eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
514 عکس
54 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با بغضِ گلونشسته باز اخم نکرد با قلب و دل شکسته باز اخم نکرد با آنکه دلش شکست و بغضش وا شد با اشک و صدای خسته باز اخم نکرد... @msalikhany
از میان گوشه‌های مرقدت آقای من! گوشه‌ی پایین پایت اشک‌هایم را گرفت...😢 @msalikhany
غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست😢 @MohsenAlikhanySher
در معرکه ناگاه صدایی آمد! ای‌وای که پیشانی ارباب شکست...😢 @msalikhany
سخاوت را پدر یاد پسر داده است! دقت کن: پدر انگشترش را داد و او انگشت و انگشتر!😢 @msalikhany
دیگران را عید، فردا هست و بعدش عید ماست چون که آقا سیستانی مرجع تقلید ماست 😂 @msalikhany
زیبایی‌ات ای نازنین باعث شده حتی خورشید هم با حلقه‌ای خواهان تو گردد پ.ن: نماز آیات فراموش نشه☺️ @msalikhany
دوری راه مشهد آقا بهانه است از بی‌لیاقتی است که قسمت نمی‌شود 😢 @msalikhany
آمدم در حرم ولی آقا گم شدم در میان زوّارت زائرانت چقدر بسیارند! باشکوه است صحنِ دربارت گم شدم در میان جمعیت چشم‌ من موج‌ها فقط می‌دید در هیاهوی صحن یک لحظه بوی اسفندِ خادمت پیچید زائری با صدای زیبایش حال ما در حرم دگرگون کرد هر چه غم‌ها و غصه در دل بود با سلامی بلند بیرون کرد تشنه‌ام شد میان گوهرشاد حوض‌هایت مرا طلب کردند آب‌ها، آب زمزم‌اند انگار بیشتر باز تشنه‌لب کردند لحظه‌ای در دلم تپش‌هایی می‌شنیدم که غبطه می‌خوردند: کاش ما را به پنجره فولاد با هزاران امید می‌بردند ناگهان با صدای نقاره شور و شوقی عجیب پیدا شد آمدم از میان جمعیت تا که پیدا ضریحِ زیبا شد می‌شنیدم که با خودش می‌گفت زائری با ادب کنار حرم: یا رضا این قَدَر ادب خوب است؟ یا که حتی از این عقب‌تر هم! .... این قدم‌های سستِ بی‌مقدار کاش راهی مشهدت می‌شد کاشکی قسمتم همین امسال خاک‌بوسی مرقدت می‌شد @MohsenAlikhanySher
17.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ «دلتنگ حرم» با صدای گرم آقای سید اصغر حسینی اردلی و شعر بنده کمترین🌹 @msalikhany
ای دزد گوشواره گرفتی غنیمتی! اما هنوز ناله‌ی زینب به گوش ماست... @msalikhany
صدا پیچیده‌ شد یک لحظه در ایوان سلطانی صدا‌ی ناله‌ها بر پا شد از ناموس ایرانی میان شاه و مردم دوستی باید حکم باشد! کجا شد راه و رسم و شیوه‌ و آیین سلطانی؟! پرستویی میان صحن گوهرشاد پرپر شد چرا چون ننگ می‌داند امورات رضاخانی؟!! چراغانی نشد هرگز پس از این ماجرا صحنش اگر هر چند هم باشد حرم دائم چراغانی چه قامت‌های رعنایی که یک‌یک بر زمین افتاد! چه خون‌هایی چکید از دست دژخیمان شیطانی! پریشان شد حرم مانند آن که خیمه‌ها می‌سوخت و زینب فکر معجر، چادر و غوغای میدانی میان حادثه اما عجب صبری خدا دارد! که خونریزی کند گرگی درون صحن جانانی! حجاب ای آرمان دین! برایت ریخت خون حتی سپهبد قاسم آن سردار دلهای سلیمانی @msalikhany
به نام او آسمان آبی است اما چشم یارم بیشتر ماه‌رویان ناز دارند، آن نگارم بیشتر لیلی افسانه‌ها روی نگارم تا که دید شک ندارم می‌شود تسلیم یارم بیشتر با نسیمی جانفزا در انتظارم روز و شب می‌تپد قلبم ولی ساعت‌شمارم بیشتر گر چه دیدارش میسر نیست اما عاشقم! از هزاران «چشم»، من در انتظارم بیشتر بی‌قراریِ درختان از تبر را دیده‌ای؟ در فراقش از درختان بی‌قرارم بیشتر یک ستاره دیده‌ام شب‌ها به او زل می‌زند! از فریبش دردمندم! غصه‌دارم بیشتر می‌خراشد روح را حتی صدای یک کلاغ! دوریش را طاقتی هرگز ندارم بیشتر Eitaa.com/msalikhany
