#باهم_بسازیم ۲۰
💫 راهکارهای طلایی برای تقویت عزت نفس :
👈 شناخت ویژگیهای مثبت و منفی خود و تلاش برای پذیرش و اصلاح آنها،
👈 شناسایی موفقیتها و شکستها و عبرت گرفتن از شکستها،
👈 احترام گذاشتن به خود و دیگران،
👈 پذیرفتن مسئولیت رفتارهای خود،
👈 تلاش برای رسیدن به اهداف با توکل بر خدا
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#انچه_مجردان_باید_بدانند ✅ ازدواجتان را مانند آب خوردن #آسان کنید #قسمت_ششم 💖 فرد مورد نظرتان
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
✔️پنج تناسب حیاتی در #ازدواج
👌قبل از ورود به زندگی مشترک بهتر است راجع به تمامی مواردی که در حکم زنگ خطر به حساب می آید گفتگو شود. برخی تفاوت ها سبب سبک زندگی کاملا مخالف با طرف مقابل می شود و لازم است که این تفاوت ها را جدی گرفت.
🤔این تفاوت ها کدامند؟ کدام موارد را باید در طرف مقابل تان چک کنید؟
✅ فلسفه ازدواج: چک کنید که تصویر شما از #ازدواج خوب چیست؟ #دیدگاه طرف مقابل در این باره چیست؟ هر کدام تان چه دلایلی برای ازدواج کردن دارید؟ #سهم هر کدام از شما برای رسیدن به موفقیت در ازدواج چقدر است و #چه کارهایی باید انجام دهید؟
✅ #کسب بلوغ های ازدواج: آیا هر دو شما به اندازه کافی برای ازدواج پخته هستید؟ یکی از شما عاقل تر است و دیگری هیجانی تر؟ آیا #کارهایی که شما یا طرف مقابل تان در زندگی انجام داده اید یا تصمیماتی که می گیرید، از نظر طرف دیگر، #معقول و منطقی است یا زیر سوال می رود؟ به جز این ها، آیا هردو بلوغ های لازم در ازدواج را کسب کرده اید؟ برای ازدواج فقط #بلوغ جنسی کافی نیست. باید شخصیت خود را بشناسید تا به #بلوغ شخصیتی برسید. باید احساسات و عواطف خود را بشناسید تا #بلوغ عاطفی داشته باشید. باید موقعیت اجتماعی خود را درک کنید و #هویت اجتماعی پیدا کنید تا به بلوغ اجتماعی برسید و باید تکلیف تان با اعتقاداتتان روشن باشد تا #بلوغ معنوی داشته باشید.
~•~ به جز این ها، #بلوغ اقتصادی هم ضروری است. توانایی برآمدن از عهده دخل و خرج زندگی و برنامه مالی داشتن برای #آینده، توانایی مدیریت مالی و ... همه و همه نشان دهنده بلوغ مادی و اقتصادی هستند.
#ادامه_دارد.....
❣ @Mattla_eshgh
🌸 چند روش ساده و باورنکردنی برای اینکه شوهرتان شیفته شما بشود!
🔸ظاهر آراسته و پوشش زیبای شما همان چیزی است كه شوهر شما در نخستین برخورد پس از ورود به خانه، از شما میخواهد.
🔸او میخواهد موقع مراجعت به منزل، دختر رویاهایش واقعاً یك خانم به تمام معنا باشد، با تمام ویژگیهای یك زن زیبا و طناز، شادابی و شیطنت یك دختر جوان و سرزنده، لطافت و طراوت یك گل
❣ @Mattla_eshgh
#پرسش :
سلام علیکم . وقت شما به خیر . #دختری سی ساله هستم و خداوند زمینه ازدواج مرا فراهم نمی کند و از او گله دارم و بتدریج #اعتقاداتم ضعیف می شود ؛ چرا خدا با من این کار را می کند ؟!!
