واحد؛ وجه خدا.mp3
زمان:
حجم:
1.35M
#نوحه #واحد
#امام_علی_علیهالسلام
#امام_حسین_علیهالسلام
🔹وجه خدا🔹
ای ولی و والی و والا علی
روشنی عالم بالا علی
هر نفست کار مسیحا کند
ای سبب خلقت دنیا علی
«مرده بُدَم زنده شدم گریه بُدَم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم»
وجه تو وجه خداست، بی تو دو عالم فناست
مِهر تو مُهر امان، بی تو جهان بی بقاست
شرط عبور از صراط، حب تو باشد فقط
زمزمۀ عشق تو، روز قیامت بهپاست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ساقی عشق ساقی کوثر علی
جان و دل و نفس پیمبر علی
غیر تو کیست لایق مولا شدن
در دو جهان از همه برتر علی
«یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
تا که رسیدم برِ تو از همه بیزار شدم»
راه تو راه خداست، راه عدویت جفاست
هر چه به جز تو هَدَر، هر چه به جز تو خطاست
بی تو نه ایمان به جاست، بی تو نه مذهب رواست
روز قیامت فقط، عشق تو مشکلگشاست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داده به عشق، نام تو معنا حسین
زنده شد از خون تو حق یا حسین
کشته شدی با لب عطشان ولی
زندهتری از همۀ ما حسین
«بی همگان به سر شود، بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود»
خون تو خون خداست، تربت پاکت شفاست
روضۀ تو جنت و قبلۀ ما نینواست
ای که پی دیدنِ وجه خدا میروی
گِرد جهان را مگرد «آینه در کربلاست»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #سیدعلی_اکبر_حسینپور
#اللهم_العن_قتلة_امیرالمؤمنین😢
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_علی_علیهالسلام
#لیلة_المبیت
فرازی از یک #مثنوی
🔹مبدأ دوران🔹
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّهست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_علی_علیهالسلام
#حضرت_فاطمه_علیهاالسلام
#قصیده
🔹عدالت مظلوم🔹
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانۀ صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
::
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#غزل #امام_علی_علیهالسلام
🔸چه بگویم؟🔸
حق دارم اگر محو شکوه تو بمانم
بند آمده از هیبت نام تو زبانم
من آمدهام از تو بگویم، چه بگویم؟
من آمدهام از تو بخوانم، چه بخوانم؟
از شوق تو لبریز شده چشمۀ چشمم
از عشق تو سرشار شده جان و جهانم
آوارهام و آمدهام غرق تَحیُّر
در جستجوی راهم و دنبال نشانم
این خاک مرا میبرد از خود به کجاها؟
این خاک، همین خاک که من زنده از آنم
من اشک شدم تا که بر این خاک بیفتم
اینبار یتیمانه به سوی تو روانم
آیینۀ دل غرق غبار است، نگاهی...
تا گرد و غبار از دل تنگم بتکانم
از بندۀ خود دست نگیری، که بگیرد؟
بیلطف تو آشفتهدلم، دلنگرانم
هیهات که از چشم تو یک لحظه بیفتم
این غصه شده اشک و بریدهست امانم...
ای کاش که این مرتبه جامانده نباشم
ای عشق! به یاران شهیدم برسانم
✍🏻 #یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein