eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
906 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
یادت باشد  اسم نیست ، رسم است!!! شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود!!! شهید مسیر است ، زندگیست ، راه است ، مرام است! شهید امتحانِ پس داده است! . شهید راهیست بسوی خدا ! . ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
رفیق! مَــرد می‌خواد گذشتن از دلبستگی‌ها ..🍃 وگرنه تا حالا به نام خیلی‌هامون واژه اضافه شده بود .. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
「🥀 🕊」 چشـم هـآیِ یِکـ ؛ حَٺےاَز پُشـٺِ‌قــآبِ‌شیشِـه‌ای؛ خیـࢪه‌ خیـره دُنبـآلِ ٺُوسـٺ؛ کِھ بِـ آلـودِه نَشــوی..🥀 بِـ چشـمهآیَـش قَسَـمـ...
‌∞🌹∞ 🌹 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت... 🔹در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از قمقمه ها خورده و سوراخ شده بود. ولی قمقمه ی دیگر، و پر از آب بود. درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود.. منبع :دلهای خدایی ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✨💚✨ و سلام بر او که می گفت: 💚 «خیلی دلم میخواهد که یک بار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و یک بار ایشان شوم اگر به آرزویم رسیدم شکر خدا، اگر نه که لایق نبودم»
نامشان در دنیــا " است و در آخرت " بہ امیـد شفاعت‌شــان... ✖️ 🕊 ✖️🕊 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
برا ، تنهایی‌اش، برای بی‌کس شدنش پدر و مادر و برادرش دیشب شدند و ظاهرا خود بچه خبر نداره... 🔥لعنت الله علی قوم الظالمین🔥
. بوس از تو جــــان از من بازار چنین خوش تر... تهران، سال ۱۳۶۵، مقابل مجلس شورای اسلامی، مادر فرزند خود را برای اعزام به جبهه بدرقه می کند، : امیرعلی جوادی ❤️ 🕊   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
💔 قسم به نام امنیتی که شما با خون خود برایمان به ارمغان آوردید هرگز اجازه نمیدهیم ایران جولانگه هرزه ها شود پ. ن: وصیتنامه نوشته شده بر مزار "بنده از شهدایی هستم که یقه بی حجاب ها و مروجان بی‌حجابی را در آن دنیا میگیرم"   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌷شهید محمد قاراخانی🌷 🌴غواص زنده رود به لقمه حلال حساس بود. محمد قاراخانی متولد ۱۳۴۶از شهر اصفهان،که در سن ۱۸سالگی عازم جبهه شد وبعد از یکسال به درجه رفیع‌ شهادت نائل شد.# 🌷پیکر مطهر شهید والامقام بعد از ۲۹سال شناسایی شد وهمزمان با شهادت امام جعفر صادق(ع)در اصفهان تشییع شد.   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💢به آب و گل زدند،تا کشتی انقلاب به گل ننشیند‌... #غواص #کربلای_چهار   ⊰❀⊱ #تنهاکانال‌شهدایِ‌کربل
زماني، بچه ها در پيكر يكي از شهدا را كه از نيروهاي بود، كشف كردند، اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند، پلاك آن شهيد بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: پلاك كه پيدا نشد، پس شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، پلاكش را هم پيدا مي كنيد». صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك را هم پيدا كردند.
