eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
123 ویدیو
6 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب العشق⁦❤️⁩ ⁦✍️⁩امام «ره» می فرمایند : « اسم این را تنگه بگذارید .» ⁦✍️⁩ من به شدت به شهید بودم . هر وقت به خانه می آمد نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم . بچه ها خودش نگه می داشت و به من می گفت :«شما خسته ای ، استراحت کن !» ⁦✍️⁩بسیار و شوخ طبع بود . نمی گذاشت در جمع فامیل ، قهر و ناراحتی باشد ، همیشه دنبال آشتی دادن بود . ⁦✍️⁩به دیدار فامیل می رفت و به آنها سرمی زد ... وظیفه خودش می دانست که از حال خویشاوندانش با خبر باشد . ⁦⁦ ⁦✍️⁩ از همان دوران انقلاب فعالیت هایش را شروع کرد . گروهی را به نام ، به همراه شهیدان : نظرنژاد ، هاشمی نژاد ، بابارستمی ، برونسی تاسیس کردند که تا آغاز انقلاب ، کارهایشان علنی شد . ⁦✍️⁩ به اهمیت بسیار زیادی می داد . تربیت بچه ها ، برایش مهم بود و به من سفارش میکرد : بچه ها یادت نرود ... ⁦✍️⁩ با رفت و آمد داشت ... آنها هم به خانه ی ما می آمدند . ⁦⁦ ⁦✍️⁩ به من زنگ زدند و گفتند بیایم دفترشان . رفتم . گفتند : نیاز دارید . تا این را گفتند ازشان پرسیدم برای . و ایشان را برایم گفتند که شهید در عالم رویا بهشان گفته است که ما بنایی داریم و خانواده ام در مانده اند ، ! ⁦✍️⁩ یادم هست ، سال ۵۲بود . آن موقع امام ره را به تبعید کرده بودند . شهید به عراق رفت. همانجا با ایشان کرد که به عنوان فعالیت کند . ⁦✍️⁩به شدت بود . هدف داشت و ، برای هدفش کار میکرد . تنها برای هر چیزی را می خواست . و همین بودنش ، علت بود . ⁦✍️⁩روز آخر .. آن زمان تنها پسرم تازه راه افتاده بود . بسیار زیاد با پدرش انس داشت . وقتی که حسن بند پوتین هایش را می بست ، روی پشتش نشسته بود و با سر و صدا نمی خواست به برگردد . ⁦✍️⁩چند بار او را بوسید . از بغلش پایین آورد و باز محمد را در آغوش گرفت . ⁦ ⁦☘️⁩با تمام احساس کردم که این است . ⁦✍️⁩او از مؤسسین سپاه تربت جام بود . یک مدتی در زمان قائله کردستان به آنجا رفت تا کند . ⁦✍️⁩ در شلوغی های «کردستان، کرمانشاه» به آنجا رفت و بعد هم جنگ شروع شد و به عنوان تمام عیار به خوزستان رفت . ⁦✍️⁩در سال ۶۰ ، خداوند برایش چنین تقدیری را زد که او شود . ⁦✍️⁩ ، ایستاد و نگذاشت این تنگه به دست بعثی ها بیفتد . ⁦✍️⁩عاشق بود و بعد از برادر شهیدش هم تر شده بود . با اصابت تیری بر قلبش رسید . ⁦✍️⁩ از اطرافیانش می خواهد که صورتش را به سمت بچرخانند . و ایشان با چشم بر جهان فانی بست . ⁦✍️⁩ او فرمانده قرارگاه بود . خیلی روح و جانش با امام حسین علیه السلام گِره خورده بود . ⁦✍️⁩ هیچ چیز جای خالی را نه برای من و نه برای فرزندانش پُر نکرد . ⁦✍️⁩ به همسر شهید علیمردانی گفتیم : شما آنقدر عالی بوده که پسرتون با این وجود که را خیلی ندیده است اما شده است ... ⁦ ⁦✍️⁩اینقدر شهید واسطه شد تا من به پسرم بدهم تا او هم به برود و بشود ... 🆔 @KhGShohada_ir