eitaa logo
گروه فرهنگی نسل نسیم
831 دنبال‌کننده
2هزار عکس
566 ویدیو
8 فایل
"گروه فرهنگی نسل نسیم" جهت ارتباط با روابط عمومی و ارسال انتقادات و پیشنهادات به آیدی زیر پیام بدید. منتظر پیام های خوبتون هستیم. @RO_Nasle_nasim
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب سه دقیقه در قیامت⏱ کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی💡 انتشارات شهید ابراهیم هادی💎 قیمت ۹,۵۰۰ تومان💰 🔪برشی از کتاب: یکباره احساس راحتی کردم. سبک شدم. با خودم گفتم: خداروشکر. از این همه درد چشم و سردرد راحت شدم. چقدر عمل خوبی انجام شد. با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. برای یک لحظه، زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم! از لحظه کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم، برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت! چقدر حس و حال شیرینی داشتم. در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم! در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا، با لباسی سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم. او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود. نمی دانم چرا اینقدر او را دوست داشتم. می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند میزد. محو چهره او بودم. با خودم می گفتم: چقدر چهره اش زیباست! چقدر آشناست. من او را کجا دیده ام!؟ سمت چپم را نگاه کردم. عمو و پسر عمه‌ام آقا جان سید و... ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسرعمه‌ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سال‌ها آنها را می‌دیدم خیلی خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبارویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست. یکباره یادم آمد. حدود ۲۵ سال پیش. شب قبل از سفر مشهد. عالم خواب. حضرت عزرائیل... @nasle_nasim
🖋اهل غزلیم و صحبت ما شعر است 🖋اصلیم و همه اصالت ما شعر است 🖋وقتی که فرار می‌کنیم از دنیا 🖋دنیای حیاط خلوت ما شعر است @nasle_nasim
🌺 °•○●﷽●○•° یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد. پشت چشممو نازک کردم و رفتم سمت سالن. اه اه اه ‌ اخه چرا این پسره غیر عادیه؟ چرا انقد رفتارش رو من تاثیر داره؟ چرا ؟ کل تایمِ کلاسارو با همین افکار گذروندم. چقدر دلم برای ریحانه میسوخت. دختر تک و تنها بیچاره. داداششم که، باید خداروشکر کرد تا حالا نکشتش. دلم میخواست تو زندگیشون فضولی کنم. نمیدونم چرا ولی یه جورایی جذاب بود برام. تو همین افکار بودم که زنگ مدرسه خورد. وسایلامو مثل هیولا ریختم تو کیف و سمت حیاط حمله ور شدم. با دیدن سرویسم رفتم سمتش و سوار ماشینش شدم. ____ مشغول تستای ادبیات بودم که صدای قارو قور شکمم منو سمت اشپزخونه کشید. به محض ورود به اشپزخونه با خنده ی کش دار مامانم مواجه شدم: +دختر چقد درس میخونی نترکی یه وقت؟ _الان این تیکه بود یا ...؟ +تیکه چیه؟؟ بیا بریم بازار یه خورده لباس بخریم نزدیک عیده ها. _مامااااانننن!!! عید دیگه چه صیغه ایه؟؟ مگه من نگفتم اسم اینکارا رو الان پیش من نیار؟ من الان درگیر درسام. درسسسسااااامممم +اه فاطمه دیگه شورشو در اوردیا. بسه دیگه دختر. خودتو نابود کردی. من نمیزارم مصطفی رو به خاطر.... دستمو گذاشتم رو بینیم و به معنای سکوت نچ نچ کردم ‌و نذاشتم ادامه بده. _مامان من حرفمو گفتم. بین من و مصطفی هیچ حسی نیست، حداقل از طرف من. من جز به چشم برادری بهش نگاه نکردم. این مسئله از نظر من تموم شده‌ست. خواهش میکنم دیگه حرف نزنیم راجع ‌بهش. اینو گفتم و رفتم سمت اتاقم. وای من واقعا بین این همه فشار باید چیکار کنم‌؟ وای! تلفن خونه رو تو راه اتاقم برداشتم و شماره ی ریحانه رو گرفتم. یه بار زنگ زدم جواب نداد. برای بار دوم گرفتم شماره رو. منتظر شنیدن صدای ریحانه بودم که با شنیدن صدای مردونه ترسیدم و تلفنو قطع کردم. یعنی اشتباه گرفتم شماره رو؟ دوباره از رو گوشیم شماره رو خوندمو گرفتم. بعدِ سه تا بوق تلفن برداشته شد. دوباره صدا مردونه بود. بہ قلمِ🖊 و @nasle_nasim
🌺 °•○●﷽●○•° +سلام. با شنیدن صدای محمد دستپاچه شدم. نمیدونستم باید چی بگم. به خودم فشار آوردم تا نطقم باز شه. با عجله گفتم: _الو بفرمایین؟! دیگه صدایی نشنیدم. فکر کنم بدبخت کف آسفالت پودر شد. کم مونده بود از سوتی ای که دادم پشت تلفن اشکم در بیاد. بلند گفتم: _دوست ریحان جونم. ممنون میشم گوشیشو بهش پس بدین و تلفن دیگرانو جواب ندین!!! اینو گفتمو دوباره تلفنو قطع کردم. از حرص دلم میخواست مشت بزنم به دیوار. چند بار فاصله ی بین دستشویی و اتاقمو طی کردم که موبایلم زنگ خورد. شماره ناشناس بود. برداشتم. جواب ندادم تا ببینم کیه که صدای ریحانه رو شنیدم: +الو سلام. فاطمه جان! بعد از اینکه مطمئن شدم صدای ریحانه است شروع کردم به حرف زدن: _سلام عزیزم. چیشد؟ بابات حالش خوبه؟ چرا خودت تلفنتو جواب نمیدی؟ +خوبه فعلا بهتره. ببخشید دیگه حسابی شرمندت شدم. شماره خونتونو نداشتم. بعد داداشمم که .... سکوت کرد. رفتم جلو آینه و توی آینه برای خودم چشم غره رفتم. ادامه داد: +داداشمم که نمیذاره به شماره نا آشنا جواب بدم. سعی کردم در کمال خونسردی باهاش حرف بزنم ‌ _خب ان شالله که حال پدرتون زودتر خوب میشه. زنگ زده بودم حالشونو بپرسم. راستی ریحانه جان! جزوه رو فرستادم برات. +دستت درد نکنه فاطمه. ممنون بابت محبتت. لطف کردی. _خواهش میکنم. خب دیگه مزاحمت نمیشم. فعلا خدانگهدار. +خداحافظ. سریع تلفنو قطع کردم و پریدم رو تخت ... بہ قلمِ🖊 و @nasle_nasim
برای مهندسین بن بستی وجود ندارد یا راهی خواهند یافت یا راهی خواهند ساخت ۵ اسفند «روز مهندس» گرامی باد شهید مهدی باکری @nasle_nasim
17.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | سرگذشت چهل ساله 🔺 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت.» ۱۳۹۷/۱۱/۲۲ رهبر انقلاب در بیانیه‌ی گام دوم از سرگذشت چهل ساله‌ی انقلاب اسلامی، از نقطه آغاز انقلاب تا دستیابی ملت بزرگ ایران به افتخارات درخشان و پیشرفتهای شگفت‌آور در ایران اسلامی، هفت نکته را برشمردند، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه بیست و دوم بهمن ماه براساس این نکات، نماهنگ «سرگذشت چهل ساله» را منتشر میکند. 📥نسخه با کیفیت👇🏻 https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=47313 @nasle_nasim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به محضر تمام پدران سرزمینم و تمامی پدران و پسران آسمانی که یاد و نامشان در قلب هایمان ماندگار است💚 «پدر» بودن یعنی آموختن راه و روش زیبا زندگی کردن به فرزندان🌹 پدر، الگوی زندگی، روزت مبارک💖 ‌ ∞♥∞ *تاراجِ دل به تیغِ دو ابروی دلبر است* *بختش بلند ، هرکه گرفتار حیدر است...* 🎊🎊یاعلی🎊🎊 🌹میلاد با سعادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام بر همه ی عاشقان مولا علی ابن ابیطالب مبارک باد🌹 @nasle_nasim
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی خیال همه دلهره ها، چهره حیدری ات، مایه آرامش ماست! روز ولادت امام علی(ع) و روز پدر بر امام زمان (عج) و نائب بر حقشان مبارک باد🌾 @nasle_nasim
روز پدر را به حاج قاسم سلیمانی باید تبریک گفت. او که مردانه و مردانه‌وار جنگید تا کشورش از تجاوز دشمن به دور بماند. قاسم سلیمانی جانش را در راه میهن همچون پدری مهربان که برای فرزندش از خود گذشتگی می کند، داد. یاد این پدر برای همیشه در ذهن و فکر مردم باقی خواهد ماند.🌹 @nasle_nasim
‌دستش قطع شد ، امّـا... دست از یاری امام‌زمانش برنداشت در مثل اربابش فرمانده بود فرماندهٔ قلبها چهره نورانے اش جز لبخند چیزی نگفت... 🥀سالروز شهادت شهید والامقام حاج حسین_خرازی گرامی باد🥀 تقدیم به روح بلند و آسمانی فاتح خیبر، صلوات✨ 🕊اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🕊 @nasle_nasim