📚ای کاش مثل #عجوزه_بنی_اسرائیل #دعا می کرد !
رسول خدا(ص)پيش از اسلام در طائف بر مردی #مهمان شد و آن مرد از ایشان پذيرائى كرد و او را گرامى شمرد و چون خداوندش بمردم #مبعوث كرد بدان مرد گفتند آيا ميدانى اينكه خدا عز و جل بمردم فرستاده كيست؟ گفت:نه،گفتند او محمد بن عبد الله يتيم ابى طالب است و وى همان كسى است كه در روز چنان و چنين بطائف آمد و تو او را ارجمند داشتى و پذيرائى كردى.
آن مرد نزد #رسول_خدا (ص) آمد و بر او سلام كرد و مسلمان شد و سپس گفت يا رسول الله مرا ميشناسى؟
رسول خدا(ص) پرسید تو كيستى؟ مرد طائفى گفت من صاحب همان منزلم كه شما در زمان جاهليت در طائف بدان نزول كردى در روز چنان و چنين و من از شما پذيرائى كردم و احترام نمودم.
رسول خدا(ص) فرمود خوش آمدى حاجت خود را بخواه.
آن مرد طائفى گفت من از شما دويست سر #گوسفند با #چوپان هاى آن خواستارم .
رسول خدا(ص) دستور داد تا آنچه را خواست بوى بدهند سپس به #اصحاب خود فرمود: چه می شود این مرد مثل #عجوزه #بنی_اسرائیل از من خواهش می کرد .
اصحاب در مورد عجوزه بنی اسرائیل سوال کردند که حضرت اینگونه شرح داد :
حضرت #یوسف (ع) را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت #موسی (ع) میخواست با بنی اسرائیل از #مصر خارج شود.
مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد (برای حرکت از مصر به طرف شام احتیاج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم میکردند)
خداوند به حضرت موسی (ع) #وحی کرد که تابوت یوسف را از قبر بیرون آورد و به #شام ببرد و با انجام این دستور ماه ظاهر خواهد شد
موسى (ع) از كسى كه محل #قبر يوسف را مىدانست سراغ گرفت ، به ايشان عرض شد:در اين جا پيرزنی است كه او مىداند،حضرت دنبالش فرستاد،پس پیر زنی زمين گير و #نابينا را آوردند،حضرت به او فرمود:آيا محل قبر يوسف عليه السّلام را مىدانى؟ گفت:آرى. حضرت فرمود:مرا از آن خبر مىدهى؟ گفت:خير مگر چهار خصلت به من عطاء كنى،پاهايم را روان گردانى،چشمم را به من برگردانى،#جوانى مرا را بازگردانى،مرا با خودت در #بهشت قرار دهى (در برخی از روایات آمده در و نیز درخواست کرد: مرا به همسری قبول کنی).
اين درخواست بر موسى گران آمد،حقّ تعالى وحى نمود : اى موسى آنچه را كه خواسته به او عطا كن چه آن كه در قبال فعل او به وى خواهى داد،بارى آن پير زن موسى را بر قبر يوسف راهنمايى نمود پس از كنار نيل استخوانهايش را كه در صندوقى مرمر بود بيرون آوردند و وقتى آن را خارج كردند ماه طلوع نمود پس استخوانها را به شام حمل كردند .
📚منبع : الکافي , ج 8 , ص 155 - علل الشرائع صفحه ١٠٧
❥↬
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
⚫️📚#هفت مورد از مصایب عظیم #شام از زبان امام سجاد علیه السلام
روایت شده از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود ؟ حضرت در پاسخ فرمودند: الشام الشام الشام
🔹به روایت دیگر امام زین العابدین علیه السلام به نعمان بن مندر مدائنی فرمود:
ای نعمان ندیدم مصیبتی را که شدیدتر باشد از آن زمانی که ما را وارد شام کردند زیرا در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از اول اسیری ، این چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود .
۱- در شام ماموران در حالی که شمشیرهای خود را برهنه و نیزه ها را استوار کرده بودند بر ما حمله می کردند و کعب نیزه بر ما می زندند و ما را در میان جمعیت اهل شام نگه می داشتند ، در حالی که ساز و طبل می زدند و شادی می کردند.
۲- سرهای شهداء را میان زنهای ما قرار دادند و سر عمویم عباس علیه السلام را در مقابل عمه هایم زینب و ام کلثوم علیهما السلام نگه داشتند و سر برادرم ، علی اکبر علیه السلام و سر پسر عمویم قاسم علیه السلام را در کجاوه ی خواهرانم سکینه و فاطمه علیهما السلام می آوردند و با سرها بازی می کردند و چه بسیار سرها به زمین می افتاد و در میان دستها و پاهای ستوران قرار می گرفت.
۳- از بالای بام ها آتش و آب بر سر ما می ریختند . وقتی آتش به عمامه ام افتاد چون دست هایم را به گردنم بسته بودند ، نتوانستم آن را خاموش کنم ، پس عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
۴- از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند : ای مردم ! بکشید اینها را که در اسلام هیچگونه احترامی ندارند.
۵- ما را از شتران پیاده کردند و به یک ریسمان بستند. پس ما را از در خانه ی یهودی و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند: اینها کسانی هستند که پدرانشان پدران شما را کشتند و خانه های آنها را ویران کردند. امروز شما تلافی کنید. ای نعمان تمام یهودیان و نصاریان هر چقدر خواستند از خاک و سنگ و چوب بسوی ما افکندند.
۶- ما را به بازار برده فروش ها بردند و خواستند ما را به جای غلامان و کنیزان بفروشند ، ولی خداوند این موضوع را برای آنها میسّر نساخت.
۷- ما را در مکانی منزل دادند ، که سقف نداشت روزها از گرما و شبها از سرما و گرسنگی و ترس از کشته شدن در عذاب بودیم!
📖رمزالمصیبه به نقل از تذکره الشهداء،ص۴۱۱
→ | شیخ احمد ڪـافی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi