درهردوجهان رهبر این قومحسین اسټ
راهےڪهحسین داده نشان، چاه ندارد
#حسین_من ♥️
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم😍✋
🌱مهرتو را خدا به گِل و جانمان سرشت
دنیای درکنارتو یعنی خود بهشت...
🌱باید زبانزد همه دنیا کنم تو را
بایدکه مشق نام تورا تا ابد نوشت...
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
بي خامنه ای شعار هم عهدی چیسٺ؟
بي خامنه ای ندای یا مهدی چیسٺ؟
هر ڪس نشد فدایی خامنه ای
بي شڪ تو بدان فدایی مهدی نیسٺ.
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#چادرانه
ایپیامبر!
بههمسرانت،دخترانتوزنانمومنبگو:
چادرهایخودرا
برخویشفروافگنند.
یعنی:
باآنسَروَصورت
وَگردنهایشانرابپوشانند.
اینکارمناسبتراست.
تاباحجابوعفتشناختهشوند.
پسموردآزارقرارنگیرند.
اللهمتعال☝️🏻
آمرزندهومهرباناست.♥️
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
27.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 #هفته_دفاع_مقدس
🎥 #نماهنگ #جدید #حماسی
🍃پرچم افراشته رمز وطن ماست
🍃حتی سحر مرگ به روی کفن ماست
🎙 #حسین_طاهری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره
تین توحیدفلق ناس
#منبع👇
جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع . ص 77 .
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
tavassol-mansuri.mp3
5.55M
#سه_شنبه_های_جمکرانی
❣️ #دعای #توسل با روضه
#امام_زمان_ارواحنا_فداه 🕊💌
🎤 حاج مهدی#منصوری
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
هر سه شنبه به نیت ظهور #امام_زمان (عج) دعای توسل می خوانیم
بارانی و دلگیر هوایِ بی تو
محزون و غم انگیز نوای بی تو
برگرد که بیقرارم و بیتابم
بیزارم از این سه شنبه هایِ بی تو!
تعجیل درظهور مولاعج #۱۴صلوات
متن دعا👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/135
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄 قسمت ۵۶ همه چیز تا چند روز عادی بود. هر روز از خواب بلند میشدم. روزنامه
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۵۷
بی توجه به کنایه ی من گفت:
_چه بوی خوبی..شام چی داری؟
دلم نمیخواست شام پیشم باشه. گفتم:
-ماکارونی
بلند شد وبه سمت آشپزخونه رفت.
-تو همیشه دستپختت عالی بود.خونه ی سحر یادت میاد؟اکثر اوقات غذا با تو بود.سحر هم از روی مهربونیش در ازاش هرماه یه پولی بهت میداد تا خرجت دربیاد!!!!!
عصبانی از جملات تحقیر آمیزش بلند شدم و اعتراض کردم.
_به هیچ وجه این طور نبود.روزی که سحر خواست اینکارو کنه من عصبانی شدم. در حالیکه منصفانه ش هم بخوای حساب کنی این حق من بود.شما دوتا همش دنبال رفیق بازی و یللی تللی کردنتون بودید و من، هم باید درس میخوندم ،هم خونه رو مرتب نگه میداشتم وهم غذا میپختم!!!
🍃🌹🍃
از قرار معلوم او میخواست به هر ترتیبی شده تلافی معطلی پشت در رو سرم دربیاره.
او استاد تلخ زبونی و تحقیر کردن بود.با عشوه ی همیشگی اش به سمتم چرخید و در حالیکه ابروشو با غرور بالا میداد گفت:
-عزیزم شما مفت ومجانی تو اون خونه زندگی میکردی و مفت ومجانی شکمتو سیر میکردی در قبال اینهمه محبت، شستن چهارتا تیکه ظرف و پخت وپز چیزی نبود که !!!
اون دیگه واقعا شورش رو در آورده بود.دلم میخواست به سمتش حمله کنم و تا میخورد بزنمش ولی این راه خوبی نبود.مقابلش ایستادم و با نفرت گفتم:
-ای بی چشم ورو..اونهمه کار تو اون خونه بود بعد میگی چهارتا ظرف و ظروف؟!! آره! حق با توست.اون هم درقبالش خونشو در اختیارمون گذاشته بود.بازم دم من گرم که زیر دینش نموندم. تو چی میگی این وسط که فقط از موقعیت سواستفاده کردی و خوردی رقصیدی و مهمونی رفتی!! من در مقابل سحر مسوول بودم نه تو که خودت سربار اون بودی!!
او به یکباره صورتش تغییر کرد و مثل گربه با کلمات بیرحمش چنگم کشید:
-من خودم خرج خودمو میدادم..یابام ماه به ماه برام پول میفرستاد و منم گاهی واسه خونه خرید میکردم.یا تو دورهمی هامون مهمونتون میکردم..
🍃🌹🍃
خنده ی بلند وحرص دربیاری کردم.
او حقش بود حرص بخورد وتحقیر شود چون منو تحقیر و گلوم رو زخمی بغض کرده بود.
میان خنده ام گفتم:
-هههه تا جاییکه من یادم میاد شما هرچی باباجون بیچارت میفرستاد خرج قرو فرت میکردی.!!طفلک پدر بیچارت فکر میکرد تو داری خودتو میکشی درس میخونی!!
شاید نباید عصبانیش میکردم.
چون او بی رحمانه ترین کلمات رو نثارم کرد وبعدش لال شدم وبازنده ی این جدال لفظی من بودم.گفت:
-چیه؟؟ حسودیت میشه بابام ماه به ماه برام پول میریخت؟؟!! از اینکه هیچ کسی رو در طول زندگیت نداشتی و همیشه عین گداها زندگی کردی داری میسوزی؟! مثل اینکه یادت رفته کی از تو عسل ساخت.؟؟؟ من!!!!
🍃🌹🍃
گونه هام سرخ شد.
بغضم داشت میترکید.. دستام میلرزید. روی مبل نشستم.و به این فکر کردم که یک انسان تا چه حد میتونه بی رحم و ظالم باشه.
حالا که ازپیروزی اش خیالش راحت شد مقابلم زانو زد و با قیافه ای مظلوم گفت:
-معذرت میخوام. .نمیخواستم اینا رو بگم.تو عصبانیم کردی..
نباید اجازه ی پایین اومدن به اشکهامو میدادم. نه!! او حق نداشت بیشتر از این شاهد شکستن من باشد.با حرص و نفرت نگاهش کردم و طبق عادت دندانهامو به هم ساییدم.
-برای چی اومدی اینجا؟
او دست از تلاش برنداشت:
-بخدا اومده بودم حالتو بپرسم ..نگرانت بودم..
با پوزخندی حرفش رو قطع کردم:
-به یکی بگو نشناستت!! حرفتو بزن وبرو. هرچی که لازم بود بشنوم رو شنیدم
او با دلخوری کنارم نشست و طلبکارانه گفت:
_چرااینطوری میکنی؟ یکی گفتی یکی شنیدی!! جنبه داشته باش دیگه.
با عصبانیت بهش گفتم:
-من جنبه ندارم..بخاطر همین هم دیگه نمیخوام ببینمت.
🍃🌹🍃
چقدر خوب!!
درسته تحقیر شدم و دلم شکست ولی در عوض بهترین بهانه دستم اومد تا از شر دختری که سالها با حسادتها و بی ادبیهاش دلم رو نشانه گرفته بود به هم بزنم. واین واقعا ارزشش رو داشت.
او بلند شد و چند دقیقه ای مقابلم ایستاد.
خودش هم فکر نمیکرد که زبون مثل زهرمارش به همین سرعت همه ی نقشه هاش رو برای از زیر زبان حرف کشیدن من خراب کرده باشه.
بگمانم داشت فکر میکرد چطوری قبل از رفتنش علت به هم زدن رابطه ی من و کامران رو بفهمه.
بعد از کلی مکث گفت:
_کسی که بخاطر یه جدال الکی و لفظی دوست ده ساله ی خودشو بگه نمیخواد ببینه، طبیعیه که بخواد دوست پسری که شیش ماهه تمومه معطلشه هم بزاره کنار..
پس بالاخره راه صحبت کردن در مورد کامران رو پیدا کرد! چه بهتر!!
الان این قدر شهامت دارم که ذل بزنم تو تخم چشمش و بگم دیگه نیستم.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۵۷ بی توجه به کنایه ی من گفت: _چه بوی خوبی..شام چی داری؟ دلم نمیخوا
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۵۸
وقت خوبی بود برای خاتمه دادن به همه ی این بازیها.!
بهش گفتم..با چشمان خیره..و با محکم ترین کلمات!!!
-بزار برای همیشه روشنت کنم. دیگه نمیخوام تو این بازی باشم! بخاطر همین هم با کامران به هم زدم. تمام.!!!
او ضربه ی نسبتا محکمی به زانوم زد و گفت:
-لوس نشو!!چرا همه چیز و با هم قاتی میکنی؟ از من عصبانی هستی، به اون بیچاره چیکار داری؟
🍃🌹🍃
سعی میکردم نگاهش نکنم.
از بچگی این اخلاق و داشتم. اگر کسی دلم رو میشکست یا ازش بدم میومد به هیچ طریقی نگاه تو صورتش نمیکردم مگر برای فهموندن حس تنفرم بهش!
گفتم:
-خودتم میدونی این تصمیم مال الان نیست.
او لحنش رو لوس کرد.
-کلک..نکنه لقمه ی چرب وچیلی تری پیدا کردی؟ هان؟؟
پوزخند زدم:
-تا اون لقمه ی چرب وچیلی از دید تو چی باشه؟!
گفت:
-معلومه!! پولدارتر!! دست ودلبازتر!!
الان وقتش بود نگاهش کنم!گفتم:
-اینها ملاکهای توست!!ملاکها وایده آلهای من با تو خیلی فرق داره.! من مال این شکل زندگی نیستم! تا حالاشم اشتباه کردم قاتی این کثافتکاریها شدم.دیگه نمیخوام!!
او با عصبانیت نفسش رو بیرون داد.بوی سیگار میداد.دوباره پوزخند زدم!!
گفت:
-بببین الکی قصه سرهم نکن!یا باید احمق باشی که به چنین موردی پشت کنی یا کیس بهتری پیدا کردی! چطور تو این ده سال عذاب وجدان نداشتی و با پول این بیچاره ها این زندگی و دم ودستگاه رو به هم زدی حالا الان به یکباره متحول شدی؟
🍃🌹🍃
بلند شدم
و به آشپزخونه رفتم. ماکارونی دم کشیده بود. زیرش روخاموش کردم و دوباره به سمتش برگشتم.
سعی کردم بغضم نترکه:
-تو این ده سال به قول خودت مجبور بودم! گدا بودم .احمق بودم وگول شما بی دین وایمونها رو خوردم.ولی از حالا به بعد میخوام رو پای خودم بایستم.کار کنم و به روزی خودم راضی باشم.نمیخوام آه این گنهکارا دنبال زندگیم باشه.
نسیم قهقهه ای سرداد!!
-وای تو روخدا بس کن!! چی عین ملاها حرف میزنی!!ببینم مطمئنی چیزی به سرت نخورده
با صدای آرامتری گفتم:
-شاید!!!
نسیم دست برد تو کیفش و پاکت سیگارشو در آورد. سریع گفتم:
-نکش!!! خودت میدونی بوش اذیتم میکنه
او پاکتش رو روی میز پرت کرد و درحالیکه با ناراحتی به سمتم میومد گفت:
-نهههه!! مثل اینکه واقعا یه مرگت شده! ! ولی من باورم نمیشه که قشم متحولت کرده باشه.!!
ایستاد مقابلم. گفت:
-کامران و میخوای چی کار کنی؟میدونی اگه بفهمه سرکار بوده جه بلایی سرت میاد؟
باز شروع کرده بود به تحقیر و تهدیدم!!فکر میکرد بچه ام. با غیض گفتم:
-بلا سرم میاد یا سرمون میاد؟؟؟!!خودت هم خوب میدونی اگر او چیزی بفهمه برای شما هم بد میشه!
او لحنش تغییر کرد.گفت:
-و تو دنبال دردسر درست کردن برای مایی؟ اینطوری میخوای مزد محبتمونو بدی؟؟
صورتم رو برگردوندم.
-شما پورسانتتون رو گرفتید!!
او خودش رو زد به مظلومیت! گفت:
-همین؟؟!؟! پس رفاقت چی؟ پس حساب نون ونمک چی میشه؟ ده ساله زیر بال و پرت رو گرفتیم.ده ساله هواتو داشتیم بعد اینطوری میگی دستت درد نکنه؟!
چه چرندیاتی!! با بی حوصلگی گفتم:
-لطفا سعی نکن با زرنگی همه چی رو باهم ترکیب کنی.!!فکر هم نکن اینقدر کودنم که نمیفهمم این حرفهات یه جور تهدیده!! تا زمانی که تو و مسعود به کامران چیزی نگید اون متوجه نمیشه چه کلاهی سرش رفته.!!
🍃🌹🍃
اون جاخورد.سعی کرد حالتش رو عادی جلوه دهد.
رفت سراغ حرف آخر! گفت:
-این حرف آخرته نه؟؟!
سرم رو به علامت مثبت تکون دادم.
سریع کیفش رو برداشت وپاکت سیگارشو داخلش انداخت وبه سمت در وردی رفت:
-امیدوارم پشیمون نشی
وتقققق!!!!!!
🍃🌹🍃
همانجا که بودم نشستم. چه دقایق نفس گیری بود!
دلم شکسته بود اما قرص بود.دیگه
نمیترسیدم!!
فکر کنم این یعنی ایمانی که فاطمه ازش حرف میزد!
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۵۸ وقت خوبی بود برای خاتمه دادن به همه ی این بازیها.! بهش گفتم..با
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۵۹
با رفتن نســـیم میدانستم که فصل جدیدی از مشکلات و سختیها شروع خواهد شد.
من در گذشته خرابکاریهایی کرده بودم که حالا آثارش در زندگی ام بود.
وقتی نگاه به هر گوشه ی این خونه میکردم رد فریب یک پسر ثروتمند پیدا میشد!
بیشتر #وسایل این خونه با پول وهدایایی تهیه شده بود که پشتش #گناهی_عظیم خوابیده بود!! حالا که دارم تغییر میکنم تحمل دیدن اینها خیلی سخت بنظر میرسه!
باید چه کار میکردم؟؟
🍃🌹🍃
فکری به ذهنم رسید.
یک روز تمام شهامتم رو جمع کردم و هرچه که کامران برام خریده بود و هدایایش رو داخل ساکی ریختم و به سمت کافی شاپش رفتم.
نمیدونستم کارم درسته یا نه..!!!
اصلا شاید داشتم خودم رو فریب میدادم!! شاید اینها بهانه بود تا دوباره کامران رو ببینم!
وقتی داخل کافه شدم شلوغتر از همیشه به نظر میرسید ! گارسونهای کامران به محض دیدنم با چشمان از حدقه بیرون زده به طرفم اومدند و حسابی تحویلم گرفتند.
یکی از آنها در حالیکه منو زیر چشمی زیر نظر داشت داخل اتاق مدیریت رفت. میدانستم که رفته کامران راخبر کند.یکباره دلشوره گرفتم.بازهم این تپش قلب لعنتی شروع شد. لحظاتی بعد کامران که تیپ رسمی زده بود با هیجان بین درگاه حاضر شد.و نگاهی به من وساک در دستم انداخت.
آب دهانم را قورت دادم و با غرور وشهامت نگاهش کردم.
او با قدمهایی سریع و چشمانی که برق میزد به طرفم اومد.
انگار میخواست گریه کند ولی خجالت می کشید.
سرم رو به اطراف چرخوندم.چهره ی دخترهایی رو دیدم که با اینکه کنار دوست پسرهایشان نشسته بودند ولی با حسرت و علاقه به او نگاه میکردند ونگاهی حسادت وار به من و ظاهر ساده و بی آرایشم میکردند.اما کامران کوچکترین توجهی به آنها نداشت.
اصلا آنها رو نمیدید!! تمام نگاهش سهم من بود!!
#باز_احساس_غرور_کردم!! حسی که کامران در من ایجاد میکرد همیشه این بود و این حالم رو خوب میکرد!!
🍃🌹🍃
سلام نکرد.شاید چون هنوز در ناباوری بود! پرسید:
-واقعا خودتی؟؟؟
به سردی گفتم:
-میبینی که!!کجا میشه بدون دردسر صحبت کرد؟
او خواست بازومو بگیره به رسم مشایعت عاشقانه ولی خودم را کنار کشیدم و با اخمی کمرنگ #اعتراض کردم.
او نگاهی شرمساربه مشتریانش انداخت وگوشه لبش رو گزید وگفت:
_بریم اتاق من!!
جلوتر از او با غرور راه افتادم وداخل اتاق رفتم.او پشت سر من وارد اتاق شد.خواست در راببندد که گفتم:
_بزار باز باشه!!
نشستم روی کاناپه!
او هیجان زده ونگران بود.!! یعنی من برایش مهم بودم؟؟ با صدایی مرتعش ،گارسونش رو صدا کرد:
-سعید..!! دوتا سینی ویژه بیار
بعد مقابلم نشست و دستهایش را قلاب کرد و سرش رو پایین انداخت.
دلم یک مدلی شد. چقدر دلم براش تنگ شده بود.او لاغرتر به نظر میرسید!!
مگه میشه او با اینهمه کبکبه و دبدبه عاشق من بی سرو پا بشه؟
نه امکان نداشت..او داشت با من بازی میکرد! همانند من که با آنها بازی کردم!
سکوت را شکستم:
-من اینجا نیومدم برای دیدنت.اومدم ..
ساک رو روی میز گذاشتم و ادامه دادم:
_اومدم امانتیهاتو بهت برگردونم.
او با تعحب نگاهم کرد.
-امانتی؟ ؟؟ من امانتی ای پیش تو نداشتم!!
گفتم:
_چرا… داشتی!!
او با تردید زیپ ساک رو باز کرد وبادیدن هدایا جا خورد. روی لباسها سرویس طلایی که قبل از سفر برام خریده بود رو برداشت و با گله مندی نگاهم کرد.
سعی میکردم حتی الامکان نگاهش نکنم.
دلش شکست. این رو حس کردم..
از رد اشکی که توی چشمانش جمع شد و اجازه نداد دیده شه!!
آخه او هم مثل من مغرور بود.
گفت:
-چرا داری اینکارو میکنی؟ بعد از چندوقت بیخبری پاشدی اومدی اینجا عذابم بدی؟ از من دقیقا چی میخوای؟ میخوای التماست کنم؟! چرا شما دخترها تا میفهمید یکی…
گفتم که!! مغرور بود!! اگر جمله اش رو تموم میکرد غرورش میشکست.جمله رو اینطوری بست:
-بیخیال!! مهم نیست!
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
🔶 #یافتن_شغل_ارتقای_شغلی
اگر شخصی در پی #شغل و کار باشد به مدت یک هفته،با وضو رو به قبله روزی ۱۰۰ صلوات بگوید و ۵۰ بار این ایه را بخواند و در این بین با کسی سخن نگوید .ان شاالله در کارش گشایش و به مقصود خود برسد.
بخشی از آیه ۱۱۴ سوره مائده :
🌟"اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ"🌟
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#غنی_شدن
🌸✨هرڪس چهل مرتبہ این
آیہ شریفہ را بخواند، غنے
مےشود✨
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِیدُ
📚 گوهر شب چراغ ۱۵۲/۱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔹سوره مبارکه مومنون
⭐️الرّسول ( مَنْ قَرَأَ هَذِهِ السُّورَهًْ بَشَّرَتْهُ الْمَلَائِکَهًْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ عِنْدَ الْمَوْتِ.
✍️پیامبر ( هرکس این سوره را تلاوت کند، ملائکه او را به روح و ریحان و آنچیزی که چشم روشنی او در لحظه مرگ باشد، بشارت میدهند.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۸
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨طلب #رزق با اسماء الهي✨
#ذکر_درمانے #اسماءالحسنی
✅هر كسي هر روز ۹ نوبت اين اسم مقدس (#يا_مالك) را تكرار كند از خلق بي نياز گردد و دولت دنيا و آخرت بيابد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#برای_شفای_بیمار
اگر کسی از اهل منزل بیمار گردد اهل آن خانه از زن و مرد هر کدام ۱۰۰۰ صلوات برای #شفا نذر کنند
۵۰۰ مرتبه آن را بخوانند و ۵۰۰ مرتبه دیگر را گرو نگه دارند تا بیمار خوب گردد این عمل مجرب است.
📚 منتخب قوامیسالدرر ص ۲۸۳ و۲۸۴
با آرزوی پوشیدن لباس عافیت و سلامتی برای همهی بیماران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌴به جهت #عاقبت_بخیری میخوانیم👇
بسم الله الرحمن الرحیم
🌴 يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ
وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا
يَا رَبَّنَا وَ يَا سَيِّدَنَا وَ يَا مَوْلَانَا وَ يَا غَايَةَ رَغْبَتِنَا
أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ أَنْ لَا تُشَوِّهَ خَلْقِي بالنَّار
آمین یا رب العالمین .
⬅️ خواندن 👇دعای اَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ.... روزی ده مرتبه
💥 اعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ
💥و لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ما شاءَاللَّهُ
💥 و لِكُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ
💥 و لِكُلِّ رَخآءٍ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ
💥و لِكُلِّ اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ الِلَّهِ
💥و لِكُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُاللَّهَ
💥 و لِكُلِّ مُصيبَةٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّااِلَيْه راجِعُونَ
💥و لِكُلِّ ضيقٍ حَسْبِىَ اللَّهُ
💥 و لِكُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ
💥و لِكُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ
💥و لِكُلِّ طاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
✅در كتاب«بلد الأمين»از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله روايت کرده: هركه هر روز ده بار اين دعا را بخواند،حق تعالى چهار هزار #گناه_كبيره او را بيامرزد،و وى را از سكرات مرگ و فشار قبر،و صدهزار هراس قيامت نجات دهد، و از شرّ #شيطان و سپاهيان او محفوظ گردد،و قرضہ ادا شود،و اندوه و غمش برطرف گردد.
📚کتاب منازل الآخره ، تالیف حاج آقا عباس قمی
🌴 اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها وامها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «چقدر پاکار #امام_زمان هستیم؟»
👤 استاد #رائفی_پور
🔸 در زمان امامِ معصوم زندگی کردن خیلی ارزش داره اما سختی هم داره...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
04 Be Vaghte Shaam (1403-06-25) Mashhad Moghadas.mp3
31.98M
🔈 #به_وقت_شام
🔰 فصل دوم؛ عرصهی شام، عرضه ماشیح، جلسه چهارم
* سوال: طرح این مباحث چه فایدهای دارد؟ [3:05]
* توجه صِرف به بُعد فردی؛ منکری که تبدیل به معروف شده! [6:42]
* اساساً ظهور امام زمان (علیهالسلام) برای تشکیل حکومت و یک فرایند تمدنی و سیاسی است [7:19]
* وقتی که هدف گم میشود! [10:23]
* اهمیت شناخت دشمنان امام زمان (علیهالسلام) در کنار شناخت دوستان ایشان [15:18]
* ابن الیهودیة؛ تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از ابنملجم ملعون [16:59]
* وقتی که فرزندان شیعه با برنامه کودک شرکت والت دیزنی یهودی بزرگ میشوند! [24:29]
* غضب و غیظ کفار؛ نشانه کار فرهنگی مطلوب [30:01]
* علامه طباطبایی (ره): مراد از مغضوبٌ علیهم یهود است [30:45]
* بررسی آیاتی از سوره مبارکه مائده [35:49]
* علامه طباطبایی (ره): منظور از ارتداد تمایل به یهود و نصاری است [40:52]
* قرآن کریم: اگر دچار ارتداد شدید شما را با قوم بهتری جایگزین میکنم [41:26]
* حزبالله یا متمایلان به یهود ونصاری؛ دوگانه حقیقی قرآنی [44:32]
⏰ مدت زمان: ۱:۰۲:۰۹
📆 ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
#آخرالزمان
#یهود
#بنیاسرائیل
#مشهد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
موسیقی (جدید)_(39).mp3
13.73M
لطفااا لطفا لطفااا 😱😱😱
#حجاب
فاجعه در پیش رو ست، زودتر کاری نکنیم ، کربلا میشه 😭😭😭
ارسال کنید تو هر گروه یا کانال 💔
اگر نگران فرزندان تون هستید سعی کنید در نشر این صوت کوشا باشید
اگرتوهم گوش کردی وفرستادی،خداخیرت بده، التماس دعا..به فکرجوونت باش ،حتما تا آخر گوش کنید.وانتشاردهیدتابه گوش مسئولین که خودشونو به خواب زدن برسه😭مدیونین که نفرستین...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌سخنان ابتدایی رئیس جمهور در نشست با مدیران رسانه های آمریکایی
✍ باور میکنید داره این حرفها رو برای آمریکایی ها میزنه!
صحبت که چه عرض کنم داره درد دل میکنه!
مرد حساب به دشمن چه ربطی داره ما داخل اختلاف نظر داریم!
ای چه گرایی هست که داری به اونها میدی؟!
گرفتاری شدیم بخدا...😡
⭕️ همین لحظه که جناب پزشکیان در حال درددل کردن با آمریکایی هاست، هواپیمای غول پیکر آمریکایی در مسیر تل آویو برای انتقال و رسوندن بمب و تسلیحات نظامی به این رژیم کودک کش قرار داره!
🪧#سرطان_اصلاحات
🪧#سرطان_اصلاحات
🪧#خبر_فوری_سراسری
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨🚨#فوررررری : خوشحالی صهیونیستها از موضع ضعیف پزشکیان در قبال اسرائیل و تمسخر ایران🤬
⚠️برادرانمان زیر آتش
رئیس جمهور در موضع ضعف
🪧#خبر_فوری_سراسری
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨 اطمینان دادن مجدد وزیر خارجه جمهوری اسلامی به اسرائیل جهت عدم دریافت پاسخ از سوی ایران😡
😳سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه در گفتگو با میدان مشق:
صهیونیست ها تصور می کنند با گسترده کردن میدان جنگ می توانند از بن بست خارج شوند. ما کاملا هوشیار هستیم و در تله آن ها نخواهیم افتاد.
🪧#سرطان_اصلاحات
🪧#شهید_امیرعبداللهیان
🪧#انتقام_سخت🔥🚀
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
⚠️حرفای عجیب پزشکیان تمومی نداره
‼️رهبری که گفتن اسرائیل از صفحه روزگار محو خواهد شد
⛔️پزشکیان یکی به نعل میزنه یکی به میخ
🪧#خبر_فوری_سراسری
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨🚨#تکمیلی | اظهارات حاشیهساز پزشکیان با انتشار یک فایل صوتی تایید شد
‼️روز گذشته بلومبرگ تیتری از اظهارات پزشکیان در جمع مدیران ارشد رسانهای آمریکا منتشر کرد که مورد تعجب و سوال واقع شد.
‼️بلافاصله وزیر امور خارجه و رئیس شورای اطلاعرسانی دولت در مصاحبههایی این اظهارات را تکذیب کردند اما امروز فایلی منتشر شده که نشان میدهد این تکذیبیهها صحت ندارد و پزشکیان چنین اظهاراتی داشته است.
⛔️بلومبرگ نوشته بود رئیسجمهور پزشکیان گفته، ایران حاضر است سلاح های خود را زمین بگذارد به شرط آنکه اسرائیل هم سلاحهایش را زمین بگذارد.
⚠️پ.ن:تاسف داره آقای پزشکیان...‼️
🪧#خبر_فوری_سراسری
🪧#پزشکیان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