🌸پایۀ بهشتی شدن هرکس از مادر است
📌بازخوانی #سخنان_شنیده_نشدۀ «امام» در تجلیل از مقام «زن» (۱)
💛 اگر در دامن مادر، که بالاترین محل تربیت است، بچه خوب از کار درآمد، این تا آخر به همان تربیت بچگی که شده باقی میماند! -مگر یک عوامل بسیار قویای او را برگرداند
تربیت فرزند از #همه_شغلها بالاترست/ تأثیر مادر در تربیت، بالاتر از #پدر، #معلم، استاد و اجتماع/ شرافت مادرى از شرافت پدرى بیشتر است.
❤️ اسلام میخواهد بچّهها دست مادر را حتماً #ببوسند/ بخش مهمی از مشکلات جامعه در صورت «محترم بودن زن در خانواده» حل میشود!
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے شهید مدافع حـــــرم راوے: همسرشهید #قسمت :6⃣ روزای اول ازدواج یه
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :7⃣
💞"اینقد لوسم نکن،.دل کندن سخت میشه ها..."بارها اینو ازش شنیده بودم و هر بارم یه شوقی تو چشاش میدیدم و دلم میریخت...یه سال و ۸ ماهی که با هم زندگی کردیم میتونم به جرأت بگم خوشبختی رو به معنای واقعی حس کردم...هر روزش یه خاطره به یادموندنی بود، محبّتاش تمومی نداشت...از صمیم قلب مهربونش محبت ميکرد و عجیب به دل شیدای من مینشست...آرامشی که کنارش داشتم وصف نشدنیه...یه شب که واسه قدم زدن رفتیم بیرون بهم گفت:"خانومی...
💞تو از زندگی با من راضی هستی...؟!"
گفتم: "نخیر…!"با تعجب نگام کرد و گفت :"واقعععاً...؟!"گفتم:"آره که راضی نیستم...من عاااشق زندگی در کنار تواَم..."با صدای بلند خندیدیم و گفت:"ببین خانومی من از با تو بودن خیلی احساس خوبی دارم...تو این یه سال و خورده ای که اززندگیمون میگذره ، طعم شیرین عشق واقعی و بی ریا رو هر دومون چشیدیم...
.
#ز_ما_در_عشق_شیرین_کار_تر_نیست…
#چرا_فرهاد_را_افسانه_کردند…؟!
.
💞اما به نظرت تو زندگیمون یه چیزی جاش خالی نیست...؟"متعجب نگاش کردم و گفتم :"چی مثلا…؟!"با یه حالت لوس و خنده داری گفت:"یه نی نی فسقلی که قراره بشه سرباز آقا..."گفتم.."تو چرا هر چی من تو دلم میگذره رو زودتر میگی...؟!آخه مگه تو علم غیب داری…"خندید و گفت:"آخه اگه من ندونم تو دل خانومم چی میگذره که مرد نیستم...خندیدیم و گفتم:"امون از دست تو... "
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :8⃣
.
💞هیچ وقت جنسیت بچه واسمون مهم نبود، میگفتیم همین که بتونیم یه بچه صالح تربیت کنیم خداروشکر...
بهم میگفت:"خانوم...نظرت درباره اسم بچه چیه...؟"گفتم:"هر چی شما بگی قشنگه…"دوران شیرینی بود، مثه همه روزای دیگه ی زندگیمون ولی با یه طعم متفاوت...یه احساس خاصی داشتیم،حس کسی که منتظر یه اتفاق بزرگ و مبارک...
و البته متفاوت تو زندگیشه .یه روز با یه شاخه گل اومدخونه...دستامو گرفت و بوسید...
💞با اینکه این کار واسش یه عادت دوست داشتنی بود...ولی گفتم:"این چه کاریه آقا مهدی…؟گفت :"تو خیلی زحمت خونه رو میکشی...همینجوری هم شرمنده لطفتم...تازه خاطرت عزیزتر میشه…میخوای مامان جونی هم بشی...از حس قشنگی که داشتیم اشک تو چشامون حلقه زد...همیشه منو شرمنده ابراز محبتاش میکرد...بهش گفتم "به خدا،زندگی با تو
برام عین بهشته...
