eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
966 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
921 ویدیو
434 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁بیان آیات (۴_۶) سوره ناس🍁 من شرالوسواس الخناس4⃣ الذی یوسوس فی صدور الناس5⃣ من الجنة والناس6⃣ ⬅️ مراد از (وسواس خنّاس) و اينكه فرمود: من شر الوسواس الخناس در ، آمده که کلمه (وسواس ) به معناى است، به نحوى كه گويى صدايى است كه بگوش مى رسد، و بنا به گفته وى كلمه (وسواس ) مانند كلمه (وسوسه)  خواهد بود، و ديگران آن را مصدرى دانسته اند. و از بعضى نقل شده كه اصلا كلمه مورد بحث را دانسته اند، نه مصدر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و كلمه ( ) صيغه از مصدر (خنوس ) است كه به معناى بعد از است. بعضى گفته اند: را از اين جهت خناس خوانده كه به طور آدمى را وسوسه مى كند، و به محضى كه انسان به مى افتد پنهان مى شود و مى رود، باز همينكه انسان از ياد خدا مى شود، جلو مى آيد و به وسوسه مى پردازد. 🍁مفهوم واژه (وسواس) و (خناس)🍁 در کتاب البیان آمده که کلمه () به معنای است. بنحوی که گویی صدایی است که بگوش میرسد. کلمه به معنای بعد از است. 🍁 علت نامگذاری شیطان به خناس🍁 را از این جهت خوانده که به طور آدمی را وسوسه می کند و به محضی که انسان به می افتد پنهان می شود و می رود. باز همینکه انسان از یاد خدا می شود، می آید و به وسوسه می پردازد. الذی یوسوس فی صدور الناس5⃣ ⬅️ اين جمله (وسواس خناس ) است و مراد از (صدور ناس )  است، چون  و ادراك آدمى به حسب استعمال شايع، به آدمى نسبت داده مى شود كه در قفسه قرار دارد، و قرآن هم در اين باب فرموده : (و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور).   🍁🍁🍁🍁🍁 من الجنه و الناس6⃣ اين جمله  (وسواس خناس ) است، و در آن به اين معنا اشاره شده كه بعضى از مردم كسانى  هستند كه از شدت ، شيطانى شده و در زمره شيطانها قرار گرفته اند، همچنان كه قرآن در جاى ديگر نيز فرموده: (شياطين الانس و الجن ). و اما اينكه بعضى گفته اند كه كلمه ( ) هم بر جماعتى از اطلاق مى شود و هم بر جماعتى از ، و جمله (من الجنه و الناس) بيانگر اين معناى است، سخنى است بى دليل كه  نبايد بدان اعتناء نمود. 🍁🍁🍁🍁🍁 همچنين به اين سخن كه بعضى گفته اند كه: كلمه (والناس)  است بر كلمه (وسواس)، و معناى عبارت اين است كه: پناه مى برم به خدا از شر وسواس خناس كه از طائفه جن هستند، و از شر مردم. چون اين معنايى است كه همه مى دانند از فهم بدور است. 🍁 تأیید و یاری خداوند بوسیله فرشته در برابر وسواس خناس 🍁 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده: هيچ نيست مگر آنكه براى قلبش در سينه اش گوش هست، از يك گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد، و از گوش ديگرش خناس بر او مى خواند، خداى تعالى به وسيله فرشته او را میكند، و اين همان است كه فرموده: (و ايدهم بروح منه; ايشان را به روحى از ناحيه خود تأييد مى كند).
