نظریات محاسباتی ذهن و بدن مندی.pdf
809.8K
نظریات محاسباتی و بدنمندی، دکتر همازاده
Mind in Islamic Philosophy - Dr Zakeri.mp3
46M
صوت👆و اسلاید👇جلسه ششم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (9 شهریور 1400) / «رابطه ذهن بدن نزد فیلسوفان و متکلمین مسلمان»، دکتر مهدی ذاکری
@PhilMind
دیدگاه فیلسوفان و متکلمان مسلمان درباره مسئله ذهن بدن.pdf
627.4K
مسئله ذهن بدن نزد فیلسوفان و متکلمان مسلمان، دکتر ذاکری
Mental Causation - Dr Homazadeh.mp3
51.1M
صوت👆و اسلاید👇جلسه هفتم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (10 شهریور 1400) / «علیت ذهنی»، دکتر مهدی همازاده
@PhilMind
Externalism and Intentionality - Dr Morvarid.mp3
51.63M
صوت👆و اسلاید👇جلسه هشتم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (10 شهریور 1400) / «حیث التفاتی و رویکردهای برونگرایی و درونگرایی»، دکتر محمود مروارید
@PhilMind
برونگرایی و درونگرایی در حیث التفاتی.pdf
1.33M
حیث التفاتی و رویکردهای برونگرا و درونگرا، دکتر مروارید
Conceivability Argument - Dr Morvarid.mp3
46.61M
صوت👆و اسلاید👇جلسه نهم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (10 شهریور 1400) / «مسئله دشوار آگاهی و استدلال تصورپذیری»، دکتر محمود مروارید
@PhilMind
مسئله آگاهی و استدلال تصورپذیری.pdf
625.9K
مسئله دشوار آگاهی و استدلال تصورپذیری، دکتر مروارید
Knowledge Argument - Dr Zakeri.mp3
50.89M
صوت👆و اسلاید👇جلسه دهم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (11 شهریور 1400) / «استدلال معرفت»، دکتر مهدی ذاکری
@PhilMind
Representation - Dr Qahhar.mp3
49.11M
صوت👆و اسلاید👇جلسه یازدهم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (11 شهریور 1400) / «رویکرد بازنمودگرایی به آگاهی»، دکتر هادی قهار
@PhilMind
Free Will - Dr Mohajeri.mp3
47.38M
صوت👆و اسلاید و کلیپ👇جلسه دوازدهم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (11 شهریور 1400) / «اراده آزاد»، دکتر مصطفی مهاجری
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ مورد بحث در کلاس دکتر مهاجری (اراده آزاد)
🎖شبکههای نورونی مصنوعی قادر به کارورزی (Training) برای رسیدن یا نزدیکشدن به یک "کارکرد" هستند. الگوریتمهای "یادگیری" با اهداف عمومی وجود دارند – مانند الگوریتم پردازش پشتیبان (Backpropagation) – که با بارهای تصادفی در شبکه آغاز میکند و مکرراً سیستم را بصورت تمرینی در معرض ورودیهای مختلف قرار داده و بارهای شبکه را تنظیم میکند تا اینکه بالاخره خروجی را هرچه نزدیکتر به مقدار صحیح برساند.
🎖این دستگاههای پیوندگرا البته قادر به تعمیم موقعیتها هستند؛ بدین معنا که هرگاه یک الگوی ورودی جدید را - که شبیه الگوهای تمرینشده قبلی است – دریافت میکنند، خروجیای تولید خواهند کرد که شبیه خروجی الگوی تمرینشده باشد.
بدین ترتیب آنها قادر به فراهمآوردن روابط شبه قانونی بین الگوهای ورودی و خروجی هستند بدون آنکه بازنماییهای درونی متناظر از قانونها را داشته باشند.
🎖این پیشرفتها که شباهت با ویژگیهای شناختی انسان را یادآور میشد، سبب انگیزش برخی علاقمندیها گردید و محققان را به این فکر انداخت که شاید رویکرد #پیوندگرایی (Connectionism) بتواند فرصتهایی برای #هوش_مصنوعی قوی فراهم آورد.
ولی هنوز پرسشهای مهم فلسفی پیشین، در برابر شبکههای پیوندگرا نیز پابرجا باقی مانده است.
🎖صرفنظر از اعاده مشکل حس عمومی (Common sense) یا نابجا بودن پاسخها در موقعیتهای جدید که حاصل تعمیم نابجای موقعیتها توسط ماشین بود، مسئله فقدان "یادگیری" بمعنای عمیق و واقعی آن رخنمایی میکرد.
شبکههای پیوندگرا نیز – مانند سیستمهای کلاسیک GOFAI – توانایی شناسایی موقعیتهایی که در آنها، آنچه آموختهاند نامربوط به حساب میآید را ندارند. این بستگی به کاربر انسانی دارد که شکستها و ناکارآمدیها را تشخیص بدهد و یا خروجی موقعیتهایی که قبلاً شبکه آموخته را بهبود ببخشد یا مواردی جدید فراهم آورد که به اصلاحات در رفتار ختم شود. از این منظر، شبکههای نورونی تقریباً همانقدر وابسته به هوش انسانی هستند که سیستمهای GOFAI.
🎖حتی رویکرد «تقویت یادگیری» (Reinforcement Learning) هم هرچند نیاز به معلّم دانای کلّ ندارد و فقط بازخوردهای محیط را در یک روند تدریجی بررسی میکند، اما همچنان فاقد آنچیزی است که در #یادگیری_ماشین بمعنای واقعی بدان نیاز داریم: آیا دستگاه میتواند مانند انسانهای کارشناس، #پدیدارشناسی را بعنوان ماهیت ذاتی یادگیری، بکار گیرد؟
یادگیری متوقف بر حس درونی و سابجکتیو از مسئله و راهحل است. این در واقع بیانی دیگر از قلب اشکال جان سرل در اتاق چینی هم هست که فیزیک کامپیوتر / روبات را یکسری جریانات بسیار پیچیده الکتریکی میدانست. اما چیزی که این پالسهای الکتریکی را معنادار میسازد، از همان دست واقعیتی است که نشانههای جوهر روی کاغذ کتاب را به جملات معنادار تبدیل میکند.
🎖"ما" این علائم را طراحی و برنامهریزی کردهایم؛ بنابراین میتوانیم نشانههای مذکور را تعریف و درک کنیم. یک تکّه کاغذ فقط در صورتی پول خواهد بود که مردم، فکر و قبول کنند آن کاغذ، پول است. این واقعیت که کاغذ مذکور از فیبرهای سلولوزی تشکیل یافته، یک واقعیت مستقل از مشاهدهکننده است و این واقعیت که معادل 20 دلار سرمایه است، وابسته به مشاهدهگر. محاسبات هم یک فرآیند انتزاعی است که فقط در نسبت با مشاهدهگر و تفسیرگر آگاه، معنا و وجود مییابد. مشاهدهکنندگان و مفسّرانی مانند ما معنای جملات یا رفتار خروجی ماشین را تفسیر میکنیم و آنها را بجا یا نابجا تشخیص میدهیم. اما این بدان معنا نیست که خود ماشین هم بنحوی اولشخص و پدیداری، معنای خروجیها را درک میکند یا "یاد گرفته" است.
@PhilMind
#معرفی_کتاب
📚 مجموعه مقالات «نفس و بدن در #فلسفه_مشاء و #حکمت_متعالیه» در ۲ جلد، بخشی از آثار منتشرشده همایش بینالمللی "آموزههای دینی و مسئله نفس و بدن" (سال ۱۳۹۰) است که بعضا توسط اساتید مطرح #فلسفه_اسلامی ارائه شدهاند.