💞حرف از زحمت نزن من روزی هزااار بار خدا رو شکر میکنم بخاطر زندگی کردن کنار تو...حتی با وجود مشکلات و کم و کاستیاش وقتی اطرافیان برخورداشو میدیدن ازم میپرسیدن."واقعاً آقا مهدی تو زندگی مشترک اینقده بهت کمک میکنه...؟!این همه احترام و ارزش دور از ذهنه...ولی من...با همون ادبیات روان ودلنشینش...واسشون توضیح میدادم...که الگوی آقا مهدی...زندگی ائمه علیهم السلامه...
.
#پ_ن:
💞عرض شود که...زن و شوهر...هر چقد که به خدا نزدیک بشن...همون قد به هم نزدیکـتر میشن...و این مهم بدست نمیاد جز با معجزه ی عشق...خدمت داداشای گلم عارضم که...
میگن...بچه شیعه باس...خودشو تو راه خدمت به همسرش"شهید"کنه...خداییش کار هر کسی هم نیستا...مرد میخواد آقا،مرررد...روایت داریم كه حضرت رسول(ص)گفتن..."به زنش خدمت نميكنه...مگه صدیق یا شهید...یا کسی كه اوس كريم...خیر دنیا و آخرتشو بخواد...
📚بحار الانوار_ج١۰٤_ص۱۳۲
آقا مهدی هم یه نمونه بارز کلام حضرت...
آقا بجنبید تا سرتون کلاه نرفته...
#وَ_مِنَ_أَللّهِ_تُوفِیقْ....
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :9⃣
💞حالم خوش نبود، رفتیم واسه آزمایش...وقتی برگشتیم خونه حس خوبی داشتم...حس یه اتفاق و تغییر...اونقد غرق افکارم بودم که نفهمیدم کی غذا رو آماده کرده...!دستپختش مثه همیشه حرف نداشت با اینکه اشتها نداشتم ولی طعم غذای اون روز هنوز زیر زبونمه...صبح با صدای مهربونش از خواب بیدار شدم...
💞با یه لبخند زیبا نشسته بود بالا سرم...گفت:"حالت بهتر شده خانومی...؟داشتم میرفتم سر کار دلشوره داشتم...میخوای اصلا امروز نرم و بمونم پیشت...؟"گفتم:"نه بابا خوبم..."به چشاش حالت معصومانه ای داد و گفت :"تو که مریض میشی از دنیا سیر میشم
💞سرمو کج کردم و با لبخند گفتم:
"درسته که تو همیشه خیییلی مهربونی ولی خداییش دیگه داری لوسم میکنیاااا...بابا چیزیم نیست که فردا که جواب آزمایش بیاد میبینی که خبری نیست..."گفت:"پس خیالم راحت...؟حالت خوبه خوبهه.....برررم...؟"گفتم:"آره...برو تا خودم بیرونت نکردم فرداش رفت و جواب آزمایشو گرفت تو خیال خودم بودم که دیدم با یه سلام بلند و لبخند...اومد تو خونه...
💞یه جعبه شیرینی و یه شاخه گل رز هم دستش بود که گرفت سمتم...مونده بودم هاج و واج نگاش میکردم...
گفتم:
"آقا مهدی ی ی...!
چـه خبر شده...؟!
واااای...…نههههه...!
خدایی ی ی...آره ه ه...؟"گفت:"بعععلهههه...تبریک میگم مامان کوچولووو...داریم مامان و بابا میشیم...احساسی که اون لحظه داشتمو.هیچوقت فراموش نمیکنم...بهترین خبری بود اونم از زبون عزیزترین فرد زندگیم...اشک شوق میریختم و خدا رو شکر میکردیم...
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
حرف های من و خدا_11.mp3
10.46M
#حرفهای_من_و_خدا
#سحر یازدهم
باران می گیــرد....
بارانِ نامِ تو
بارانِ نگاهِ تـــو
بارانِ آغوشِ تــو....و مـــــن تازه می شوم!
@ostad_shojae
مطلع عشق
#حرفهای_من_و_خدا #سحر دهم یک کلام، دلبر جان...! با من از رمضان، تا آخرِ تمام ثانیه هایم عبور کن
پستهای پنجشنبه(حجاب وعفاف)👆
روز شنبه (امام زمان (عج) و ظهور👇
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
حرف های من و خدا_12.mp3
11.19M
#حرفهای_من_و_خدا
#سحر دوازدهم
از کجا بگویم؛
که تاریخِ زمین، با همین انتظارِ عروسکیِ ما، بسرعت رو به زوال است...
مگر آنکه دستهای تــــو احیایش کند!
@ostad_shojae
🔴⚠️
#نیروهای_اطلاعاتی را پاسخگو کنید.
❗️واردات غذای سگ و گربه به کشور ۵ برابر شد!
❓در شرایطی که تحریم های سنگین اخیر و هدفگذاری آمریکا برای کاهش درآمد های ارزی ایران است ( وقتی مواردی مثل دارو و حتی غذای مردم دچار کمبود است) هزینه کردن این ارزها برای غذای سگ و گربه منطقی است؟؟؟
⚠️آیا این پروژه در راستای #عصبانی_کردن مردم نیست؟ اقلام خوراکی و دارویی مردم گران و نایاب شده و با ارز کشور #غذای_سگ وارد میکنید؟
💢دولت که پاسخ نمیدهد نیروهای اطلاعاتی پاسخگو باشند ...
↙️ منبع:
https://www.google.com/amp/s/www.mashreghnews.ir/amp/959563/
🔸🔹🔸🔹
☑️ کانال پویش سواد رسانه ای
➡️ @ResanehEDU
✅ #شاهنامه میگوید #رستم ششصد سال #عمر کرد
✅ #قرآن میگوید #نوح نهصد و پنجاه سال پیامبری کرد
✅ پس چرا #عمر_طولانی #حضرت_مهدی (عج) عجیب باشد؟! عمر کوتاه ما #انسان های قرون جدید عجیب است..
#سلامتی #سبک_غذایی #فردوسی #انتظار #ظهور #دوران_ظهور #شیعه #مسلمان #اهلسنت #حضرت_حجت #امام_زمان #غذا #هونزا #طول_عمر
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے شهید مدافع حـــــرم راوے: همسرشهید #قسمت :9⃣ 💞حالم خوش نبود، رفتی
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :0⃣1⃣
💞از وقتی که فهمید باردارم مراقبتاش ازم چند برابر شده بود...بیشتر کارای خونه رو انجام میداد حتی پخت و پز و رفت و روب...هر چقد میگفتم :"نکن بابا ،آخه مردی گفتن…زنی گفتن...تو خسته از سرکار میای کارای خونه رو انجام نده دیگه..."مگه تو کتش میرفت...میگفت :من وظیفمه کمکت کنم...مولاعلی(ع) تو خونه عدس پاک میکرد و کمک به همسرو یه افتخار میدونست..ولی تو میدون جنگ شمشیر دستش بود مرد یعنی این...من الگوی زندگیم ایشونه..."
💞تا جایی که میتونست بعد ساعت کاری فی الفور میومد خونه و تموم اوقات فراغتش با من سپری میشد...جنسیت بچه که مشخص شد، گفت : "خدا کمکون کنه پسری تربیت کنیم که آقا امام زمان(عج) ازش راضی باشه...
حالا که جنسیت بچه مشخص شده…
بگو چه اسمی رو دوست داری...؟"گفتم:"هر چی تو بگی...گفت: "نه دیگه...زحمت ۹ ماه حمل و سختیاشو تو میکشی...اون وقت من اسمشو انتخاب کنم...؟"
هر کی در مورد اسم بچه میپرسید...
میگفت :"هر چی خانومم بگه…خلاصه اونقده اصرار کرد...
💞تا اینکه گفتم:"من از اسم امیر همیشه خوشم میومد..."با ذوق و شعف خاصی گفت:"واقعا که خوش سلیقه ای…منم این اسمو خیلی دوست دارم...ایشالا بشه سرباز آقا..."تو هر کاری ازم مشورت میگرفت تو تصمیم گیریاش سهیمم میکرد...همیشه میگفت:"زندگی مشترک…باس با کمک و همفکری هر دو نفر ساخته بشه...اینجوری لذت بخش تره...
