eitaa logo
مهــر و تواصی
99 دنبال‌کننده
535 عکس
162 ویدیو
6 فایل
این جا در کنار هم هستیم، برای انتشار مهر و تواصی! 🍃تواصی به حق و تواصی به صـبر... 🍃 مهرورزی و تعالی هم... 🇮🇷 : @Mehr_Tavasi ارتباط با ما: 🇮🇷 : @BigharareZohour ♨️کانال متحــد: 🌐🪻: @Quds_Graphic
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانک🦋 🌟🌟🌟🌟ستاره باران غدیر🌟🌟🌟🌟 "چادر شب که روی آسمان پهش شد، ما هم درآمدیم، چشمک زنان و نورانی. حتماً شنیده‌اید که ستاره‌ها در آسمان کویر، بیشتر نمایان هستند. مثل اکلیل‌های نقره‌ای، روی یک پیراهن سرمه ای، آسمان را پوشانده بودیم . نگاهی به سرتاسر زمین کردم و یک هو متعجّب فریاد زدم، بچّه‌ها ببینید حوالی برکه‌ی خم ، چقدر آدم رفت و آمد می‌کند. وسط این بیابان چه خبر است؟! آدم‌ها دور هم، دسته دسته نشسته بودند و شمعی، چراغی یا آتشی روشن بود. دو تا خیمه هم آن طرف‌تر بود که مردم نوبتی می‌رفتند داخل خیمه‌ی اول و بعد می‌رفتند داخل خیمه‌ی دوم. وقتی هم بیرون می آمدند. شاد و خندان به هم تبریک می‌گفتند و همدیگر را در آغوش می‌گرفتند. فرشته‌ای از آن بالا رد می‌شد. صدایش زدم و گفتم: ما که این بالاییم و دستمان به زمین نمی‌رسد، تو بگو آن پایین چه خبر است؟ چقدر اطراف برکه‌ی خم نورانی شده است. فرشته خندید و چرخی زد از بال‌هایش طلا می‌ریخت پایین. به من گفت: خبر ندارید علی (علیه السّلام) مولای مؤمنان شده است و در این سرزمین به پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و سلّم) وحی شده که این خبر را به مردم برساند. آن خیمه‌ی حضرت محمّد (صلّی اللّه علیه و سلّم) است و آن یکی هم خیمه حضرت علی (علیه السّلام)، مردم دارند، نوبتی می‌روند تا با آن‌ها بیعت کنند. از شدّت ذوق نورانی تر شده بودم. به دوستانم گفتم: تا می‌توانید نور بپاشید، روشن بمانید و تماشا کنید. " 🌸🌟🌸🌟🌸🌟 @Mehr_Tavasi 🌸🌟🌸🌟🌸🌟
"به یاد شهید تبین و شهید دفاع ولایت" شهید آرمان عزیز🌹🌹 @Mehr_Tavasi
وظایف حتمی و مسلّم زنان جامعه؛ ورود به مسائل مورد ابتلای روز 💬 توصیه من به خواهران و دختران عزیزم این است که معلومات و آگاهی‌هایتان را بیشتر کنید. مطالعه، دقّت، تحقیق، درس، ورود به مسائل مورد ابتلای روز و اهتمام به کارهای دینی، جزو وظایف حتمی و مسلّمی است که امروز زنان کشور باید مثل مردان، خود را موظّف به انجام آن‌ها بدانند.‌ 🎙 رهبر حکیم انقلاب ۱۳۷۵/۰۶/۲۸ @rabteasheghi@Mehr_Tavasi
امام خامنه‌ای:تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بی‌جبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همه‌جانبه و هوشمندانه میطلبد. @Mehr_Tavasi
"منبر بلند " تازه اتراق کرده بودیم. تعدادمان کم نبود. صد تا، دویست تا، پانصد تا، شاید هم بیشتر. کوهان‌های من از شدّت خستگی درد می‌کرد و پشتم را آفتاب تند بیابان‌های مکّه سوزانده بود. حالا کنار دوستانم بودم و ساربان‌ها دورمان می‌چرخیدند. تشنه و هلاک از گرما بودم. خنکای آب برکه‌ی خم را به گلو رساندم و حالم بهتر شد. دوست داشتم زودتر جهاز پشتم را بردارند، تا هوایی بخورم. آن طرف‌تر یاران پیامبر خارهای روی زمین را می‌کندند و چند نفر مسئول آوردن خوار برای ما شده بودند. زمین که صاف شد، سنگ‌های بزرگ را روی هم گذاشتند.