592.3K
🔹زمینه #استقبال_محرم «جدید»
🔸و پیش زمینه بــرای هــر شب
🔹عباس زاده «منتظر» مشهد
💫✨💫✨💫
🩸تک بند
روی لبهامون ذکر امساله
اللهم عجل لولیک الفرج
مدد از آقامون اباصالح
اللهم عجل لولیک الفرج ۲
بااذن مهدی هر شب سینه زنیم
تو هیئت با گریه مشکی بر تنیم
السلام ای ماه غم/سنگ تو سینه میزدیم
السلام ای ماه اشک/گریه میکردیم از قدیم
السلام ای ماه خون/استقبالت اومدیم
ماه محرم شد باز ماه عزا اومد
ماه عزا داری بر خون خدا اومد
«واویلا واویلا واویلا حسین»
💫✨💫✨💫✨💫
نذر فرج #امام_زمان عج
http://eitaa.com/Maddahankhomein
چه ناله و چه نینوایی.mp3
2.58M
نوحه ورود به کربلا محرم ۱۴۰۳
چه ناله و چه نینوایی ۲
به پا شود چه روضه هایی۲
چه کربلایی ۴
سلام ما به اشک خواهر
سلام ما به قد اکبر
سلام ما به شیرخواره
به حنجر علی اصغر
به قلب زینب چه غصه هایی
نشسته از ماتم جدایی
چه کربلایی ۴
رسیده پا به پا رقیه
به دشت کربلا رقیه
یه لحظه از کنار بابا
نمی شود جدا رقیه
به پیکر او نمانده نایی
عمو بر او زد چه بوسه هایی
چه کربلایی ۴
به کربلا رسیده مهمان
به قلبشان شکوه ایمان
به شوق وصل با شهادت
رسیده قافله شتابان
ز شیرخواره رسد صدایی
همان که سازد گره گشایی
چه کربلایی ۴
حسین رئوفی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
سه ساله ی خمیده ی من.mp3
2.82M
نوحه یا زمزمه محرم ۱۴۰۳
حضرت رقیه س
سه ساله ی خمیده ی من ۲
رقیه ی شهیده ی من ۲
آه و واویلا دختر بابا ۲
پری وشم را دیو و دد زد
به سینه زخم ، تا ابد زد
ز نیزه دیدمت عزیزم
به پیکر تو بد لگد زد
دنیا بماند برای دنیا
تو غرق زخم و من اربا اربا
آه و واویلا دختر بابا ۲
شرمنده ی تو این سرم شد
خرابه جای دخترم شد
پهلو گرفتنت عزیزم
آینه ای ز مادرم شد
رخت کبود و دو دیده دریا
شکسته پهلوت شبیه زهرا
آه و واویلا دختر بابا ۲
غربت بی حساب بابا
ناله ی بی جواب بابا
مفتخرم به عطر نامت
دختر با حجاب بابا
چقدر لاغر شدی تا اینجا
دیگه تمام شد گرسنگی ها
آه و واویلا دختر بابا ۲
حسین رئوفی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
بازم اشک نم نم بازم آه هر دم_1_1.mp3
2.08M
زمینه زمزمه محرم
ورود به محرم
بازم اشكِ نم نم
بازم آه هر دم
میشه دل پر از غم
ز غمت حسین
اومدم ز لطف و
کرمت حسین
سلام
به نوکران شاه بی سر
به اشک و گریه ی مکرر
به نوحه و به شعر و دفتر
سلام ، (حسین حسین غریب مادر ۳)
میگیره صدامون
توی هیئتامون
میگیره دلامون
برا کربلا
می باره چشامون
برا کربلا
سلام
به ماه پر غم محرم
سیاهيِ عزا و پرچم
به اشک و ناله های با هم
سلام ، (حسین حسین غریب مادر ۳)
حسین رئوفی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
چه ها که دیدم به خون طپیدم_1_1.mp3
3.04M
نوحه حماسی محرم
در مایه چهارگاه
از حسین رئوفی
شب اول حضرت مسلم علیه السلام
چه ها که دیدم ، به خون طپیدم
خوشم در این مسیر عشق اول شهیدم
کوفه میا ، حسین من ۲
تو را که دارم ، غمی ندارم
کشیده کار عشق تو بر سر دارم
سلام از این ، خونین دهن
به کشته ی ، دور از وطن
کوفه میا ، حسین من ۲