دشمن شده تسلیم یل ایرانی از ترس سلیمانی دل‌ها فانی این خنده‌ی او برای آن‌ها کافی است تا ذوب شود هر آنچه دارند آنی https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
کودک میان معرکه آخر چه می‌کند؟! در قصه‌ی اسیری مادر چه می‌کند؟ دشتی پر است از تن آن لاله‌های سرخ با بی‌شمار پیکر بی‌سر چه می‌کند؟ باقر شده است تا بشکافد علوم را با آن شکافِ سینه و پیکر چه می‌کند؟ پروانه سوخت بال و پرش گرد خیمه‌ها... با درد گوشواره‌ی دختر چه می‌کند؟ ارباب بی‌کفن پَرِ آغوش خود گشود... با دوریِ برادر و خواهر چه می‌کند؟ در کاخ شوم طشت طلا روبروی اوست با حنجر بریده‌ی آن سر چه می‌کند؟ دستی به آسمان و زمین دست دیگرش آقای ما نشسته به بستر چه می‌کند؟ آری پدر نشسته به ناچار و اضطرار غیر از دعا و زمزمه دیگر چه می‌کند؟ ... میدان کارزار فقط جای مرد‌هاست کودک میان معرکه آخر چه می‌کند؟!😢 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
زیارت‌نامه می‌خواندم دلم پر زد برای تو برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو شب میلاد می‌چسبد تصورهای شیرینی! قدم‌ها می‌زنم در جای‌جای سامرای تو برای جنت‌الاعلی چه دست و پا زدم بی‌خود! مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟! برای سوی چشمم یک طبیبی گفت باید که به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو مفاتیح الجنان‌ هم با زیارت جامعه زیباست! مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟ کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری نشستم بر سر این سفره‌ی بی‌انتهای تو جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلت‌هاست خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو! دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!! گره وا می‌کند حتما خدا هم با دعای تو https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟! جانها فدای نعش علی اکبر حسین...😭 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
امسال هم لیاقت بنده بیشتر از این نبود👇👇 خورشید را دیدم که ماهی در کنارش گسترد بر اهل زمین تابندگی را این ماه نو رسمش جوانمردی است آری بخشید در حال رکوعش زندگی را تیری که از بازوی او آورد بیرون معنای دیگر داد اصلا بندگی را هر صبح و شب‌ مولا بیابان چاه می‌کند باید از او آموخت این سرزندگی را حتی امیرالمومنین شد باز می‌شست از چهره‌‌ی مسکین، گدا شرمندگی را خیبر از آن رزم علی مبهوت مانده است! آری هنوزم مانده او دارندگی را عید غدیر از عمق تاریخ آمده تا جبران کند بازندگی، جاماندگی را تا اینکه در کوران راه مستقیمش از بیخ و از بن برکنی بازندگی را باید علی تاج سرت باشد همیشه سرلوحه‌ی کارت کنی زیبندگی را https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دل اگر گناهکار و قفسی سیاه و تاریک رخ شادمان چه سودش بَرِ کردگار باشد؟😔 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
درون دشت بلا خاک پاک و ‌نرمی نیست که طفل نازک خود را به دامنش بسپارم؟!😢 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
مسلم نیا! که کوفه برایت قشنگ نیست اینجا بجز جفا و ستم؛ ‌عار و ننگ نیست باید کسی به دست مسافر گلی دهد در دامنش ولی بجز از پاره سنگ نیست مرد دلیر صحنه‌ی پیکار جای اوست این تنگنای کوچه که میدان جنگ نیست! پیوند خورده روضه‌ی امشب به مادرم مسلم! بگو که «کوچه» برای تو تنگ نیست؟! هر کس که با تو شور عزا را شروع کرد دیگر برای اشک محرم که لنگ نیست! سنگین دلی که ماهِ رخت دید و سنگ زد از چیست قلب او اگر از جنس سنگ نیست؟ زیباتر از رخ تو مگر کوفه دیده است؟ باور مکن که کوفه در او چشمْ‌تنگ نیست آن کس که روی ماه تو را خنجرش شکافت نامردمی است مرده و الا زرنگ نیست باید کسی برای حسینت خبر برد کوفی وفا نکرده و وقت درنگ نیست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
کشتی به ساحلی پُرِ ماتم، بلا رسید آری حسین قافله‌اش کربلا رسید منزل به منزل از پی چشمش گذشت تا آخر به سرزمین پر از ابتلا رسید پرسید این زمین بلا نام او چه هست؟ از هاتفی به او خبر از نینوا رسید اشکی نشست گوشه‌ی گلگون گونه‌اش این ماجرای غربت او تا سما رسید آتش گرفت عرش خدا هم ز غصه‌اش خاکستری ز ماتم او تا خدا رسید! آن سروری که زیر گلو جای بوسه داشت با جور روزگار به طشت طلا رسید دستی که سایه‌سار گدایان شهر بود انگشترش به زور به آن اشقیا رسید این جامه‌های شاد خود از تن درآورید آماده‌اید موکب ماتم‌سرا رسید؟! بر بام خانه‌ پرچم او را علم کن و با مطربان بگو که زمان حیا رسید یک یا حسین گفته، مودب بایستیم مهدی منتقم؛ خود صاحب عزا رسید https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دردانه‌ای سه ساله به دنبال زینب است از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است از بس که پا برهنه به صحرا دویده است تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است ای کاش لال می‌شدم اما خدای من این دختر سه‌ساله نفس‌هاش بر لب است در گوشه‌ی خرابه‌ خدا جلوه کرده است جمعی نشسته زمزمه‌شان ذکر یا رب است تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت: عمه چرا خرابه‌ی ما نامرتب است؟! با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد: بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟ زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت! انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است ای آفتاب زندگی‌ام بیشتر بتاب! بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
آهسته سر به دامن مولا سپرد و رفت چشمان خود به آبی دریا سپرد و رفت سبقت گرفت از همه یارانِ سابقش در راه عشق آبرویش را سپرد و رفت وقتی که دید خاطر زینب مکدر است خود را به تیغ تیز؛ دریغا! سپرد و رفت دل کنده بود از همه دنیا به عشق یار او هر چه داشت جمله به اعدا سپرد و رفت هرچند بر حسین علی راه بسته بود جان را ولی به زاده زهرا سپرد و رفت یک جان که بیشتر به‌ خدا در کفش نبود! آن هم به وقت حمله به یغما سپرد و رفت وقتی که رفت شعله‌ی آتش به سینه داشت جنگیدنش ولی به تماشا سپرد و رفت لب تشنه بود و خسته ولی پیش آفتاب آن پیکرش به غربت صحرا سپرد و رفت... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دستی سپر مقابل ارباب کرده بود با دست دیگرش طلب آب کرده بود لب تشنه بود! حرمله او را نشانه رفت تیری سه شعبه یک‌تنه سیراب کرده بود! داغ علی اصغر مولا چه تازه کرد تیری که باز حرمله پرتاب کرده بود یک دست بیشتر که ندارد؛ چگونه پس دور عموش حلقه و قلاب کرده بود؟ آغوش باز و گرم عمو را خدای من! وقت هجوم و حادثه محراب کرده بود می‌سوخت مادر از غم هجران و عمه را با درد هجر این همه بی‌تاب کرده بود روضه تمام گشته و تکرار می‌کنم: دستی سپر مقابل ارباب کرده بود... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f