همان موقع چند نفر از یاران پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آمدند و جهاز ما را برداشتند و بردند آن طرف زیر سایه‌ی درختان سَمُر روی سنگ‌ها چیدند. حتّی با پارچه از این درخت به آن درخت، سایه‌بان درست کرده بودند و از شواهد معلوم بود قرار است برای چند روز اتراق کنیم. برایمان عجیب بود، معمولاً جهاز هر شتر را کنارش می‌گذاشتند که معلوم باشد، مال کیست؟ امّا آن روز همه را بردند یک طرف دیگر. سنگ‌های بزرگ و جهازهای ما را یک جوری روی هم چیدند، انگار می‌خواهند دیوار بلند بسازند. دوست کناری‌ام که داشت خارها را چرق چرق می‌جوید، گفت: چه خبر شده این کارها برای چیست؟! من متعجّب داشتم تماشا می کردم. یکی از یاران پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آخرین جهاز را به دوش گرفته بود و زیر لب می‌گفت: عجب منبری شد. به دوستانم گفتم: شنیدی گفت منبر؛ یعنی کسی قرار است آن بالا برود و سخنرانی کند؟! شاید پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با علی (علیه السّلام) باشند. 🌸🌟🌸🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"یاداآورانه" بعضی چیزها هرگز فراموش نمیشه‌... یعنی نباید هم فراموش بشه😢😢😢 بعضی چیزها مثل‌‌‌‌.....تنهایی آرتین😔 @Mehr_Tavasi
🦋داستانک ""ستاره باران غدیر"" شترها؛ حضرت علی (علیه السّلام) را دیدم که کنار پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ایستاده بود و پیامبر دستش را گرفته بود. چهره‌اش شاد و گل انداخته بود. با هم به سمت کوه جهاز ما رفتند. دل توی دلم نبود. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از جهاز ما بالا رفت و دست علی (علیه السّلام) همچنان توی دستانش بود. پیامبر خطبه می‌خواند و ما شترها همه ذوق کرده بودیم که سهم کوچکی در آن اتّفاق بزرگ داریم. 🌸🌟🌸🌟🌸🌟 @Mehr_Tavasi 🌸🌟🌸🌟🌸🌟
ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنه افلاک کند شعر: عبدالحسین میرزایی اثر: استاد رضا بدرالسماء 🔘@pardisesoreh 🔶@Meher_Tavasi
جواد الشهید 🖤 تازه ترین اثر استاد حسن روح الامین با موضوع شهادت حضرت امام جواد علیه السلام  💠فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اصفهان @chashmentezar_ir @Mehr_Tavasi
● یادآوران بعضی چیزها هیچوقت فراموش نمی شود... یعنی نبااااید هم فراموش شود.... بعضی چیزها مثل......شهید حمید رضا الداغی.....😔😔😔 @Mehr_Tavasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا مرا از زندگی به آنچه نصیبم فرمودی خشنود بدار.🌸🌸 @Mehr_Tavasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋داستانک "ستاره باران غدیر" بلند بگو یا علی نامم ربیعه است. من یکی از دادزن‌ها بودم. پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) به ما سپرده بود، هرچه قرار است در خطبه بگوید، ما هم تکرار کنیم. بدون این‌که کلمه‌ای کم و زیاد کنیم. من و بقیه دادزن‌ها بلندی درست کردیم، که بین جمعیّت بالاتر باشیم و صدایمان رساتر شود. ما از تیزگوش‌ترین‌ها و بلند صداترین‌ها بودیم. جا به جا، توی بیابان بین مردم ایستادیم. پیامبر خطبه‌ی بلندی خواند. من هم، تا جان داشتم، صدایم را ریختم توی حنجره و داد زدم. جمله به جمله اش، فریاد زدم. خطبه‌ی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با همیشه فرق داشت. اصلاً حال خود پیامبر هم عجیب بود. با شعف و شادی حرف می‌زند و دست علی (علیه السّلام) را محکم چسبیده بود. یک جایی از خطبه هم گفت: «هر کس من مولای او هستم، از این به بعد این مرد؛ همین علی که دستش را بالا گرفته‌ام مولا و امیر اوست.» ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮ 🇮🇷 @Mehr_Tavasi 🇮🇷 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
🍀امروز میدان امام حال و هوای آخرین روزهای بهاری؛ کمبود امکانات😄 و صرف فعل خواااستن ✌️ و میزبان نوجوانان عزیزمان😇 و تشکیل ِ زنجیره های محکم ِ «مـهر و تواصـی» گفتگو؛ برگزاری چالش؛ به طعم جهاد تبیین🌤 ✍گاهی منتطرِ امکانات ماندن، دور شدن از هدف و از دست دادن فرصت هاست... 📌مورخ ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۲ که رفت تا خاطره ی دیگر ثبت شود؛ 🌱از قصه ی انتظااار... ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮ 🇮🇷 @Mehr_Tavasi 🇮🇷 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋داستانک "ستاره باران غدیر" ترافیک فرشته ها فرشته‌ها نوبتی اجازه می‌گرفتند، تا از آسمان به سمت زمین بروند. چنان پر از شادی و شوق بودند که نگو. اهل آسمان همگی خوشحال و راضی بودند، دل توی دلم نبود که من هم برسم زمین. نمی‌شد آن بالا ماند و به دست‌بوسی نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نرفت. نمی‌شد علی (علیه السّلام) را در آغوش نگرفت. مردم همه داشتند با حضرت بیعت می‌کردند و فرشته‌ها هم برای رفتن به زمین و ملاقات با نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و امیرالمومنین علی (علیه السّلام) لحظه‌شماری می‌کردند. آسمان روشن و رؤیایی شده بود. ترافیک فرشته‌ها بود. از آن بالا، اطراف برکه مثل طلا برق می‌زد. صدای شادی زن‌ها و پایکوبی مردها می‌آمد. مردم دور تا دور خیمه حضرت علی (علیه السّلام) حلقه زده بودند و این حلقه چندلایه شده بود و با سلام و صلوات و ذکر خدا، جانشینی او را تبریک می‌گفتند. دل توی دلم نبود، تا دستم به دست مولا برسد. وقتی رسیدم ، شانه‌ی نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را بوسیدم . پیامبر از همه خوشحال‌تر بود و دائم به همه می‌گفت:« به من تبریک بگویید! به من تبریک بگویید؛ زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است. بعد در ازدحام جمعیّتی که به سمت خیمه‌ی حضرت علی (علیه السّلام) می‌رفتند، خودم را جا کردم، تا مولا و امامم را یک بار دیگر ببینم... ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮ 🇮🇷 @Mehr_Tavasi 🇮🇷 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
یاد آورانه... بعضی چیزها هیچگاه فراموش نمی شوند.... یعنی نباید هم فراموش شوند... بعضی چیزها مثل حادثه ی شاهچراغ😢 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮ 🇮🇷 @Mehr_Tavasi 🇮🇷 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
شهیدانه🌹 افرادی که در فهم خیلی ها نمی گنجند... اینان پیروان مولا هستند... سالروز شهادت شهید مصطفی چمران. @Mehr_Tavasi