شهادت من ، سعادت من
روا شده به شهر کوفه حاجت من
ورد لبم ، تا به ابد
بجز حسین ، نمی شود
کوفه میا ، حسین من ۲
دروغ و تزویر ، شده فراگیر
روزی ولی پیروز گردد خون به شمشیر
گرچه عیان ، غربت ماست
وعده ی حق ، عزت ماست
کوفه میا ، حسین من ۲
http://eitaa.com/Maddahankhomein
149K
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
زمزمه های عاشورایی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بند۱
هیچ کی نکرد به حال من رحمی
خنده نداره این تن زخمی
زخمای روگونه م واسه کشیده های یک سپاهه
کل فضای صورتم شبیه چادرم سیاهه
این قد خمیدگی م برا اون شب جاموندن تو راهه
ای وای حسین ای وای حسین ای وای حسین جان
بند۲
گفتم چرا تو اومدی برگرد
ضعیف گیر آوردی نزن نامرد
از بس کریهه چهره ات بند اومده از ترس زبونم
عقب برو نامحرمی خودم میام بده امونم
موهای سوختمو نکش چی می خوای آخه تو ز جونم
بند۳
چی اومده سر چشات بابا؟
کجا با چی سوخته لبات بابا؟
خیلی پریشونه رگات چه بد بریده حنجر تو
از کوفه تا شام چند دفعه رفته روی نیزه سر تو؟
خیلی جسارت شد تو شام به همسر و به خواهر تو
#حسن_کردی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#السلام_علیک_یا_رقیه_بنت_الحسین
آتش گرفت مثل سرت موی دخترت
شد پنجه پنجه ای پدرم روی دخترت
آهسته من فقط به تو می گویم ای پدر
چیزی نمانده است ز گیسوی دخترت
مانند مادرت شده این روزهای من
خون می چکد شبانه ز پهلوی دخترت
عمه کمک کند که کمی راه می روم
دیگر توان نمانده به زانوی دخترت
زجر و لگد، حکایت مسمار لعنتی ست
باشد گواه حادثه بازوی دخترت
گفتند بچه ها به تمسخر که صورتش!
بابا مگر که سوخته ابروی دخترت؟
رخسار من عوض شده اما تو غم مخور
حیران نشو عزیز دل از روی دخترت
این نیمه جان خسته فدای سر شما
ناقابل است هدیه ای از سوی دخترت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
جفتحماسی سهضرب.mp3
1.05M
❣﷽❣ #محرم
#جفت #تک #حماسی #امام_حسین_ع
بند1️⃣
دوسِت دارم بی حدّ و اندازه
نگات حال دلم رو میسازه
تو که داری توو دنیا آوازه
حسین حسین
تو مصباح هدایی
تو محبوب خدایی
تو منظوری و تو نوری و من وصله ی ناجور
تو شاه کربلایی
(یاحسین ، یاحسین)
بند2️⃣
تموم عالمه گرفتارت
روی زمین نمیمونه کارت
همه سینه زنات شدن یارت
حسین حسین
فدای تو حسین جان
تویی سیدالعطشان
توی هیاتتو رحمتتو دیدم و عزت
تویی روضه رضوان
(یاحسین ، یاحسین)
بند3️⃣
گذشته مو اگه خراب کردم
خودمرو خیلی هم عِتاب کردم
ولی روو لطف تو حساب کردم
حسین حسین
تو دستامو میگیری
حسین نعمالامیری
تو مطلوبی و تو خوبی و تنها تویی محبوب
فقط خیر کثیری
(یاحسین ، یاحسین)
🖍️#امیرطاهری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مولای همه.mp3
1.41M
نوحه امام حسین علیه السلام
امید ما همه یا حسین
نوا و زمزمه یا حسین
عنایتی به ما کن آقا
به حقّ فاطمه یا حسین
گریه میکنم
یادِ زخمای رو بدنت
گریه می کنم
یاد سرخیِ پیرهنت
گریه میکنم
یادِ پیکر بی کفنت
مولای همه؛ یا حسین عزیز فاطمه...