🍁 بحث روایتی سوره فلق🍁 🔹قسمت دوم ⬅️در است كه: از رسول خدا (ص) روايت شده كه بسيار مى شد خدا (ص) و را با اين دو سوره مى كرد و نيز در همان كتاب از بن عامر روايت شده كه گفت: خدا (ص) فرمود: آياتى بر من نازل شده كه نازل نشده، و آن سوره (قل اعوذ) است، اين حديث را  در آورده. 🍁🍁🍁🍁🍁 : در اين حديث را به و و آن دو نيز نسبت داده، و نيز روايتى در اين معنا از كتاب (اوسط)  از نقل كرده. و بعيد نيست كه مراد آن جناب از نازل نشدن اين دو سوره اين باشد كه تنها اين دو سوره در مورد و نازل شده، و هيچ سوره اى ديگر اين خاصيت را ندارد. 🍁🍁🍁🍁🍁 نظر دائر بر اينكه (معوذتين)  قرآن نيست، اين نظر و بيان اينكه  بر اينكه اين دو سوره جزء قرآنند وجود دارد. و ابن عباس و روايت كرده اند كه ابن مسعود دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن ها مى كرد و تراشيد و مى گفت: قرآن را به چيزى كه جزء قرآن مكنيد، اين دو سوره جزء قرآن نيست، بلكه تنها به اين منظور نازل شد كه خدا (ص) خود را به آن دو كند. و ابن مسعود وقت اين دو سوره را به عنوان قرآن نمى خواند. : سيوطى بعد از نقل اين حديث مى گويد: گفته از صحابه ابن مسعود را در اين سخن نكردند، و چگونه مى توانستند پيروى كنند، با اينكه به صحيح از رسول خدا (ص) نقل شده كه در اين دو سوره را مى خواند، و علاوه بر اين در قرآن كريم شده است. ⬅️ در تفسير به سند خود از ابوبكر روايت كرده كه گفت: خدمت ابى جعفر (ع) عرضه داشتم: ابن مسعود چرا سوره (قل اعوذ) را از قرآن مى كرده؟ فرمود:  در اين باره مى فرمود: اين كار را به خود مى كرده و گرنه آن دو از قرآن است. 🍁🍁🍁🍁🍁 : و در اين معنا روايات بسيارى از طرق و رسيده، علاوه بر اين، بودن اين دو سوره براى قرآن، مورد تمامى كسانى است كه به دين اسلامند، و لذا مى بينيم پر جزئيت اين دو سوره براى قرآن شود، گفته اند قطعى هست بر اينكه اين سوره جزء قرآن است، و اين تواتر است در اينكه به مذكور اعتنايى نشود، علاوه بر اين آنها هم كه گفته اند: اين دو سوره جزو قرآن ، نگفته اند كه خود رسول خدا (ص) است، و از ناحيه تعالى نازل ، و نيز نگفته اند كه مشتمل بر در نيست، بلكه تنها گفته اند جزو قرآن نيست، كه آن هم گفتيم قابل نيست، چون تواتر عليه آن است. 🍁چند درباره مراد از () و درباره آثار 🍁 🔹در است كه ، از ابو هريره از خدا (ص) روايت كرده كه فرمود:  (فلق) نام چاهى رو پوشيده است در جهنم. 🍁🍁🍁🍁🍁 : در اين روايت روايات بسيارى ديگر هست كه در بعضى از آنها آمده: نام درى است در كه وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، اين روايت را بن عامر نقل كرده. و در بعضى از آنها آمده است در كه وقتى بخواهند دوزخ را شعله ور سازند از آنجا ور مى كنند، ناقل اين روايت بن عنبسه است. و از اين قبيل رواياتى ديگر. 🍁🍁🍁🍁🍁 در مى گويد ها گفته اند: فلق چاهى در جهنم است كه اهل جهنم از حرارت آن به دنبال مى گردند، اين حديث سدى است. و و بن ابراهيم هم آن را در تفسير خود آورده اند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير از پدرش از از سكونى از امام (عليه السلام) روايت آورده كه فرموده: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فقر با فاصله ندارد، و آن قدر موثر است كه گويى مى خواهد از قضا و قدر الهى هم بزند. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت به همين عبارت از از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده. و در كتاب به سند خود از سلطى از حضرت (ع) از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامش از خدا (ص) روايت كرده اند كه فرمود: است كه حسد از قضا و قدر الهى بگيرد. (اين تعبير است از تاثير حسد، نه اينكه مى تواند بگيرد، چون حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است).
قسمت سوم 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ : در بعضى از تواريخ آمده كه شماتت كننده بن مغيره بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بن ابى معيط بوده. و در بعضى آمده كه بن اشرف بوده، ولى معتبر است كه مى گفت عاصى بن وائل بوده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 آن، روايتى است كه مرحوم آن را در از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با بن العاصى است، فرموده: تو در بسترى متولد شدى (يعنى هم با عاصى بن وائل مى شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده اى از بر سر تو كردند، بن حرب گفت اين پسر از من است. وليد بن مغيره گفت: از است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان تر و بى حسب و نسب تر و تر و ستمكارتر و زناكارترشان بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود ساخت. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به ايستادى، و گفتى اين منم. كه (ص) را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى است، يعنى اولاد ندارد، اگر از دنيا برود نامش از روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: (ان شانئك هو الابتر) تا آخر حديث. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (انا اعطيناك الكوثر) آمده كه كوثر است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داده، تا عوض از پسرش باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت علاوه بر اينكه است، يعنى سندش نشده، و علاوه بر اينكه است، يعنى تنها در آن آمده كه: (فرمود) و نكرده كه كدام يك از فرموده، با ساير روايات  است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت ندارد كه كوثر به معناى باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم از خير كثير است. 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ در كتاب است كه ابن مردويه از روايت كرده كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) گفته: خداى تعالى به رسول گراميش فرستاد كه وقتى نماز را مى گويى را تا برابر - گودى زير گلويت - بلند كن، اين است معناى نحر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام (ع) شنيدم كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) مى فرمود: اين نحر عبارت است از كردن دستهايت  تا صورت. 🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه مى گويد: بن سنان هم اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز به آن را از آن جناب روايت كرده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 در است كه و از طريق از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: فرزند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ، سپس ، و آنگاه ، و پس از او ، و آنگاه و در آخر بود، قاسم از رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در از دنيا رفت، و بعد از او از دنيا رفت، و سهمى گفت: نسل او شد، پس او و بى عقب است، در خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب است كه بن بكار و ابن عساكر، از بن محمد از پدرش روايت كرده اند كه فرمود: پسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در مكه از دنيا رفت و بعد از جنازه آن جناب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به بن وائل و عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از دور ديد گفت: الان به او مى زنم، همين كه آن جناب شد، گفت: چه خوب شد كه كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد: (ان شانئك هو الابتر).
قسمت دوم 🍁بیان آیات2⃣و 3⃣و4⃣سوره مسد🍁 ما اغنى عنه ماله و ما كسب2⃣ 🔹در اين آيه كلمه (ما)  بار آمده، اولى است، و دومى مى تواند باشد، و معناى (ماكسب)، (آنچه با اعمالش به دست آورده) بوده باشد، و مى تواند باشد، و معنايش كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان او است، و معناى آيه به فرض اين است كه: عمل او دردى از او نكرد. و آيه به هر حال اين است كه مال و عملش و يا عملش دردى از او نكرد و به خدا و يا او، هم دچار و شد و هم تباب و خسران دو دستش. 🍁🍁🍁🍁🍁 سيصلى نارا ذات لهب3⃣ يعنى به داخل آتشى خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش است كه است، و اگر كلمه () را  و الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و آن را برساند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و امراته حماله الحطب4⃣ يعنى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود و به زودى نيز داخل آن خواهد شد، و كلمه () در جمله (حماله الحطب) از اين جهت به خود گرفته كه به اصطلاح است كه به منظور  _موصوف آن از افتاده و در اينجا به عنوان نام آن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مى كنم حماله الحطب را. ولى بعضى گفته اند منصوب شدن (حماله) بخاطر آن است كه از كلمه (امراه) است. 🍁بیان آیه 5⃣ سوره مسد🍁 فى جيدها حبل من مسد5⃣ 🔹كلمه (مسد) به معناى است كه از بافته شده باشد. و  مراد از اين دو آيه اين باشد كه ابولهب به در آتش در روز به همان هيئتى مى گردد كه در به خود گرفته بود، در دنيا شاخه هاى و بته هايى ديگر را با مى پيچيد و حمل مى كرد، و آنها را بر سر راه خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى ريخت تا به اين وسيله آن جناب را دهد، در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به و هيزم به پشت ممثل گشته مى شود. 🍁🍁🍁🍁🍁 درباره اينكه به ابولهب و اينكه فرمود: (سيصلى نارا...)  اختيار ابولهب در جهنمى شدن را افاده نمى كند. در مى گويد: اگر كسى كند بعد از اين نفرين كه خدا در حق ابولهب كرده، آيا جهنمى بودن او نيست و آيا او باز هم مى توانسته بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد نفرين خدا نمى شد؟ در مى گوييم: باز هم آوردن، ابولهب بوده، چون نفرين، تكليف را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او در او است، خواسته است بفرمايد اگر ايمان نياورى چنين و چنانت مى كنم. 🍁🍁🍁🍁🍁 : مذكور ناشى از است، غفلت از اين كه تعلق قضاى به فعلى از افعال انسان، باعث اختيار انسان نمى شود، چون اين است كه الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است، يعنى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به خود او نشود، باعث مى شود كه اراده خدا از تخلف كند و اين است، و وقتى فعلى كه قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هر چند كه آن ترك واقع نمى شود، ( بفرماييد). 🍁🍁🍁🍁🍁 پس روشن شد كه ابولهب مى توانسته ايمان بياورد و از آتش پيدا كند، آتشى كه در صورت وى حتمى بوده، و قضايش شده بود. و از اين باب است همه آياتى كه درباره نازل شده و خبر مى دهد به اينكه اينان ايمان نخواهند آورد، نظير آيات زير كه مى فرمايد: (ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون )، و نيز مى فرمايد: (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يومنون )، و نيز از باب است آياتى كه سخن از زدن بر دارد، هيچ يك از آن آيات و اين آيات مستلزم نيست.
قسمت سوم 🍁بحث روایتی سوره مسد🍁 در البيان از محاربى روايت كرده روزى در بازار ذى المجاز ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد اى مردم بگوييد: (لااله الاالله) تا شويد. ناگهان به مردى برخوردم كه در سر او به او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه او را انداخته بود و صدا مى زد: اى مردم او كذاب است، گوش به سخنش ندهيد.از اشخاص پرسيدم اين مرد کیست؟گفتند: ابولهب است. 🍁بحث روايتى سوره مسد🍁 🔹(چند روايت درباره ابولهب و با رسول اللّه (ص) و سوره مسد) ⬅️ در در آيه شريفه (و انذر عشيرتك الاقربين ) از عباس روايت آورده كه گفت: وقتى اين نازل شد، رسول خدا (ص) بر بالاى رفت و با بلندترين صوتش زد: يك خبر . و قريش بدون دورش جمع شدند، پرسيدند چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر بر سر شما مى تازد از من مى پذيريد يا نه؟ گفتند: بلى (براى اينكه ما از تو نشنيده ايم). فرمود: هم اكنون شما را و هشدار مى دهم از سخت كه در انتظار شما است. گفت:(- مرگت باد)، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ عزوجل در پاسخ وى اين سوره را نازل كرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت را در اين سوره نيز از بن جبير از عباس روايت كرده، ولى در آن كه دعوت بر بالاى هنگام نزول آيه (و انذر عشيرتك...) بوده. 🔹(چند روايت درباره بدرفتارى ابولهب و همسرش با رسول اللّه (ص) و نزول سوره مسد) ⬅️ در به سند خود از بن جعفر (ع) روايت كرده كه در حديثى كه رسول خدا (ص) را بر مى شمارد، فرموده يكى از آنها داستان همسر ابولهب است كه وقتى سوره(تبت يدا ابى لهب ) نازل شد، نزد رسول خدا (ص) آمد در حالى كه پسر نيز در  حضور آن جناب بود، عرضه داشت يا رسول الله، ام جميل است كه با مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد تو را دارد، چون به دست گرفته مى خواهد آن را به طرف تو كند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او مرا بيند. اضافه مى كند آمد و از من پرسيد رفيقت كجا است؟ گفتم آنجايى كه خواسته است. گفت: من به سروقت او آمده ام اگر او را ببينم اين را به سويش مى افكنم، چون او مرا كرده، به و سوگند كه من زنى هستم، (و میدانم چگونه كنم، اين را گفت و رفت). ابوبكر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: راستى او تو را ؟ فرمود: نه، تعالى بين من و او انداخت، و ديدنش شد. : قريب به اين معنا از طريق از طرق اهل روايت شده. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (وامراته الحطب) روايت كرده كه فرمود: ام جميل دختر بود، و عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى كرد و احاديث و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را براى مى برد.
🍁بیان آیه2⃣ سوره مسد در تفسیرالمیزان🍁 معناى آيه اين است كه مال ابولهب و عملش و يا اثر عملش دردى از او دوا نكرد و به نفرين خدا و يا قضاى او، هم دچار تباب و خسران نفس شد و هم تباب و خسران دو دستش. 🍁بیان آیات2⃣و 3⃣و4⃣سوره مسد🍁 ما اغنى عنه ماله و ما كسب2⃣ 🔹در اين آيه كلمه (ما)  بار آمده، اولى است، و دومى مى تواند باشد، و معناى (ماكسب)، (آنچه با اعمالش به دست آورده) بوده باشد، و مى تواند باشد، و معنايش كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان او است، و معناى آيه به فرض اين است كه: عمل او دردى از او نكرد. و آيه به هر حال اين است كه مال و عملش و يا عملش دردى از او نكرد و به خدا و يا او، هم دچار و شد و هم تباب و خسران دو دستش. 🍁🍁🍁🍁🍁 سيصلى نارا ذات لهب3⃣ يعنى به داخل آتشى خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش است كه است، و اگر كلمه () را  و الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و آن را برساند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و امراته حماله الحطب4⃣ يعنى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود و به زودى نيز داخل آن خواهد شد، و كلمه () در جمله (حماله الحطب) از اين جهت به خود گرفته كه به اصطلاح است كه به منظور  _موصوف آن از افتاده و در اينجا به عنوان نام آن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مى كنم حماله الحطب را. ولى بعضى گفته اند منصوب شدن (حماله) بخاطر آن است كه از كلمه (امراه) است. 🍁بیان آیه 5⃣ سوره مسد🍁 فى جيدها حبل من مسد5⃣ 🔹كلمه (مسد) به معناى است كه از بافته شده باشد. و  مراد از اين دو آيه اين باشد كه ابولهب به در آتش در روز به همان هيئتى مى گردد كه در به خود گرفته بود، در دنيا شاخه هاى و بته هايى ديگر را با مى پيچيد و حمل مى كرد، و آنها را بر سر راه خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى ريخت تا به اين وسيله آن جناب را دهد، در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به و هيزم به پشت ممثل گشته مى شود. 🍁🍁🍁🍁🍁 درباره اينكه به ابولهب و اينكه فرمود: (سيصلى نارا...)  اختيار ابولهب در جهنمى شدن را افاده نمى كند. در مى گويد: اگر كسى كند بعد از اين نفرين كه خدا در حق ابولهب كرده، آيا جهنمى بودن او نيست و آيا او باز هم مى توانسته بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد نفرين خدا نمى شد؟ در مى گوييم: باز هم آوردن، ابولهب بوده، چون نفرين، تكليف را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او در او است، خواسته است بفرمايد اگر ايمان نياورى چنين و چنانت مى كنم. 🍁🍁🍁🍁🍁 : مذكور ناشى از است، غفلت از اين كه تعلق قضاى به فعلى از افعال انسان، باعث اختيار انسان نمى شود، چون اين است كه الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است، يعنى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به خود او نشود، باعث مى شود كه اراده خدا از تخلف كند و اين است، و وقتى فعلى كه قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هر چند كه آن ترك واقع نمى شود، ( بفرماييد). 🍁🍁🍁🍁🍁 پس روشن شد كه ابولهب مى توانسته ايمان بياورد و از آتش پيدا كند، آتشى كه در صورت وى حتمى بوده، و قضايش شده بود. و از اين باب است همه آياتى كه درباره نازل شده و خبر مى دهد به اينكه اينان ايمان نخواهند آورد، نظير آيات زير كه مى فرمايد: (ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون )، و نيز مى فرمايد: (لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يومنون )، و نيز از باب است آياتى كه سخن از زدن بر دارد، هيچ يك از آن آيات و اين آيات مستلزم نيست.
🍁بحث روایتی سوره مسد🍁 در البيان از محاربى روايت كرده روزى در بازار ذى المجاز ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد اى مردم بگوييد: (لااله الاالله) تا شويد. ناگهان به مردى برخوردم كه در سر او به او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه او را انداخته بود و صدا مى زد: اى مردم او كذاب است، گوش به سخنش ندهيد.از اشخاص پرسيدم اين مرد کیست؟گفتند: ابولهب است. 🔹(چند روايت درباره ابولهب و با رسول اللّه (ص) و سوره مسد) ⬅️ در در آيه شريفه (و انذر عشيرتك الاقربين ) از عباس روايت آورده كه گفت: وقتى اين نازل شد، رسول خدا (ص) بر بالاى رفت و با بلندترين صوتش زد: يك خبر . و قريش بدون دورش جمع شدند، پرسيدند چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر بر سر شما مى تازد از من مى پذيريد يا نه؟ گفتند: بلى (براى اينكه ما از تو نشنيده ايم). فرمود: هم اكنون شما را و هشدار مى دهم از سخت كه در انتظار شما است. گفت:(- مرگت باد)، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ عزوجل در پاسخ وى اين سوره را نازل كرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت را در اين سوره نيز از بن جبير از عباس روايت كرده، ولى در آن كه دعوت بر بالاى هنگام نزول آيه (و انذر عشيرتك...) بوده. ⬅️ در به سند خود از بن جعفر (ع) روايت كرده كه در حديثى كه رسول خدا (ص) را بر مى شمارد، فرموده يكى از آنها داستان همسر ابولهب است كه وقتى سوره(تبت يدا ابى لهب ) نازل شد، نزد رسول خدا (ص) آمد در حالى كه پسر نيز در  حضور آن جناب بود، عرضه داشت يا رسول الله، ام جميل است كه با مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد تو را دارد، چون به دست گرفته مى خواهد آن را به طرف تو كند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او مرا بيند. اضافه مى كند آمد و از من پرسيد رفيقت كجا است؟ گفتم آنجايى كه خواسته است. گفت: من به سروقت او آمده ام اگر او را ببينم اين را به سويش مى افكنم، چون او مرا كرده، به و سوگند كه من زنى هستم، (و میدانم چگونه كنم، اين را گفت و رفت). ابوبكر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: راستى او تو را ؟ فرمود: نه، تعالى بين من و او انداخت، و ديدنش شد. : قريب به اين معنا از طريق از طرق اهل روايت شده. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (وامراته الحطب) روايت كرده كه فرمود: ام جميل دختر بود، و عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى كرد و احاديث و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را براى مى برد.
قسمت دوم 🍁بیان آیه 2⃣ 🍁 و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا2⃣ راغب در می گويد: كلمه (فوج) به معناى است كه به سرعت عبور كنند، و اين كلمه (افواج) مى آيد.معناى (داخل شدن مردم در دين خدا افواجا) اين است كه جماعتى از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، مراد از دين اللّه همان است، چون خداى تعالى به حكم آيه(ان الدين عنداللّه الاسلام) از اسلام را دین نمیداند. 🍁بيان آیه 3⃣ 🍁 فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا3⃣ 🔹از آنجايى كه اين نصرت و فتح خداى تعالى نسبت به ، و است و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح باطل و حق بود، مناسب بود كه از جهت اول _ سخن از و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت - كه نعمت بزرگى است - سخن از و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با تسبيح گويد. 🍁🍁🍁🍁🍁 البته در اين ميان براى توجيه و مناسبت اين دستور هست، و آن اين است كه حق عزوجل كه رب عالم است، بر بنده اش اين است كه او را با ذكر كند و بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن و ريشه داشت حاصل كند، دستورش داد که از این به که بيشتر است، به جلال خدا - كه او است - و - كه حمد او است و و حاجت خودش، كه است - بپردازد، و استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كه آمرزيده هست، درخواست است، چون به مغفرت از نظر مثل احتياج به مغفرت است، (دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب شكرگزارى است. 🍁🍁🍁🍁🍁 (انه كان توابا) - اين جمله به استغفار را مى كند، و در حال تشويق و هم هست. 🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁 ✅چند مربوط به سوره نصر  🔹در از روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره شد، خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را بر قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: چرا مى گريى ؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: اين سوره همان را مى گويد كه تو ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين سوره از سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را و خوشحال نديد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين در از روايات با عباراتى آمده. و بعضى در دلالت سوره بر خبر آن جناب چنين گفته اند كه: اين سوره دارد بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از انجام رسالات خود شده، آنچه بود انجام دهد انجام داده، و دوران تلاش و مجاهدتش به رسيده، و معلوم است كه طبق مثل معروف عند الكمال يرقب الزوال، هر چيزى كه به رسيد بايد منتظر بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب از روايت كرده كه گفت: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در عمرش نمى ايستاد و نمى نشست و نمى آمد و نمى رفت، اينكه مى گفت: سبحان الله و بحمده و استغفر الله و اتوب اليه. ما اين معنا را پرسيديم، فرمود: من بدين عمل شده ام، آنگاه اين سوره را مى خواند: (اذا جاء نصر الله و الفتح ). 🍁🍁🍁🍁🍁 : و در اين روايات يكى دو تا ، البته در آنها در اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چه مى گفته هست. 🔹در از بن خالد از حضرت (عليه السلام) روايت آورده كه گفت: من از پدرم شنيدم كه از پدرش (عليه السلام) حديث كرد كه: سوره اى كه از قرآن شد سوره (بسم الله الرحمن الرحيم اقرا باسم ربك ) بود، و سوره اى كه شد سوره بود.