📗 در بخش اول (نظریههای فلسفه مشاء درباره نفس و بدن)، مقالاتی مانند «روحانیة الحدوث و البقاء بودن نفس از نظر #ابن_سینا» از آیتالله سید حسن مصطفوی، «نگاهی به #علم_النفس غزالی» از دکتر مهدی اخوان، «بررسی تطبیقی آرای توماس آکوئیناس و ابنسینا در باب نفس و بدن» از دکتر زهرا زارع، «الصلة بین النفس و الجسد عند ابنحزم الأندلسی» (به زبان عربی) از دکتر خالد احمد فرج الوحیشی، و مقاله «Immorality in the Aristotelian Christian tradition» از پروفسور Edmund Runggaldier مشاهده میشود.
📙 در بخش دوم (نظریههای حکمت متعالیه درباره نفس و بدن) نیز بترتیب مقالات «ریشهیابی مبانی و دلایل نظریه جسمانیة الحدوث بودن نفس» از دکتر مرتضی پویان، «ارتباط نفس و بدن از دیدگاه #ملاصدرا» از دکتر احمد سعادت، «تحلیل انتقادی اشکالات ملاشمسا گیلانی و محمدصادق اردستانی از نظریه ملاصدرا درباره نفس» از ابوالحسن غفاری، «میزان انطباق نظریه ملاصدرا درباره نفس با کتاب و سنت» از محمدجواد واعظی، «نفس و بدن از دیدگاه علامه طباطبایی» از دکتر منصور نصیری و البته دو رساله مشروح و قابل توجه از دو استاد مطرح فلسفه اسلامی (سید یدالله یزدانپناه در ۱۲۰ صفحه و علی عابدی شاهرودی در ۱۶۲ صفحه) به چشم میخورد.
📘 این دو مجلد در سال ۱۳۹۲ توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به بازار نشر عرضه شدهاند.
@PhilMind
Dr.Homazadeh-ExplanatoryGapagainstRepresentationalismIdentityTheory.mp3
42.94M
صوت👆 و اسلاید👇 جلسه دکتر همازاده با موضوع «شکاف تبیینی آگاهی علیه تئوریهای اینهمانی و بازنمودگرایی»، انجمن هیپوکامپ، دوشنبه 22 شهریور 1400
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧬یکی از استراتژیهای رایج در #علوم_اعصاب_شناختی که مکرراً با اعتراض فیلسوفان مواجه میشود، تحلیلهای سادهانگارانه از یافتههای تجربی است. بعنوان مثال در این ویدیو👆 که ترجمه اختصاصی شده، کشف شبکه نورونی همبسته آگاهی، بمعنای وقوع #آگاهی در «درون مغز» تفسیر میشود.
همچنین ضمن قیاس با بازنمایی نور سفید و بازنمایی بدن، نظریهای متأخر که آگاهی را بازنمایی غلط و توهمآمیز (اما کاربردی) از فعالیتهای نورونی میداند، تقویت میگردد.
♟ فیلسوفان ذهن اما - ازجمله بسیاری از فیزیکالیستها - در برابر نگرش اینهمانی ذهن و مغز، استدلالهایی متعدد اقامه کردهاند که بعضاً برگرفته از یافتههای تجربی مانند #نوروپلاستیسیتی (تحققپذیری چندگانه) نیز میباشد.
علاوه بر این حتی اگر #ویژگی_پدیداری بازنمایی غلط و سادهشده از شبکه نورونی مرتبط باشد، باز بلحاظ ماهیت «بازنماییکننده» (حس و حالی که از منظر اولشخص تجربه میشود)، نیاز به "تبیین وجودشناختی" دارد. ولو اینکه ماهیت «بازنماییشونده» (یعنی فعالیتهای مغزی) را بدرستی نشان ندهد.
کافیست به اشکالاتی که طی دو دهه اخیر در برابر #بازنمودگرایی تحویلگرا اقامه شده، مراجعه کنیم.
🔬دیگر آنکه کشف ابجکتیو و سومشخص درباره همبسته آگاهی، چگونه میتواند وعدهای برای حل مسئله آگاهی تلقی شود؟ قطعاً علم تجربیِ آگاهی کاربردهای مفید و متعددی برای بشریت خواهد داشت، اما چطور یافتههای محاسباتی و کارکردی بیشتر درباره فعالیتهای نورونی میتواند به درک ماهیت سابجکتیو و اولشخص آگاهی بینجامد؟
@PhilMind
🟥 ایده #نوظهورگرایی (Emergentism) بین ویژگیهای نوظهوریافته یک شیء و ویژگیهای صرفاً برآیندی (Resultant)، تمایز میگذارد. این تمایز به نظر کیم، قلب هر مفهومی از نوظهورگرایی است که بوضوح نزد جالینوس، وجود داشته است: وقتی اجزاء سادهتر تشکیلدهنده یک ابژه مرکّب، وارد یکسری ارتباطات پیچیده خاص با یکدیگر بشوند، میتوانند یک ویژگی بدیع از نوعی متفاوت را بروز دهند که قبلاً در اجزاء سازنده، وجود نداشت.
🟧 نوظهورگرایان معمولاً از این حیث که فقط قائل به جوهرهای فیزیکی هستند و چیزی به عنوان جوهر / جوهرهای فرا فیزیکی (مانند #روح_دکارتی) را نفی میکنند، در زمره فیزیکالیستها قرار داده میشوند. اما اینکه آیا ویژگیهای ذهنی – و نه جوهر ذهنی – هم امری فیزیکی است یا فراتر از آن، مورد اتّفاق نظر ایشان نیست. #نوظهورگرایی_قوی ویژگیهای نوظهوریافته ذهنی را غیرفیزیکی و غیرقابل تقلیل به سطح فیزیک میدانند.
🟨 استقلال پدیده نوظهور یافته در برخی رویکردها بعنوان پیشبینیناپذیری لحاظ میشود: یک حالت یا خصیصه یک سیستم، نوظهوریافته است اگر پیشبینی وجود آن، بر اساس یک تئوری کامل درباره پدیده پایهای سیستم، غیرممکن باشد. پیشبینی ناپذیری گاه بعنوان نتیجهای از تقلیلناپذیری لحاظ میشود که مانند تقلیلناپذیری، به شیوههای مختلفی تفسیر گردیده است.
🟩 مثلاً خصیصه «سیالیت» یا «مایع بودن» نمیتواند برای یک مولکول آب بکار رود. بنابراین استقلال پدیده نوظهوریافته، مستلزم نوعی کلّگرایی (Holism) است؛ بدین معنا که برخی ویژگیها برای مجموعه اجزاء، بکار برده میشوند؛ در صورتی که برای تکتک آنها کاربرد ندارند.
یک مونومر، ویژگی الاستیسیته ندارد. اما وقتی تعدادی از مونومرها در یک زنجیره به هم متّصل میشوند، پلیمر حاصل از آن داری ویژگی الاستیسیته است. این نوع از کلّگرایی غالباً بعنوان یکی از مؤلفههای نوظهورگرایی محسوب میشود. (Bedau, & Humphreys, 2008, Emergence: Contemporary Readings in Philosophy and Science, pp.10-11.)
🟦 نوظهورگرایان معمولاً قبول دارند که حتّی اگر #آگاهی از وقایع فیزیکی قابل استنتاج نباشد، حالات آگاهانه بنحوی سیستماتیک با حالات فیزیکی همبسته است. بطور خاص، در جهان خارجی، حالات مغزی یک شخص، حالات آگاهانه او را تعیّن میبخشد؛ بدین معنا که تکرار حالت مغزی، تکرار حالت آگاهانه را بدنبال خواهد داشت.
بنابراین در جهان ما کاملاً قانونی بنظر میرسد که حالات مغزی مشابه، حالات آگاهانه مشابه را نتیجه میدهد. اما مطابق استدلال چالمرز و دیگران، نکته اینجاست که در جهانی دیگر با قوانینی متفاوت، یک سیستم فیزیکی اینهمان با من، شاید اصلاً آگاهی نداشته باشد.
