Part12_خون دلی که لعل شد.mp3
10.86M
🎧 کتاب صوتی | قسمت دوازدهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part13_خون دلی که لعل شد.mp3
6.54M
🎧 کتاب صوتی | قسمت سیزدهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part14_خون دلی که لعل شد.mp3
10.75M
🎧 کتاب صوتی | قسمت چهاردهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part15_خون دلی که لعل شد.mp3
9.74M
🎧 کتاب صوتی | قسمت پانزدهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part16_خون دلی که لعل شد.mp3
10.73M
🎧 کتاب صوتی | قسمت شانزدهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part17_خون دلی که لعل شد.mp3
8.36M
🎧 کتاب صوتی | قسمت شانزدهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part18_خون دلی که لعل شد.mp3
20.95M
🎧 کتاب صوتی | قسمت هجدهم
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
Part19_خون دلی که لعل شد.mp3
13.55M
🎧 کتاب صوتی | قسمت پایانی
🩸خون دلی که لعل شد
" #خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آدم_حسابی
👏👏👏👏👏
خوشا بحال آدم حسابی ها،
آدم هایی که دلهای بزرگ دارند و دستانی بخشنده،
باید نامشان کریم باشد ولی صفتشان کریم شده است.
یغما شاعر خشتمال نیشابوری گفته بود ؛
خشت می مالید یغما تا بدانندی شهان
بی نیازی ، سکه را بر گٍل زد و بر زر نزد
نامش حسن است ، خُلق هم مثل نامش حسن است ، بیش از بیست و چند سال است که او را از نزدیک می شناسم ،
هیچگاه اورا عصبانی ندیده ام گویا که لبخند دوخته شده بر لبهایش است،
هم ورزشکار است و هم کاشیکار
از غروب تا صبح در اداره مشغول است ، و از صبح تا عصر به گره گشایی از کار خلق نیازمند می پردازد.
برایش کاری ردیف کردم زنگ زدم و گفت ؛
اگر پولی است من نیستم و اگر جهادی است بسم الله.
هرکس که از اهالی شم آباد به دیار باقی سفر کند . او باید خانه آخرتش را آماده کند و بسازد
نه از کرونا ترسید و واهمه داشت و نه از مرگ و قبر.
دلدارش خداست،
دو تا داداش خوب و قشنگ و خوش خلقش را خدا خونبهایشان شد و با سربند قرمز در دل خاک کاشتند.
پدر پیرش حتی یک بار هم پایش به بنیاد باز نشد و نگذاشت.
میگفت و معتقد بود که در معامله با خدا خیار غبن وجود ندارد.
استاد حسن شم آبادی کارمند خوش نام شهرداری را می گویم ، همان نگهبان شب تا صبح را .
استاد جهادی چندین و چندساله نیازمندان سبزواری
هرگز اجازه نداد در حین انجام کار تصویری از ایشان تهیه کنم و همین گفتگو با استفاده از اهرم معلمی و زور بود .
#خاطرات
#سبزوار
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | تفسير به روز
در اردبيل جلسۀ #تفسير براى جوانان برگزار نمودم، عدّهاى از جوانها گفتند: حاجآقا! تفسير براى پيرمردهاست، براى ما مطالب روز بگوئيد. من فهميدم آنهايى كه قبلاً تفسير گفتهاند، بدون رعايت حال مستمعين بوده است؛ زيرا تفسير بايد جورى باشد كه هر كَس به حدّ ظرفيّت و كشش خود بتواند استفاده كند، حتّى بچهها هم مىتوانند تفسير داشته باشند. زيرا #پيامبر_اكرم صلى الله عليه و آله با همين داستانهاى قرآن، عمار و اسامه و سلمان و ابوذر تربيت كرد.
همانجا براى جوانها تفسير سورۀ يوسف را شروع كردم و به اين شكل گفتم كه:
يوسفى بود؛ جوانها! شما همه يوسفيد.
