eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
110 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
(۲) روایتی از امام صادق(ع) راجع به آثار روزه‌داری کتاب «روزه دریچه‌ای به عالم معنا» از اینجا دریافت کنید.
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 راهکار قرآن برای سعادت و تحول جامعه ◻️ نکته‌ای قرآنی از جزء هفتم قرآن کریم پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که حجت‌الاسلام امین اسدپور در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم پرداخته که به صورت روزانه تقدیم شما خوبان خواهد شد. 📎 متن کامل @HawzahNews / خبرگزاری‌حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اردو یک عضو کوچک‌تر هم دارد؛ کوچک‌تر از عباسعلی! هادی هاشمی متولد ۹۴ است 😂. با خودش دوتا مکعب روبیک آورده و علاوه بر بچه‌های محلّی، رفقای جهادی را هم سرگرم کرده 😅. پدر هادی هم یک رانت بزرگ است برایش. آقای دکتر هاشمی مهندس عمران است و عضو شورای شهر بابُل. او هم از کودکی فرزندش را به عادت می‌دهد. خودِ هادی در گعده‌ی "هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو" گفت بار دوّمش است که می‌آید جهادی؛ می‌گفت سِری اوّل دلش نمی‌خواسته بیاید و راستش می‌ترسیده اذیّت شود. امّا الآن نظرش کاملا عوض شده... 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 وقتی عباسعلی کار می‌کند، نباید تا شعاع سه متری او حضور داشته باشی وگرنه یا دستت می‌شکند یا پایت، ویا یک جای دیگرت ناقص می‌شود که قابل ذکر نیست 😑. اینجا هم کلّی زور زد تا ملات باقی مانده در فرغون را جمع کند و با بیل، خالی کند توی سطل. امّا در یک حرکت ایزایی، بیل را خالی کرد روی زمین... 😂 ولی خدایی اگر از این سن جهادی شده‌اند این بچّه‌ها، زندگی‌شان خیلی خیلی پُر بار تر و پُر برکت تر از زندگی امثال من خواهد بود... پ.ن: از عباسعلی اجازه گرفتم و فیلم را پخش کردم! 😄 😁
صد سال تنهایی ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ (بخش اوّل) بعد از حاج عبدالله والی، بی‌صاحب نمانده. از جمله کسانی که حاجی تربیت کرده تا راهش را ادامه بدهند، حاج‌آقا مومنی‌ست. حجت‌الاسلام سید محسن مومنی حبیب آبادی. اولین مواجه‌مان با حاج‌آقا زمانی بود که به رسیدیم. دمِ غذاخوری ایستاده بود به استقبالمان. آغوش باز کرده بود و بچّه‌ها را دانه به دانه بغل می‌کرد و می‌بوسید. بعد هم به لهجه غلیظ اصفهانی سر به سرشان می‌گذاشت. آقای آقازاده به من گفت: «بغل نمی‌خوای؟» گفتم: «نه؛ من اهل اینکارا نیستم.» بعد از شامی که زدیم -شامش غیر منتظره بود، بیشتر توضیح ندهم!- گفتند بچّه‌ها جمع شوند زیر آلاچیق. سازه‌ای بود گنبدی شکل از جنس کپر؛ امّا شیک و با کلاس. دورش هایلات کار گذاشته بودند. نشستیم روی تخت‌های قهوه‌خانه‌ای تا حاج‌آقا مومنی برای‌مان صحبت کند. عجیب بود؛ حاج‌آقا به سبک آخوندهای فاضلِ انقلابی صحبت می‌کرد، از همان‌ها که فقط در قم پیدا می‌شوند و برای دوره‌ها و همایش‌های فلان و بهمان دعوتشان می‌کنند. از حرف‌هایش به نظرم آمد که آدم خاصّی باشد. آخوند جماعت که دهان باز می‌کند، راحت می‌فهمی که طرف چند مرد حلّاج است. دستش پُر است یا خالی. حاج‌آقا وقتی طلبه‌ی جوانی بوده، با حاج عبدالله آشنا می‌شود. نَفَس حاجی تاثیر خود را می‌گذارد و حاج‌آقا همه‌چیز را رها کرده، تمام زندگی خود را به بشاگرد منتقل می‌کند. حاج‌آقا می‌شود یکی از کادرهای درجه اوّل حاج