🌸 هوالشافی 🌸🍃
🍃 پنج شنبه ها ، مُحرم و شهدا
✍راستش را بخواهید بیشتر اوقات به خانه مادری فکرمیکنم،خانه ی قـدیمی مان رادوست دارم،عطرچایی مامان با نان خشک قندی بعدازظهرهاهمیشه به راه بود روی سماور،توی قـوری چینی قدیمی گل سرخی!
🍃درب خانـه همیشـه بازِ باز بود تا اهل محل وخانواده پدری اگرناخوش احوال بودند بیایند از لیمو شیرین و پرتقال آب دارآن استفاده کنند.
🍃وقت عید که می شد مهمانی رفتن هم دلیـل وبرهانی نمیخـواست،غـذاها ساده و خانگی و چندطعم مختلف!بوی بدی نداشت تا نیازی به هودامروزی داشته باشدبرعکس عطـرش تا هفت خـانه هم میرفت ، غدای مادر بزرگ و عمه جان های خوبم دیگرنیازی به تعریف ندارد، زبان زد، اهل منزل بود، برنج خالص شمالی از نوع معطرهاشمی عموم مردم مصرفمی کردند.کسی سرسفره منتظرنانخشک نبود،نان بـرکت سفره بود و از نوع خوش پخت با هیزم آتش،یاد مرحوم آقای ارشاد و سنگگ آن به خیر ...
🍃مهمانِ ناخوانده، نداشتیم هر شخصی می رسیدقدمش برروی چشمبود و برکتش بلا فاصله نمایان می شد.خبـری از آویزان نمودن پرده های ضخیـم و مـجلسی برای تمامِ طول سال نبود.؛! نـور خـورشید سهمی مهم درخانه های قدیم داشت! قبل ترها قشنگ تر هم بود، شیشه رنگی آثارش خانه پدر بزرگ مادری بود.
🍃هرکه دلخوری داشت یک راست نزد مادر بزرگ بود با مشاوره رایگان ؛!راستی دوستی ها هم حساب و کتاب نـداشت.رفت و آمد ها فراوان و از نوع همدلی و هم بستگی آقا اصلاً #سلام هـا اینقـدر معنـا و مفهوم نداشت.اینقدر سخت و مشکل نبود. پاسخش هم همینطور ...
🍃یادم افتاد تو زندگی و قدیما انّ الانسان لفى خسر،از دست رفتن سرمایه ی عمر اینقدر معنی نداشت هر چند همه ی ما و هرلحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم.!
🍃اون موقع ، سرمایه عمر لحظه به لحظه اش،هم مال خودمان بود، هم دوست و آشنا، حتی بقال و نانوای سرگذر و... چقدر این دوره و زمانه بد شده که می دونیم من و شما داریم این سرمایه ی عمر رااز دست میدیم.اماچسبیدیم به مادیات؛! امروز از دیروز بیشتر؛ عمر رو میگم!!
🍃مثل شمع ؛عمرگران بهای مادر حال سوختن هست و نابود شدنِ این سـرمایه رو می بینیم.
🍃گه گاهی به بدست آوردن سرمایه دقت می کنیم.چه چیزی الّا الّـذین ءامنـوا و عملوا الصّالحات و تواصـوا بالحقّ و تواصـوا بالصّبر .
🍃اگر ایمان و عمل صالح بود. چیز بهتری جایگزین آن سرمایه ی از دست رفته می شود. عین خرید مایحتاج درب منزل از بازار... پول میدهی و جنس میخری، عمر میدهی و ان شاءالله عمل صالح و ایمان ذخیره می نمایید. خوش بحالتان...
🍃مرحوم آیت ﺍﻟﻠﻪ بهجت میفرمود: ﺩﺭ روز ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ، ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ و ﺍﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ.ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍین که ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺷـﺪﻳﺎﻧﺒﺎﺷﺪ،ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﻼﮎ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮ ملاکﺍﺳﺖ:
🍃 ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻬﺎیی ﮐﻪﭘﺪﺭ ﻭ ﻣـﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯﺁنها ﺭﺍضی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
🍃دوم ﺁﻧﻬﺎیی ﮐﻪ ﻣـﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍضی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
🌷سوم ﺁﻧﻬﺎیی ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﺍی امام حسین علیه السلام و ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟـﺰﻫﺮﺍ سلام الله علیها ﺭیختند وعمل صالح انجام دادند ﺁنها ﻫﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
🌷ﺳﭙﺲﻣﻼﺋﮑﻪ می گویند:ﺍی ﺧﺪﺍی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﭘﺲ ﺷﻬﺪﺍ ﻭﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﭼﻪ؟!وﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میفرماید ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ آنان ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ.ﻣﺎ ﺑﺎآنها ﺑﺎیستی ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ،ﺑﺎ آنها ﺑﺎیستیﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ می ﺁﻳﺪ ﻭ ﮐﺠﺎی ﺑﻬﺸﺖ میخوﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ؟
✍همین ✋🌸
🍃 امروز رو از دست ندیم، هم عمل صالح برای خودتون جمع کنید و هم برای سرای آخرت درگذشتگان نور بفرستید و تحول و تعالی برای آنان فراهم سازید در دیار آخرت، دست به کار شوید . از این نوع چند تا فرصت می فرمایید.بسم اللّه ومن الله التوفیق ✋🌸
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸والعاقبه للمتقین
🌷دعابفرمایید✍ نبی زاده
💞هوالنور
✍هر آینه که زیبایی را میبینی ، به یاد آور که در فضایی مقدسی بسر می بری ، که خدا آفریده، می خواهد،:
😊چهره ی انسانی نیکو سرشت باشد یا چشمان کودکی معصوم و زیبا !
💖رنگ خدا را می توانی در گلبرگهای تک نیلوفر مرداب بیبیابی، یا #ساحلی_رنگارنگ ، شاید در برگهای رقصانِ درختان در فصلی خزان ! حتی برگ خشکیده و منجمد در زمستان!
🌸آیا زیبایی خدا را در بالهای گشاده ی پرندهای در پرواز ،بر فراز اقیانوسی بی کران دیده ای! آنگاه که در رنگ رنگِ رنگین کمان در انتهای افقِ دریایی زیبا یا بِلکه ی آبی در روستا شاید هم در سکوت تک صخره ای در سپیده دم و یا رودخانه ای سبز رنگ و بی حرکت ...!
🌷از بی حرکتی می گویم ،شاید جسم به هم بافته شده ی شهید باشد در صحرای کربلا یا دشت تفتیده ی جنوب شاید هم خرم و سر سبز همان نقطه ای دور افتاده در شمالغرب مظلوم و گمنام ؛ که آدم و عالم را به جنب و جوش در می آورد...
✍ می خواهم یاد آور شوم، فقط هر کجا زیبایی میبینی ،به یاد آر که در فضای مقدسی هستی و خداوند سبحان نزدیک توست،نزدیک تر از آنچه تصورش را داری ؛! همین ✋😊
🌸فاعتبروا یا اولی الابصار
🌸 نبی زاده
خاطراتی از دفاع مقدس
🌷 هوالشافی
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌷وصیت نامه شهید ناصر کاظمی
🌷«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
✍در مکتب اسلام هر مسلمان موظف است وصیت نامهای از خود بر جای گذارد البته تا اینجا که یادم است تاکنون چندین وصیت نامه نوشتم که متأسفانه به علت اینکه سعادت شهادت نداشتم، آنها قدیمی شده است این وصیت نامه جدیدم است.
🌷البته اینجانب معتقدم هر که هر کاری کرد و هر نوشتهای که جمع آوری کرده باشد، با خود به آن دنیا خواهد برد و آن پروردگار یکتا است که باید قضاوت کند.
🌷شاید بیش از دو سال است که آمادگی شهادت را، به نظر خودم دارا میباشم ولی نظر خودم اصلاً شرط نیست نظر خداوند تبارک و تعالی شرط است.
🌷وصایایم را به ترتیب ذیل ذکر مینمایم؛ امید است که تمام دوستان مؤمن و معتقد، در آخرت شفاعت ما را بنمایند:
🌷1- تنها مکتب رهایی بخش مستضعفین از دست مستکبرین، مکتب انقلابی اسلام میباشد.
🌷2- برای اینکه در این دنیای زودگذر گرفتار انحراف نفس نشوید، همیشه به یاد خدا باشید.
🌷3- جهت ادامه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و متصل شدن به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) همیشه سراپا گوش به فرمان امام و یاران صدیق و مؤمن امام که عملاً در خدمت انقلاب و اسلام عزیز بودهاند، باشید.
🌷4- ماهی یک بار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدر اسلام را فرا گیرید.
