eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
863 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
747 ویدیو
369 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 بیان آیات (۴-۵) سوره فلق🍁 و من شر النفاثات فی العقد4⃣ ⬅️ يعنى و از شر ، كه در ها و ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را مى كنند. و اگر از ميان جادوگران، زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان است تا مردان، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله دارد. و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان و مى فرمايد:  (فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله)، و نيز نظير آن، آيه اى است كه سخن از دارد. 🍁🍁🍁🍁🍁 ولى بعضى از گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن است كه با خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان مى دانند و دارند، پس مراد از كلمه عقد - كه جمع (عقده) است - ، و مراد از ( در عقد) به طور كنايه كردن شوهر است.  ولى اين معنايى به دور از ذهن است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و من شر حاسد اذا حسد5⃣ ⬅️ يعنى از وقتى كه به حسد گشته و اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد. بعضى از گفته اند: اين آيه شامل زدن اشخاص نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد  مى گردد. شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش  بسيار آور و بسيار زيبا باشد حسدش شده، با همان نگاه، خود را مى ريزد. 🍁 بحث روايتى سوره فلق🍁 ✅ قسمت اول 🔹چند حاكى از نزول (معوذتين) بعد از شدن پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر اثر يك است. در -المنثور است كه بن حميد، از بن اسلم روايت كرده كه گفت: مردى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را جادو كرد، و در نتيجه آن حضرت شد، بر او نازل گشته دو سوره را آورد و گفت: مردى يهودى تو را كرده و سحر مذكور در فلان است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) (عليه السلام) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد هاى آن را باز نموده، براى هر گره آيه بخواند، على (عليه السلام) هر گرهى را باز مى كرد يك آيه را مى خواند، به كه گرهها باز و اين دو سوره تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) برخاست، گويا بندى از پايش باز شده باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 و از كتاب () نقل شده كه به سند خود از بن سنان از مفضل از صادق (عليه السلام) نظير اين معنا را روايت كرده. و در اين معنا روايات بسيارى از طرق اهل با مختصر وارد شده، و در بسيارى از آنها آمده كه و را هم با على (عليه السلام) فرستاد، و در آن كتاب رواياتى ديگر نيز از طرق اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و به اين دسته روايات كرده اند، و آن اين است كه: اين روايات با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از سحر نمى سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مى شده با اينكه قرآن كريم شدن آن جناب را نموده، فرموده:  (و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا). ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اينكه منظور از اينكه آنجناب را بخوانند، اين بوده كه آن جناب و است، آيه شريفه هم اين معنا را مى كند، و اما تاثير سحر در اينكه در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن را داشته باشد، دليلى بر آن جناب از چنين تاثيرى در دست نيست.
قسمت سوم 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ : در بعضى از تواريخ آمده كه شماتت كننده بن مغيره بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بن ابى معيط بوده. و در بعضى آمده كه بن اشرف بوده، ولى معتبر است كه مى گفت عاصى بن وائل بوده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 آن، روايتى است كه مرحوم آن را در از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با بن العاصى است، فرموده: تو در بسترى متولد شدى (يعنى هم با عاصى بن وائل مى شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده اى از بر سر تو كردند، بن حرب گفت اين پسر از من است. وليد بن مغيره گفت: از است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان تر و بى حسب و نسب تر و تر و ستمكارتر و زناكارترشان بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود ساخت. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به ايستادى، و گفتى اين منم. كه (ص) را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى است، يعنى اولاد ندارد، اگر از دنيا برود نامش از روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: (ان شانئك هو الابتر) تا آخر حديث. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (انا اعطيناك الكوثر) آمده كه كوثر است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داده، تا عوض از پسرش باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت علاوه بر اينكه است، يعنى سندش نشده، و علاوه بر اينكه است، يعنى تنها در آن آمده كه: (فرمود) و نكرده كه كدام يك از فرموده، با ساير روايات  است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت ندارد كه كوثر به معناى باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم از خير كثير است. 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ در كتاب است كه ابن مردويه از روايت كرده كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) گفته: خداى تعالى به رسول گراميش فرستاد كه وقتى نماز را مى گويى را تا برابر - گودى زير گلويت - بلند كن، اين است معناى نحر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام (ع) شنيدم كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) مى فرمود: اين نحر عبارت است از كردن دستهايت  تا صورت. 🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه مى گويد: بن سنان هم اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز به آن را از آن جناب روايت كرده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 در است كه و از طريق از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: فرزند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ، سپس ، و آنگاه ، و پس از او ، و آنگاه و در آخر بود، قاسم از رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در از دنيا رفت، و بعد از او از دنيا رفت، و سهمى گفت: نسل او شد، پس او و بى عقب است، در خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب است كه بن بكار و ابن عساكر، از بن محمد از پدرش روايت كرده اند كه فرمود: پسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در مكه از دنيا رفت و بعد از جنازه آن جناب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به بن وائل و عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از دور ديد گفت: الان به او مى زنم، همين كه آن جناب شد، گفت: چه خوب شد كه كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد: (ان شانئك هو الابتر).
قسمت سوم 🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁 ✅چند مربوط به سوره نصر ⬅️ : شايد منظور از سوره و به طور بوده، كه در اين صورت ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها از اين سوره نازل شده باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅ داستان : 🔹در در داستان فتح مكه آمده: از آنكه در سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با قريش نمود، يكى از صلح اين بود كه هر و هر عرب بخواهد مى تواند در رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد گردد، قبيله به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ، و قبيله در عقد و پيمان قريش در آمد، و اين دو قبيله از بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 در اين بين ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و بنى بكر را با دادن كمك كردند، ولى آشكارا كمك ندادند به جز افراد، از آن جمله بن ابى جهل و بن عمرو كه و به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير بن سالم خزاعى بر مركب خود شد و به نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در در بين مردم بود، عمرو بن سالم و اين اشعار را :  🍃لا هم انى ناشد محمدا حلف ابينا و ابيه الاتلد ان قريشا اخلفوك الموعدا و نقضوا ميثاقك الموكدا و قتلونا ركعا و سجدا🍃 ترجمه:🍂بارالها باش من به (ص) اطلاع دادم، و او را به طلبیدم، و به سوگندهای که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند دادم که درباره ات کردند و عهد تو را نمودند و ما را در حال و کشتند.🍂 🍁🍁🍁🍁🍁 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى بس است سپس برخاست و به خانه همسرش رفت و فرمود: برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به و شستشوى خود، و مى فرمود: نشوم اگر - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از بديل بن ورقاء با حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از بكر و كشيده بودند و يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف برگشتند.
قسمت چهارم 🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁 ⬅️ خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از خبر داده بود كه گويا مى بينم از طرف قريش به سوى شما مى آيد تا پيمان را كند و به زودى بن ورقاء را در راه مى بيند. اتفاقا همينطور كه فرموده بود پيش آمد، بديل و همرهانش ابوسفيان را در ديدند كه از طرف به مدينه مى رود تا پيمان را تمديد و محكم كند. همينكه ابوسفيان را ديد پرسيد: از كجا مى آيى؟ گفت رفته بودم كنار و اين اطراف. گفت: مدينه نزد نرفتى؟ پاسخ داد: . و از هم جدا شدند، بديل به طرف رهسپار شد. ابوسفيان به همراهان خود گفت: اگر بديل مدينه رفته باشد، حتما را از داده، برويم ببينيم كجا خوابيده بود، رفتند و آنجا را يافته شتر بديل را پيدا كردند و ديدند هسته خرما در آن هست ابوسفيان گفت به خدا بديل نزد محمد رفته بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 ابوسفيان از آنجا به آمد و نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفت، عرضه داشت: اى محمد قوم و خويشاوندانت را حفظ كن و قريش را بده و مدت پيمان را كن. خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا عليه توطئه كرديد و بكار زديد و را شكستيد؟ ابوسفيان گفت: . فرمود: اگر نشكسته ايد ما بر سر خود هستيم. ابوسفيان از آنجا بيرون آمد، به برخورد و گفت: قريش را در پناه خود گير. ابوبكر گفت: بر تو مگر كسى مى تواند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كسى را پناه بدهد. از او هم گذشت به برخورد و همان تقاضا را از او كرد و جواب را از او شنيد. از او هم گذشت به منزل ام حبيبه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفت و خواست تا روى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بنشيند، دخترش خم شد و فرش را كرد. ابوسفيان گفت:دخترم آيا كردى از اينكه پدرت روى فرش بنشيند. گفت: بله، اين فرش خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و تو به خاطر و پليد هستى و نمى توانى روى اين فرش . 🍁🍁🍁🍁🍁 از آنجا هم شد و به خانه (عليهاالسلام) رفت و گفت: اى سيد عرب، آيا قريش را مى دهى و مدت پيمان ايشان را مى كنى ؟ اگر چنين كنى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلم) فرمود من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است. پرسيد: آيا نيست به دو دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم دهند، علاوه بر اين، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پناه دهد. 🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه رو به بن ابیطالب (عليه السلام) كرد و گفت: اى اباالحسن چاره ام از همه جا شده، از تو مى خواهم برايم خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى. على (عليه السلام) فرمود: تو قريشى، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش را در پناه و خود قرار دادم، اين را بگو و به ديار خودت برگرد، ابوسفيان پرسيد: اين كار دردى از من خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند ندارم، و ليكن ديگرى برايت ندارم، ناگزير ابوسفيان برخاست و در مسجد زد ايهاالناس من قريش را در جوار خود قرار دادم، آنگاه را سوار شد و به طرف رفت. وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند: چه خبر آورده اى؟ ابو قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا على بن ابى طالب كارى برايت انجام ، جز اينكه به گرفته، و كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابوسفيان گفت: نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولی چاره دیگری نداشتم. 🍁از نشانه های جاهلیت عرب، پناهگیری رسمی بود🍁 ✅ پناه گیری از عرب بود که وقتی و حتی فرزند کسی از آن شخص می خواست، پناهش می داد، و دیگر کسی نمی توانست به او برساند، و برحسب همان ، خود آن شخص هم به آسیب نمی رساند.
قسمت سوم 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ : در بعضى از تواريخ آمده كه شماتت كننده بن مغيره بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بن ابى معيط بوده. و در بعضى آمده كه بن اشرف بوده، ولى معتبر است كه مى گفت عاصى بن وائل بوده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 آن، روايتى است كه مرحوم آن را در از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با بن العاصى است، فرموده: تو در بسترى متولد شدى (يعنى هم با عاصى بن وائل مى شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده اى از بر سر تو كردند، بن حرب گفت اين پسر از من است. وليد بن مغيره گفت: از است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان تر و بى حسب و نسب تر و تر و ستمكارتر و زناكارترشان بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود ساخت. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به ايستادى، و گفتى اين منم. كه (ص) را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى است، يعنى اولاد ندارد، اگر از دنيا برود نامش از روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: (ان شانئك هو الابتر) تا آخر حديث. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (انا اعطيناك الكوثر) آمده كه كوثر است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داده، تا عوض از پسرش باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت علاوه بر اينكه است، يعنى سندش نشده، و علاوه بر اينكه است، يعنى تنها در آن آمده كه: (فرمود) و نكرده كه كدام يك از فرموده، با ساير روايات  است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت ندارد كه كوثر به معناى باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم از خير كثير است. 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ در كتاب است كه ابن مردويه از روايت كرده كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) گفته: خداى تعالى به رسول گراميش فرستاد كه وقتى نماز را مى گويى را تا برابر - گودى زير گلويت - بلند كن، اين است معناى نحر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام (ع) شنيدم كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) مى فرمود: اين نحر عبارت است از كردن دستهايت  تا صورت. 🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه مى گويد: بن سنان هم اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز به آن را از آن جناب روايت كرده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 در است كه و از طريق از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: فرزند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ، سپس ، و آنگاه ، و پس از او ، و آنگاه و در آخر بود، قاسم از رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در از دنيا رفت، و بعد از او از دنيا رفت، و سهمى گفت: نسل او شد، پس او و بى عقب است، در خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب است كه بن بكار و ابن عساكر، از بن محمد از پدرش روايت كرده اند كه فرمود: پسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در مكه از دنيا رفت و بعد از جنازه آن جناب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به بن وائل و عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از دور ديد گفت: الان به او مى زنم، همين كه آن جناب شد، گفت: چه خوب شد كه كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد: (ان شانئك هو الابتر).
" تفسیر صوتی و پی دی اف قرآن کریم استاد قرائتی" 🔹سوره سوره 47 قرآن کریم کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
28.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوره ص کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام @qoranvamamhoosein کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin