#مرثیه_حضرت_ام_البنین
آمد و یک مدینه آه آورد
چشم گریان به شوق ماه آورد
آمده با صلابت گریه
ایستاده به قامت گریه
در هوای نگاش ابر کشید
بر زمین نقش چار قبر کشید
بر مزار خیالیاش که نشست
مرثیه خواند و گریه کرد و شکست
بر روی دستهای اخلاصش
زره یادگار عباسش
نه فقط از تبار اشک است او
بلکه مادربزرگ مشک است او
فاطمه بود،فاطمه اما
پشت در جاگذاشت اسمش را
روز ، خورشیدو ماهتاب شبند
اهل تقوا همیشه با ادبند
گفت این خانه مال آل عباست
گفت که فاطمه فقط زهراست
به خودش ام بی بنین میگفت
و به زینب هم اینچنین میگفت
روزگارم شدهست پاییزی
که نبینم تو اشک میریزی
هی مرا مادرم خطاب نکن
هی مرا از خجالت آب نکن
شان من چون بتول اقدس نیست
مادری کار هرکسی پس نیست
مادر من به حکم لم یزلی
شیر داده مرا به ناد علی
آسمان نور دست من داده
ماه در دامن من افتاده
پسری داشتم که سقا بود
خادم بچه های زهرا بود
پسری داشتم مودب بود
پسرم تکیه گاه زینب بود
افتخار من و عشیرهٔ من
یل من نافذ البصیرهٔ من
علمش مرکز سپاه امام
دستهایش ستون کل خیام
آه اما بریده شد یارب
آن دوتا دست از سر زینب
اهل تکفیر پرپرش کردند
نیزه ها جنگ بر سرش کردند
تیغها پاره پاره اش کردند
ماه را پرستاره اش کردند
غیرتالله که زمین افتاد
دخلت زینبُ علیَ بْنِ زیاد
آه از دست بی بصیرت ها
خنده ها طعنه ها شماتت ها
گریه های سکینه اشک رباب
آه از خیزران و بزم شراب
🔸شاعر: #وحید_عظیم_پور
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مرثیه_حضرت_ام_البنین
تار می دیدم و به شک بودم
این صدا از گلوی پنج تن اسـت
عطر سیب ات که در هوا پیچید
با خودم گفتم این حسین من است
وقت مرگ آمدی به دیدن من
حاضری پیش جان محتضرم
لطف کردی، به زحمت افتادی
من توقع نداشتم پسرم
جرعه آبی بنوش، خسته راه
نفسی تازه کن، برم بنشین
ساعتی صبر کرده بودی اگر
محضرت می رسید ام بنین
تاج منت گذاشتی به سرم
تو تمنایم از دو دنیایی
من کجا این شکوه و رتبه کجا
من کنیزم تو کنزِ زهرایی
کربلا قسمتم نشد آخر
حسـرت دل شمیم تربت توست
گریه ام از هراس مردن نیست
اشک هایم برای غربت توست
گریه از دست من کلافه شده
از جگر آه می کشم شب و روز
آهِ سردم گواه درد دلی ست
شعله ور تر از آفتاب تموز
روز اول که دیدمت گفتم
در غمت باید امتحان بدهم
چار قل خواندم و قسم خوردم
پای تو چار دفعه جان بدهم
با هدف می گذشت روز و شبم
تلخی روزگار شیرین بود
بچه هایم فدایی ات بشوند
همه آرزوی من این بود
معرفت را به حوصله با ذوق
کاشتم در نهاد تک تک شان
گشت سیراب از اشک های سحر
ریشه اعتقاد تک تک شان
نیمه شب ها به جای لالایی
دائم اسم تو را به لب بردم
قبل هر دفعه شیر دادن شان
جای خرما غم علی خوردم
گرد غربت به صورتت که نشست
تا مسیرت به نینوا افتاد
یک به یک عرضه داشتند ای دوست
با تو هستیم هرچه باداباد
با من از کربلا بگو پسرم
خیمه بی پناه یعنی چه؟
زینت دوش مصطفی تو بگو
گودی قتلگاه یعنی چه؟
گاه کابوس آب می بینم
غرق آشفتگی ست احساسم
گفت راوی که تشنه جان دادی
نکند کم گذاشت عباسم
خواهرت از وفای او می گفت
با سر و چشم و دست شد سپرت؟
آه از روضه عمود اما
هرچه آمد سرش فدای سرت
ساربان در شلوغیِ گودال
خاتمت را ندیده بود ای کاش
شمر جای سرِ مطهرِ تو
سر من را بریده بود ای کاش
گر عبا و عمامه را بردند
غارت پیرهن برای چه بود؟
بدنی با هزار و نهصد زخم
نعل تازه زدن برای چه بود؟
نفسم به شماره افتاده
از عنایت نظر به حالم کن
ملک مرگ هم رسید از راه
این دم آخری حلالم کن
بدنم بر زمین نمی ماند
کفنم خاک و خون نخواهد شد
جانم از تن بُرون شود اما
داغت از دل برون نخواهد شد
🔸شاعر: #سیدجعفرحیدری
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
مثال کوه ایثار و وفا داشت
از اول انس با آل عبا داشت
وجودش بس که سرشار از ادب بود
ز نام فاطمه شرم و حیا داشت
😥🕯ا😥ا🕯😥
با آه دل شکسته می گفت حسین
محزون و غریب و خسته می گفت حسین
می گفت بشیر از عمود آهن
بغضی به دلش نشسته می گفت حسین
🕯🖤ا🕯ا🖤🕯
اگر چه جز غم دلبر ندارد
اگر چه جز دو چشم تر ندارد
به زیر لب نوایش این چنین است
حسین بن علی مادر ندارد
#علی_سلطانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
یا لطیف #یا_ام_البنین
السّلام علیکِ زوجة ولی الله س
میگویَم از رودی کَز او یَم میشود تامین
از اشک او باران نم نم می شود تامین
با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین
از دستپختش رزق عالم می شود تامین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفره ی ام البنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو می آید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنی هاشم به دست توست
فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد
بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا میکنی..،عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد
چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساس هایت را
نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه
زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه
شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه
سرچشمه ی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رمل های سرخ،رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند
ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند
جسم حسین تو معما شد..،نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که
بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که
ای وای از اطفال از اطفال از اطفال...
شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال
زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی
زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی
زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی
نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند
با حرمله پیش ربابت آب می خوردند
بردیامحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
تقدیم به حضرت ام الادب، ام العباس،
حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
روضه ی کربلاست تقدیرش
مثل زینب شکسته تصویرش
داغ شرمندگیِ عباس است
علت قد و قامت پیرش
کربلا را ندید، اما ماند
روی قلبش همیشه تأثیرش
داغ عباس ها نه، داغ حسین
کرد با موج غم زمین گیرش
با سکینه همیشه می فرمود:
بگذرد از عمو و تقصیرش
آب می شد رباب را می دید
آتش شرم کرده تبخیرش
از لبِ تشنه ی علی می گفت
اشک هر روز و آه دلگیرش:
حرمله در نبودِ عباسم
با سه شعبه گرفته از شیرش
روزگارش تمام روضه شده
کار او صبح و شام روضه شده
اشک و خون نقش چشم هایش بود
کربلای بقیع جایش بود
گرچه ام البنینِ تنها شد
داغدار غم پسرها شد
گرچه قطع الیمین شد عباسش
روی نیزه نگین شد عباسش
چار فرزند او شدند شهید
نخل او را تبر اگر چه برید
کم نشد از محبتش به حسین
بیشتر شد ارادتش به حسین
همه فکرش حسین بود حسین
فکر و ذکرش حسین بود حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#اثر_جدید #حسن_کردی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
زبانحال حضرت ام البنین(س)
با حضرت زینب(س)
شرمنده ام که سوخت میان شرر پرت
آتش گرفت باغ گل لاله در برت
شرمنده ام که مشک ابالفضل پاره شد
شرمنده رباب شد و کام اصغرت
مهلت نداد عمود به قولش وفا کند
عباس من که آب شد از آه آخرت
زینب حلال کن پسرم را حلال کن
قسمت نشد صدات کند چون برادرت
دست شکسته خون ز دو چشمان خون گرفت
خیلی شدم دوباره بدهکار مادرت
ای من فدای ناله ی روی بلندی ات
شرمنده ام که رفت ز دستت برادرت
سم ستور قسمت آن جسم پاک شد
بالای نیزه رفت سرش در برابرت
عباس رفت و آتش لشکر بلند شد
آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
وحید محمدی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
⚜تقدیم به مادر علمدار کربلا
حضرت ام البنین س:
جایِ زهرا نیامدی اصلا
بیش از اینها شما ادب داری
در مقام شما همین بس که
مادر حضرت علمداری
کودکانِ یتیمِ حیدر را
بعد زهرا تو مادری کردی
بویِ نانِ تنورِ زهرا را
آمدی و به خانه آوردی
مادری کرده ای برای حسین
بانگاهِ سراسر احساست
علقمه بود و مادری کرده
فاطمه هم برای عباست
داغ فرزند دیده ای اما
خَم به اَبروی خود نیاوردی
از غم روضه های اکبر بود
گریه ای هم اگر که می کردی
داده یک عمر بعد کرب و بلا
گریه های رباب آزارت
تشنه بوده به روی دست پدر
کرده این ماجرا گرفتارت
بر لبت زمزمه است،عباسم
مرد جنگ و خطر، نبودی تو؟
لحظه ی غارت زر و خلخال
پیش زینب مگر نبودی تو؟
پهلوانم،کنار آب فرات
کرده ای رو سپید مادر را
چشم خود داده ای ولی دشمن
تا تو بودی ندید معجر را
حال بعد از غروب عاشورا
سهمت از کربلا چنین باشد
آنکه ام البنین می خواندند
بعد از این ام بی بنین باشد
#علی_علی_بیگی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
تکریم #مادران_شهداء
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
با هر صدای کوبۀ در بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در میآید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانهام آخر میآید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت
«دارد زمان انتظارت سر میآید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشقها تنها به یک مادر میآید
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر میآید
عصر است؛ در بخش شناسایی جوانی
با برگهای و چشمهایی تر میآید
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر از قنداقه کوچکتر میآید
آه از صدای روضهخوان ظهر تشییع:
«اکبر به میدان میرود اصغر میآید...»
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر میآید...
✍🏻 #سعید_تاجمحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت ام البنین سلام الله
محرمانِ این حرم هستیم با اُمالبنین
معنیِ یافاطمه یعنی که یا اُمالبنین
عقل از درک مقامات بلندش عاجز است
عشق میگوید سلامالله علی اُمالبنین
زائزِ زهرا فقط این راز را فهمیده است
مصطفی بالاسر و پایینِ پا اُمالبنین
مرقد این فاطمه پایینِ پای فاطمه است
نیست از آن قبرِ پنهان راه تا اُمالبنین
زندگیات شد علی و بندگیات شد علی
آمدی تا قرب تا حق تا خدا اُمالبنین
با تو باید دید زهرایی شدن زینب شدن
با تو باید خواند ما اَدراک ما اُمالبنین
در نجف نقشِ ضریح مرتضی یافاطمه است
در حرم دیدم به ایوانِ طلا اُمالبنین
ابتدای این غزل از بیت زهرا شد شروع
ابتدایی که ندارد انتها اُمالبنین
آمدی گفتی به اذن الله عشق آغاز شد
نامِ تو شد مادرِ آیینهها اُمالبنین
از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو
از همان روزی که دختر شد تو را اُمالبنین
مادری کردی برای تشنگیهای حسین
مادری کردی برای مجتبی اُمالبنین
با کنیزان مینشستی و کنیزی کردهای
از خودت حتی زِ نام خود رها اُمالبنین
"ای تمام مادران قربان این نامادری"
ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا اُمالبنین
چهار فرزندت فدای چهار فرزند علی
زندگی را ساختی با هشت تا اُمالبنین
آه از روزی که آمد بین آغوشت حرم
تکیه میدادی پس از آن بر عصا اُمالبنین
در میان کاروانِ بچههایت رفتی و...