🌷5- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تا حد امکان از نظر عقیدتی، سیاسی و نظامی تقویت نمایید و به خصوص سپاه را در یک سازماندهی واحد و طی یک ضوابط واحد در سراسر مملکت بسط و گسترش دهید.
6- از اینکه کاری اشتباه انجام دادهاید از گفتن آن ابا نداشته باشید .
🌷7- سیاستمداران همیشه باید از افرادی مخلص و صادق و باتقوا باشند تا بتوانند سیاست مکتب اسلام را پیاده نمایند.
🌷8- سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید نه دفع آنان.
🌷9- سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی.
🌷10- از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید.
🌷11- سعی شود که قانون اسلام در مورد همه بطور یکسان اجرا شود و فرقی بین یک فرد عادی و سپاهی و روحانی و دولتمرد نباشد و امید است که مسئله زمین به نفع مستضعفین در حکومت اسلامی حل شود و دنیا ما را در این مورد الگو قرار دهد.
🌷12- اگر کسی مسئول شد موظف است که بر کار زیردستان خود تا حد امکان و توان نظارت نماید وگرنه باید از آن مسئولیت کنار رود.
🌷13- سعی شود که در سه وزارتخانه، آموزش و پرورش، وزارت کشور و وزارت امور خارجه بهترین و مکتبیترین افراد وارد شوند و اگر چنانچه در این سه وزارتخانه مسامحه شود مسئولین در پیشگاه خدا و امت، مسئول خواهند بود.
🌷14- زندان جمهوری اسلامی باید دانشگاه باشد و سعی شود اصلاً ساختمانهایی که جدیداً جهت احداث زندان ساخته میشود با معیار کاملاً اسلامی باشد و بهترین و مکتبیترین افراد بازجو و زندانبان باشند.
🌷15- برای موفقیت در کردستان باید صفوف ضد انقلاب از مردم جدا شود با ضدانقلاب با قاطعیت و با مردم محروم و مستضعف کرد با مهربانی هر چه تمامتر رفتار شود.
🌷16- از تهمت زدن بدون علم و آگاهی به دیگران شدیداً پرهیز کنیم.
🌷17- اگر چنانچه جنازهام پیدا شد در بهشت زهرا (س) خاک نمایید.
🌷۱۸- تمام اموالم را به بی بضاعتهای واقعی طی تشخیص همسرم و خواهرم و برادرم تقسیم شود.
✋✍در پایان این نکاتی را که تذکر دادم هر کسی در رابطه با مسئولیتش جهت رضای خدا اگر درست است، اجرا نماید وگرنه اجرا ننماید.
🌷در آخر خودم به این نتیجه رسیدهام که تمام اعضاء خانوادهام کاملاً آماده شهادتند، به خصوص همسرم و خواهرم و مادرم و برادرانم و پدرم.امید است که همگی مرا حلال بنمایند.
🌷ناصر کاظمی ۱۳۶۱/۳/۹
🌷فاعتبروا یا اولی الابصار
🌷شهدا را یاد نماییمحتی با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌺هوالحکیم🌺🍃🌺
🌺#روایت_صبحگاهی
🌺#ادعای_دروغ_روضه_خوان
✨آیت الله مجتهدی تهرانی میفرمود :
🍃روضه خوان های قدیم اول شروع روضه شان می گفتند:
یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما
👈یعنی ای کاش ما هم در #رکاب توای حسین بودیم وبه آن رستگاری بزرگ می رسیدیم.
🍂یک نفر روضه خوان مقید بود حتما این جمله را هر بار بگوید
👈یک شب برای این که به این شخص بفهمانند که تو اهل این ادعا نیستی ، در عالم خواب دید که روز عاشوراست
👈 لشکر ابن سعد این طرف و لشکر امام حسین علیه السلام آن طرف صف آرایی می کردند.
👈او در خواب مراقب بود که مبادا امام حسین علیه السلام او را ببیند وبگوید بیا مرا یاری کن.
👈🌷اتفاقا امام حسین علیه السلام او را دید و گفت:
👈آشیخ حسین ، بیا این اسب و زره و #شمشیر را بگیر و مرا یاری کن!
🍂او هم به ناچار اسب آقا را گرفت ، سوار شد ، زره را پوشید و شمشیر را برداشت ، اما با این حال مراقب بود که به محض اینکه آقا به خیمه گاه می روند فرار کند ، که همینطور هم شد.
🍂به محض اینکه امام حسین علیه السلام وارد خیمه شدند ، اسب امام علیه السلام را برداشت و فرار کرد.
