#خاطرات_شهدا 🍃
🔻روز اول دانشگاه
🔅 روز اول بود که همه ورودی های دانشگاه امام حسین(ع) دور هم جمع شده بودیم ، دوری از خانواده و محیط جدید باعث شده بود اضطراب و استرس تو چشمای اکثر بچه ها نمایان بشه.
نگاهم که به چشمای حسین افتاد یه آرامش خاصی دیدم. هیچ استرسی نداشت. از همون روز اول قدمشو محکم برداشته بود. بعد از اتمام مراسمات که لباس سبز پاسداری رو به همه دانشجوها تقدیم کردن ؛ حسین سریع سمت چپ لباس ، روی سینه اش پارچه ی کوچیکی نصب کرد ، روش نوشته بود (السلام علیک یا شبیب الخضیب). دائم ذکر میگفت ؛ آرامشی که داشت فراموش نشدنی بود....
#شهید_حسین_معزغلامی
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
به مراسم عزاداری سالار شهیدان حضرت اباعبداله و نماز جمعه و جماعات بیشتر اهمیت دهید که به فرموده رهبر عزیز و سرورمان امام امت ما هر چه داریم از محرم و همین روضه خوانیهاست.
#شهید_محسن_باقریان🕊
#ما_ملت_امام_حسینیم
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
تازمانی که اینبانگاللہاکبرهست،اینمبارزہهمهست،تازمانی کہظلمی هستاینمبـارزہهمهسـت...
شکلشفرقمیکنہ،اصلشکہفرقنمیکنه!
#شهید_حسن_باقری 🕊
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
اي خواهر كوچكم رقيه زمان باش ويزيديان را رسوا كن. پدر و مادرم اين درس را به من آموختند كه هميشه در زندگي از تبار حسينيان باشيم نه از يزيديان زمان و برادرانم كه بايد همچون ياران حسين (ع) سلاح افتاده مرا بدوش گرفته بر دشمنان اسلام وقرآن دليرانه بتازند، و به خواهرانم زينب وار پيام خون مرا به گوش جهانيان.
#شهید_حسن_نمکی_خلجان🕊
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
مهدی از من کوچکتر بود.
عاشق شهادت بود. 💌
هر وقت به سوریه میرفت، میگفت که «دعا کنید شهید شوم» .📿
به او میگفتم مهدی اینقدر دعا نکن زود شهید شوی، بگذار کمی سنت بالاتر برود تا ما اعضای خانواده تو را خوب دیده باشیم و بعد شهید شوی🙂
آخر سر هم براتش را از امام رضا (ع) گرفت.
مشهد به زیارت امام رضا (ع) رفت و دیگر نیامد تا ما ببینیمش.
رفت به سوریه و خبر شهادتش آمد🕊.
.
شهید راه نابودی اسرائیل
.
ولادت :۱۳۶۱/۱۰/۰۸
شهادت : ۱۳۹۷/۰۱/۲۰
پایگاه هوایی T4، سوریه
حمله موشکی اسرائیل
.
.
#نقل_از_خواهر_شهید 🍃
#شهید_مهدی_لطفی_نیاسر🌷
#شهدا_رو_یادکنیم_باذکر_صلوات 🕊
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم...
وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جمع کنید، هرگز...!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🕊
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
📝این پول ها خوردن نداره اصلاً به #اضافه_کار #اعتقاد نداشت.
میگفت:
"وقتی میتونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومی نداره که اضافه کار بمونم!"⌚
همین دقتها و ریزهکاریهاش بود که #برکت رو به زندگیمون آورده بود.✨
نمونهی دیگهش #حساسیت روی بیتالمال بود؛کارهای تحقیقاتیش رو بهخاطر بعضی مسائل #محرمانه، نمیتونست بیرون از خونه #پرینت بگیره و چون خودمون هم چاپگر🖨 نداشتیم مجبور بود از چاپگر محل کارش استفاده کنه,اما تو اینجور مواقع، حتماً برگهی سفید از خونه میبرد تا از امکانات اداره استفاده نکنه.📃
یادم نمیره که بهم میگفت: "میلیاردها تومن #پول در اختیارم قرار میگیره. اگه ازش سوء استفاده کنم ضررشو میکشم. اصلاً این پولها خوردن نداره، باید از چیزی که حقّمه استفاده کنم."💵
#نقل_از_همسر_شهید ✨
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد 🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
با دوستاش رفته بود راهیان نور ، "دیار شهدا" ...