تو حجّت خدایی و من
سائل بی نوای تو ام
تو شاه کربلایی و من
زائر کربلای تو ام
یا امام حسین
من بی سر و سامان تو ام
یا امام حسین
تا ابد مسلمان تو ام
یا امام حسین
از مرثیه خوانان تو ام
مولای همه؛ یا حسین عزیز فاطمه...
✅شعر و سبک حاج امیر عباسی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح حضرت رقیه سلام الله علیها
حضرت مهتاب ، سلامٌ علیک
دختر ارباب ، سلامٌ علیک
خال لبت رهزن جان حسین
دُرِ گران ، سِر نهان حسین
منشاء احیاء مسیحا لبت
گفت أَبَ کشت پدر را لبت
عِز و شرف بهر تو این هست و بس
بالش تو دست حسین است و بس
غنچه ی یاسی که شکوفا شدی
شبیه کودکيِّ زهرا شدی
سه آیه ی کوثر و بنت الحسین
فاطمه ی دیگر بیت الحسین
فاطمه در فاطمه در خلق و خو
آینه در آینه از چار سو
زینت ساق عرشِ اعلاستی
بوسه گه زینب کبراستی
جای تو بر دوش ابوفاضل است
قامت او سوی قدت مایل است
عطر بهشت از نفست برده وام
بال ملک فرش رهت صبح و شام
معرفت قدر ، ز بوی تو شد
شرح پریشانی موی تو شد
حنجره ی پر ز غم نینوا
قاصدک شام ، ز کرب و بلا
چو فاطمه گریه که شد سنگرت
کوخ شد آن کاخ ز چشم ترت
نام رقیه ، روضه ی باز شد
بهر «رئوفی» پرِ پرواز شد
حسین رئوفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#رقیه_جانم
قسم به ساحت ذکر شریف"هو" بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
"عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا
چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم
بگویم از غم خود شرح مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهرهی تو نماندهست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهب مسیحی را...
که با گلاب تو را داده شستشو بابا
خداش نگذرد ای کاش، خولی نامرد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا
نمانده وقت زیادی به رفتنم حالا...
شدم کنار سرت گرم گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن "رقیه ی من"
تو هم بخواه ز من که "بگو بگو بابا"
چهقدر خاطرهی تلخ دارم از کوفه
چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا
لب ِ ترک ترکت را ندیده میبوسم ...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
#محمدحسن_بیات_لو
@Maddahankhomein
مرثیه #حضرت_رقیه_علیها_سلام
همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
خیلی امروز مردم این شهر
دادنم با نگاهشان آزار
دخترت را ببر به همراهت
خسته از دست روزگار شده
یا که تشخیص تو شده مشکل
یا دو چشم رقیه تار شده
گر به دور سرت نمی گردم
پر و بالم ببین که بسته شده
مثل سابق زبان نمی ریزم
دو سه دندان من شکسته شده
وسط ازدحام و خنده ی شام
بغض تنهایی ام ترک میخورد
هر کجا تا که گریه میکردم
عمهام جای من کتک میخورد
میکشم دست بر سر و رویت
چه قدر پلک تو ورم دارد
بر لبت زخم تا بخواهم هست
ولی انگار بوسه کم دارد
آن قدر روی خارها رفتم
بهخدا هردو پای من زخم است
لرزش دست من طبیعی نیست
نوک انگشتهای من زخم است
#محمدحسن_بیات_لو
@Maddahankhomein
حالا اومدی .mp3
2.18M
زمینه یا زمزمه بین روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
از حسین رئوفی
حالا اومدی
حالا که دست شکستم نمیاد بالا اومدی
حالا که میگن رقیه شده بی بابا
حالا که برای کشتنم شده بلوا اومدی
بابائی
برای رقیه دیگه دست و بازو نمونده
ز سر پنجه های عدو رو سرم مو نمونده ، عزیزم
بابائی ، بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی
حالا اومدی
حالا که چشمای تار من شده دریا اومدی
حالا که شده پر از آبله این پاها اومدی
حالا که خرابه گشته محشر کبرا اومدی
بابایی ، ز گلبوسه مرهم به زخم لبت می گذارم
دگر لب ز لب های خشکیده ات بر ندارم ، عزیزم
بابائی ، بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی
@Maddahankhomein
دوشنبه
خانه ی پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریادهای گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را
روضه خوان محله می آمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته
"ای شه تشنه لب سلام علیک"
ای شه تشنه لب...چه آوازی
زیر و بم های گوشه ی دشتی
شعرهای وصال شیرازی
می نشستیم گوشه ی مجلس
با همان شور و اشتیاقی که...