#پاسخ :
با سلام و درود خدمت شما دختر بزرگوارم . خيلى وقت ها اين #اتفاقات ، امتحانات الهى هست ؛ خواهش مى كنم هرگز دست از #اعتقاداتتان برنداريد و نگذاريد
در اين امتحان خدا مردود شويد . اگر مصلحت جنابعالى#بر ازدواج باشد كه حتما ان شاالله اين اتفاق خواهد افتاد و اگر مصلحت نباشد ، #مجرد بودن ، ته دنيا نيست ؛ خيلى ها مجرد هستند ؛
ولى براى زندگى خودشان #برنامه ريزى كرده و دارند از لحظات زندگيشان لذت مى برند و خدا را اطاعت مى كنند ؛ شما هم #انزواجويى نكنيد ؛ براى خودتان برنامه ريزى كنيد و ان شاالله بعد از رفع مشکل کرونا ، با دوستان خوب و هم سن خودتان #مسافرت برويد ؛ دورهمى هاى سالم داشته باشيد ؛ كلاس هاى متنوع علمى ، #ورزشى و هنرى برويد و ... . بنده هم دعاگوى شما خواهم بود . در پناه حق باشيد . 🌸
#پرسش_پاسخ
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
📕محافظ_عاشق_من🥀 ✍ به قلم : #ف_میم 🍃 قسمت_صد_چهل_سوم هانا به اتاق بازپرسی رفت و توسط سید هادی مو
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت صد چهل چهارم
سید هادی چنان درگیر بررسی پرونده ها بود که متوجه صدا زدن های مهدا نشد .
مهدا ضربه ی آرامی به میز زد و باعث شد سید هادی با تعجب به او نگاه کند و گیج بپرسد :
چیزی شده مهدا خانم ؟
ـ چند بار صداتون کردم متوجه نشدین.
ـ اِ واقعا ؟
ببخشید
بفرمایین
ـ من برم خونه هانا جاوید خبر بدم
ـ تنها نرو
بذار به یاسین بگم
ـ نه لازم نیست اینم مثل...
ـ بحث سر خطر و ... نیست تو خودت پنج تا مردو حریفی ، بحث سر اینکه که یه خانواده متمدن دختر چادریشنو تنها نصف شب نمی فرستن خونه رفیقش خبر بده
ـ به این قضیه دقت نکرده بودم
ـ الان دقت کن
ـ خب بذارید به مرصاد خودمون بگم
ـ نصف شبه ، بنده خدا خواب نیست ؟
ـ نه فردا آزمون داره
الان احتمالا داره میخونه
ـ خیلی خب ، زنگ بزن
اگه اومد ، با داداشت برو
اگه نبود ، با یاسین برو
ـ چشم ، قربان
به مرصاد زنگ زد و منتظرش ماند . با دیدن ماشین مادرش به سمت برادرش رفت و گفت :
مرصاد چرا با لباس خونگی اومدی ؟
ـ میخوای بری خواستگاری برام ؟
ـ هن ؟
ـ طبق چیزی که تو گفتی برای عادی جلوه دادن قضیه لباس من خیلی هم پر کاربرده
بعدشم نصف شبی من پاشم برات تیپ بزنم ؟
ـ باشه بابا قانع شدم
بیا اینم آدرس
فقط یکم عجله کن
چون من اداره خیلی کار دارم
راستی مامان بابا بیدار نشدن ؟
ـ نه فقط اختاپوس که همیشه مثل خرس قطبی عین سنگ می افته بیدار شد
ـ مائده ؟
ـ نه گلای گلدون روی اپن
ـ خب مثل ادم حرف بزن
ـ تو هم مثل آدم گوش بدی ، مشکلمون حله !
هیچی دیگه مائده بیدار شد گفت کجا میری ؟
گفتم امیرحسین خورده زمین پاش در رفته میخوام ببرمش بیمارستان
ـ حالا اگه گندش دربیاد چی ؟
ـ نه واقعا چار پنج ساعت پیش خورده زمین
ولی به من چه که ببرمش بیمارستان
داداش داره مثل برج ایفل
ولی میخوام بعد اینکه تو رو رسوندنم برم جای محمدحسین بیمارستان پیشش
ـ ینی از دیشب تا الان آقا محمدحسین پیششه ؟
ـ آره
ـ بنده خدا این جوری خسته میشه که
ـ آخی مامانم اینا
ناخونش میشکنه ؟
اصلا تو چ...
