🧡💫با نام یگانہ معبود
🍁💫خدای بزرگ و مهربان
🧡💫آغاز میکنیم روز دیگر را
🍁💫خدایا در این روز زیبا
🧡💫تورو به بزرگیت قسم
🍁💫تورو به مهربونی هات
🧡💫هرڪسی هرمشڪلی داره
🍁💫خودت برطرفش ڪن تا امروز
🧡💫بشه یه روز بیاد ماندنی برای همہ
🧡💫بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
🍁💫الــهـــی بــه امــیــد تـــو...
https://eitaa.com/Noorkariz
🔴 #افکار_اکسیژنی🌏
✍مردی شبی را در خانهای روستایی میگذراند. پنجرههای اتاق باز نمیشد.
نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمیتوانست آن را باز کند. با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید. صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همهی شب، پنجره بسته بوده است!
✅ او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود!!
🟣 افکار از جنس #انرژیاند و انرژی، کار انجام میدهد. در زندگی همیشه #مثبتاندیش باشید.
💠 با #افکار_مثبت و _شکرگزاری، زندگی را برای خود #بهشت کنید و از آن لذت ببرید.😉
🍁سلام صبح بخیر
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ اعتیاد کودکان به گوشی و اینترنت
#دکتر_سعید_عزیزی
#اعتیاد_کودکان_به_گوشی
https://eitaa.com/Noorkariz
🔴 گلاب کاهنده تب و خنککننده بدن است
⚜ برای کاهش و رفع تب، گلاب خنکی که داخل یخچال بوده است نوشیده شود و یا اینکه در ظرفی به همراه آب ریخته، پارچهای را به آن آغشته کنند و دست، پاها و صورت را با آن شستشو دهند؛
⚜ مخصوصاً توصیه میشود ناحیه کبد(بالا و راست شکم) که نیاز بیشتری به خنک شدن دارد را با پارچه آغشته به گلاب خنک کنند.
https://eitaa.com/Noorkariz
🥒از خرید خیارهایی که پوست آنها زیاد براق است پرهیز کنید چون 2 علت دارد یا بخاطر زدن موم به خیار براق شده و یا بخاطر پرورش خیار با نیترات !
🔸نیترات باعث بیماری هایی از قبیل کمخونی، سقط جنین و انواع سرطان ها می شود !
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️تلاش ضد انقلاب در ماجرای بالگرد رییس جمهور هم به بن بست خورد
▪️فیلمی که ضد انقلاب با انتشار آن مدعی شلیک موشک به بالگرد رییس جمهور شده، مربوط به شلیک موشک توسط پ ک ک به بالگرد ارتش ترکیه در سال ۹۵ هست و تاریخ انتشار آن در شبکه العالم در این فیلم مشخص است.
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌پیمان پاندمی چیست؟
#نه_به_معاهده_پاندمی_جهانی
❌❌❌❌❌
⚠️نشر حد اکثری الزامی است
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️چهار #ذکر_قرآنی آرامش بخش
که توی زندگیت معجزه میکنه 👌
✍#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
https://eitaa.com/Noorkariz
رِسانہمحـــــــلهنوٓر
فایل صوتی 👆👆👆 🎶🎶زیارت عاشورا با صدای استاد سماواتی https://eitaa.com/Noorkariz
دوستان بعد از شهادت شهید رجایی مردم 40روز زیارت عاشورا خواندن که رئیس جمهور خوب نصیبشون بشه و (سیدعلی خامنهای شد رئیس جمهورشان🥰)
لطفا دوستانتون رو به این چله دعوت کنید تا انشاءلله بهترین ها نصیبمان شود
ـ﷽ـ
سومین روز از ختم زیارت عاشورا🖤
همگی باهم تلاوت میکنیم زیارت عاشورا را ، هدیه به شهیدحسینامیرعبداللهیان بزرگوار 🌾
https://eitaa.com/Noorkariz
🖤🌙🖤🌙🖤🌙🖤
✍ و امـــــا #پـــــــــندامـــــــــشب
آنقـــدر نگیـــد آقـــا دیگــــه کســــی رو نـــداره ، آقـــــا تنهــــــاســــــت ،
منــــو شمــــا چکــــاره ایـــــم دقیقـــــا ؟
رفیـــــق ، اگـــر سربــــاز ولایتـــــی هرجـــــا هستـــــی سربــــازی کــــــن.
دانـــــش آمـــــــوزی، بهتریــــــن بـــــــاش ،
دانشجویــــی، بهتریــــــــن بـــــــاش
کـــــار میکنـــــــی، سالـــــم بــــــاش
و....
هرچــــی هســــتی بهتریــــن سربـــــــاز بـــــــاش، نذاریــــــم
آقــــــا تنهــــــا بمونـــــــــه.....
https://eitaa.com/Noorkariz
⭕️سخنگوی ستاد انتخابات :
🔸ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری ۱۰ خرداد آغاز میشود.
داوطلبان تا ۱۴ خرداد مهلت دارند که ثبتنام کنند. شورای نگهبان تا ۲۱ خرداد صلاحیتها را بررسی میکند و ۲۲ خرداد اسامی نامزدهای تایید صلاحیتشده اعلام میشود.
از ۲۳ خرداد تا ۶ تیر زمان تبلیغات انتخاباتی نامزدهاست و ۸ تیر انتخابات برگزار میشود.
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
با خودم می گویم سن و سالت را ببین سید.. عشق و عاشقی دیگر به تو نمی آید!
حتی اگر تنها آرزوی مادرت باشد.
زودتر از هر شب به خانه می روم.
جعبه شیرینی را روی میز آشپزخانه می گذارم.
- خسته نباشی مادر.. چایی بریزم برات؟
- نه حاج خانم.. الان نه
پشت سر را نگاه می کنم.
مریم از اتاقش در نیامده.
جلو می روم و آهسته می پرسم.
- حالش چطوره.. بهتره؟
چشم باز و بسته می کند.
- خوبه مادر.. خدا رو شکر خیلی بهتره
- ملیحه خانم چی.. اومد؟ گفت بهش؟
لبخند شیرینی می زند.
- آره مادر.. اگه بدونی چقدر خوشحال شد. اصلاً رو پاش بند نبود می گفتی دنیا رو دادی بهش
- خب پس مشکل خاصی نیست.. نه؟
شانه بالا می اندازد.
- خدا می دونه مادر.. دعا کن نباشه
#پارت_202
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
مادر ظرف شیرینی را روی میز می گذارد و مریم را صدا می زند.
دانه های تسبیح عقیقِ پدرم را از لای انگشتانم رد می کنم.
صدای باز و بسته شدن در می آید.
- سلام آقا سید
نگاهش می کنم.
حالش انگار جا آمده.
- سلام خانم.. بهترید انشالله؟
- به لطف شما اره.. ببخشید شمام افتادین تو زحمت
- زحمت نبود مریم خانم.. من و حاج خانم نگرانتون شدیم.. خدا رو شکر بخیر گذشت
جلو می آید و می نشیند.
خیرگیِ نگاهش را از من برنمی دارد.
انگار حق با مادر است.
نگاهش عجیب پاک و معصوم است.
- راستش.. من یه عذرخواهی به شما بدهکارم. نمی خوام فکر کنید قصد پنهون کاری داشتم. فقط.. یعنی.. تکلیفم با خودم مشخص نبود. درست و غلطش و نمی دونستم.. حتی الانم نمی دونم با..
مکث می کند.
انگار از ادامه حرفش منصرف می شود.
نمی دانم شاید هم از من خجالت می کشد.
#پارت_203
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
- من.. هیچوقت از آدمای دور و برم سو استفاده نکردم.. الانم نمی کنم. خواستم اینو بدونید چون برام خیلی مهمه
عزت نفس و غرور این زن عجیب به دلم می نشیند.
صدای زنگ در می آید.
گوشیِ آیفون را برمی دارم.
- باز کن آقا سید.. حاج صادقم
شتابش را حدس می زدم.
ولی نه به این زودی.
- کی بود مادر.. با تو کار دارن؟
نیم نگاهی به مریم می اندازم.
- حاج صادقِ.. شما نیا بیرون.. من باهاش حرف دارم
می گویم و به حیاط می روم.
سلام می کنم و علیک می گوید.
اشاره به تخت چوبی می زنم.
- بفرما حاجی
نگاهش سمت پنجره اتاق ها می دود و سر تکان می دهد.
طعنه اش را اما می زند.
- رسم تازه س! مهمون تو خونه راه نمی دین!
حرمت نگه می دارم و جواب نمی دهم.
- می خوام خصوصی باهاتون حرف بزنم حاجی.. می شه؟
#پارت_204
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
کفش های رنگ و رو رفته را از پا در می آورد.
با خودم می گویم مالِ دنیا به چه درد این آدم می خورد وقتی حتی از خودش دریغ می کند!
چهار زانو می نشیند و من را نگاه می کند.
- خب.. می شنوم آ سید
- حتماً خبر دارید..
بی حوصله حرفم را قطع می کند.
- دارم سید.. ولی اگه فکر کردی خوشحال شدم نه.. نشدم. بقیش و بگو
دندان روی هم می فشارم.
- خوشحال و بد حال رو بذار کنار حاجی.. شما چه بخوای چه نخوای اون بچه هست.. شمام به عنوان بزرگ تر مسئولیت داری در قبالش. پدرش نیست، درست..ولی شما که هستی
نگاه خالی از احساسش را از چشمان من برنمی دارد.
- خب.. که چی؟ آسمون ریسمون بافتی آخرش به چی برسی سید؟ اصلاً می دونی چیه ما اون توله رو نخواستیم.. وسلام
غرور مریم را بیش از این به حراج نمی گذارم.
لعنت به من و خیال خامی که در سر داشتم.
از تخت پایین می آید.
#پارت_205
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
- دو کلوم حرف دارم با اون دختر، می ذاری برم تو یا صداش کنم بیاد
علی رغم میل باطنی تعارف می زنم.
- بفرمایید داخل.. فقط حواستون باشه حال مریم خانم چندان مساعد نیست رعایت کنید لطفاً
در را باز می کنم.
- یا الله..
مادر جلو می آید.
سلام و احوالپرسی می کند.
حاجی سرسنگین جواب می دهد.
نگاهش انگار دنبال مریم می گردد.
- عروس خانم، زیر لفظی بدم تشریف بیاری!
مریم از آشپزخانه بیرون می آید.
زیر لب سلام می کند.
- چه سلامی.. چه علیکی دختر!
دست روی شانه اش می گذارم.
- آروم حاجی.. نگفتم مریم خانم..
شانه اش را عقب می کشد.
- خانم! تو به این می گی خانم!
پوزخندش تهوع آور است.
حالم را بهم می زند.
#پارت_206
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
- این اگه یه ذره خانمی حالیش بود پسر منو نمی فرستاد بالای چوبه دار. کاش.. کاش قلم پاش خورد می شد نمی رفت تو اون آژانس کوفتی
نفس می گیرد و خیره در چشمان مادرم لب می جنباند.
- شماها چه می دونین چه بلایی سرِ حامدِ من آورد.. چیا ازش نخواست که اون طفل معصوم زد تو کار خلاف آخرشم رفت سینه قبرستون
مادرم پُر از خشم و عتاب صدایش می کند.
او اما حرف خودش را می زند.
- حالام که خامتون کرده و می گه بچه ی حامد و حامله س
لب و لوچه اش را به تمسخر پایین می کشد.
نگاهش به مریم است انگار.
- تو فکر کردی من خرم! معلوم نیست توله کدوم بی پدری رو می خوای به اسم حامد ببندی بیخ ریش من و..
دندان روی هم می فشارم.
کاش زبان این مرد لال می شد و تهمت ناحق نمی زد.
گوشم از صدای مریم پُر می شود.
صدایی شبیه یک فریاد بلند.
فریادی زخمی که انگار خیلی وقت است بلعیده و جراحتش را با خود یدک می کشید.
#پارت_207
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیایید امشب
برای هم دعا کنیم
صبورباشیم
ازروزگاروسختی هاش🌟
نترسیم همه سالم و
سلامت بمانند
ودرنهایت عاقبتمان ختم به خیرشود
شبتون آروم🌙✨
https://eitaa.com/Noorkariz