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که
یک طرف جمله ی "خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه می گردد
دور تا دور این اتاق انگار
گوشه گوشه چه محشری برپاست
توی این خانه ی چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه می زند کتری
عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانه ی او را
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگارنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ
هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبه ی آخر
روضه ی میرزا گریز نداشت
پیرزن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام و علیک گفت و سپس
روضه ی قتلگاه او را کشت
تا همیشه نمی برم از یاد
روضه ی آن سپید گیسو را
سالیانی است آرزو دارم
کربلای نرفته ی او را
#سیدحمیدرضا_برقعی
@Maddahankhomein
ورودیه
دومین روز از محرم بود
کاروان در احاطه ی عدوان
می رسد بر زمین رملی و پست
دور آن تپه ها و نخلستان
کرد پرسش امام از یاران
نام این سرزمین چه می باشد
عرض کردند کربلا مولا
گفت بر حق پناه می باید
گفت باید پناه بر او برد
از هجوم هزار حزن و بلا
ما همین جا فرود می آییم
که خدا وعده دادهاست به ما
به خدا این همان مکان باشد
این محل قرار اشترهاست
آن محل خیمه ها شود بر پا
آن طرف تر محل مقتل ماست
به زمین خون ما شود جاری
در همین گوشه از زمین خدا
که نبی گفته ام که می شکنند
در همین جا حریم حرمت ما
چونکه یاران او پیاده شدند
با سلاحش حسین شد مشغول
زمزمه می نمود شعری را
که ازآن گشته بود سنگ ملول
آمدت روزگار بس به شتاب
چه فراوان پگاه و شام سیاه
که درآن کشته گشت طالب حق
هیچ نایافتت تغیُّر راه
بر خداوند باز می گردد
در دو عالم تمام امور
هر چه موجود زنده در دهر است
از همین راه می نماید عبور
ام کلثوم ناله ها سر داد
وا محمد، علی و وا اُمّا
وا حسن وا حسین و وای به ما
از بلایای سخت بعد شما
آمد از شهر کوفه باز خبر
لشکری آید از برای قتال
جریان واضح است بر همگان
نبود بر حسین هیچ مجال
خطبه ای خواند امام بر یاران
گفت بی پرده بعد حمد و ثنا
آخر کار ماست کشته شدن
گر چه باطل عدوست حق با ماست
وای مردم مگر نمی بینید
حق رها گشته می شود پامال
نهی از منکری نمی گردد
فعل معروف رفته از اعمال
مومنی گر بخواهد از خالق
مرگ را این زمانه حق دارد
مرگ باشد سعادت و ماندن
هست با اهل ظلم ننگ ابد
سوی من نامه ها فرستادید
آمدم تا به سوی شهر شما
بر سر عهد اگر نمی مانید
به کناری روید از ره ما
کوفیان در جواب همچون سنگ
پای وجدان و دینشان همه لنگ
عافیت جو و پست، بنمودند
بر تن خویش جامه ای از ننگ
#سید_عسکر_رئیس_السادات
@Maddahankhomein
طلایه دار تمام سه ساله ها باشد
اگر که دختری از نسل لاله ها باشد
عجیب دغدغه ی معجر و عفافش هست
اگر چه بر بدنش استحاله ها باشد
چرا به سلسله وصل است یک سه ساله چرا
ز دست دیو رخش را حواله ها باشد
ز گوش و گردن و دستش ربود عدو زینت
به جای آن بدنش پر ز هاله ها باشد
عجیب قصه ی تلخی است راه رفتنش در شام
ز کودکان چو به طعنش اشاره ها باشد
فغان ز پای لطیفی که خاطراتش هم
حدیث خار مغیلان و چاله ها باشد
چه تلخ آنکه عزیزی و انجب النجبا
اسیر دست خسان و نخاله ها باشد
رسید عسکری از این پدر به بالینش
برش ز جام شهادت پیاله ها باشد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
یا صاحب الزمان
#شب_سوم_محرم_امام_زمان_عجلالله
بگذار تا برایِ تو باشم عزیزِ من
مجروحِ های هایِ تو باشم عزیزِ من
از دست پختِ مادرتان لقمهای خورَم