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :1⃣1⃣
💞قرار بود بره مأموریت اونم یه هفته...
کلی عذر خواهی کرد که "یهو پیش اومده و باید یه مدت تنهات بذارم..."
دلش خیلی شورمو میزد من از تنهایی خیلی میترسیدم و اونم اینو میدونست...
اون شب هر کاری میکردم خوابم نمیبرد که دیدم با چهره ای خندون وارد شد...
💞انگااار که دنیا رو بهم داده باشن ، گفت: "هر چی فکر کردم دیدم نمیتونم تنهات بذارم…خانومی من از تنهایی میترسه...منم که حسااااااااس...وسایلتو جمع کن میفرستمت شهرستان...اینجوری خیالم راحت تره، مأموریتم که تموم شد میام دنبالت دوتایی برمیگردیم...گفتم چشم و به خاطر اینکه اینقده به فکرمه ازش تشکر کردم...آخرین ماه های بارداری همزمان شده بود با زمستون...همه سعیشو میکرد که سرما نخورم و مریض نشم...گاهی از این همه مهربونیش.دلم آشوب میشد...
💞فکر یه لحظه دوری و نداشتنش دیوونم میکرد؛ اسفند اون سال خودش یه تنه خونه تکونی کرد...حتی اجازه کوچکترین کارو هم بهم نداد...طوری برنامه ریزی کرده بود، که واسه گردش و بیرون رفتن حتی با زمان کوتاه هم وقت باشه...میگفت :"زمستونه...یه وقت احساس غربت و دل گرفتگی نکنیاااا...دلت شور کار خونه رو نزنه، من خودم دربست نوکر خانومم هستم...همشو ردیف می کنم برات...اونقد شوخی میکرد که دلم از هر چه ناراحتی خالی میشد...
ادامه دارد...
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :2⃣1⃣
💞شب تحویل سال سفره هفت سینو با کمک و سلیقه هم چیدیم...از عصر اون روز درد خفیفی رو احساس میکردم...مثه همیشه حواسش به حال و هوام بود...گفت :"خانومی خوبی...؟میخوای بریم دکتر...؟دستامو تو دستش گرفت و شروع کرد آروم آروم نوازش کردن...آیت الکرسی میخوند و با لبخند زیباش تحمل اون لحظاتو برام شیرین و ممکن میکرد...دردم شدیدتر شد و رفتیم بیمارستان ، باید بستری میشدم...
💞تنها ناراحتیم این بود که باید دور از آقا مهدی چند ساعت با درد دست و پنجه نرم میکردم...
#نیسـتی_هر_لحــظه_پیشـم_هـمنفــس_امـا_بدان…
#هر_نفـس_که_میکشم_عطر_تو_راحس_میکنم...
به قدری ارتباط معنوی و قلبیمون زیاد بود که تموم اون لحظات حضورشو کنارم حس میکردم...دمدمای صبح بود که امیر پا به دنیای زیبا و عاشقونه من و باباش گذاشت...یکی از بهترین لحظات زندگیمونو کنار هم روز عید سال نو جشن گرفتیم...
اون روز اشکای شوقمون بعد از در آغوش کشیدن بچه مون خاطره ای شد بیاد موندنی...
💞دستای کوچولوشو گرفت و با لبخند نگاشون میکرد و میبوسید...دستامو تو دستاش گرفت و نوازش کرد و گفت..."بخاطر زحمتی که واسه حمل امیر کشیدی ، واسه اذیتهایی که شدی حلالم کن...خداروشکر که هر دوتون سالمین خیلی ازت ممنونم عزیزم...لحظه به لحظه با ابراز محبتش به من و امیر خوشحالی وصف ناشدنیشو نشون میداد...نماز شکرشو که خوند با همون ذوقی که داشت با خونواده ها تماس گرفت و...
خبر تولد و سلامتی من و امیر رو بهشون داد...
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh