eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
400 ویدیو
235 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 جمعه یعنے عطر نرگس در هوا سر میڪشد جمعه یعنے قلب عاشق سوے او پر میڪشد جمعه‌یعنے روشن‌از رویش بگردداین جهان جمعه یعنے انتظار مَهدے صاحب زمان 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به امام زمان عج باغ در باغ،فصل،فصل غم‌است بوی مرگ هَزار می آید شب بدون ستاره می خوابد صبح،پاییز وار می‌آید غنچه‌ها بی نشاط و بیمارند سروها در قفس عزادارند باغبان ها گلایه می کارند باغ با غم کنار می آید در زمستان بی تو بودن ها در تب درد دل سرودن ها شب سرما زده خبر دارد چه به روز انار می آید عطر پیراهن کسی در باد می وزد در مسیر عشق آباد دلخوشم من از اینکه بوی خوشِ آخر انتظار می آید نغمه ی سرنوشت می آید بوی اردیبهشت می آید تو فقط یک اشاره کن به زمین چه بهشتی به بار می آید سیصد و سیزده گلِ لبخند لاله و نرگسی و شاه پسند همه پا در رکاب عشق تواَند تو بیایی بهار می آید https://eitaa.com/Maddahankhomein
﷽❣ ❣﷽ "سلامٌ عَلی" آسمانِ نگـــاهٺ "سلامٌ عَلی" نورِ در گاهٺ "سلامٌ عَلی" جاده و گرد ميدان بر آن ، مردِ راهٺ 🌴عصر انتظار🌴 باز صبح جمعه‌شد دل بیقراری میکند از دو دیده بهرغیبت اشک جاری میکند صبح رفت و عصرجمعه آمده پای قرار دیده‌ بر در دوخته چشم انتظاری میکند https://eitaa.com/Maddahankhomein
همه محوند، محو عزت ما از گِلِ اولیاست طینت ما کنج عُزلَت برای ما گنج است وه چه سرمایه‌ای‌ست عُزلَت ما نگران نیستیم از مردن مرگ ما هست استراحت ما ثروت ما محبت زهراست نرسد ثروتی به ثروت ما نامه‌هامان نخوانده امضا شد باز راضی نشد به خجلت ما گریه کردیم راهمان دادند بی نتیجه نماند زحمت ما هر کسی پنج روز نوبت اوست با بزرگان گذشت نوبت ما فرصت گریه را به ما دادند بهترین فرصت است فرصت ما همه جا رفت و از تو صحبت کرد هر که بنشست پای صحبت ما تا که در خدمت شما هستیم دیگران می‌کنند خدمت ما خواستند از دیار تو برویم نه، اجازه نداد غیرت ما ما اویسیم و آمدیم، ولی دیدن تو نبود قسمت ما شبی از خاک ما گذر کردی مرده را زنده کرد تربت ما حاجت دل شکسته‌ها گریه‌ست جان زینب برس به حاجت ما :: روضه داریم روضه‌ی زینب یک سری هم بیا به هیئت ما کربلا، شام، هر کجا رفتی یک سلامی بده به نیت ما :: ما که از هجر، بال بال زدیم و نیامد کسی عیادت ما ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
عصر یک جمعهٔ دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده‌ست؟ چرا آب به گلدان نرسیده‌ست؟ چرا لحظهٔ باران نرسیده‌ست؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده‌ست به ایمان نرسیده‌ست و غم عشق به پایان نرسیده‌ست بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبۀ احزان به گلستان نرسیده‌ست؟ دل عشق ترک خورد گل زخم نمک خورد زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد فقط برد زمین مرد زمین مرد خداوند گواه است دلم چشم به راه است و در حسرت یک پلک نگاه است ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی برسد کاش صدایم به صدایی... عصر این جمعهٔ دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس‌های غریب تو که آغشته به حزنی‌ست ز جنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده‌ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم که چنین می‌زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه دلم سوخته از آه نفس‌های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج‌نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت پای رکابت ببری تا بشوم کرببلایی به خدا در هوس دیدن شش‌گوشه دلم تاب ندارد نگهم خواب ندارد قلمم گوشۀ دفتر غزل ناب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهٔ دلدادهٔ دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی شده‌ام باز هوایی شده‌ام باز هوایی... گریه کن، گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده‌ست شما دیده‌ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهٔ مکشوف لهوف است عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است و ارباب همه سینه‌زنان کشتی آرام نجات است ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنهٔ یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «اَلشّمرُ...» خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می‌گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرببلایی قسمت می‌دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی... تو کجایی... ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم عجل لولیک الفرج به اضطراب سه ساله، به حق شش ماهه به دست قطع علمدار و حنجر پاره به آبروی سکینه، به عمّه ی مهدی که درد غیبت او را ، خدا بکن چاره @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 شرح احوالات حضرت بنت سلام‌الله علیهما 🩸 🥀 سیده شریفه () بنت امام حسن مجتبی سلام‌الله علیهما، و فرزند بلافصل آن حضرت، از امامزادگان مشهور و واجب‌التعظیم نزد شیعه و حتی اهل خلاف می‌باشد. 🥀 آن مخدره، در سال ۵۰ قمری، یک ماه پیش از شهادت پدر بزرگوارش، به دنیا آمد، و پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، تحت کفالت عمویش امام حسین علیه‌السلام قرار گرفت. 🥀 بنابر اقوال، هنگام ولادت او را و رقیه نامیدند، اما به سبب کثرت اسماء فاطمه و علی در اهل‌بیت علیهم‌السلام، کنیه‌اش را نهادند. 🥀 او به همراه عموی گرامی‌اش امام حسین علیه‌السلام از مدینه خارج شد، و پس از واقعه عاشوراء با کاروان اسراء همراه گردید. 🥀 اما به علت ضرب و شتم و جسارت اعداء لعنةالله علیهم اجمعین، در مدتی کوتاه دچار ضعف و بیماری شدید شد، و عمر شریفش از یازده سال تجاوز نکرد، و در ۲۰ محرم‌الاحرام سال ۶۱ در حله، به دست امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها به خاک سپرده شد. 🥀 رفته‌رفته مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند، و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: باب‌الحوائج، ام‌محمد، ام‌هادی، و مسیح یاد کردند. 🥀 زنده شدن چند مُرده در توسل به حضرتش، باعث شد تا ایشان مشهور به اهل‌بیت علیهم‌السلام گردد. همچنین شفا دادن بیماران متعدد او را شهیر به آل‌محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم نمود. 🥀 بحث کرامات ایشان خارج از گفتار و نوشتار است و مشهور است، کسی متوسل به ساحتش نمی‌شود، مگر آنکه حاجت‌روا خواهد شد. 📕 أنساب‌العترة الطاهرة، صفحه ۶۶ 📕 حقیقت سیده شريفة بنت الحسن عليهاالسلام، صفحه ۸۴ 🏷 https://eitaa.com/Maddahankhomein
ای ساربان گم گشته بانویی نگهدار بنت الحسن از مرکبش افتاده انگار گویا که جسمش گشته پامال ستوران آن بانوی بیمار با آن جسم تب دار تا شام خیلی مانده بانو را توان کو یک راه طولانی کنار فوج کفتار پس حله شد آرامگاه آن شریفه دیگر رها شد از تب و دشنام و آزار او شد طبیب اهل بیت ای عسکری تا بیت الرجا سازد برای خیل بیمار https://eitaa.com/Maddahankhomein
نذرشهادت حضرت سلام الله علیها بنت الحسن علیه السلام تسلیت بر امام زمان روحی فداه و همه محبینشان شریف ها سر نیزه شریفه ها در راه به روی خاک به ظاهر به راستی در ماه به ریسمان همه ی دانه های مروارید میان هاله ای از خاک و خون کبود و سیاه کم است دانه ای از رشته جای او خالیست دقیق تر که کند چشم خون عمه نگاه به روی دامن سرد کدام خاک است او به قلب گرم چه شعله گرفته است پناه چنان که صورت ماهش شده ست رنگ به خاک چطور عمه ببیند به خاک او را آه چقدر بوده غمش که دوازده قرن است به خون نشسته دو چشم امیر ومانده براه زینت کریمی نیا https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثنوی شهادت حضرت شریفه بنت الحسن سلام اللّه علیها دخترِ شاهِ کرم   همسفرِ ماهِ حرم نوه‌یِ کوثری و نصرُ مِنَ اللّهِ حرم در رَگت خونِ کریم است کرم عادت توست‌ عصمت وُ حجب وُ حیا جود وُ سخا خصلتِ توست هم‌نفس با حرمی  همسفرِ کلثومی‌‌ مثلِ زینب سری از سرِّ غمِ مظلومی زائرِ حلِّه فقط لعن‌‌‌ کند حرمله را گریه‌کن وصف کند آه و غمِ قافله را ضربِ مشت و لگد وُ جسمِ نحیفِ بانو بند آمد نفسِ شاه و شریفهِ بانو دختری پایِ سرِ نیزه‌نشین افتاده رویِ پیشانیِ عمّه دو سه چین افتاده تازیانه نفسِ دخترِ دلدار گرفت چانه‌ها هم نفسِ عمّه به بازار گرفت خوب شد کوفه نبود و خوب شد شام ندید خوب شد که نفسش زودتر از روضه برید او طبیب است ولی در تبِ دلبر می‌سوخت دید که معجرِ دختر به رویِ سر می‌سوخت معجر سوخته‌ای بر مویِ سر چسبیده چنگ‌ها آمده آویزِ گلی دزدیده حاجتِ زائر او داده خدا همواره او که تب کرده پس از غارتِ آن گهواره او که همراه‌ِ ربابه به سر و سینه که زد پایِ سرنیزه به پهلوش زده زجر لگد او که باران شد و با یادِ عطش شد آتش آه از آن غنچه که در خیمه‌گهِ سوخته غش .... می‌کند تا که نفهمد چه سرش می‌آید پایِ سرنیزه که شد همسفرش  می‌آید دزدِ انگشتر و سر همسفرِ بنتِ شهید با شریفه گلِ دردانه فقط آه کشید زائرِ او که شدی یادِ حسن آه بگو ندبه‌خوان از سحرِ آمدنِ ماه بگو https://eitaa.com/Maddahankhomein
۱۱۲۲ این غلامی که زخون رنگ به پیکر دارد از غم و غصه‌ی تو حالت مضطر دارد سینه‌ام تنگ شده، از نوک سرنیزه‌ی شان این سیه روی ببین، زخم به حنجر دارد روسیه هستم و بختم شده امروز سپید آمدی، جوْن ولی چشمِ ز خون تر دارد سر من را که گرفتی به روی دامن خویش چه کسی لحظه آخر سر تو بردارد؟ تو که رخ بر رخ من سودی و رفتی اما شمر بالای سرت دست به خنجر دارد تو که از راه رسیدی نفسم وا شده است چکمه ای روی تنم نیست کسی بردارد https://eitaa.com/Maddahankhomein