پاگیرِ قند و چایِ تو باشم عزیزِ من
بگذار تا که ریشه بگیرم در این دَهه
تا ریشهیِ عبایِ تو باشم عزیزِ من
فرموده است حضرتِ صادق به گریهام
مشمولِ ربنایِ تو باشم عزیزِ من
کاری اگر که هست بگو کار میکنم
تا پیشِ چشمهایِ تو باشم عزیزِ من
بگذار کفش جفت کنم یا غذا کِشَم
یا خرجِ کربلای تو باشم عزیزِ من
با دیگ شُستَنم به تو نزدیکتر شوَم
بی منت آشنایِ تو باشم عزیزِ من
پیشِ سماوری که زِ غَم جوش میزنَد
ماندم که در هوایِ تو باشم عزیزِ من
این استکانِ چای مرا قُرب میدهد
تا عاشقِ خدایِ تو باشم عزیزِ من
پا منبری بزرگ شدم لطفِ مادرم
تاکه فقط گدایِ تو باشم عزیزِ من
مانندِ پیرهای جوانمُرده میشوم
بگذار همصدایِ تو باشم عزیزِ من
پیراهنی که غرقِ بخون است دستِ توست
امشب شود که جایِ تو باشم عزیزِ من
سر را گرفت کنجِ خرابه به گریه گفت :
در فکرِ بوریایِ تو باشم عزیزِ من
(حسن لطفی)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
خدا حافظ ای دولت پر تلاش
خدا حافظ ای خستگی ناپذیر
تو الگو شدی تاوابد بهر ما
به ....دلها دمیدی تو نور امید
نهاد ..به گیتی تو رسم نوین
چه رسمی بیانگر ز،دین مبین
نگفتی دروغ نکردی ... ،خطا
درود ....خدا برتو صد آفرین
به حق آمدی بهر یاری .. خلق
شکوفا زتو گشت ایران زمین
صلابت ادب از تو شرمنده شد
همه خوب بودید اهل یقین
مجاهد شما یید حق باورید
شهیدان شمایید نقش آفرین
تقدیم به اعضای دولت مردمی
خدمتگزار رئیس جمهورمحبوب
وعزیز مردم
راهتان جاودان یادتان ماندگار
۱۷ تیرماه ۱۴۰۳
آخرین روزکاری دولت سیزدهم
@Maddahankhomein
سیددمشقی
سیدی در دمشق ساکن بود
نام او بود سید ابراهیم
او که همراه با سه دختر خود
منزلی داشت در پناه رحیم
دختران را یکی پس از دگری
دختر کوچکی بگفت به خواب
که بگویید از برای پدر
قبر من را فرا گرفته است آب
برود تا به نزد والی شهر
که سه ساله تو را نموده خطاب
بر مرمت تو همتی بنما
تا مزارم نگشته است خراب
نگرفت این قضیه را جدی
سید ما نگشته بود مجاب
تا سه ساله به خواب او آمد
بر قصورش بر او نمود عتاب
صبح سید به نزد والی رفت
کرد بر او قضیه را تعریف
گفت والی شوند اهل کمال
جمع بر گرد بارگاه شریف
هر چه عالم ز سنی و شیعه
بود هر کس به نزد خلق عزیز
حاضر آمد به جامه ای طاهر
با ادب غسل کرده پاک و تمیز
جز به دستان سید ابراهیم
قفل آن بارگاه باز نشد
هر که زد بهر نبش قبر کلنگ
غیر او هیچ چاره ساز نشد
پس نمودند صحنه را خلوت
خرد کردند سنگ سخت لحد
کفن نازنین سه ساله ی شاه
بود سالم به حول و لطف احد
چون کفن رفت اندکی به کنار
کار سید رسید تا به هوار
گفت با پیرهن شده مدفون
زن غساله هم نبوده به کار
آن بدن را گرفت بر زانو
هی نوازش نمود و گریه بر او
رفت از هوش سید ابراهیم
بارها از نظاره ی بانو
گفت من منتقل نمی سازم
جسم این نازدانه را اصلاً
تا نسازد سه ساله را انکار
دوستی هم نوای با دشمن
در بغل داشت جسم بانو را
سید ما سه روز پی در پی
غیر وقت نماز او بنهاد
بر زمین جسم نازنین را کی؟
دید سید که دشمن بی رحم
جای سالم بر آن بدن نگذاشت
بود سرتاسر بدن پر زخم
یک کبودی به روی صورت داشت
دید گیسوی سوخته، کنده شده
پای مجروح و چشم آزرده
دید پهلوی مثل فاطمه را
جای آن گوشواره ی برده
بله سید به مرگ هم حق داشت
آنچه گفتند او مشاهده کرد
دید آن طفل کوچک و معصوم
دید آثار رنج و محنت و درد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
#ملا_هاشم_خراسانی
#سید_ابراهیم_دمشقی
@Maddahankhomein
#مناجات_مهدوی_شب_سوم_محرم
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا
از ما چرا همیشه جدایی امامنا
در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست
صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا
قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت
گردد ز دیده عقده گشایی امامنا
آقا بیا که برده فراقت قرار ما
بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا
تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون
ابری برای خون خدایی امامنا
از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود
صاحب بکای صبح و مسایی امامنا
حالا دگر خرابه ی شام است روضه ات
تب دار داغ شام بلایی امامنا
صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین
در شام یا که کرب وبلایی امامنا
حتما کنار عمّه درون خرابه ای
خونین جگر ز رأس جدایی امامنا
سر را گرفته در بغل و محتضر شده
او هم نخورده آب و غذایی امامنا
گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای
زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا
دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر
دیدم به روی طشت طلایی امامنا
بنگر که موی من شده از داغ تو سپید
من را بده ز غُصّه رهایی، امامنا
(عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت
خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات محرمی مهدوی
حضرت رقیه علیهاالسلام
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه خوان ماه محرم بیا پدر
دیگر بس است روضه ی صبر و رضا پدر
بی تو شده ست عین زمستان؛ بهارمان
بی تو چه فرق می کند عید و عزا ،پدر
بیش از هزار سال گذشت و تویی هنوز
در کوه و دشت بی کس و تنها چرا، پدر
شرمنده ایم چون شده ای از جفای ما
عمری اسیر غربت بی انتها پدر
آقا قسم به موی سفید رقیه جان
دیگر برای آمدنت کن دعا پدر
آقا قسم به زخم لب و روی نیلی اش
دیگر بگیر اذن فرج از خدا، پدر
بین خرابه،منتظرت مانده عمه ات
بنگر تو را صدا زده همراه ِبا پدر
سر را گرفته در بغل و گفته بین آه
خوش آمدی به خانه ی ویران ما پدر
دیگر چرا به روی سرت جای بوسه نیست
مانده به روی آن، اثر ردّ پا ؛ پدر
پرسم کدام دشمن بی شرم و بی حیا
در پیش عمه کرده سرت را جدا پدر
پاسخ نده؛ لبی که نمانده برای تو
بعد از جفای مجلس شام بلا پدر
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
#غزال
رسید باباجان
همانکه موی تو را میکشید باباجان
چقدر محکم زد
بگو به عمه که خوابم پَرید باباجان
بُرید امانم را
همانکه رأس تو را میبُرید باباجان
تو بین گودالی
به سوی خیمه چرا میدوید باباجان
چقدر مثل همیم
تو رو سفیدی و من مو سفید باباجان
**
تمام شد عمه
همینکه وارد بزم حرام شد عمه
یزید میخندید
ببین که با چهکسی همکلام شد عمه
امان امان از شام
چقدر دور و برش ازدحام شد عمه
نپرس باباجان
میان کوچه چطور احترام شد عمه
ولی سر بازار
اسیر زخم زبانِ عوام شد عمه
✍ #محمود_یوسفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾نوحه حضرت حر(ع)
◾سبک همه جا کربلا
◾بنداول
من بدرگاه تو آمدم یاحسین
ای که بر فاطمه گشته نور دوعین
من گنهکردهام آمدم سوی تو
می کشم خجلت از روی نیکوی تو
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)
◾بنددوم
بد نمودم به تو ای عزیز خدا
آمدم تا کنم جان خود را فدا
بگذر از من حسین تاشهیدت شوم
من به پیش همه روسپیدت شوم
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)
◾بندسوم
کن قبولم اگر سد راهت شدم
باعث ناله و سوز و آهت شدم
گر ببخشی مرا خاک کویت شوم
آبرومندی و آبرویت شوم
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)
#مرتضی_محمودپور
@Maddahankhomein
◾دو بیتی های
◾شهادت حضرت رقیه(س)
سر نورانیت بین طبق بود
دو دست کوچک من بی رمق بود
تمام خاطراتم رفت از یاد
چو دیدم صورتت مثل شفق بود
به چشم خویش دیدم من خزانت
چه شد سقا،چه شد اکبر...جوانت؟
جوابم را بده میمیرم امشب
چه کرده چوب با لعل لبانت؟
چرا بابا به دامانم نشستی؟
مگر قهری برویم دیده بستی؟
بغل کن دخترت را کنج ویران
تو آخر مهربان بابام هستی
امان از باد و طوفان و خزان هم
ز لعل تشنه و زخم زبان هم
پدر سربسته میگویم برایت
ز زجر و خولی و شمر و سنان هم
از آن روزی که راست بر سنان شد
زبانم لال عمه قد کمان شد
تمام نیزهداران مست بودند
سرت افتاد و گلشن در خزان شد
تو از دیر آمدی عیسی غلامت
تمام انبیا دادند سلامت
همه نجرانیان گشتند مسلمان
چرا دیر آمدی بحر کرامت
#مرتضی_محمودپور
@Maddahankhomein
مرکب او ایستاد و یک قدم دیگر نرفت...
گوئیا آخر رسیده قافله بر وعده گاه
پیرمردی خسته را گفتند نام دشت چیست؟
ابتدا از سینه ء خود او کشیدش چند آه
گفت آقا کربلا باشد همین اینجا نینوا
سوی زینب(س) کرد حضرت با دل پر غم نگاه
امر کردش خیمه ها بر پا شود در دشت خون
آخرین منزل بود اینجا و هم پایان راه
"عاصی"
🍃🖤🍃😭
🌹 نثار حماسه سازان عاشورا ۳صلوات
🌹مرثیه🌹
"اين همه درد دلم چشم تري ميخواهد
آتش سينه ام امشب جگري ميخواهد
قصه هاي شب يلداي فراق من و تو
تا كه پايان بپذيرد سحري ميخواهد
باز خاكسترم از شوق تو پروانه شده
شمع من شعله تو بال و پري ميخواهد
مگر احوال دلم با تو به سامان برسد
سينه آرام ندارد كه سري ميخواهد
دخترت را چه شد اينبار نبردي بابا؟
هر سفر قاعدتاً همسفري ميخواهد
حال من حال يتيمي است كه هر شب تا صبح
دامن عمه گرفته پدري ميخواهد
خون پيشاني تو آتش اين دل شده است
لاله تا داغ ببيند شرري ميخواهد
نكند بازهم اين زخم دهن باز كند
لب تو بوسه آهسته تري ميخواهد
چادرم سوخته فكر كفنم باش پدر
قامتم پوشش نوع دگري ميخواهد
اين شب آخري اي كاش عمو پيشم بود
شام تاريك خرابه قمري ميخواهد
مصطفی متولی
@Maddahankhomein
175.5K
📝سینه زنی😢
ای نور دل حیدر کردی تو به من احسان۲
در گوشه ی ویرانه بر من شده ای مهمان۲
بابا به کجا بودی ای بود و نبود من
جانم به فدای تو ای یاس کبود من
🍃باباحسین جانم۴
افتاده ام از ناقه از قافله جا ماندم۲
در غربت و تنهایی آیات خدا خواندم۲
زجر آمد و زجرم داد روزم شده شب بابا
از آن همه آزارش در تابم و تب بابا
🍃باباحسین جانم۴
آتش زده داغ تو بر حاصل من بابا۲
تا که سر تو دیدم خون شد دل من بابا۲
در گوشه ی ویرانه بوسه ز لبت گیرم
با این دل بشکسته در راه تو می میرم
🍃باباحسین جانم۴
از زندگی بی تو گردیده دلم خسته۲
آیم به سویت بابا با این دل بشکسته۲
می سوزم و می گریم بابا برای تو
تا جان من گردد بابا فدای تو
🍃باباحسین جانم
@Maddahankhomein
#معارف_حسینی
🩸عاشق و مجذوبِ سیدالشهداء علیهالسلام نه «درد تیغ» را میفهمد … و نه میداند «سرما و گرما» چیست …
🔖 سرسلسلهٔ همهٔ عشّاق و دلدادگان سیدالشهداء علیهالسلام، هفتاد و دو تن یار باوفای آن حضرت هستند که چنان جذبهٔ عشق آن حضرت، وجودشان را گرفته بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پیشاپیش در وصف آنان فرموده بود:
📋 یُسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ لَا یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ
👈 ای حسین جان! عدهای همراه تو به شهادت میرسند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمیکنند.
📋... یَکُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ
▪️جنگ برای تو و یارانت سرد و سلامت خواهد شد.
📚الخرائج و الجرائح، ص۸۴۸
🔖 بعد از اصحاب سیدالشهداء علیهالسلام، دلسوختگان غمِ آن حضرت هستند که چنان داغ سیدالشهداء علیهالسلام و عظمت مصیبت آن حضرت، آنها را به عزاداری و گریه واداشته، که دیگر شکایتی از «سرما و گرما» نداشته و در هر شرایطی عزای سیدالشهداء علیهالسلام را به پا میدارند؛ کما اینکه در روایت آمده است:
📋 لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِالسَّلاَمُ لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِي هَاشِمٍ اَلسَّوَادَ وَ اَلْمُسُوحَ
▪️هنگامی که حسین بن علی علیهماالسلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباسهای سیاهِ عزا و کهنه پوشیدند و مشغول عزاداری شدند.
📋 وَ كُنَّ لاَ يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ بَرْدٍ
👈 هنگام عزاداری شکایتی از سرما و گرما نداشتند (و گویا سرما و گرما را نمیفهمیدند.)
📋 وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَاالسَّلاَمُ يَعْمَلُ لَهُنَّ اَلطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ
▪️و حضرت علی بن حسین إمام سجاد علیهماالسلام برای آنها غذا آماده میکرد تا عزاداری کنند.
📚المحاسن؛ ج۲ ص۴۲۰
✍ آدم که عاشق میشود فکر خطر نیست
در عاشقی اصلاً ضرر مدّ نظر نیست
“دربدری دارد به دنبال خودش عشق”
عاشق نبوده آنکسی که دربدر نیست
پروانه را دیدم که خاکستر نشین شد
پروانه یادم داده عاشق فکر پر نیست
قدر جوانی را بدان و گریه کن باش
من شک ندارم وقت پیری بی اثر نیست
گریه برای این تبار محترم بود!
سر تا سرش سود است و اصلاً هم ضرر نیست
غیر از تو خرج هرکه شد خونش هدر رفت
خونی که میریزم به پات اسمش هدر نیست
این کاسه را باید پر از مِهر علی کرد
اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست
بنشین و اینجا گریه کن! آنجا بخندی
فردا که محشر شد خبر از چشم تَر نیست
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س
سه سال بیش نبودش که رفت مهمانی
شبیه خوانی رنجش چه گشت طولانی
عجیب نیست در این سن چشید هر زهری
که گشته بود از آن صد سپاه قربانی
سوای درد یتیمی چقدر سنگین است
شکیب بر حملات جنود شیطانی
شکیب بر عطش آتش عذاب سلسله ها
برای خانه گزیدن به کنج ویرانی
بر آن عذاب که بردش ز یاد زینت را
چو گوش رفت برش آنچه را که می دانی
نمی کنم سخنی از تشر که هیچ نبود
به پیش آن همه ظلمی که گشتش ارزانی
ز پای نازک او هست شرمگین و خجل
هنوز خار زبان بسته ی بیابانی
هنوز وحشت ظلمت، هنوز نی, هر چه
که گشت اسلحه در دست لشکری جانی
هنوز دیده ی هر کس دلش به شام رود
شود ز قصه ی حزنش عجیب بارانی
اگر که جان بدهد شاعری میان سرود
عجیب نیست از آن صحنه های بحرانی
عجیب نیست تو را عسکری به شرح غمش
به رغم بحر بلا بر ادامه نتوانی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
@Maddahankhomein