هوالشاهد 🌷
🌷حکایت دقایق کربلا 🖍 روایت شانزدهم
🏴 #عاشورا بر اساس مقاتل عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی
✍🕑 حدود ساعت ۱۴
🌷شهادت حضرت عباس(س)
🌷عاقبت امام حسین علیهالسّلام و حضرت عباس(س) تنها ماندند. #عباس (س) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد.
💥دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد.
🌷اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت.
🌷امام حسين عليه السلام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
🌷والعاقبه للمتقین
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍀خاطرات بیادماندنی ✨این قسمت
🌷#شهادت-ناصر-کاظمی
✨ وقتی به #روستای «بادین آباد منگوره رسیدیم، همان شب اول موفق به پاكسازی روستانشدیم و بخشی از آن، از طرف عراق، در تصرف #ضدانقلاب باقی ماند. به همین دلیل خطی دفاعی جلوی روستا، پشت به جاده درست کردیم و همان جا سنگر زدیم.
✨آن روز توپخانه پشتیبانی خوبی نداشت و آن طور که باید از ما حمایت نکرد. «#ناصر-کاظمی» فرمانده تیپ، ابتدا از «#کاوه» خواست برای رسیدگی به این موضوع به «پیرانشهر» برود و می خواست با این کار او را عقب بفرستد.
✨ «#کاوه» قبول نکرد. «#کاظمی» گفت: «پس تو یه سری بزن به خطهایی که تثبیت شدن، ببین بچه ها مستقر هستن یا نه. من برم پیرانشهر، زود برمی گردم.» او خداحافظی کرد و به همراه «#عباس-ولی-نژاد» و «#سبقت-الله- مقدم» با يك جیپ که بی سیم نداشت و شیشه اش هم خوابیده بود، به طرف «پیرانشهر» رفت.
✨من صبح با يك «استیشن» آمده بودم اما آن را به «بادین آباد منگور» نیاورده و در پادگان روستای «#قلموت-آباد» پارکش کردم. «#کاوه» صدایم زد .
📗دفتر دوم ، ✨جهاد ادامه می یابد.
🍃تیپ ویژه شهدا در ادامه سلسله عملیاتها ی خود روستای لاوین، تا هنگ آباد و در ادامه تا سه راه ترکش را در تاریخ ۱۷ شهریور ماه ۱۳۶۱ با تقدیم شاخص ترین شهید این عملیات یعنی شهید والا مقام #حمید_رضا_درانی ادامه داده و بلافاصله ارتش جمهوری اسلامی نیز نسبت به استقرار و همراهی در منطقه و آتش پشتیبانی توپخانه ای و هوانیروز کمک شایانی در پیشبرد عملیات در منطقه می نماید.
🍃بله جهاد کماکان ادامه دارد، جهاد سازندگی نیز پا کار است و قدم به قدم نسبت به اقدامات پشتیبانی رزم و سازندگی و بسیج امکانات دست کمی از رزمندگان دلیر تیپ ویژه شهدا و ارتش جمهوری اسلامی ندارد، مخصوصا که مدام مورد کمین قرار گرفته و حتی ماشین آلات راه سازی آنان بر روی مین می رود.
🍃سایر ادارات دولتی نیز به منظور آموزش ، بهداشت و نیرو ... روستاهای اطراف منطقه عملیاتی را به سرعت تحت پوشش گرفته که از درایتهای فرماندهان صحنه عملیات است که در چند صحنه ی نبرد یعنی نظامی، فرهنگی، اجتماعی وارد تا مردم به دام افتاده در چنگال ضد انقلاب را از این دژخیمان زالو صفت نجات دهند و طعم شیرین انقلاب و رأفت اسلامی را پس از گذشت چند سال از انقلاب شکوهمند اسلامی به مردم بچشانند.
🍃جای عزیزان روحانی در این عرصه خالی نبوده و این عزیزان نیز در منطقه عملیاتی و پایگاههای ارتش جمهوری اسلامی حضور فعال داشته و مرتب در حال تردد می باشند. از جمله روحانیون مبارز ارتشی می توان از حجه الاسلام والمسلمین #عباس-رنجبری با ۲۵ سال سن نام برد،.
🍃ایشان با ورود به عرصه ی جهاد و ورود به کردستان در سال ۱۳۶۱ ابتدا مسؤولیت تبلیغات تیپ یک زرهی مریوان را بعهده گرفته و سپس در این موقعیت حساس مسؤول دایره سیاسی و ایدئولوژیک تیپ پیرانشهرشده است ، او به همراه ستوان دوم #علیرضا-ذاکر- مسؤول بخش فرهنگی و گروهبان دوم #میر-هادی-میر-موسوی مسؤول تبلیغات و سرباز وظیفه #حسن-پیشدادیان در صدد رشد و بالندگی اعتقادی رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی در پایگاههای تازه تاسیس هستند .
🍃آنان معتقدند استقرار طولانی مدت در منطقه و حضور نظامی صرف بدون پشتوانههای اعتقادی پایدار نخواهد بود، به همین منظور دست به ترویج اسلام ناب محمدی (ص) می زنند.او و همراهان در تلاشی بی وقفه به دنبال چیزی هستند که کمتر کسی در آن دوران سخت آن را می جویند. و یا باور دارد.
🍃حجه الاسلام #عباس رنجبری به نوعی به دنبال کادر سازی مردان دلیر جهادی با پشتوانه ی اعتقادی و مذهبی قوی در ارتش جمهوری اسلامی می باشد. و در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نمی کند. تا آینده ارتش جمهوری اسلامی با کادر جوان مردانی پر شور و شعف نظامی و اعتقادی تکمیل گردد.
🌷هوالشافی
🌷امام سجاد علیه السلام در بیان مقام حضرت ابالفضل العباس فرمودند:
🌷«و إنّ للعباس عندالله عزّوجل منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة؛
🌷برای #عباس در پیشگاه خداوند بزرگ مقامی است که همه #شهدا بر آن غبطه میخورند».
✍واین بنده ی سراپا تقصیر ؛در این وادی بی بدیل و زیبا در حیرانم از چنین توصیفی...💖✋
✍میلاد با سعادت سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام مبارک باد.🍃🌸🍃
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷هوالشافی
🌷امام سجاد علیه السلام در بیان مقام حضرت ابالفضل العباس فرمودند:
🌷«و إنّ للعباس عندالله عزّوجل منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة؛
🌷برای #عباس در پیشگاه خداوند بزرگ مقامی است که همه #شهدا بر آن غبطه میخورند».
✍واین بنده ی سراپا تقصیر ؛در این وادی بی بدیل و زیبا در حیرانم از چنین توصیفی...💖✋
✍ #میلاد با سعادت سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام مبارک باد.🍃🌸
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 « تاسوعا روزی به نام #عباس»
✍ اگر در روز #تاسوعا که متعلق است به وجود مقدس حضرت اباالفضلالعباس ، به مجالس اباعبداللّه حاضر شدی ، بِدان که علاوه بر رسول خدا دو «مادر» خوشامدگو و دعاگوی عزاداران حضرت عباس هستند.
🌷 دو مادر به نام فاطمه:
🌸یکی فاطمة الزهرا سلام الله علیها، سیدة النساء العالمین ، مادر حسینبنعلی سلام الله علیها و دیگری:
🌺 فاطمه ، ملقّب به امّالبنین ، مادر اباالفضل العباس علیهالسلام
💚🌷در همۀ مجالس ابا عبداللّه ؛ این عباس است که همواره سقایت میکند و طعم زندگی حقیقی را به عزاداران میچشاند. زیرا آب ، طعم خوش زندگی است.
💚🌷 نوشیدن این آب حیات از دستان ابا الفضل العباس طعم گوارای زندگی را به کام تشنگان عشق و معرفت میچشاند.
💚 زیستن در پرتو نور عشق و معرفت به زندگی معنا میبخشد و آن را لذتبخش میکند.
🌷أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ...
🌷أَلسَّلامُ عَلَۍ الاَْعْضآءِالْمُقَطَّعاتِ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌷 #شهادت_ناصر_کاظمی
✍ وقتی به روستای «بادین آباد منگوره رسیدیم، همان شب اول موفق به پاكسازی روستانشدیم و بخشی از آن، از طرف عراق، در تصرف ضدانقلاب باقی ماند. به همین دلیل خطی دفاعی جلوی روستا، پشت به جاده درست کردیم و همان جا سنگر زدیم.
🍀آن روز توپخانه پشتیبانی خوبی نداشت و آن طور که باید از ما حمایت نکرد. «#ناصر-کاظمی» فرمانده تیپ، ابتدا از «#کاوه» خواست برای رسیدگی به این موضوع به «پیرانشهر» برود و می خواست با این کار او را عقب بفرستد.
🍀«#کاوه» قبول نکرد. «#کاظمی» گفت: «پس تو یه سری بزن به خطهایی که تثبیت شدن، ببین بچه ها مستقر هستن یا نه. من برم پیرانشهر، زود برمی گردم.» او خداحافظی کرد و به همراه «#عباس-ولی-نژاد» و «#سبقت_الله_مقدم» با يك جیپ که بی سیم نداشت و شیشه اش هم خوابیده بود، به طرف «پیرانشهر» رفت.
🍀من صبح با يك «استیشن» آمده بودم اما آن را به «بادین آباد منگور» نیاورده و در پادگان روستای «#قلموت-آباد» پارکش کردم. «#کاوه» صدایم زد .
🍀و سراغ استیشن را گرفت. بهش گفتم کجاست گفت: «دیشب اون جارو با آرپی جی زدن ، برو ماشینو بردار ببر پادگان پیرانشهر، صبح با #کاظمی برگرد بیا.»
🍀با ماشین های گذری به «پادگان قلموت آباد» ارتش رفتم. استیشن را برداشتم و آمدم پادگان «پیرانشهر». ماشین را جلوی ساختمان فرماندهی گذاشتم و رفتم داخل.
🍀لحظاتی بعد #ولی-نژاد وارد شدحال دگر گونی داشت بدون مقدمه گفت: #دیدی_کاظمی_هم_شهید_شد!
🍀گفتم: «چی؟» گفت: «#کاظمی_شهیدشد. مغزم قفل کرده و چیزی جز این نتوانستم بپرسم: «شما که جلوتر از من راه افتادین!
🍀کجا #شهید_شد؟» جواب داد: «یه کم که از شما دور شدیم، سر #سه_راهی_نمینچه، نرسیده به جاده اصلی پیرانشهر به سردشت از لابه لای درخت های سپیدار، یه خشاب رومون خالی شد، یه تیر مستقیم خورد تو سر #کاظمی، یه تیر هم خورد به #مقدم.» گفتم: «الان کجان؟» گفت: «بیمارستان پیرانشهر.»
🍀سریع به اتفاق او به طرف بیمارستان حرکت کردیم. رفتم بالای سر #کاظمی، هنوز زنده بود و نفس داشت. داد زدم: «این که هنوز زنده ست. پس چرا کاری نمیکنین؟» یکی از عوامل بیمارستان گفت: «این جا کاری نمیشه کرد.» تماس گرفتیم هلیکوپتر بیاد. آن شب هلیکوپتر نیامد و#ناصر_کاظمی» #فرمانده_تیپ_ویژه_شهدا» به همراه «#صفت_الله_مقدم » مسئول واحد #مخابرات_تیپ به #شهادت رسیدند.
🍀شبانه آمدیم پادگان، ولی به «#کاوه» حرفی نزدیم.فردا صبح،من و مهدی اصغرزاده مأمور شدیم تا خبر #شهادت «#کاظمی» را به #کاوه بدهیم. کار بسیار سختی بود. «#کاوه» و «#کاظمی، مانند دو روح در يك بدن بودند. علاقه ی به خصوصی به هم داشتند و همین، کار ما را سخت تر می کرد.
🍀به «اصغرزاده» گفتم: «هرچی فکر میکنم، توی خودم نمی بینم بتونم از پس این کار بر بیام ،کار، کار خودتان، من نمی تونم،! اصغر زاده هم قبول کرد.
🍀 به روستای بادین آباد منگوره که رسیدیم، «#کاوه» تا چشمش به ما افتاد، پرسید: کو #کاظمی؟» اصغرزاده دست گذاشت روی شانه «#کاوه» و همین طور که راه می رفتند، با او حرف زد. من هم پشت سرشان بودم. وقتی بالا و پایین شدن شانه های #کاوه» را دیدم، فهمیدم خبر شهادت کاظمی را گفته است.
🌷کم کم صدای گریه اش بلند شد. #کاوه ای که حداقل من یکی تا آن روز گریه اش راندیده بودم، حالا داشت مثل بچه ها با صدای بلند گریه می کرد. اصغرزاده او را به کنجی برد.
🍀#کاوه، مدتی آنجا نشست و حسابی گریه کرد. اصلا نمی توانست خودش را کنترل کند. ما سعی می کردیم به او تسلی بدهیم. کمی که آرام شد، خودش را جمع و جور کرد و برای اینکه خللی در عملیات و روحیه نیروها ایجاد نشود، بدون فوت وقت، نیروها را به طرف روستا حرکت داد.
🍀 از قضا ضدانقلاب شب قبل کاملا از روستا عقب نشینی کرده بود و ما به راحتی آنجا را تصرف کردیم .
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
✍راوی همرزم شهیدان ناصر کاظمی، محمود کاوه ، صفت الله مقدم ،عباس ولی نژاد و...
برادر #جواد-نظام-پور فرمانده ادوات تیپ ویژه شهدا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷بعد زهرا ، جای زهرا ، مثل زهرا ، مادری
🌷هر چه مادر هست ، قربان چنین نامادری
🌷امالبنین یعنی : #عبـّاس داشته باشی و بگویی از #حُسینم چه خبر...!؟
🖤 #یاامالبنین
🌷 #تکریم_مادران_و_همسران_شهدا