یک نفر اما ندیدی آشنا اُمالبنین
تا که گفتی پیرزن دنبال زینب آمدم
گفت حق داری که نشناسی مرا اُمالبنین
جانِ من داغ کجا اینقدر پیرت کرده است
گفت رفتم قتلگاهِ کربلا اُمالبنین
ای بلا دیده کدامش در کجایش سخت بود
گفت وای از شام از شام بلا اُمالبنین
کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها
شام بود ضربههایی بی هوا اُمالبنین
کربلا و خندها بر رو زدنهای حسین
شام بود و ناسزا در ناسزا اُمالبنین
خواندهای ویلی علی شبلی علیک یاحسین
خواندهای لاتدعونی ویک یا ام البنین
حسن لطفی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_ام_البنین_س
از نام خود گذشت برای دل حسین
گفت این کنیز باد فدای دل حسین
پروانه بود دور قد زینب و حسن
شمعی شد و چکید به پای دل حسین
سرمایه اش چه بود؟ ابالفضلی از ادب
عباس را چه کرد ؟ بهای دل حسین
ام البنینِ بعد پسرها چگونه بود ؟
ابری که گریه شد به هوای دل حسین
ام البنین نه ، راضیه او را بخوان که بود
راضی به کربلا به رضای دل حسین
پای غم حسین فدا شد تمام عمر
بوده است او هم از شهدای دل حسین
#محسن_ناصحی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
🏴زبانحال نهرعلقمه باحضرت أم البنین،س🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
تشنه بود و با چه شوقی پا بر این دریا گذاشت
گریه کردم تا که عباس(ع)تو پا اینجا گذاشت
میزدم موج و نگاهم کرد و یادِ کودکان
جرعه ای لب تر نکرد و داغ بر دلها گذاشت
گفتم ای تیرِ بلا بر چشم هایش زل نزن
التماسم را رها کرد و به چشمش پا گذاشت
آنچنان محکم اصابت کرد خون جاری شد و
جای سالم بر دلت أم البنین(س) آیا گذاشت؟!
با دو زانو تیر را از چشم خود بیرون کشید
تیرِ نامردی که حسرت بر دلِ سقا گذاشت
دست از عشقِ حسین ِ(ع)بی پناهت برنداشت
دستِ خود را یادگاری بر تنِ صحرا گذاشت
آبرویم ریخت بر روی زمین أم البنین(س)
مشکِ پاره بر وجودم ماتمی عظمی گذاشت
میزدم بر سر! شدم گردابِ غم وقتی حسین(ع)
آمد و گریان به روی سینه اش سر را گذاشت
علقمه بودن نمی آید به من ٱم البنین(س)
بر لبِ سقا، عطش چندین ترَک بر جا گذاشت
روی دستم تشنه جان داد و حلالم کن اگر
داغِ سنگینی به قلبت روزِ عاشورا گذاشت
راستی عباس(ع) وقتِ جان سپردن بود که
سر به روی چادرِ پاخوردهٔ زهرا(س) گذاشت!
#لایوم_کیومک_یاأباعبدالله
#ألسلام_علیک_یا_أم_ٱلبنین
#دخیلک_یا_أم_العباس_ع
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
😢شهادت حضرت فاطمه کلابیه (س)
یا ابا الفضل بیا،روضه ی مادر تو بخوان
لحظه ای گریه کن و،سوره کوثر تو بخوان
دومین فاطمه از، خانه ی سردار حنین
بعداز کرببلا، از صف محشر تو بخوان
در مدینه که به پا گشته عزا ، بهر حسین
روضه از غربت آن مادر، مضطر تو بخوان
سالها بر حسن و زینب و کلثوم و حسین
مادری کرد بیا، روضه ای از در تو بخوان
بر سر و سینه زنان گفت: غریب مادر
روضه از بی کسی، سید و سرور تو بخوان
حال ما غرق عزای تو شدیم، ای بانو
یا ابا الفضل بیا، روضه ی مادر تو بخوان
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای شده محرم به ولای ولی
فاطمۀ دوّم بیت علی
اختر تابندۀ برج ادب
شیر زن خیل زنان عرب
امّ بنین امّ ادب امّ نور
چشم بد از قدر و جلال تو دور
اختر تابندۀ برج شرف
همسر ارزندۀ شاه نجف
یار علی مادر صدق و صفا
مرّوج مکتب عشق و وفا
باغ گل یاس، سلامٌ علیک
مادر عبّاس، سلامٌ علیک
فخر تمام شهدا کیست تو
شیر زن شیر خدا کیست تو
معرفتت زبانزد عالم است
هر چه بگویند به وصفت کم است
مقاوم و صابر و آزاده ای
چار پسر بهر علی زاده ای
چار پسر نه، چار قرص قمر
چار ستاره چار نور بصر
ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول
درود بر سه سرو بستان تو
بر گل عبّاسی دامان تو
تو گفته ای، ای گل باغ عفاف
با پسر فاطمه شام زفاف
کی همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه
همدم نور احدی فاطمه
عروس بنت اسدی فاطمه
تو بانوی بیت ولی گشته ای
دور حسین ابن علی گشته ای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
به پاس اخلاق ز گل بهترت
خواند بهین دخت علی، مادرت
حق بتو یک بهشت احساس داد
دسته گلی بنام عبّاس داد
دید چو بر عشق ادب قائمت
داد خدا ماه بنی هاشمت
حق به تو در بیت ولا راه داد
تا بتو سه ستاره یک ماه داد
ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر
ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستی دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاده به روی حسین
فدایی خون خدا خواندیش
دور سر حسین گرداندیش
ای ادب از تو ادب آموخته
به پای مصباح هدی سوخته
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع
بقیع از اشک تو آید به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر
اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خون جگر ریختی
چشم تو از بسکه فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست
تو نالۀ وا ولدا می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
منکه دگر امّ بنین نیستم
مادر چار نازنین نیستم
چار گلم ز تیغ پرپر شدند
چار مهم به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثمر دل گل احساس من
ساقی اهلبیت عبّاس من
شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیده ام تا که تو رفتی ز دست
پشت حسین ابن علی هم شکست
شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به خشمت زدند
شنیده ام سکینه بی تاب بود
جام به کف منتظر آب بود
شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بهر تو نه بلکه برای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت
تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت
جز غم و اندوه و فغانت نبود
حیف که آن چار جوانت نبود
تا که بگریند برایت همه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
سلام بر اشک تو یا فاطمه
جزای تو اجر تو با فاطمه
گریه تو به جز عبادت نبود
وفات تو کم از شهادت نبود
داغ تو یک شرارۀ نار بود
برای اهلبیت دشوار بود
مدینه در وفات امّ البنین
ناله اش افکند به گردون طنین
ز ناله و سوز پر آوازه شد
دوباره داغ فاطمه تازه شد
سلام «میثم» به گل یاس تو
به دست و چشم و سر عبّاس تو
#غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ای پسر عمو! هیچوقت برای پدر غریبم سختتر از آن ساعتی نبود که بابای تو را کشتند...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که امام سجاد علیهالسلام همراه با مخدّرات داخل مدینه شدند، خبر به حضرت امالبنین علیهاالسلام رسید؛ آن بانوی مکرّمه، پسر حضرت عباس علیهالسلام را به جاریهای داد تا که او را بر سر راه امام زین العابدین علیهالسلام نگه دارد تا که آن حضرت، پسر عموی خود را دیده باشد.
🥀 چون که امام سجاد علیهالسلام از آن گذر عبور کردند، نظر مبارکشان به نور دیدهٔ ابالفضل العباس علیهالسلام افتاد؛ با دیدن آن کودک، آه سردی از دل پر خون خود کشیده و اشک از چشمان مبارک آن حضرت جاری شد.
🥀 سپس فرمودند: این پسر را به من بدهید! چون که امام علیهالسلام آن پسر را گرفت، بوسید و به او فرمود: ای نور دیده! هیچ وقت برای پدر غریب و مظلوم من، بدتر از آن وقت نبود که پدر تو کشته شد! و در اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام بسیار گریستند.
📚عین الدموع، حسینی واعظ، ورقه ۱٠۱ (نسخه خطی)
✍ شعر
مادر نبودی... گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خَم گشته کمرها
واشد به روی من دگر خیل نظرها
چادر به سر دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و مویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس... نامردی عمود آهنین خورد
بیدست از بالای مرکب بر زمین خورد
وقتی که رخسارش به روی خاک جا شد
دیگر حسین بن علی قدش دو تا شد
در خیمهها با رفتنش بلوا به پا شد
پای حرامیها دگر در خیمه وا شد
با رفتن عباس، خیلی غصه خوردیم
من با حسین از غصه عباس مُردیم
دروازهی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزهها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بانوی ایثار
بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین
روشنی ها را سبب اُمُّ الْبَنین
روح سبز یاس های بیقرار
مادر آلاله های داغدار
این تویی نوشیده از آب بقا
همسر والا مقام مرتضی
عشق را کردی هماره زمزمه
در کنار یاس های فاطمه
بانوی حُجب و حیا اُمُّ الْبَنین
هم نشین مرتضی اُمُّ الْبَنین
این تویی خورشید اما در حجاب
روشنایی می دهی چون آفتاب
این تویی لبریز از عطر عفاف
چادرت را می کند غیرت طواف
گل ولی دارای روح عفّتی
زن ولی آئینه دار عصمتی
ای که بودی هم کلام اُوصیا
ای مقامت همطراز اُولیا
ای فروزان تر ز خورشید سپهر
مادری کردی تو زینب را به مهر
گریه کردی بر عزیز فاطمه
خویش را خواندی کنیز فاطمه
لاله از باغ شهادت چیده ای
داغ فرزندان خود را دیده ای
دست تو یک باغ احساس آفرید
عشق در بیت تو عبّاس آفرید
چشمه ی آب بقا در بند توست
ساقی لب تشنگان فرزند توست
ای به عترت یار یا اُمُّ الْبَنین
مادر ایثار یا اُمُّ الْبَنین
نور حق را در دلم آورده ای
ای ز حق سرشار یا اُمُّ الْبَنین
بود هر شب در عبادت تا سحر
چشم تو بیدار یا اُمُّ الْبَنین
اشک تو ای بانوی گل آفرین
عطر هر گلزار یا اُمُّ الْبَنین
خاک پایت مثل خاک کربلا
داروی بیمار یا اُمُّ الْبَنین
مادری کن ، سایه سار خویش را
بر سرم بگذار یا اُمُّ الْبَنین
نیست غیر از تو درین ایّام غم
بر دلم غمخوار یا اُمُّ الْبَنین
تربت پاک تو را شد در بقیع
اشک من زَوّار یا اُمُّ الْبَنین
داشتی از داغ سرخ کربلا
دیده ای خونبار یا اُمُّ الْبَنین
بودی از داغ حسین بن علی
لاله گون رخسار یا اُمُّ الْبَنین
چار فرزندت به خون غلتیده اند
در حریم یار یا اُمُّ الْبَنین
مثل عبّاس دلاور داشتی
گوهر شهوار یا اُمُّ الْبَنین
ناله ی خود را ز داغ نینوا
بر زمین بسپار یا اُمُّ الْبَنین
«یاسرِ» افتاده می داند که هست
لطف تو بسیار یا اُمُّ الْبَنین
محمود تاری «یاسر»
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
4_5800940566946515310.m4a
2.44M
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه (واحد) شهادت حضرت اُمُّالبنین سلام اللّه علیها سبک یا فاطمةالزهرا.....
اولادی وَ مَنْ تحتَ الخَضرا کُلُّهم فِداٰه
همهیِ دنیا نذرِ یک مویِ ابیعبداللّه
از چهار تا قرصِ قمرِ من
فقط مونده یک سِپر باقی آه
برا زینب مونده یک پیراهن
زمزمهیِ مادرِ ساقی آه
آه مونده یک پیراهن
آه از تنِ بیکفن
آه یا اباعبداللّه
آه عشقِ من عشقِ من
آه یا اباعبداللّه آه عشقِ من عشقِ من /۴/
دستایِ پهلوُون من روخاکِ علقمه افتاد
اینجا من روضه میخونم کربلا فاطمه افتاد
روضهخونِ دوتا دستِ قلم
روضهخونِ مشکِ پارهپاره
یه جوری سیلی خورده تو کوچه
شکسته تویِ گوشِش گوشواره
آه از سرِ بر نیزه
آه از همین کویِ تنگ
آه بدنم می لرزه
آه گوشواره معجر چنگ
آه یا اباعبداللّه آه عشقِ من عشقِ من /۴/
✍ #حسین_ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
4_5800940566946515309.m4a
2.78M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه (شور) شهادت حضرت اُمُّالبنین سلام اللّه علیها سبک عشقِ شیرینم....
میچکد آه از مشکِ ماهِ من
آیههایِ تو بینِ راهِ من اباالفضل/۲/
میزنم ناله میکنم شیون
خنده بر اَشکم میزند دشمن اباالفضل /۲/
دست و مشکِ تو رویِ زمین
مونده یلِ اُمُّالبنین
علمدارِ حرم ببین مضطربم
حرفِ زینب و اسارته
وای از جسارتِ.....
کوفی و شامیا به زینبم
علمدارِ من یا ابوفاضل/۴/
ای علمدارم ای سپهدارم
بی تو تنهایم ای کس و کارم اباالفضل /۲/
حضرتِ باران ساقیِ عطشان
نَتَوانم نعشِ تو بردارم اباالفضل /۲/
مشک و چشمِ تو دریده و ....
بازو بریده و......
سرت پاشیده و...... افتاد عَلم
رنگ دخترم پریده و ....
آهی کشیده و......
وقتِ بیکسی رسیده و .... من مضطرم
علمدار من...
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
واحد_طاقت بیار ام البنین.mp3
4.2M
🏴واحد سنگین روضه ای وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
🏴بند اول
طاقت بیار ام البنین
روضه بخونه زینبت
شنیده هارو دیده که
قامت کمونه زینبت
طاقت بیار ام البنین
تورو به جونه زینبت
ماجرارو بشنو فقط
تو از زبونه زینبت
ام البنین نبودی،ببینی کربلارو
ام البنین ندیدی،خزون لاله هارو
ندیدی روی نیزه،هجده سر جدارو
دیگه پسر نداری
تو تاج سر نداری
عباستو کشتن بی بی
دیگه قمر نداری
ام البنین واویلا🏴
طاقت بیار ام البنین
برات بگم از علقمه
گرفت سر عباستو
رو دامن اونجا فاطمه
طاقت بیار ام البنین
برات آوردم یک سپر
میخوای چی بشنوی بی بی
میگیری از حسین خبر
ام البنین نبودی،حسینو سر بریدن
با نعل تازه اسبا،رو بدنش دویدن
سر بریدشو رو،ی نیزه ها کشیدن
دیگه پسر نداری
تو نور عین نداری
حسینتو کشتن بی بی
دیگه حسین نداری
ام البنین واویلا🏴
طاقت بیار ام البنین
تا بگم از شام بلا
بردنمون بی بی مارو
محله ی یهودیا
طاقت بیار ام البنین
تا بگم از بزم شراب
نمیدونی چقدر بی بی
دادن مارو اونجا عذاب
ام البنین نبودی،بردنمون تو بازار
ام البنین ندیدی،زینب و بین اغیار
بی احترام شدم من،از بسکه دیدم آزار
اونجا سر حسینت
به زیر دست و پا بود
دور و بر ما هم بی بی
پر از نامحرما بود
ام البنین واویلا
🙏التماس دعای خیر
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
هر روز غروب توی بقیع.mp3
6.68M
#زمینه #واحد_سنگین
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
هر روز غروب توی بقیع
می شکنه بغض آسمون
ستاره ها داد می زنن
ام البنین روضه نخوون
هر روز صدای گریه هاش
می رسه تا عرش خدا
از سوز روضه خوندنش
قیامتی میشه به پا
مدینه کربلا میشه
شهر فرشته ها میشه
آدم و یعقوبم میان
مدینة البکاء میشه
فرقی نمی کنه براش
کسی نیاد تو روضه هاش
عالمُ بر هم می زنه
بغض نشسته تو صداش
به سینه و سر می زنه
بقیع باهاش نوحه گره
دَم تمومِ نوحه هاش
"حسین غریب مادره"
رو خاکایِ سرد بقیع
صورت چار قبرکشیده
طوری-غریب حسین- میگه
انگارکه گودالُ دیده
پایِ بساط روضه هاش
عابرا گریه می کنن
بلند بلند فرشته ها
اون بالا گریه می کنن
از پسراش نشد یه بار
با کسی حرفی بزنه
زمزمه ی لبش شده
حسین من بی کفنه
طاقت نداره، کارشه
شبا می ره سئوال کنه
با گریه می خواد از رباب
عباسشُ حلال کنه
طفلی سکینه رو بگو
دل نداره نگاش کنه
روُش نمیشه مثل قدیم
ام البنین صداش کنه
مجیدرضانژاد✍
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#زمزمه #حضرت_ام_البنین_س
آه از این بلا
از این دل به غصه مبتلا
گرفته زندگیمو کربلا
آه آه آه
بی پسر شدم
شب تاریک بی قمر شدم
حسینم رفت بی تاج سر شدم
آه آه آه
از این روضه قلب زارم دمادم در شور و شینه
اومد از راه زینب من دیدم اما بی حسینه
دیدم که
از دنیا زینب سیره
قدر هزار سال پیره
الهی بمیرم
دیدم رو
دستاشه رد زنجیر
کتک خورده بی تقصیر
الهی بمیرم
واویلا امون از غربت
بی عصا شدم
چهار تا شیرم رفت و تا شدم
سر پیری انگشت نما شدم
آه آه آه
داغ قلبه آب
خجالت میکشم من از رباب
اباالفضلم آبش شده سراب
آه آه آه
میگن دستاشو بریدن میگن چشماشو دریدن
قد رعناشو با نیزه به خاک و خون می کشیدن
میگن که
میون خون غلتیده
فرق سرش پاشیده
الهی بمیرم
میگن که
با صورتش افتاده
شرمنده جون میداده
الهی بمیرم
محمدرضا زادسرور
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9