🟪 این بدان معنا است که اتّصالات قانونمند بین فرآیندهای فیزیکی و آگاهی، فینفسه از #قوانین_فیزیک منشق نمیشود؛ بلکه خود یک #قانون_پایه (بنیادین) و مستقل است، یا قوانینی مختص به همان سطح و قلمرو (قوانین بنیادین فیزیک - روان).
در واقع، در آن جهان دوّم (که جهانی زامبیوار است)، قوانین فیزیک برقرار است، اما قوانین مربوط به سطح آگاهی، وجود ندارد. در چنین جهانی، آگاهی هم نخواهیم داشت.
🟫 در صورتی که اگر قوانین مربوط به آگاهی از قوانین فیزیک منشق بشود، هرجا سطح و قوانین فیزیک برقرار باشد، لاجرم قوانین و سطح آگاهی هم اشتقاق خواهد یافت.
نتیجه چالمرز این است که قوانین فیزیکی پایه باید با قوانین پایه دیگری تکمیل شود تا اتّصالات بین ویژگیهای مرتبه پایین با ویژگیهای مرتبه بالاتر را زمینهسازی کند. (See: Chalmers, 2006, The Conscious Mind, p. 246.)
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بقول دیوید چالمرز، بسیار رایج است مقالهای در مورد #آگاهی بخوانیم که به رازآمیزی آن اشاره کرده و درباره اینکه تا بحال نظریهای در مورد آن نداریم، اظهار نگرانی بکند. در اینجا عنوان مسئله بطور شفّاف، همان #مسئله_دشوار است؛ مسئله #تجربه_درونی و سابجکتیو.
در نیمه دوم مقاله لحن نویسنده، خوشبینانه و نظریه او درباره آگاهی مطرح میشود. پس از بررسی اما معلوم میشود که این نظریه در مورد گزارشپذیری، دسترسی دروننگرانه، و از این قبیل است. در خاتمه هم خواننده با احساس قربانیشدن باقی میماند!
💠 جنبههای آسان آگاهی از این رو آسانند که با تبیین کارکردهای شناختی و ساختارهای نورونی سر و کار دارند. در مقابل، #مسئله_دشوار_آگاهی به این دلیل دشوار است که مسئلهای درباره اینها نیست.
مثلاً برای تبیین گزارشپذیری کافیست توضیح بدهید چطور یک سیستم میتواند کارکرد تهیه گزارش از حالات درونی خود را انجام دهد. برای تبیین دسترسی درونی، نیاز به توضیح این داریم که چطور یک سیستم میتواند بنحوی متناسب اطلاعات درباره حالات درونیاش را در هدایت فرآیندهای بعدی بکار گیرد.
💠 اما وقتی جزئیات ساختار مغزی و همبستههای نورونی و کارکردهای شناختی مربوط به یک تجربه آگاهانه را تبیین کنیم، باز ممکن است یک پرسش باقی بماند: "چرا انجام این کارکردها با تجربه همراه است"؟
چرا تمام این پردازشهای اطلاعات در تاریکی و فاقد هیچ احساسی درونی انجام نمیشود؟
اینجاست که برخی فیلسوفان و نوروساینتیستها میگویند ما برای تبیین آگاهی در #علوم_شناختی به یک رویکرد جدید نیاز داریم و روشهای رایج در #علوم_اعصاب، کافی نیستند.
@PhilMind
❇️ بطور خلاصه، میتوان ویژگیهای عام امر جسمانی در #فلسفه_اسلامی را چنین برشمرد:
سهبُعدی بودن، انقسامپذیری، اتصاف به نسبتهای كمّی، تداخلناپذیری، تغییر و تبدلپذیری، پذیرش اعراض مفارق، زمانمندی، مكانمندی، تركیبپذیری، وضعداری و قبول اشارۀ حسی. (برای توضیحات بیشتر، ن.ک: عبودیت، 1391، نظام حکمت صدرایی، ج۳، صص90-85)
در مقابل، شیئی که اینگونه وابستگی به مادّه را ندارد، «مجرّد» مینامند. خواه حادث باشد و در حدوثش، وابسته به مادّه باشد (مانند نفس انسانی)، خواه اساساً حادث نباشد و بکلّی غیروابسته به مادّه (مانند مجردات مفارق). (ن.ک: همان، صص84-83)
❇️ مجردات نیز در فلسفه اسلامی بر دو نوعاند:
#تجرد_مثالی و #تجرد_عقلی (تام)
فیلسوفان مشاء دو سنخ جوهر در جهان موجود قبول داشتند: جوهر مجرد و جوهر مادّی. آنها میان این دو نحوۀ وجود، واسطهای مطرح نمیكردند. از نگاه ایشان، نفس انسانی در ذات خود با مجردات تام عقلی تفاوتی ندارد و در طبقهبندی مجردات مفارق، نازلترین و آخرین آنهاست (ن.ک: طوسی، 1375، شرح الاشارات، ج3، ص260)
❇️ بدین ترتیب طبق دیدگاه #ابن_سینا و #فلسفه_مشاء، همه مجرّدات از یک نوع (تجرّد عقلی) هستند. ولی #شیخ_اشراق از سنخ تجرد دیگری با عنوان #تجرد_برزخی یا مثالی نیز سخن گفته است. او اعتقاد دارد افزون بر اجسام طبیعی مادّی، اجسامی موجودند كه از سویی مادّی نیستند، و از سوی دیگر بُعد و امتداد دارند. یعنی برخی ویژگیهای اجسام مادّی را ندارند و برخی ویژگیهای آنها را دارا هستند.
❇️ اجسام مثالی نه مادّی محضاند و نه مجرّد تام. صورت جسمانی دارند، اما جرم ندارند.
میتوان ویژگیهای جسم مثالی را چنین بر شمرد: سهبُعدی بودن، متكمّم بودن، قابلیت انقسام، بالقوه نبودن و عدم امكان تغییر و تبدل، بساطت، تداخلپذیری، مكانی و زمانی نبودن، قابل اشارۀ حسی نبودن و وضعناداری. (برای توضیحات بیشتر، ن.ک: عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ج۳، صص100-104)
❇️ جسم مثالی همچنین ویژگی مكان و زمان مادّی را ندارد، اما میتوان نوعی از زمان و مكان متناسب با نحوۀ وجود مثالی و عالم مثال را بدان نسبت داد و آنها را زمان و مكان مثالی یا خیالی نامید.
❇️ #ملاصدرا نیز موافق با شیخ اشراق و عارفان، بر وجود #عالم_مثال و مرتبۀ تجرد مثالی تصریح دارد و بر این اساس در مورد #تجرد_نفس، دیدگاه ویژهای ابراز كرده که تجردی مثالی دارد و فقط در معدودی از افراد بشر، نیل به تجرد تام عقلی در حیات قبل از مرگ، اتفاق میافتد. (ن.ک: الاسفار الاربعه، ج۹، صص۶۲-۶۱)
❇️ تابعین شیخ اشراق و ملاصدرا بسیاری از تجربیات بیرون از بدن (Out of Body Experiences: OBE) مانند تجربیات نزدیک به مرگ (NDE) و آیندهبینی و ذهن خوانی و خوابهای صادق و ... که امروزه در #نوروتئولوژی بررسی میشوند، و برخی رخدادهای مذکور در نصوص دینی (مانند مکاشفات عرفانی و معاد و عالم برزخ و ثوابها و عقابهای جسمانی و ...) را از طریق همین تجرد مثالی نفس و #بدن_مثالی توضیح میدهند؛ بدنی متناظر با #بدن_فیزیکی، اما دارای اعضای ادراک حسّی مثالی.
@PhilMind