ـ بسه نمیخواد برا من دنبال راز پوآرو باشی
رانندگیتو بکن ، بچه پرو
ادامه دارد ...
📕محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 قسمت_صد_چهل_پنجم
مهدا در آخرین میمهانی برگزار شده شرکت کرد
توانست تمام آنچه لازم است از آنها بفهمد
هانا پیش مهدا زندگی می کرد
و آنقدر صمیمی شده بودند که هانا مدام نگران حضور مهدا در میهمانی می شد .
مهدا بعنوان مروارید فقط افراد سر شناس را ملاقات میکرد
کسانی که در رده های پایین تر و ابتدایی تر بودند اجازه دیدار به آنها را نمی داد .
مهدا اول از همه سعی کرد افرادی که قرار بود با
یک درگیری یا حضور ساده حذف شوند و سیاه
لشکر باشند را از دور خارج کند .
هم پیمانان غربی فقط میخواستند افراد بیشتری کشته یا دستگیر شوند .
مهدا سعی کرد افراد فریب خورده را نجات دهد .
کارهایی از قبیل مدیریت جلسه های مذهبی ،
برگزاری مراسمات دعا و .... برای منحرف کردن
اذهان عمومی باعث تشویش و نگرانی شده بود .
آنها در مراسم های مذهبی بعنوان قاری یا مداح و ... شرکت میکردند و
مفاهیم عمیق و عارفانه را مورد انحراف قرار می دادند .
مهدا توانست در گروه مروارید این قائله را جمع کند
ادامه دارد .
📕محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 قسمت_صد_چهل_ششم
سایه دختری که پدرش را از دست داده بود جزء کسانی بود که اعمال غیر شرعی مرتکب می شد و
در آرایشگاه مزون میلیاردی کار میکرد .
دختران زیادی که پدر یا مادرشان را از دست داده بودند و همراه یا ناظری نداشتند قربانی می شدند .
آبرو ، غیرت و شرافت ایرانی زیر سطله ی ظالمان عالم لگد مال می شد و روشن فکران پر مدعا هیچ مخالفتی با آن نداشتند
و چنین اعمال بی شرمانه ای را جزئی از فرهنگ و تفکر نو جلوه می دادند .
چیزی که جز بی شخصیتی اجتماعی نتیجه ای نداشت .
به انتخابات نزدیک شده بودند و اوضاع جامعه و رفتار عجیب حزب مقابل دولت عجیب بود.
تا جایی که نامزد اصلاح طلب قبل اتمام شمارش آرا ادعای برد در انتخابات را داشت .
درگیری لفظی میان دو طرف باعث ایجاد مشکلاتی بزرگ شد .
نتیجه ای که اعلام شد آن چیزی نبود
که حزب مخالف دولت انتظارش را می کشید و مدعی آن بود .
رئیس جمهور پیشین در انتخابات با آرایی بالا و با اختلاف از نفر دوم بعنوان رئیس جمهور دولت جدید انتخاب شد .
بعد از اعلام نتایج طرف شکست خورده اغتشاشی را آغاز کردند که تفاوتی با رفتار منافقان و دشمنان ایران نداشت .
خسارت بسیاری به مردم وارد شد و مشکلات بسیاری را برای مردم به بار آورد .
ادامه دارد ...
📕محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 قسمت_صد_چهل_هفتم
فتنه سال ۱۳۸۸ مثل تمام اغتشاشات از پیش طراحی شده موجب مشکلات زیادی در بین مردم شد .
بعد از آرام شدن اوضاع کار نیروی های امنیتی تمام نشده بلکه بیشتر هم شد .
ارتباط هانا و مهدا ادامه داشت و به دوستی قوی میان آنها تبدیل شد .
مهدا کمی که از کار فراغت یافت برای اولین بار میهمان هانا شد تا این بار بعنوان یک دوست به دیدنش برود .
مهدا می دانست بعد از دستگیری کارن و اتفاقاتی که بعد از فتنه رخ داد و دوستان و آشنایان هانا از او دور شدند چقدر تنهاست و ممکن است به مشکلات بزرگی دچار شود .
دلایل متعددی مهدا را به ماندن در کنار هانا وا می داشت .
مهدا جایگاه خاصی در میان خانواده هانا داشت احترامی که از آنها بعید بود .
مهدا بعد از حال و احوال با خانواده هانا به اتاقش رفتند .
چرخی در اتاق هانا زد و گفت :
وای هانااااا .... عجب اتاقی !
اتاق کمترین اهمیتی برای مهدا نداشت اما او سعی داشت هانا را سر ذوق بیاورد .
ـ خوش بحالت ، اتاقت سرویس داره ؟
در سرویس را باز کرد نگاهی به خودش در آینه روشویی کرد چادر و روسریش را بیرون آورد به سمت هانا پرتاب کرد و گفت :
چقدر اینجا خوشکله !!!
آدم دلش نمیاد بیاد بیرون !
هانا همان طور که چادر و روسری مهدا را با کراهت آویزان می کرد گفت :
این خونه زیبایی های دیگه ای هم داره بعد تو چسبیدی به توالت ؟
ـ بابا با کلاس بابا شیک بابا خوش سلیقه ... !
انصافا بشر دلش میخواد از همچین جای نازنینی بیاد بیرون ؟
آخه تو یه جایی تو این عالم پیدا کن که اینقدر راحت باشی
ـ خاک تو سرت با این طرز تفکرت
ـ قربان شما
ـ من موندم چطور به خودت جرئت دادی بگی دوست منی ، چه زودم خودمونی میشه هاااانا !!
ـ میدونم عزیزم ، میدونم تو لیاقتمو نداری ، دوست ها صمیمین دیگه
ـ ببند بابا
ـ ندیده بودم کسی با افسر آگاهی این طوری حرف بزنه
با شوخی ادامه داد ؛ فک کنم همون بازداشتگاه رو بیشتر می پسندی !
ادامه دارد .
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#فایل_صوتي_امام_زمان ۲۲
❣فردا ديره....
اگه ميخوای برای برداشتن درد عظیم غیبت،
قدمی برداری؛
👈همییین امروز وقتشه!
❤️از عشقت براش هزینه کن👇
@ostad_shojae
مطلع عشق
📝🌺📝🌺📝🌺 4️⃣3️⃣ قسمت سی و چهارم 3- فَاِنکَ قُلتَ و قَولُکَ الحق .... ؛ زیرا تو فرمودی و گفته ات حق اس
📝🌺📝🌺📝🌺
5️⃣3️⃣ قسمت سی و پنجم
5- وَابنَ بِنتِ نَبیِکَ ؛ و فرزند دختر پیامبرت
❇️ یکی از ویژگی های امام مهدی (عج) آن است که از نسل ذریه فاطمه زهرا (س) است .
✅ در کنز العمال آمده است که حضرت علی (ع) فرمود : مهدی مردی از ما و از فرزندان فاطمه است . ( کنز العمال ج 7 ص 261 )
🌹====================🌹
6- المُسَمی بِاسمِ رَسولِکَ ؛ که همنام رسول تو است
❇️ روایات شیعه و اهل سنت به تواتر دلالت میکند که حضرت مهدی (عج) همنام و هم کنیه با رسول خدا (ص) است .
✅ ترمذی با ذکر سند از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود : دنیا پایان نمیپذیرد تا اینکه مردی از اهل بیتم که همنام من است ، ملک و حاکم روی زمین 🌍 میشود . ( سنن ترمذی ج 3 ص 343 )
🔹ادامه دارد ...
#زندگی_مهدوی_در_سایه_دعای_عهد
❣ @Mattla_eshgh