او را بردند؛ شما را هم مىبرند.
به اسم بازى بردند؛ شما را هم به اسم بازى مىبرند... .
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | دل ما را خون نكنيد
📞 خانمى به دفتر نهضت سواد آموزى تلفن كرد و گفت: آقاى قرائتى! پسرم مفقودالاثر شده و پسر ديگرى ندارم تا به دفاع از اسلام بپردازد؛ امّا هر وقت به خيابان مىروم و بدحجابى را مىبينم، دلم خون مىشود. شما در تلويزيون بگوئيد: اگر از قيامت نمىترسيد، دل ما را خون نكنيد!
#مدیون_شهدائیم
#حجاب
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | #اخلاص در #عمل
مدّتى در درس آيت اللّه حاج مرتضى حائرى يزدى فرزند مؤسّس حوزه علميه قم شركت مىكردم، روزى استاد به من فرمود: اگر كارت براى خدا نباشد، روز قيامت خواهى گفت: اى كاش خوابيده بودم و كارى نمىكردم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | به حساب قيامت
روزى از دوست مهندسم پرسيدم: براى قيامتت چه مىكنى؟ چيزى گفت كه به حال او غبطه خوردم. گفت: هر پانزده روز يك مرتبه ماشينى كرايه مىكنم و بچّههاى يتيم را به پاركِ بازى 🎡 مىبرم و برايشان بستنى 🍦 مىخرم و پس از تفريحى چند ساعته برمىگرديم، من اين كار را به حساب قيامتم گذاشتهام.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | هر چه خدا گفته عمل كردم
در سفرى به همدان، خدمت عالم بزرگوار آقاى حاج ملاعلى همدانى قدس سره رسيدم و از ايشان #داستان عجيب و جالبى شنيدم كه فرمود: روزى وارد صحن #امام_حسين عليه السلام شدم ديدم گوشهاى شلوغ است، جلو رفتم و سؤال كردم چه خبر است؟ بچهاى را نشان دادند و گفتند: از بالاى منارۀ صحن به پائين پرت شده است، پدر اين طفل كه حمّال است در وسط زمين و آسمان متوجّه شده و خطاب به بچّه كرده كه بايست، همانجا مانده و آنگاه او را سالم پائين آوردهاند!
با تعجّب از پيرمرد حمّال سؤال كردم چه چيز باعث شده شما به اين مقام برسى؟
گفت: اين كار مهمى نيست، من از اوّل بلوغ سعى كردهام هر چه خدا فرموده عمل كنم، امروز من هم يك چيز از او خواستم، خداوند عزيز و قادر قبول كردند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | كار براى غير خدا
در حالى كه سوار هواپيما مىشدم، از طرف خدمه هواپيما اعلام شد كه همه مسافران بايد پياده شوند؛ سپس تمام بارهاى هواپيما را هم پياده كردند.
علّت را پرسيدم، گفتند: يك موش 🐀 داخل هواپيما شده و بايد آن را خارج كنيم.
گفتم: اين همه معطّلى براى يك موش؟!!
گفتند: بله، ممكن است يكى از سيمهاى نازك هواپيما را قطع كند و خلبان نتواند با برج مراقبت تماس داشته باشد و در اثر آن هواپيما سقوط كند.
من به فكر افتادم كه اگر موشى بتواند هواپيما را ساقط كند، اگر موش شرك، ريا، عجب، #غرور، خودپسندى، حبّ جاه، مقام، شهوت و دنياپرستى، وارد روح انسان شود و رشته اتصال انسان را با خدا و حقيقت و #معنويّت قطع كند، انسان نيز سقوط خواهد كرد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | كراوات نشانه هيچ
ماه رمضان سال ٧٠ براى تبليغ به چند كشور اروپايى سفر كردم. در كشور اتريش مقالهاى را به من نشان دادند كه دربارۀ كراوات بود.