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#دلم‌‌رفتنی‌میخواهد‌از‌جنس‌شهادت...💔
تو را در خاک میجویم... اما تو بر بامی از ابرها خیره به من، به سرگردانی ام، به جستوجوی بیهوده ام و به تکاپوهایم، مینگری.... 💔'
ماجرای مدافع حرم که بعد شهادت محل جنازه اش را به دوستانش نشان داد.. 🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش می‌گوید: ◇ در اوج درگیری بعد از رشادت‌های به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شد و به خواسته قلبی‌اش رسید اما پیکرش نیامد. ◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند. 🔹️ دو سه هفته‌ای از گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد. ◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش می‌آید و می‌گوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم (س) بمانم اما بابام خیلی اذیت می‌شه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمی‌گردم » و نام و نشان جایی که بود را می‌دهد. این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما بی‌سر و بی‌دست و بی‌پا.   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🥀 روزهایم یڪ بہ یڪ می‌گذرند !😢 حال و روزم خنده دار است ...😔 پر شده ام از ادعــــا !😞 دم ‌از می‌زنم ...🚶‍♂ بہ خیال خودم خواهم شد 😒 خوشـا بہ حالشان😭 بدون ادعــــا شدند🕊 بُعد فاصلہ ام با بیداد می‌ڪند !😓
حاج حسین یکتا : شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آنقدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون می‌شوند، می‌روند و تو جا می‌مانی.. + اگر شهید‌ نشیم میمیریم... «اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک» |   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
جزء اطلاعات و عملیات بودن یعنے بی نام و نشان شدن یعنے دل ڪندن یعنے قید همه چیز را زدن سر دادن و جان دادن امّا تسلیم نشدن ... مردان خدا اینچنین بودند از همه چیزشان گذشتند ولی پای اعتقادشان راسخ ایستادند و عاشقانه سوختند و گفتند هرگز ... اما تسلیم شدن؛ که این روزها به نام مصلحت و اعتدال و ... اتفاق افتاده و لطمه دیده، یعنے تخلیهٔ اطلاعاتے شدن یعنے لو دادن عملیات یعنے سر شکستگی .... مسؤلین مراقب باشند در کدام راه قدم گذاشته اند! بہ یاد بے مزار مهمان حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمانده گمنام اطلاعات و عملیات لشگر ۲۷ حضرت محمد رسول اللّه (ص) 🌷   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🥲.........   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
آقای تحلیلگر قهرمان و ورزشکار روح الله عجمیان است که مادرش خیلی بی ریا، کمربندهای رنگارنگ رشته ورزشی اش را گوشه حجله قرار داده برای او اما هیچکس "به نام خدای رنگین کمان" نخواند و به عنوان ورزشکار، از او حمایت نکرد   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
گروهان نخستین غواصانی از (ع) استان همدان بودند که سال 65 در جزیره مجنون هسته اولیه آنان شکل گرفت. استان بیش از 200 شهید غواص دارد که 153 شهید تنها در عملیات به شهادت رسیدند، عملیاتی که رزمندگان غواصان ما با علم به اینکه دشمن بعثی از اجرای آن مطلع شده است دل به دریا زدند و جانانه از آب و خاک میهن پاسداری کردند. شهرستان تویسرکان 21 شهید غواص دارد که سکان دار آن ها شهید ابراهیم ناصری بود، این غواص شهید در حالی که رژیم بعث عراق با ضد هوایی سطح آب را به آتش گرفته بود، ایستاده در قایق، دیگر غواصان را راهنمایی می کرد که از کدام مسیر حرکت کنند و هنوز پس از گذشت 30 سال پیکر مطهرش به آغوش خانواده اش بازنگشته است. شهید سید حسین عربی، شهید ابراهیم ناصری، محمد حسن ، شهید رضا حمزه ای، شهید مهدی خسروی، شهید مسعود مرادی، شهید وحید مصطفایی، شهید رحیم ابوالقاسمی، شهید جسین اسکندری، شهید ابوالحسن بختیاری، شهید منصور بصیری، شهید محمد عزیزی، شهید محمد دینی، شهید محمد سوری، شهید شریف شریعتی، شهید سید عبدالله شیخ الاسلامی، شهید کرم خدا عبدالمالکی، شهید عباس قربانی، شهید حسن کاوسی، شهید حسن گلمحمدی و شهید رضا مالمیر، 21 شهید غواص شهرستان تویسرکان بودند که در عملیات به شهادت رسیدند.🌹❣🌹 ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