👈🍂وقتی از خواب بلند شد فهمید که یک عمر #دروغ می گفته که:
یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عظیما
🍂و امشب به او فهماندند که تو مرد این حرف نبودی!
🌴🌷مگر کسی می تواند حبیب بن مظاهر یا زهیر بشود؟
🌷در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمودند:
🌷 من بیعت خود را از شما برداشتم ، هر کدامتان دست یکی از افراد خانوادهٔ مرا بگیرید و از اینجا بروید
🌷#اباعبدالله سرشان را پایین انداخته بودند که اصحاب خجالت نکشند.
👈🌷اما زهیر در همان حال به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
🌷آقا ، ما اگر هزار مرتبه در راه شما شهید شویم ، دست از یاریتان بر نخواهیم برداشت.
🌷محرم پایان نیافته است.✋💖
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
هوالشاهد 🌷
🌷✨سردار شهید محمد #بروجردی درباره ناصر #کاظمی میگوید:
🌸 دو سال و اندی با هم کار میکردیم. نخستین بار که آمد غرب، قرار شد برود فرماندار پاوه شود.
🌸گفت چون ضد انقلابها آنجا هستند، باید ظاهرم را تغییر دهم. برای همین ریش بزی گذاشت و با همان ریش بزی! حرکت کرد.
🌸در آنجا طوری رفتار کرده بود که حتی برخی از روحانیون هم فکر میکردند ایشان از افراد «دمکرات» است.
🌸یک بار رفته بود نوسود و مذاکراتی هم با گروهکها کرده بود.
🌸مخفیکاری او خیلی خوب بود. در آنجا او خودش را رو نکرده بود. به حساب، از آن بچههای جاافتاده تهران بود که به سادگی خودش را رو نمیکرد.
🌸 علمای آنجا نیز متوجه نبودند. میآمدند اعتراض میکردند که این شاید از نفوذیها باشد. فکر میکردند دمکراتی است و خلاصه ممکن است یواشیواش با ضدانقلاب همکاری کند.
🌸فاعتبرو یا اولی الابصار🌸
هوالمحبوب🌸
💗خانواده شهید کاظمی درباره علایق این شهید بزرگوار میگویند:
🌸ناصر علاقه بسیاری به #فوتبال داشت و جزو فوتبالیستهای خوب تهران بود و در تیم #ایرانا به مربیگری مرحوم پرویز دهداری عضویت داشت.
🌸پس از اینکه #ناصر در رشته تربیت بدنی وارد دانشگاه شد، در سال ۱۳۵۶ورزشکاران آمریکایی به ایران آمده بودند تا در مسابقات کشتی شرکت کنند.
🌸 وی به همراه شمار دیگری از دانشجویان تصمیم گرفت در سالن مسابقات به دلیل اعتراض به حمایتهای آمریکا از رژیم منحوس شاهنشاهی، پرچم آن کشور را به #آتش بکشند و پس از چندی فراری بودن توسط رژیم #دستگیر و در زندان #قصر زندانی شد.
❤️والعاقبه للمتقین
هوالعزیز🌷
🌸در آغوش کشیدن شهید #کاظمی توسط 🌷شهید #رجایی
🌸برادر شهید #کاظمی درباره زندگی برادر 🌷شهیدش میگوید:
🌷شهید رجایی در زمانی که نخست وزیر بودند، به منظور بررسی مسائل منطقه بدون اطلاع قبلی به #اورامانات آمدند و سراغ #فرماندار را میگیرند به او میگویند، وی در #عملیات در کوهستان است و بایستی با بی سیم با وی تماس بگیرند تا بیایند.
🌷شهید رجایی منتظر میماند تا وی از منطقه عملیاتی با لباس #کُردی و لبهای #خشک شده که دو روز تمام در کوهها بود میآیند.
🌷 شهید رجایی وی را در #آغوش گرفته و میگویند، #افتخار ما این است که #مسئولین ما در #صف-مقدم همیشه حضور دارند.
🌸فاعتبروا یا اولی الابصار
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت یاد باد
باز امروز یاد لشگر ویژه شهدا کرده ایم
باز امروز یاد یاران شهید و شهدا کرده ایم
یاد مردان بو تراب ز نسل پیر جماران کرده ایم
یادمردان گمنام گردان وتیپ ذوالفقار کرده ایم
یاد مردانی که بی صدا،بی سر و مثله شده اند
یاد مردانی که در نهایت ، اربا اربا شده اند.
