السلام: ✨تا جايى كه توانايى بر كار خوب داريد، خوبى كنيد؛ زيرا خوبى، [آدمى را ]از مهلكه ها و مرگهاى ناگوار نگه مى دارد 📚ميزان الحكمه ج7 ص299
چقدر چهره ات شکسته شده...! به تو اصلاً نمی خورد #آ که امامِ #ج ما باشی... #ی
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
چقدر چهره ات شکسته شده...! به تو اصلاً نمی خورد #آقا ؛ که امامِ #جوان ِ ما باشی... #یاجواد‌الائم
صلوات بر حضرت جوادالأئمّة علیه السلام، منقول از حضرت عسکری علیه السلام توصیه می شود این صلوات را در روز شهادت حضرت جواد الأئمه علیه السلام، به نیابت از مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بخوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، عَلَمِ التُّقَى، وَ نُورِ الْهُدَى، وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ، وَ فَرْعِ الْأَزْكِيَاءِ، وَ خَلِيفَةِ الْأَوْصِيَاءِ، وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ. اللَّهُمَّ فَكَمَا هَدَيْتَ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَيْرَةِ، وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى، وَ زَكَّيْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى، فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ بَقِيَّةِ أَوْصِيَائِكَ، إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.» 📚جمال الاسبوع، ص491
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 ..🌸 🌹نام: (علیه السلام)🌹 لقب: نام پدر: رضا(علیه السلام) تولد:۱۹رمضان یا ۱۰رجب ۱۹۵ : ۲۹ذی القعده ۲۲۰ سن شهادت: ۲۵سال محل دفن:کاظمین❣ 🍃✨🍃 🌷  مهربان بود و خیرخواه. دست مردم را در دستان خدا می گذاشت و می فرمود:  «کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ» چگونه درماند کسی که خداوند سَرپرست او باشد؟  ✨او می فرمود تا وقتی در هستید نگران گرفتاریها نباشد:  «لَؤْكانَتِ السَّمواتُ وَالْأرْضُ رَتْقَا عَلى عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقىَ اللّه َ تَعالى لَجَعَلَ مِنْها مَخْـرَجا»، اگر آسمانها و زمين بر شخصى بسته باشد، ولى تقـواى الهى پيـشه كـند، خداوند گشايشى از آنها برايش قرار مى دهد.  🍃او راه رسیدن به سربلندی و عزت را در اعتماد به خدا می دانست و می فرمود: «الثِّقَةُ باللّه ِ تعالى ثَمَنٌ لِكُلِ غالٍ ، وسُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ» اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چيز گرانی است و نردبان رسيدن به هر بلندايی.  و می فرمود: «عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ» عزّت مؤمن در بی نیازی و طمع نداشتن به مال و زندگی دیگران است.  💔حیف اما مهرش را برنتافتند.   دنیا را بدون او خواستند و در جوانی با زهر کینه مسمومش ساختند.   امام جوان در گوشه حجره مظلومانه جان داد و مردم نفهمیدند چه گوهری از دستشان رفت. 🌸به امیدشفاعتش 🌸 روضه کوتاه نکته سر بسته حجره تاریک حجره در بسته جگری رفته رفته سم می خورد قصۀ تازه ای رقم می خورد عرش را ناله ای تکان می داد تشنه ای روی خاک جان می داد  🌺شاعر:   🌸.... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💢شبکه وهابی میگفت که امام جواد، امام شیعیان چطوری در به امامت رسیده؟ خودم هم شک کردم جوابش چیه؟ آیا امکان داره؟ های_وهابی با کلی دلیل میگن که امکان نداره و اعتقادات درست نیست لطفا پاسخ بدید 🔵حضرت (ع) قبل از امامت امام جواد به بیان پاسخ این سؤال می‌پرداختند. ✅عدّه‌ای در مورد امامت حضرت جواد در ، از حضرت رضا سؤال کردند، حضرت به آن ها که به قرآن معتقد بودند، ماجرای نبوّت حضرت عیسی(ع) را در خردسالی به عنوان شاهد ذکر کرد. می‌گوید: پدرم گفت در خراسان، در محضر حضرت رضا بودم، شخصی پرسید: «اگر برای شما پیشامدی رخ داد، پس از شما امام مردم کیست؟» امام فرمود: «پسرم ابوجعفر (حضرت جواد) است». گویی پرسش کننده از شنیدن این پاسخ: ـ از این رو که حضرت جواد کودک بود و حدود هفت سال داشت ـ قانع نشد، حضرت به او فرمود: «خداوند حضرت عیسی(ع) را در کمتر از سن ابوجعفر (حضرت جواد) به عنوان پیامبر شریعت تازه‌ای برگزید. بنابراین، چه مانعی دارد که خدا ابوجعفر را در خردسالی به امامت برساند؟». در آیه 30 سوره مریم به این مطلب تصریح شده که حضرت عیسی در گهواره با بیان گویا چنین گفت: «اِنّی عَبْدُاللّهِ آتانِی الْکتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّا؛ بنده خدایم، او کتاب آسمانی به من عنایت فرموده و مرا پیامبر قرار داده است.» بنابراین، وقتی حضرت عیسی در گهواره برای ابلاغ شریعت تازه به مقام پیامبری برسد، چه اشکالی دارد که به اراده خداوند، حضرت جواد در سالگی، به مقام رهبری، آن هم در مورد شریعت پیامبر که بیش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندین رهبر می‌گذرد. 🔵این که چگونه خُرد سال به می‌رسد، دو راه در پیش داریم: 1ـ به آنان که به خدای قادر و حکیم معتقدند، می‌گوییم: چه مانعی دارد خداوند با قدرت و حکمت مطلقه‌ای که دارد، بر اساس مصالحی، شخصی را در به مقام نبوّت یا امامت برساند، چنان که مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسی و یحیی(ع) را در دوران کودکی به مقام نبوّت رسانید؛ به استناد عیسی(ع) در گهواره سخن گفت و فرمود: «بنده خدایم، خداوند به من کتاب آسمانی داد و مرا پیامبر نمود». ✅خداوند در مورد (ع) فرمود: «یا یحیی خُذ الْکتابَ بِقُوَّةٍ و آتیناهُ الْحُکمَ صَبِیا؛ ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر، فرمان نبوّت را در کودکی به او دادیم». 🔵امام برای یکی از یاران خود به نام علی بن اسباط، به همین آیه استدلال کرد، و پس از ذکر آیه فرمود: «خداوند کاری را که در امامت کرده؛ همانند کاری است که در نبوت کرده ، همان گونه که ممکن است خداوند حکمت را در چهل سالگی به انسانی بدهد، ممکن است که حکمت را در کودکی به انسانی دیگر عطا فرماید». به لینک زیر مراجعه فرمایید: ✅امکان امامت در http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&catid=27647&mid=323012