در اين مقاله آمده بود كه بىخاصيّتترين و بىمعناترين لباس، كراوات 👔 است، چون نشان دهندۀ #هيچ چيز نيست، نه نشاندهندۀ تحصيلات است، نه شغل، نه گرم مىكند و نه سرد. جالب اين كه اروپا در حال برگشت است؛ امّا بعضى در ايران آرزو مىكنند كه ولو نيم ساعت هم شده براى حضور در يك جشن، كراوات بزنند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | گلايه از خودىها
شخصى به من گفت: آقاى قرائتى! به اين خانمهايى كه فكلهايشان را بيرون گذاشتهاند تذكّرى بدهيد. گفتم: گوش نمىكنند، همانطور كه به شما مىگويم موقع نماز بازار را تعطيل كن گوش نمىدهى. چقدر ما به هيئتهاى عزادارى گفتيم: طورى عزادارى كنيد كه #نماز_صبح قضا نشود؛ امّا گوش ندادند.
چقدر گفتيم كه خوانندههايى كه سابقۀ بد دارند و يا با غنا مىخوانند دعوت نكنيد؛ امّا كو گوش شنوا.
آرى، همه با هم گوش نمىدهيم.
#حجاب
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | درخت مقدّس
در موزۀ جنگ كرۀ شمالى درختى نيم سوخته را ديدم. پرسيدم: اين درخت چيست؟ گفتند: اين درخت مقدّس است؛ زيرا در زمان جنگ يك ماشين سرباز زير اين درخت بودهاند، وقتى كه هواپيماهاى دشمن، منطقه را بمباران مىكنند، يكى از بمبها روى اين درخت مىافتد و اين درخت خودش مىسوزد؛ امّا سربازان كنارش سالم مىمانند.
عجيب است، در كشورى بىدين، درخت بىجانى كه خود سوخته و آتش گرفته ولى چند سرباز را محافظت كرده مقدّس مىدانند؛ امّا وقتى ما امام حسين علیه السلام را كه براى حيات انسان و انسانيّت سوخت، تقديس مىكنيم، براى بعضى جاى سؤال و اعتراض است!
#دفاع_مقدس
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | خروج مغزها 🧠
يكى از دانشمندان ايرانى از رفتار بعضى مسئولين رنجيده بود و تصميم گرفت به خارج از كشور برود. اموالش را به طلا تبديل كرد و عازم سفر شد.
در فرودگاه از رفتن او ممانعت كرده و گفتند: طلا مثل ارز است و خروج ارز از كشور ممنوع است.
او اشاره به مغزش كرد و گفت: آقا واللّه اين ارز است!
البته پس از مدتى وسايل برگشت او به كشور فراهم شد و مشغول فعاليّت گرديد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | خدمت در پشت جبهه 📻
در دوران هشت سال #دفاع_مقدّس روزى به منزل مرحوم كوثرى، از منبرىهاى قديمى و مرثيهخوان حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السلام ، رفتم تا از پدرش عيادت كنم.
پيرمرد به صورت مشتى استخوان در گوشهاى افتاده بود، ولى مىگفت:
من فكر كردم كه بايد كارى براى انقلاب بكنم و سهمى در جنگ داشته باشم. لذا شبها كه خوابم نمىبرد، شبى چند ساعت راديو عراق را خوب گوش مىدهم و وقتى مصاحبۀ اسراى ايرانى را پخش مىكنند، مشخّصات آنها را يادداشت مىكنم و روز بعد به خانوادهشان در هر شهرى كه باشند تلفن 📞 مىكنم و آنها را از نگرانى درمىآورم.
مدتهاست كه چنين كارى را انجام مىدهم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | علاقه به #امام_حسين عليه السلام
خانمى با #حجاب نامناسب وارد ماشين شد و شروع كرد به خواندن زيارت عاشورا.
راننده ديد با آن قيافه زيارت عاشورا مىخواند، پرسيد: زيارت عاشورا مىخوانيد؟
خانم گفت: بله.
راننده گفت: آيا امام حسين عليه السلام اين نوع حجاب و پوشش را دوست دارد؟
خانم يكّه خورد و گفت: مرا به خانه برگردانيد.
به منزل رفت و لباس مناسبى پوشيد و از راننده تشكّر كرد.
راستى علاقۀ به امام حسين عليه السلام چه مىكند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | جلد قرآن يا ضريح پيامبر صلیالله علیه وآله
تنها امام جماعت شيعه كه مسجدالحرام به خود ديده، مرحوم #سيد_شرفالدين صاحب كتاب شريف «المراجعات» است.
وقتى به مكه سفر كرد، پادشاه حجاز مجلسى را ترتيب داد و از علماى اهل تسنن براى مباحثه با ايشان دعوت نمود.
هنگامى كه سيد وارد مجلس شد، قرآنى را به شاه هديه داد، شاه قرآن را گرفت و بوسيد.
سيد به او گفت: تو مشركى!
شاه پرسيد چرا؟
سيد گفت: براى اينكه شما جلد قرآن را كه از چرم و پوست گاو است بوسيدى، پس شما گاوپرستى!
شاه گفت: منظور من محتواى قرآن بود و قصد ديگرى نداشتم.
سيد فرمود: پس چرا ما را به خاطر بوسيدن ضريح #پيامبر(صلیالله علیه وآله) مشرك مىدانيد؟! 👌
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | استفاده از فرصت
عالمى را براى نماز ميت دعوت كرده بودند.
پرسيد: ميت زن است يا مرد؟ گفتند: مرد.
دستور داد بندهاى كفن را باز كردند، آنگاه رو كرد به بستگان و آشنايان و گفت: خوب نگاه كنيد! چشمهاى او نمىبيند، شما كه چشمتان مىبيند #خيانت نكنيد.
ببينيد زبانش بسته است، شما كه مىتوانيد حرف بزنيد ناحق نگوئيد.
گوشهاى او نمىشنود، شما كه مىتوانيد بشنويد صداى حرام گوش نكنيد.
آرى آن چند لحظه #موعظه، از ساعتها پند روى منبر اثرش بيشتر بود.
https://eitaa.com/mabaheeth/93662
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | هديۀ يتيم به جبهه
در ايّام جنگ، نامهاى از دخترى ٩ ساله خطاب به رزمندگان به دستم رسيد كه مضمونش چنين بود:
با سلام به #امام_زمان عليه السلام و رهبر كبير انقلاب، اسم من زهرا است، اين هديه را كه مقدارى نان خشك و بادام است براى شما مىفرستم، پدرم مىخواست به جبهه بيايد ولى تصادف كرد و جان سپرد. من ٩ سال دارم، نصف روز به مدرسه مىروم و نصف روز قاليبافى مىكنم. من و مادرم روزه مىگيريم تا خرجى خود را تهيه كنيم. ما پنج نفر هستيم كه همگى كار مىكنيم، من ٩٢ روز كار كردهام تا توانستم براى شما رزمندگان نان و بادام بفرستم. از خدا مىخواهم كه اين هديه را از يك يتيم قبول كند، سلام مرا به #كربلا برسانيد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
#خاطرات | ايثار يك مبلّغ
طلبهاى مىگفت: به روستايى رفتم كه آب آشاميدنى نداشتند و هر روز زن و مرد با الاغ و قاطر به چند كيلومترى مىرفتند تا از چشمهاى آب بردارند. من اين صحنه را كه ديدم خيلى دلم سوخت، به قم آمده خانۀ مسكونى خود را فروختم و پولش را خرج لولهكشى فاصلۀ چشمه تا روستا كردم.
خانه را فروختم؛ اما يك روستا داراى آب شد.
ايشان تا پايان عمر خانه نداشت.
بعد از مرگش من اين داستان را در تلويزيون تعريف كردم، يكى از بينندگان داوطلب شد كه براى فرزندانش خانهاى بخرد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────