eitaa logo
📚 کتاب‌خونه‌ی فَلَسْطین🇵🇸
115 دنبال‌کننده
192 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔻 لطفا با کوفیة وارد شوید! 🔻 اینجا کتاب‌هایی که رنگ هندونه دارن و بوی زعتر و زیتون می‌دن رو معرفی می‌کنیم...🍉🫒 📚 فلسطین رو با کتاب‌خونه‌ی فَلَسْطین بشناسیم! 🇵🇸 🗨️ ارتباط با کتاب‌دارِ کتاب‌خونه: @Shahideqods_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣0⃣1⃣ کتاب «» روایت مبارزه تلخ میان کشاورزان فلسطینی است با عثمانیان و انگلیسی‌ها و مهاجرین یهودی. نصرالله به شیوایی و لحنی گیرا تاریخی ۱۲۹ ساله را روایت می‌کند. کتاب البته کتابی صرفاً تاریخی نیست. داستان عشق‌ها و دلدادگی‌ها و پیوندها و گسست‌ها است. روایت واقع‌گرا و درعین حال جادویی ابراهیم نصرالله یادآور آثار باشکوه ادبیات جهان است. داستانی که در آن اسب‌ها هم نقش‌آفرینند و جایگاهی ویژه دارند و هم محل توجه و محبت. او همزمان عشق و دلدادگی و زمین و آزادی را به تصویر می‌کشد.  : "یک شب زین حمامه را کنار گذاشت. فکر کرد هیچ چیز نباید او را از حمامه جدا کند. از دامنه کوه پایین آمد. به گوشه‌ی دشتِ دور از خانه‌های روستا رسید. لباس‌های خود را درآورد، بادقت آن‌ها را تا کرد و زیر تنه‌ی درخت زیتونی گذاشت و بر پشت حمامه پرید. یک شب کامل راه رفتند، برای لحظه‌ای هم توقف نکردند. احساس کرد که اسب بال درآورده و در آسمان پرواز می‌کند رشته‌های سپیده‌دم به چشمش خورد، ولی تن خود را حس نمی‌کرد و آن را تشخیص نمی‌داد. گویا به رگ و پی چسبیده بودند. گویی از اول برای هم زاده شده بودند. درک کرد که حمامه به آن اندازه رسیده که تن او را بشناسد. انگار جسد حمامه با پیکرش یکی شده. به تنه‌ی درخت جایی که لباسش را گذاشته بود برگشت. پایین آمد. لباسش را پوشید و وقتی که به سوی اسب رفت چیز غریب غیرقابل‌وصفی دید، حمامه تبدیل به اسب نر شده بود." 📆 سال نشر: ۱۳۹۹ 📤 ناشر: نو نوشت ✍ نویسنده: 📝 مترجم: کاظم آل‌یاسین 📖 تعداد صفحات: ۶۱۸ 📚 دسته بندی: 📚🇵🇸 @Ketabkhoneye_Falastin