به مـن و تـو♥ : سعید شاملو🌷 🕊 من از امت اسلامی وفرزندانم می خواهم که از اسلام ناب محمدی وولایت فقیه دفاع کنند مبادا روزی بیایید که شما از اسلام دفاع نکنید امروز همان عاشورای حسینی (ع)تکرار می شود باید بگویم اگر در زمان حسین (ع)بودم می گفتم ای کاش آن روز یکی از یاران آن حضرت باشم که از اسلام ومسلمین دفاع کنم. بهترین کاری که شما انجام می دهید با تقوا وصبور بودن است 🌷نثار روح پاک شهید سعید شاملو صلواتی هدیه بفرمایید... ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
💐جهـاد در راهِ خدا خستگـی ندارد... 🌷این را از شور و شوقتان می‌توان فهمیـد ... 🥀 ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نام پدر: عرب محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۲/۱۲/۴۳ تاریخ : ۱۹/۱۰/۶۵ نام عملیات: ۵ منطقه عملیاتی: شلمچه محل شهادت: شلمچه مزار شهید: پایین شهدای زنجان محمد محمدی عرب و فاطمه رمضانی در دومین روز از اسفند ماه سال ۱۳۴۳ در پایین‌کوه پا به جهان گذاشت. پدرش در روستا می‌کرد و از این راه امرار معاش می‌کردند. مادرش نیز خانه‌دار بود. او چهارم پدر و مادرش بود و ۵ برادر دیگر نیز داشت. با اینکه امکان ادامه در روستا و در آن سال‌های آغازین انقلاب بسیار مشکل بود، اما او توانست با موفقیت مختلف تحصیلی را پشت سر بگذارد و وارد دانشگاه گردد. محمد سال اول پزشکی بود و در فعالیت‌های فرهنگی – عقیدتی مسجد دروازه ارگ شرکت داشت. او نتوانست نسبت به به اسلام بی‌تفاوت باشد و تحمل این را بکند. بنابراین تصمیم گرفت که سهمی در پیروزی اسلام و دفاع از آن داشته باشد. به همین‌منظور به بسیج درآمد و از طریق همین یگان عازم شد و به عنوان بیسیم‌چی و آرپیجی‌زن و در نهایت غواص خدمت ‌کرد. محمد در حالی که بیست و دو سال داشت و جنگ سال‌های پایانی خود را سپری می‌کرد روز دی ماه سال ۱۳۶۵ بود که در عملیات ۵ در شلمچه از ناحیه قلب مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به دیدار حق شتافت.  پیکر پاک این راه حق در مزار پایین شهدای زنجان و در کنار دیگر همرزمان آرام گرفت تا «عندربهم یرزقون» گردد. ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
شهید محمدحسن اکبری  🌷🍃  🍃           🌾شهدا خیلی غریب اند بخصوص شهدای . ✨پیکرمحمدحسن هنوز نیامده برای ما. و پیکرش همچنان است. در روستایمان سیدشهاب به دنیا آمد. اما در تهران پیش من زندگی میکرد. ۷_۸ سالی میشد .  از اول راهنمایی تا دبیرستان. جبهه را از دبیرستان شروع کرد. اینجا هم رشته تجربی در دبیرستان نمونه شریعتی نمونه بود. در منطقه نمونه در تهران کنار ما.  و این رتبه منطقه یکش بود.  دانشگاه هم که کنکور داد و قبول شد رتبه اش دوهزار شد. انتخاب های بالا زده بود ولی پزشکی های  قبول نشد اماچون رتبه اش خوب بود می توانست رشته های خوب دیگر یا رشته های دیگر پزشکی را شهرستانها قبول شود.. محمدحسن چند ماه بود بعد رفت و بعد از آن رفت برای عملیات و در گردان و درهمین عملیات شد.   شهیدمحمدحسن اکبری هست که کربلای چهاریه و اهل تویسرکان و مفقودالجسده. محمدحسن و شهید ساکی خیلی باهام رفیق بودن تو جبهه تاحدی که محمد هم مثل رضا موهاشو کوتاه میکرده. قد هر دوتاشونم یچیزی حدود دومتره.. البته قد بلندترینشون حاج کریمه که اولین باری که دیدمش گفتم ماشاءالله قد😂   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
«ابراهیم اصغری» با آغاز جنگ تحمیلی رهسپار نور شد و پس از مدتی مبارزه با نیروهای بعث عراق در در دی‌ماه 1365 در کربلای 5 به جمع همرزمان شهیدش پیوست. ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹روایت شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود ♦️در خاطرات «محمدباقر برزگر» یکی از نیرو‌های غواص باقی مانده از گروهان یک گردان ولیعصر (عج) عاشورا آمده است:یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت می‌کرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت. من صدای (ع) و یا زهرا (س) او را می‌شنیدم. ♦️او از طرفی بخاطر دردی که می‌کشید، حضرت زهرا (س) را صدا می‌زد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن بود. البته آن زمان که ما در بودیم، نمی‌دانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود. شدت جراحت و خونریزی پام، طوری بود که نمی‌توانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین او را به نزدیکی سیم‌خاردار‌های خورشیدی بردم و لباسش را به سیم‌خاردار‌ها بستم. شب سوم دی ماه غواصان زیادی از گروهان یک شهید شدند و در آب ماند که یکی از این شهدا «وحید کاوه» بود. 🕊شادی روحش صلوات....   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
این روز ها نفس کشیدن سخت شده است تپیدن قلب سخت شده است زندگی کردن سخت شده است مرهمی می خواهم مرهمی از جنس خون خاک ... کاش این درد من اینقدر دور نبود کاش نسیم می توانست مشتی خاک های را برایم می آورد.. اما من زخمی در دل دارم کاش درمان کنی ،این دلی را که بین سیم خاردار های دنیا گیر کرده است... تو درمــان زخم دل من باش....   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹🕊🌺🕊🌺🕊🌹 دوباره ... دوباره نامه ... دوباره حرفای دلم روی کاغذ ... دوباره.... حنجره ام ، شما را فریاد میزند شما که تجلی هستید را طولانی می کنم شک ندارم شما برای شدم ، نیمه شبی دعا می کنید چراغ دلم را هر روز با یاد شما روشن می کنم یااااااااد امام وووووو دل ووووو می بره کَرررررربُلا..... و اتاقم را با و و چفیه های شما میکنم و همیشه بخاطر می سپارم چرا رفتند ای باید به شما زنجیر کنم بند را....   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
بسم الله ٣.گزارش تصویری (آماده سازی یادمان توسط خادمین) خدایا شکرت. نمیدونم توی دل من چی دیدی که هر سال اینجا رو روزیم میکنی. آره عزیز. سال اولی نیستم. دیگه اینجا شده خونه دومم. انگار یه جورایی شهر و دیار خودمه. جونم برات بگه... سال اول که اومدم اصلا برنامه سفر نداشتم. اصلا. نه میدونستم اینجا کجاست و نه میدونستم چه شکلیه. فقط چند تا فیلم از تلویزیون دیده بودم. منو چه به این بیابونا. منو چه به این لباسای خاکی رنگ و چفیه. اما حالا.... حالا چند سالی هست اسفند که میشه... نمیدونی که. دیگه دست خودم نیست. دل تو دلم نیست که بیام اینجا و یه کاری انجام بدم. هرچی نباشه به اسم، که خادم الشهدا هستیم. ولی به رسم و عمل رو نمیدونم. هرچند اون طرفش با خداست و شهدا. ولی اینو بگم و از ما خداحافظ، دلم گیر کرده به این بیابون و شقایق هاش. به مسجد خین و نهرش به این دژ و اون همه غواص که تو سرمای زمستون از همینجا زدن به دل آب.آره درسته. همون غواصایی که بعضیاشون چندسال پیش دست بسته برگشتن. خدایا شکرت @khayen_ir
💢با بچه های گردان رفیق بود . گردان خط‌شکن هم اقناعش نمی‌کرد . شوق و علاقه عجیبی به شهادت داشت،می‌گفت من باید نفر اول ورود به خاک عراق باشم. زمانی که عملیات والفجر ۸ بحث انتخاب رزمندگان غواص شد ،از گردان خط شکن با التماس و تمنا جداشد و به گردان غواصی پیوست. .غواصی خیلی سخت و مشکل بود .باید چند ماه آموزش های مخصوص غواصی را می‌دید، توی سرمای شب های آذر و بهمن در آبهای سرد آن هم نه با آب جاری ، آب راکدی که از کوه‌های بلند گتوند لرستان و ریزش برف ها جمع شده بود. شب و روز باید در آب می بودند. به یکی از رفقای صمیمی و هم اصرار کرد که همراهش به گردان غواصی برود. به اعتراف خودش می گوید :«دوست داشتم همراه عبدالله بروم اما دل و جرأت او را نداشتم و حالا بعد از سالها افسوس می‌خورم که چرا همراه عبدالله نرفتم. عبدالله بهالدینی🌹