عبدالله؛ می‌شود دست راست او. بعد از فوت حاجی هم می‌شود وصی او؛ و چه وصّیِ خَلَفی. مَنِش حاج‌آقا من را یاد می‌اندازد. حاج‌آقا لابه‌لای صحبت‌ها به بیماری پدرش اشاره کرد؛ گفت که حال پدر خیلی خراب شده بود، و از همه بچّه‌ها بیشتر به من وابسته بود. در این شرایط حیران شدم که بمانم منطقه، یا برگردم پیش پدر و خدمتش را بکنم. برای کسب تکلیف رفتم قم. رسیدم خدمت مرحوم آیت‌الله ناصری و ماجرا را تعریف کردم، بلکه گِره ذهنم باز شود. آیت‌الله ناصری حدود سه-چهار دقیقه تاملی کرد و سپس به حالت شوخی فرمود: «اگر قرار بود پیش پدر بمانی، همان اوّل کار به بشاگرد نمی‌رفتی! بمان بشاگرد که تکلیف تو همین است. حتی اگر شده پدر را هم با خود ببر، ولی حتما در بشاگرد بمان.» حاج‌آقا در همان سفر، نزد علّامه مصباح هم می‌رود. ایشان هم جوابی مشابه به حاج‌آقا می‌دهد. به او می‌گوید: «اگر کسی را داشتی که جایت را پُر کند، مشکلی نبود؛ امّا حالا که کسی نیست، بمان بشاگرد.» از این ماجرا به بعد، حاج‌آقا قرص و محکم در بشاگرد می‌ماند. صحبت‌های حاج‌آقا که تمام شد طی یک مراسم سرِ پایی، پلاک‌هایی که اسممان رویش حک شده بود، و واحد فرهنگی تدارکات دیده بود را به گردن تک‌تک بچّه‌ها انداخت. بعدش هم همراه او راه‌افتادیم به سمت ساختمان قدیمی کمیته تا از خاطراتش برای‌مان بگوید... ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اوس سِد مهدی‌ست؛ برای کف‌سازی حمّام، یک تکّه لوله نیاز داشت امّا هرچه گشت گیرش نیامد. از همان دور وَر یک قوطی اسپری خالی پیدا کرد، با سنگ‌فرز برش داد و لبه‌هایش را صاف کرد، و همان را استفاده کرد. بعد هم شوخی-شوخی یک جمله مهم گفت؛ به نقل از حاج حسن تهرانی مقدم: «فقط انسان‌های ضعیف، به اندازه امکانات‌شان کار می‌کنند...»
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 چرا ثواب برخی از کارها ده برابر است؟ ◻️ یک کار حسنه امتداد اجتماعی دارد و به میزان امتداد اجتماعی همان کار و فاعل آن، خداوند متعال برای آن کار ضریب می دهد. پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که حجت‌الاسلام امین اسدپور در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم پرداخته که به صورت روزانه تقدیم شما خوبان خواهد شد. 📎 متن کامل @HawzahNews / خبرگزاری‌حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم از فرآیند کاشی کاری باهم ببینیم 😁 کاری از اوس سِد مهدی و دیگر دست اندرکاران 😂
واحد زحمتکش تدارکات 🥗🍔🍟 عمو رضا آقا کتولی حاج‌آقا افشین و محمدمهدی
(۳) روایتی از امام صادق(ع) راجع به آثار روزه‌داری کتاب «روزه دریچه‌ای به عالم معنا» از اینجا دریافت کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سورة الشمس: وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ سیّد با معرفت و رفیق دیرین اَلا علمدار جهادی محبین دوباره دست سوخته خود را بلند کن که دم بگیریم همگی این ذکر شیرین کفتر بام مشهدم بیت المقدس مقصدم به کربلا می‌رویم، به کربلا می‌رویم سوی دیار عاشقان، سوی دیار عاشقان رو یه خدا می‌رویم، به کربلا می‌رویم... 😁
صد سال تنهایی ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ (بخش دوّم) با حاج‌آقا راه‌افتادیم به سمت ساختمان قدیمی کمیته تا از خاطراتش برای‌مان بگوید؛ بنایی را نشان‌مان داد که قدمتش به ۳۰ سال می‌رسید. برای‌مان توضیح داد که حاجی تمام کارها را از همینجا مدیریّت می‌کرده است. سر صبح کلّ کادر جمع می‌شدند در اتاق حاج عبدالله و صبحانه می‌خوردند. از همانجا پخش می‌شدند توی منطقه و کارها را پیگیری می‌کرده‌اند. می‌گفت حاجی یک بلندگو داشت که هر موقع می‌خواست کسی را احضار کند، از طریق همان بلندگو داد می‌زد و طرف را صدا می‌کرد 😅. جلوتر رفتیم. اتاقی را بهمان نشان داد که نهایتا ۳ در ۴ متر بود. معروف و پُر برکت از همان اتاق شروع به کار کرده بود. حوزه‌ای که تا الآن حدود ۸۰۰ الی ۱۰۰۰ طلبه تحویل داده که خیلی‌شان الآن روحانیون فعالی هستند. از دردسرهای عجیب تاسیس حوزه گفت. ظاهرا تا پنج-شش سال اول، مدریت حوزه آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناخته است؛ یکی-دو باری هم که اقدام کرده بودند برای ثبت رسمی حوزه‌شان، مدیران وقت می‌خواستند از حاج‌آقا تعهد بگیرند که دیگر در کمیته امداد فعالیت نکند تا بتواند به امورات حوزه‌اش رسیدگی بکند! 😂 اینها چقدر نوعِ انسان را دست کم می‌گیرند. می‌گفت بعد از اینکه بی‌خیال ماجرا شدیم، یک روز در سفری که به قم داشتیم، یکی از مسوولین حوزه بچّه‌های مدرسه را دیده بود و چند سوال علمی مطرح کرده بود؛ وقتی قوّت علمی بچّه‌ها را دیده بود فورا فرآیند ثبت حوزه را آغاز کرده بود. حاج‌آقا به طور جدّی با ساختارهای بروکراتیکی که هم‌اکنون بر کمیته حاکم است، مخالف بود. اگر حاج‌آقا مومنی جای پایش در کمیته محکم نبود، عمراً چنین ساختاری نمی‌پذیرفتش. خاصیت آدم‌های بزرگ است؛ در هیچ قالب و چارچوبی نمی‌گنجند. رو به روی ساختمان کمیته، یک پارکینگ بزرگ وجود داشت که در آنجا، اوّلین ماشین آلات خریداری شده توسط حاج عبدالله نگهداری می‌شد؛ عین یک موزه. حس و حال عجیبی داشت آن پارکینگ. آدم را پرتاب می‌کرد به مناطق عملیاتی جنوب. در موزه، یک بولدوزر، یک تراکتور، یک پاترول، یک جیپ و یک تانکر نفت قرار داشت. آقای آقازاده تیغه‌های بولدوزر را نشانم داد. گفت چون خاک بشاگرد سفت است، حاج عبدالله و تیمش هر بار که با بولدوزر زمین را می‌کندَند، این تیغه‌های کذایی می‌شکستند. تهیه آن‌ها هم در شرایط جنگ و تحریم خیلی سخت بوده. امّا حاج عبدالله تسلیم نمی‌شود و یک تولیدیِ قطعات ماشین سنگین را شیر می‌کند که برایشان تیغه بسازد. از آن به بعد، مشکل تیغه‌ها حل می‌شود. حاج عبدالله به پرسنل تولیدی هم می‌رسیده؛ یک دفعه یک کامیون بارِ پرتقال و خرما و خشکبار فرستاده بوده دمِ کارگاه تولیدی برای کارکنان! از همان پرتقال‌های خانوادگی... 😁 ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ملاک و مدار هدایت و اضلال الهی چیست؟ ◻️هدایت و اضلال به انتخاب‌ها، عزم‌ها و اراده‌های انسانها برمیگردد و این ظرف قابلیت وجود انسان‌هاست که پذیرش هدایت یا اضلال الهی را فراهم می کنند. «نکات قرآنی» پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم می‌پردازد. @HawzahNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجیب بود؛ حاج‌آقا به سبک آخوندهای فاضلِ انقلابی صحبت می‌کرد، از همان‌ها که فقط در قم پیدا می‌شوند و برای دوره‌ها و همایش‌های فلان و بهمان دعوتشان می‌کنند. از حرف‌هایش به نظرم آمد که آدم خاصّی باشد. آخوند جماعت که دهان باز می‌کند، راحت می‌فهمی که طرف چند مرد حلّاج است. دستش پُر است یا خالی. مَنِش حاج‌آقا من را یاد می‌اندازد. *قسمتی از یادداشت صد سال تنهایی، قسمت هشتم
خدیجه(س) بذل کند مال و حق دهد کفنش حسین(ع) جان دهد و می‌برند پیرهنش بلی که پنج کفن را به شش نفر ندهند حسین میگذرد بهر مادر از کفنش