یاد مردانی که در رزم های جانانه جا مانده اند
یاد لاله هایی که در رنج نشکفته پر پر شده اند
یاد شقایق هایی که زود به زود پر پر شده اند
یاد گل ختمی و عزیزانی که خونین شده اند
یاد غواصان و فرماندهان عرصه جهاد و جان
یاد عباس،صوفی، شکری، بیلرام،ذهب،ملکیان،
یاد نوری و محراب یاد باد سید علی و عطاران
یادجلیلیان، بهاری،دشتی،ناصروقاسم و مستان
یاد کاظمی،گنجی،محمد،علی و محمود آن سینه سرخان صمیمی
یادعرصه ی جهاد و خدمت عبدی و منصورزنده یادان سرافراز وطن
یاد گردانهای بر خط شهادت ، رسول، علی ، حسن ،حسین ،سجاد آن باقر یادآور سرو قامتان
یاد گمنامان یگان صد شور دگر بپا میکند.
یاد آنان بی دغدغه هزاران نجوا بپا میکند
یاد محمد،رضا، زراعتکار، ز فضل،خانی بپا میکند
یادآن دشت و کوه وصحرا وجزایرهم، مجنون شدیم
یاد آن نقاطی که غرق خونِ میدان، هم شدیم
یاد آن نقاطی که پرپرِ زمانه هم شدیم
یاد آن نقاطی که حتی کبوتر حرم هم شدیم
یاد باد سقز ،سردشت،بوکان، تکاب ،صایین دژ،مهاباد پیرانشهر،حاج عمران، جلدیان وپسوه ،نقده هم یاد باد
یاد، بازرگان،منگور، هنگ و میر و کچل آباد.
یاد دره ای هم نام افشین...
یاد قله و زندانی بی نشان برفرازجنگل الواتان
یاد یارانِی که زخمِ تیر و خنجر خورده اند
یادیارانی که بارها مرگ را زچشم خوددیده اند
یادیارانی که باشمشیر؛ درخون خود غلطیده اند
یادیارانی که بارها وبارها مرگ رابه چشم دیده اند
🌷کجایید مردان خدایی بلا جویان دشت کربلایی...
🌸والعاقبه للمتقین
دعابفرمایید ✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷۰
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت:
🙂#تعطیلی_و_پایان_ماموریت_نداریم
👌🌷خاطره ای از شهید همت ، قابل توجه نیروهای فرهنگی و انقلابی
👈مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج همت دربارهی برگشتم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: میخوام یه خاطره برات بگم؟
🍃وقتی توی پاوه مأموریتم تموم شد، به 🌷شهید ناصر کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم.
🌷ناصر پرسید: بریده ای؟ از سوالش تعجب کردم و گفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده...
🌷ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا تسویه حساب کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و پایان ماموریت و تعطیلی هم نداریم...
😊منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم...
📚سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳
🌸والعاقبه للمتقین🌸
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍀خاطرات بیادماندنی ✨این قسمت
🌷#شهادت-ناصر-کاظمی
✨ وقتی به #روستای «بادین آباد منگوره رسیدیم، همان شب اول موفق به پاكسازی روستانشدیم و بخشی از آن، از طرف عراق، در تصرف #ضدانقلاب باقی ماند. به همین دلیل خطی دفاعی جلوی روستا، پشت به جاده درست کردیم و همان جا سنگر زدیم.
✨آن روز توپخانه پشتیبانی خوبی نداشت و آن طور که باید از ما حمایت نکرد. «#ناصر-کاظمی» فرمانده تیپ، ابتدا از «#کاوه» خواست برای رسیدگی به این موضوع به «پیرانشهر» برود و می خواست با این کار او را عقب بفرستد.
✨ «#کاوه» قبول نکرد. «#کاظمی» گفت: «پس تو یه سری بزن به خطهایی که تثبیت شدن، ببین بچه ها مستقر هستن یا نه. من برم پیرانشهر، زود برمی گردم.» او خداحافظی کرد و به همراه «#عباس-ولی-نژاد» و «#سبقت-الله- مقدم» با يك جیپ که بی سیم نداشت و شیشه اش هم خوابیده بود، به طرف «پیرانشهر» رفت.
✨من صبح با يك «استیشن» آمده بودم اما آن را به «بادین آباد منگور» نیاورده و در پادگان روستای «#قلموت-آباد» پارکش کردم. «#کاوه» صدایم زد .