eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ جعفر کاشف الغطاء(١٨) شیخ جعفر بن خضر مالکی، معروف به شیخ اکبر و کاشف‌الغطاء یکی ا
🍀شیخ جعفر کاشف الغطاء(١٩) گفت: احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان) مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم براى مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا )آن هم محتمل( در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلل به سوى مردم دراز کرده است! آیا تو به اندازه این شخص، به وعده‌هاى خدا درباره شب خیزان ومتهجدان اعتماد ندارى که فرموده است: »فَلا تَعْلَمُ نَفْسَ ما أُخفى لَهُم مِنْ قُره أَعینُ« »هیچ کس نمى‌داند چه پاداش‌هاى مهمى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده؟!«.(۴۱) گفته‌اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدر خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیدارى آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد. ادامه دارد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ جعفر کاشف الغطاء(١٩) گفت: احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان) مرحوم کاشف الغطاء فر
بچه ها خواهشا این شرح حالها را بخونید چون جمع آوریش خیلی زحمت داره وقتی ویو نمیخوره ناراحت میشم
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات #امام_زمان یکی از شاگردان مرحوم حاج ملا آقاجان رحمةالله علیه آقای دکتر ابوالقاسم طاه
مرحوم حضرت آیت الله ابطحی(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب "ملاقات با امام زمان" نوشته اند: معمولا من وقتی در مسجد صاحب الزمان مشهد نماز مغرب و عشا را می خواندم، به منبر می رفتم و چند جمله از اعتقادات و یا اخلاقیات از قران و احادیث برای مردم می گفتم. یکشب اتفاقا از مسائل روحی و معنوی سخن به میان آمده بود و من گرم حرف زدن بودم، ناگهان شخصی پای منبرم فریاد زد و گفت: آقا کجا رفتند؟ من که روی منبر نشسته بودم و اگر کسی از میان جمعیت بیرون می رفت، بهتر از دیگران متوجه می شدم، گفتم: کسی از مسجد بیرون نرفته، شما چه کسی را می گویید که کجا رفته است؟! گفت: همین الان اینجا (پهلویش را جای خالیی بود نشان داد) بودند ولی حالا نیستند! گفتم: ممکن است جریان را بگویید؟! گفت: من اهل دورترین محله های مشهد نسبت به مسجد صاحب الزمان هستم و تا به حال به این مسجد نیامده بودم و سه سال است که مبتلا به دل درد کهنه هستم و بهیچ وجه علاج نمی شوم. امشب برای انجام کاری به این محل آمده ام. وقتی کارم تمام شد، اذان نماز مغرب و عشا را می گفتند، با خودم گفتم: خوب است از نماز اول وقت غفلت نکنم، در همین مسجد بروم و نماز بخوانم و چون شما را می شناختم از جهت جماعت خواندن مانعی نداشتم. ولی وقتی سلام نماز عشا را دادم و نگاه به طرف راستم کردم، دیدم آقایی پهلوی راست من نشسته است، او اول به من سلام کرد. من جواب دادم. به من فرمود: درد دلت خوب شده یا نه؟ من اول خیال کردم که او از ساکنین محله ی ماست و به همین جهت از درد شکم من خبر دارد، ولی من او را نمیشناسم. گفتم: نه آقا هنوز مبتلا هستم. دستش را به روی شکم من گذاشت و فشار داد، مثل آبی که روی آتش بریزند، دلم فورا خوب شد. ولی از طرف دیگر می ترسیدم که پای منبر شما اگر حرف بزنم بی ادبی باشد، همانطور که به شما نگاه می کردم زیر لب از او سؤال کردم که شما اینجا چکار می کنید؟ گفت: مگر اینجا مسجد صاحب الزمان نیست؟ گفتم: چرا. گفت: پس اینجا متعلق به من است. من متوجه نشدم که منظورش چیست و به شما نگاه می کردم، ولی یکدفعه بفکر درد شکمم و سخنی که فرمود( پس متعلق به من است) افتادم و با خودم گفتم: شاید او حضرت بقیةالله ارواحنا فداه باشد. لذا به طرف راستم نگاه کردم، دیدم جایش خالیست و او نیست! این مرد بعدها با ما آشنا شد و سالها بر او گذشت . الحمدلله از آن شب دیگر اثری از شکم دردش ندیده است. 📚ملاقات با امام زمان(عج) «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
🎨 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا ◇◇یَـــعنے ..... پســـرانــم فـَــدای⇠ امــٰـام زمـــآنـــم ﷺ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
هشدار روز ابرنحس : ۱۲ماه جمادی الثانی⛔ ✅ چهارشنبه ۱۲ آذر در این روز نحس به هیچ وجه شروع کار جدید و معامله و جشن و دورهمی و خرید و انعقاد نطفه و نکاح و سفر نداشته باشید🔥 داخل تصویر روزهای نحس ماه های قمری مشخص شده برای دیگران هم ارسال کنیم☺️🙏 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﷺ داستان مـرگ یک کودک و زنـده شدن دوبـاره پس از چند ساعت توسط امـام رضـا (ع) خاطره از عبدالله: روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین می‌کشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا شد. جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی. جواب داد این دخترم است و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می‌برم. با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که وی مُرده است و بی روح می‌باشد. برای اطمینان بیشتر به چند نفر از خادمان خانم گفتم که او را معاینه کنند و بعد از معاینه یقین حاصل شد که علایم حیاتی ندارد و از دنیا رفته است. با عصبانیت به پیرمرد گفتم که‌ ای مرد تو حرم را با غسال خانه اشتباه گرفته ای. امام رضا مُرده زنده نمی‌کند بلکه مریض شفا می‌دهد و آن هم اگر مصلحت باشد. با التماس و تضرع فراوان پیرمرد به من گفت که اجازه بدهید او را به حرم ببرم، آخر این که برای شما ضرری ندارد و اگر هم شفا نیافت، برمیگردم و دفنش می‌کنیم. دلم به رحم آمد و با خود گفتم حداقل برای زیارت وداع اجازه دهم که او را داخل حرم ببرد. بعد از ساعتی دیدم ولوله‌ای در حرم به پا شد و با چشمان خودم دیدم که آن دختر مرده زنده شد. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2