#حضرت_زینب
گوشهای از چادرش امن و امان عالم است
زینب کبری پناه و آشیان عالم است
قهرمانان را بگو رخت خجالت تن کنند
تا جهان برپاست زینب قهرمان عالم است
دختر زهرا خود زهراست پس با این حساب
دخت حیدر نیز بانوی زنان عالم است
جان عالم کیست مردم جز حسین بن علی؟
جان ما قربان آنکه جانِ جان عالم است
هر کجا پا میگذارد میشود آنجا بهشت
پس مقام سِیّده زینب جنان عالم است
بی کس و کاری اگر، تنها به زینب رو بزن
او کَس و کار تمام بی کسان عالم است
#محمود_یوسفی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مُسدّس ترکیببند میلاد حضرت زینب سلام اللّه علیها
تفسیرِ عشق و عاشقی سرمشقِ ما شد
غوغایی از شور وُ شعف در دل به پا شد
راز وُ نیازِ آفرینش پُرصدا شد
نانِ کلامم روغنی کامَم روا شد
شوری خدایی در میانِ سینه جا شد
میلادِ یار و مونسِ شاهِ وفا شد
این اشکها تفسیری از ایمانِ ناب است
هر قطرهیِ آن حرفهایِ صد کتاب است
بالاتر از صدها کتاب و هر حساب است
آئینهدارِ عشقِ گلها این گلاب است
لبخند بر دلبر به هر پرسش جواب است
معشوق شاه و عاشقش اُمُّالبُکا شد
زینب تجلّیِ تمامِ حُسنِ زهراست
آئینهیِ صبرِ خدا و فخرِ مولاست
اُسطورهیِ ایثار و ایمان در دو دنیاست
بانویِ حُجب و عفّت و ناموسِ سقّاست
زانویِ سرلشکر رکابِ بیبیِ ماست
چشمش فقط با خواهشِ ارباب وا شد
خواهش چرا ؟! تو امر کن سالارِ زینب
غم رفت با دیدارِ تو غمخوارِ زینب
با هر نفس میخوانمت دلدارِ زینب
جان میدهم با یاریِ تو یارِ زینب
من روزهدار و روضهات افطارِ زینب
ارباب را دید و مدینه کربلا شد
در سینهیِ زینب حسینیه نهفته
در ضربِ قلبش کربلایِ خون شکفته
دلداده رویِ دستِ یارِ خویش خفته
هفت آسمان را نغمهاش جانانه سُفته
در هر نفس مستانه از دلدار گفته
او حیدرانه خطبهخوانِ خیمهها شد
در خیمههایِ غم صدا میزد حسین جان
بوسیدنش حرف از بلا میزد حسین جان
او دید دلبر دست و پا میزد حسین جان
دشمن سرت بر نیزه جا میزد حسین جان
دستی سقیفی غنچه را میزد حسین جان
تنها امیدش ندبهیِ مهدی بیا شد
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ترکیببند میلاد حضرت زینب سلام اللّه علیها
شانه کردیم مویِ باران را
فتح کردیم کوهساران را
دانه دانه از آسمان چیدیم
دُرِّ کامِ نقابداران را
همقدم با ستاره تابیدیم
همنفس با بنفشه خندیدیم
در نگاهِ مقرّبان دیدیم
سورهیِ ابتکارِ قرآن را
کوثری از تبارِ کوثر و نور
سورهای از کتابِ ساغر و شور
جلوهای از شکوهِ وادیِ طور
هدیه دادیم هر دو مژگان را
چَشم گفتیم و چشم را بستیم
پر زدیم و به عرش پیوستیم
جز خداوند از همه رَستیم
درک کردیم اوجِ انسان را
آفتابِ عجیبِ گهواره
کرده خورشید مست و آواره
هاجر و مریم آسیه ساره
خیره دیدند روحِ ایمان را
گوهرِ عفّت و وقار آمد
زینتِ شیرِ کردگار آمد
سفرهیِ عشق غرقِ نعمت شد
مژده یاران که یارِ یار آمد
مَحرمِ روزهایِ تنهایی
همدمِ آن دمِ مسیحایی
بی معلّم تو عالمه شدهای
بدلِ بی بدیلِ زهرایی
قابی از خلق و خویِ فاطمهای
ناطقه هستی و مُفهِّمهای
خواهرِ تکسوارِ علقمهای
منظرِ بینظیرِ زهرایی
بند بندِ وجودِ توست حسین
همهیِ تار و پودِ توست حسین
هست و بود و نبودِ توست حسین
یارِ بییاوریِ زهرایی
ذکرِ تو لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه
منطقت منطقِ ولیُّاللّه
عاشقِ عشقِ نابِ ثاراللّه
سِرِّ زهرا سفیرِ زهرایی
در حجابت حجاب پیدا شد
پیشِ صبرِ تو صبر رسوا شد
کربلا با حضورت اِحیا شد
شیربانو زِ شیرِ زهرایی
صولتَت حیدریست ای بانو
صورتت مادریست چون بانو
در کلاسِ وفا و ایثارت
زد علمدارِ کربلا زانو
مونسِ همدمِ بیابانی
نگرانِ نگار و بارانی
نگرانِ سیاهی و سایه
مات و مبهوتِ تیر و مهمانی
میزبانی که تیغِ خونریزش
نیزه و تیر و خنجرِ تیزش
دلِ از قهر و کینه لبریزش
همه را کرده نذرِ قربانی
سرنوشتی عجیب و گُنگ و غریب
آن بیابان و بویِ دلخوشِ سیب
وَ همان ماجرایِ شَیبِ خضیب
آتش و خیمهگاه و حیرانی
کربلایی مکمّلِ عرفات
دستهایی کنارِ شطِّ فرات
وعدهیِ مادری به طفلِ قُماط
عطشِ کودک و پریشانی
در قِبالِ سری حکومتِ ری
سفری زیرِ سایهیِ سرِ نِی
حرفِ ناموسِ حقّ وُ مجلسِ مِی
خیزران رویِ کام و دندانی
اَلسّلام ای صبورِ دشتِ بلا
بانویِ شامِ غصّهها و بلا
عمّهیِ غم کشیدهیِ سادات
خواهرِ سر جدایِ کربوبلا
صاحبُالعصر عمّه منتظر است
جلوهیِ نصر عمّه منتظر است
آفتابِ نهان طلوعی کُن
پس بزن ابر عمّه منتظر است
مالکِ دل به دل نظر اَفکن
این نقاب از رویِ قمر افکن
ظلم و ظالم به دردسر افکن
به لبم صبر عمّه منتظر است
چشم بر راهِ توست گهواره
گوشِ زخمی و خونی و پاره
کاروانی اسیر و آواره
در غلِ گَبر عمّه منتظر است
گوشهای از خرابه دخترِ شاه
دوخته چشمِ تارِ خود بر راه
جایِ بابا بیا به سویش آه
سورهیِ فجر عمّه منتظر است
تو بیا تا بهار جلوه کند
یاسِ پرپر شده شکوفه کند
بخت رویی به سمتِ کوچه کند
نبش کُن قبر عمّه منتظر است
میرسی میرسد بهار آقا
رَجزت لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه
در مدینه به دست میگیری
بیرقِ یا علی ولی اللّه
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#یاحسین
تقدیم به سید صداقت،به مناسبت چهلمین روز پروازش
کوه بودی،همیشه پابرجا
رود بودی همیشه در جریان
دشمن ظلم با تمام وجود
یار مظلوم، با تمام توان
چشمه بودی زلال و جوشنده
سرو بودی،سر تو بالا بود
ماه بودی که در شب چشمت
نور صبر و امید پیدا بود
رفتی و سرد شد هوای زمین
رفتی و ایستاد نبض زمان
بغض هر ابر، اشک شد آن روز
ریخت بر جان غزه و لبنان
روز پروزات آسمان،ناگاه
در نگاهم پر از تلاطم شد
یاد لبخندهایت افتادم...
خنده در اشک های من گم شد
مرد بودی، همیشه در میدان
مرد درد و نبرد ای سید
داغ جانکاه پرکشیدن تو
با دل ما چه کرد ای سید
راه تو راه عشق و ایمان است
ما همه ایستاده در این راه
آه،سید به خون توسوگند
تا ابد زنده است حزب الله
#سمانه_خلف_زاده
شما جان من بودی سید و من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
https://eitaa.com/Maddahankhomein
﷽
❤️🩹و چهل روز از زندهتر شدنش گذشت...
پایان ندارد راه، «بسم الله» زندهست
خون داده این امت ولی خونخواه زندهست
زیتونتباری که از آغوش درختان
دست تبر را میکند کوتاه، زندهست
ای رود سرگردان نمانی! راه پیداست
ای راه ناپیدا نباشی! ماه زندهست
ما بیگمان آهی گریبانگیر هستیم
آیینه را کشتند اما آه زندهست
برخیز، برخیز و یهودا را خبر کن
یوسف نمیمیرد درون چاه، زندهست!
سبز است، نامیراست، حتی بین آتش
سروی در آغوش شهادتگاه زندهست
شیطان به رقص آمد که «نصرالله» رفته
قرآن به حرف آمد که «حزب الله» زندهست
فائزه امجدیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌹 #اربعین_نصرالله
🚩 مکتب نصرالله
بیست و چهار ساعته گرم جهاد بود
شصت و سه سال بر سر یک اعتقاد بود
فرجام عاشقان علی سرخ مردن است
در خون خود برای خدا غلت خوردن است
ای عشق! همّتی که مسلمان بایستیم
تا لااقل کنار شهیدان بایستیم
کشتار دستهجمعی زنها و کودکان
این است واقعیّت امروزِ این جهان
چندین هزار کودک دیگر تلف شوند،
حکام بیحیای جهان با شرف شوند؟!
ای شب! به انتهای دقایق خوش آمدی
یعنی به عصر وعدهی صادق خوش آمدی
آری نفس بکش که نفسهای آخِر است
خوش دست و پا بزن که خداوند ماکر است
کودککشِ غریبکشِ وحشی حقیر
ای گرگ هار! ژست حقوق بشر نگیر
دوران ظلم و سلطهگری سر رسیده است
هنگام کندن درِ خیبر رسیده است
جز دُرد در پیالهی ساقی نمانده است
راهی بجز مبارزه باقی نمانده است
صیاد، گرگ گَندهدهان را چهمیکند؟
جرّاح، غدهی سرطان را چهمیکند؟
هرجا که زاری است و فغان است و شیون است
تاوان اعتماد به لبخند دشمن است!
در نزد آنکسی که خبر دارد از شهید
هرروز، کارزار حسین است با یزید
بیچاره آن کسی که در این جنگ و این جهاد
در سمت اشتباهی تاریخ ایستاد
ما داستان عشق، دوچندان شنیدهایم
تیر سهشعبه و سُم اسبان شنیدهایم
گودال قتلگاه و بیابان شنیدهایم
بس روضهها که از لب و دندان شنیدهایم
از روی نیزه نالهی قرآن شنیدهایم
انگشتر شکسته فراوان شنیدهایم...
در پی غم خلیل، عصای کلیم داشت
فتحی عظیم در پی ذبح عظیم داشت
صبر و توکلی که در آن قدّ و قامت است
فریاد ایستادگی و استقامت است
هرچند ایستاده نشد یاریات کنم
هیهات اگر نشسته عزاداریات کنم
آمادهاند سینهستبران روزگار
در انتظارِ آمدن آخرین سوار
آنکس که داد هدیه به یعقوب جامه را
شیرین نوشت آخر این شاهنامه را
از گرد و خاک بادیه آن ماه میرسد
فتح قریبِ نصرُ مِن الله میرسد
ایمان به وعدههای الهی گرهگشاست
پیروزی نهایی از آنِ صبورهاست
دنیا اگر به ظلم نشیند علَی الدوام
ما ملت امام حسینیم، والسلام
#مهدی_جهاندار
#شهید_سید_حسن_نصرالله
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت ۶ جمادی الاولی
سالروز شهادت جناب #جعفر_طیار_ع
شد مدینه غرق در شور و نوا واجعفراه
شد امیرالمومنین صاحب عزا واجعفراه
گه به حیدر گه به زهرا تسلیت گوید نبی
که علمدار سپاهش شد فدا واجعفراه
آسمانی ها همه با گریه اش گریان شدند
بی برادر شد علی مرتضی واجعفراه
تا به مسجد گفت پیغمبر که جعفر کشته شد
ناله زد مولا که شد پشتم دوتا واجعفراه
این خبر را کاش دیگر از پیمبر نشنود
جعفر طیار شد دستش جدا واجعفراه
کاش جعفر در مدینه بود تا بعد از نبی
اینقدر تنها نمی شد مرتضی واجعفراه
کاش جعفر بود تا دیگر نمی آمد به گوش
ناله زهرا میان شعله ها واجعفراه
کاش جعفر بود وا می کرد در آن ازدحام
ریسمان از گردن شیر خدا واجعفراه
کاش جعفر بود تا سیلی نمی خورد از کسی
دخت پیغمبر میان کوچه ها واجعفراه
بین مقتل هم صدا میزد غریب کربلا
ای عمو ای کاش بودی کربلا واجعفراه
دست و پا میزد حسین و خواهرش بر سرزنان
ناله میزد از جگر واحمزتا واجعفراه
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
😢 به پیشگاه #حضرت_جعفر_طیار _سلام_الله_علیه (#پدر_همسر_زینب_کبری_س)
#جعفر_بن_ابی_طالب ملقب به #ذوالجناحین و مشهور به #جعفر_طیار یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و همچنین برادر بزرگتر #علی_بن_ابی_طالب بود است.
...............
رد شدیم آسان ما، از جمادی الاولی
موته آمد و بردت، با دو بالْ تا بالا ۱
با نماز تو مأنوس، از خودت ولی غافل
آنچنان نفهمیدیم، آیه های سبزت را
شعری و سراسر «آن»، واژگان تو باران
مدحت به لب حَسّان، ذکرت به لب مولا ۲
تو خلاصه ای بودی از #علی و از #حمزه
فاتح هزاران دل، شیرمرد میدان ها
اولین #علی بود و دومین مسلمان، تو ۳
ای مطیع امر حق، ای قیامتِ دنیا
تا #ابوالمساکینی، حال آسمان خوب است ۴
خانه ی فقیران شد با تو جنت الاعلی
با نگاه گیرایت، آینه به حرف آمد
لا اله الا الله، در غبار شد گویا
جان گرفت کاشی ها، در کاخ نجاشی ها
تا نور بپاشی، ها...! ای مسیح دم، عیسی!
بَهجتِ رسول الله، اشک شوق #زهرا بود
لحظه ای که رودی شد، در نگاهت ای دریا
با هجوم وهابی، شد مزار تو ویران ۵
دشمن تو حالا کو!؟ ای شکوهِ پابرجا
آیه آیه احزابی، بهترینِ اصحابی ۶
ذوالفقارِ بی تابی، در جهنمِ هَیجا
وارث #ابوطالب، در کلام و معنا تو
خصلت #بنی_هاشم در نهانِ تو پیدا
#حمزه، خون جگر شد تا نیزه ی سراب آمد
کاروانِ آه تو، تشنه ماند در صحرا
تا بنوشی از ساغر، در طلیعه ی آخر
دست ساقی کوثر، زد به قلب تو امضا
زینِ اسب شد منبر، هر رجز شدی #حیدر
گفتی از سر باور، یا دخیل، مولانا...!
در قفس زدی پرپر، مرغِ حق شدی #جعفر
ای بلندبالا سر، سر زدی از آن بالا
آسمان شدی... رفتی، تا نبینی آن ملعون
بذر کینه می پاشد، در زمینِ بی تقوا
این طرف نبی جان داد، آن طرف #علی جان داد
#فاطمه شکست آن روز، از خیانت شورا
بعد مرگ #پیغمبر، جای تو چه خالی بود
آن زمان که شد #مولا بین کوچه ها تنها
روزگار سختی بود، از مدینه خون می ریخت
پشت در خبرها بود، آتشی پر از #زهرا
قبله ی یقین افتاد، روی کعبه... چین افتاد
آسمان زمین افتاد، پیش #زینب_کبری
#زینبی که #عبدالله، انتخاب کرد او را
#زینبی که عاشق بود، عاشق #حسین اما
#زینبی که جان می شد، تا برادرش باشد
#زینبی که در گودال، جان سپرد واویلا
ای که خَلقاً و خُلقاً، شِبه احمدی #جعفر!
الگوی #علی_اکبر، در جهاد با اعدا
ماهِ کربلا بودی! پیش بچه ها بودی!
معنی سخا بودی، #جعفری که شد سقا
از شهادتت پیداست، از عطش شدی سیراب
با مرور تو گفتم، یا مُقطّع الاعضا
بر زمین که افتادی، #ساقی از دلم رد شد
#روضه تو همواره ست، جلوه ای از #عاشورا
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#جعفر_بن_ابی_طالب
#جعفر_طیار
.............................................
۱. موته: نام جنگی که جعفر بن ابی طالب (ع) در آن به شهادت رسید
۲. حَسّان بن ثابت: شاعر مشهور عرب
۳. جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به پیامبر(ص) ایمان آورد و مسلمان شد.
۴. ابوالمساکین یکی از کنیه های جعفر طیار
۵. مدفن جعفر و دیگر شهدای موته در منطقهای به نام مزار در نزدیکی موته (اردن) و مورد احترام همگان است. جعفر بن ابی طالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه در یک قبر دفن شدند و قبر پنهان داشته شد. این مقبره در سالیان اخیر توسط وهابیان تندرو به آتش کشیده شد
۶. مفسران جعفر بن ابی طالب را مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ...» دانستهاند.
هیجا: جنگ
https://eitaa.com/Maddahankhomein
دوبیتی، رباعی، صلواتی
#حضرت_جعفر_طیار_ع
بر یاور خاتم النبیین صلوات
بر جعفر طیار گل دین صلوات
بر نور دل حیدر کرار درود
بر کشته ی ظلم و ستم و کین صلوات
◾️
کشته ی ظلم و ستم جعفر طیار شده
خونجگر از غم او حیدر کرار شده
دست او گشت بریده ز ستم های عدو
دیده گریان غمش احمد مختار شده
#رضا_یعقوبیان
😢
قربان مناجات تو با دادارت
عالم به فدای حیدر کرارت
بنویس مرا فاطمه بنت اسد...
خاک کف پای جعفر طیارت
😢
در ظاهرشان یار پیمبر بودند
در باطن شان دشمن حیدر بودند
آن غنچه ی شش ماهه نمی شد پر پر...!!!
آن روز اگر «حمزه» و «جعفر» بودند
#سید_مجتبی_شجاع
😢
این جوانمرد بود در همه عمر
حرز جانِ پیمبــــر مختــــــار
افتخــــار تمــــــام اهل البیت
رَحِمَ اللّه جعفــــرالطیــــــــار
#محمد_علی_قاسمی_خادم
😢
این جعفر طیار بود هست علی
این شیر دلاور است پابست علی
هرچند نبود در غدیر اما بود
از جام ولایت علی مست علی
😢
غم مونس قلب احمد مختار است
خونبار دوچشم حیدر کرار است
زهرا به تسلای علی آمده است
چون روز عزای جعفر طیار است
#مصطفی_نظری_طهرانی
😢
از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
گفتند که در بهشت پرواز کنی
این مژده شنید و پر درآورد بهشت
#جواد_هاشمی_تربت
😢
امروز زمین و آسمان غمبار است
نالان وحزین احمد مختار است
از دیده علی سرشک ماتم ریزد
زیرا که عزای جعفر طیار است
#محسن_قاروبی
😢
آن روز که روز غربت حیدر بود
خون بر جگر دختر پیغمبر بود
یارانِ علی به یک دگر می گفتند
ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود
#استاد_غلامرضا_سازگار
😢
دنبال چهل حامی و یاور میگشت
با پاسخِ سردِ ناکسان برمیگشت
شب بود، وَ با چراغ، مردی تنها
در شهر، پی حمزه و جعفر میگشت
😢
گر بود، یقینْ حامیِ حیدر میگشت
قربانیِ صدّیقه یٔ اطهر میگشت
در هجمه یٔ فتنه، جای او خالی بود
مردی که اگر بود، ورق بر میگشت
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_جعفر_طیار_ع
به معنی کلمه با علی برادر بود
به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود
هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت
هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود
به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ
به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود
کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش
و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود
کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد
کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود
کسی که ورد زبان شد مرام هاشمیاش
کسی که معرفتش از قریشیان سر بود
پس از علی که خودش آبروی اسلام است
نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود
کسی که موقع هجرت به جانب حبشه
مهاجران خدا را امیر و رهبر بود
به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش
به پشتوانهی آیات، دافع شر بود
زبان گشود و تلاوت نمود از مریم
که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود
چنان به منطق او سر سپرد نجاشی
که از شنیدن آیات، چشم او تر بود
چگونه مدح بگویم که مادح این مرد
خدا به وسعت آیات روحپرور بود
به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او
که هر فضیلت او در هزار دفتر بود
کسی که بعد خدا و چهارده معصوم
روایت است که بر کائنات سرور بود
کسی که شادی دیدار او برای نبی
به قدر شادیاش از فتح جنگ خیبر بود
نبرد موته که شد از میان سرداران
جناب جعفر طیار امیر لشکر بود
دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را
حریف یکتنهی تیغ و تیر و خنجر بود
میان لشکری از دشمنان محاصره شد
شمار دشمن او چندصدبرابر بود
به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد
دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود
نوشتهاند که لبخند شد تمام تنش
در آن دمی که نفسهاش رو به آخر بود
نوشتهاند که او روزه بود و لبتشنه
میان معرکه در خون خود شناور بود
نوشتهاند که فرموده است پیغمبر:
به جای دست به روی دو شانهاش پر بود
نوشتهاند که آهی کشید حیدر و گفت
در آن زمان که بدون پناه و یاور بود:
که بیعت از سر جبر و ستم نمیکردم
در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود
در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل میفرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابیطالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه میشد بسیار گریه میکرد و میفرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد.
📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص ۱۰۶
#علی_سلیمان
https://eitaa.com/Maddahankhomein