مناطقی که به گفته "خودش" غریب بود...
موقع برگشت از سفر، اتوبوس🚌 رفت ولی "رسول" نرفت!❗️
گفت جا موندم..
بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم تفحص مستقر شده بوده و "رسول" هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....😊
اون یه مدت شد 10 روز!
واز همان جا بود که با "شهید محمد حسین محمد خانی" آشنا شد.
با آمدن "رسول" به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک "شهید" پیدا شد....☺️
چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن ماجرای پیدا شدن "شهید" ...
#نقل_از_مادر_شهید🍃
#شهیدرسول_خلیلی 🌷
@masjed_gram
#خاطرات_شهـدا 🍃
به همڪارانش میگفت:
بچه هــا نظام آنقدر پـول ندارد،باید خیـلی مراعات بیت المـال ڪنیم!!
خیلی ناراحت بود از دست ڪسانی که دلــسوزی نمیڪردند!!💔
#شهید_جوادالله_کرم
#به_یاد_شهدا_صلوات
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
♦️ سعی کنید سکوت شما
بیشتر از حرف زدن باشد.
هر حرفی را که می خواهید بزنید؛
فکر کنید که آیا #ضروری هست یا نه؟
هیچ وقت بی دلیل حرف نزنید !
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
هنگام رفتن از مادر بزرگش #خداحافظی کرد... مادر بزرگش گفت: آقا حجت! کجا؟
گفت: مناطق عملیاتی جنوب...
مادر بزرگش گفت: دم عیده بمون عزیزم
#خندید و گفت: باید برم شاید #شهید شم...
این جاست که در باغ شهادت بازه...
چند روز بعد که مسئولین شهر باغملک آمدند منزلشان، #تعجب کردند.
سکوت عجیبی همراه با #بغض مجلس را فرا گرفته بود. ناگهان بغضی ترکید.
حاج آقا، عمامه از سر در آورد و رو به پدر حجت کرد و گفت:
انا لله و انا الیه راجعون
[ حــــــــجــــــــت شــــــهـــــــــیــــــــــد شـــــــد ]
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷 در خرمشهر روبروی پادگان دژ زماني كه مشغول #هدايت اتوبوسهاي كاروان نور بسيج دانشجويي دانشگاه لرستان به سمت #يادمان والفجر ۸ منطقه اروند كنار بود، دچار سانحه شد و چون مادرش حضرت زهرا (س) با پهلو شكسته و صورتي كبود دعوت حق را لبيك گفت و به #شهادت رسيد...
شادی روحش #صلوات
#شهید_حجت_الله_رحیمی
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
چند روزی قبل از اینکه محسن به سوریه بره ماخبردار شدیم اما هرچی بهش میگفتیم که میخوای بری سوریه یا نه؟ میگفت نه و خلاصه انکار میکرد
تا اینکه بالاخره وقتی دید ما خبردار شدیم یه چیزایی گفت،
وقتی گفت شاید برم بهش گفتم انشاءالله که میری و داعشی ها سرت رو میبرن و شهیدت میکنن...
محسن گفت دلت میاد که سر منو ببرن؟
گفتم حقیقتش نه انشاءالله که تیر میخوره بین دوتا ابروهات و شهید میشی( که همین اتفاق هم افتاد )
محسن گفت انشاءالله خودمم دوست دارم اینطوری شهید بشم بعد یه هو گفت : اگر شهید شدم برام گریه میکنی؟
به شوخی گفتم تو شهید شو ببین من چه ضجه ای برات بزنم تو مراسم، و هردو زدیم زیر خنده
و محسن گفت قول دادی گریه کنی ها ، خیالم راحت باشه؟
گفتم خیالت راحت راحت حسابی تو مراسمت اشک میریزم...
حالا که شهید شده می فهمم راز شوخی ها اونروزش چی بوده...خیلی دلم برای محسن تنگ شده
#شهید_محسن_فانوسی
#شهید_مدافع_حرم
@masjed_gram