قسمت سوم 🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁 ✅چند مربوط به سوره نصر ⬅️ : شايد منظور از سوره و به طور بوده، كه در اين صورت ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها از اين سوره نازل شده باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅ داستان : 🔹در در داستان فتح مكه آمده: از آنكه در سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با قريش نمود، يكى از صلح اين بود كه هر و هر عرب بخواهد مى تواند در رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد گردد، قبيله به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ، و قبيله در عقد و پيمان قريش در آمد، و اين دو قبيله از بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 در اين بين ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و بنى بكر را با دادن كمك كردند، ولى آشكارا كمك ندادند به جز افراد، از آن جمله بن ابى جهل و بن عمرو كه و به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير بن سالم خزاعى بر مركب خود شد و به نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در در بين مردم بود، عمرو بن سالم و اين اشعار را :  🍃لا هم انى ناشد محمدا حلف ابينا و ابيه الاتلد ان قريشا اخلفوك الموعدا و نقضوا ميثاقك الموكدا و قتلونا ركعا و سجدا🍃 ترجمه:🍂بارالها باش من به (ص) اطلاع دادم، و او را به طلبیدم، و به سوگندهای که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند دادم که درباره ات کردند و عهد تو را نمودند و ما را در حال و کشتند.🍂 🍁🍁🍁🍁🍁 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى بس است سپس برخاست و به خانه همسرش رفت و فرمود: برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به و شستشوى خود، و مى فرمود: نشوم اگر - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از بديل بن ورقاء با حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از بكر و كشيده بودند و يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف برگشتند.
قسمت سوم 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ : در بعضى از تواريخ آمده كه شماتت كننده بن مغيره بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بوده. و در بعضى ديگر آمده كه بن ابى معيط بوده. و در بعضى آمده كه بن اشرف بوده، ولى معتبر است كه مى گفت عاصى بن وائل بوده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 آن، روايتى است كه مرحوم آن را در از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با بن العاصى است، فرموده: تو در بسترى متولد شدى (يعنى هم با عاصى بن وائل مى شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده اى از بر سر تو كردند، بن حرب گفت اين پسر از من است. وليد بن مغيره گفت: از است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان تر و بى حسب و نسب تر و تر و ستمكارتر و زناكارترشان بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود ساخت. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به ايستادى، و گفتى اين منم. كه (ص) را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى است، يعنى اولاد ندارد، اگر از دنيا برود نامش از روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: (ان شانئك هو الابتر) تا آخر حديث. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (انا اعطيناك الكوثر) آمده كه كوثر است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داده، تا عوض از پسرش باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت علاوه بر اينكه است، يعنى سندش نشده، و علاوه بر اينكه است، يعنى تنها در آن آمده كه: (فرمود) و نكرده كه كدام يك از فرموده، با ساير روايات  است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت ندارد كه كوثر به معناى باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم از خير كثير است. 🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁 ⬅️ در كتاب است كه ابن مردويه از روايت كرده كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) گفته: خداى تعالى به رسول گراميش فرستاد كه وقتى نماز را مى گويى را تا برابر - گودى زير گلويت - بلند كن، اين است معناى نحر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام (ع) شنيدم كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) مى فرمود: اين نحر عبارت است از كردن دستهايت  تا صورت. 🍁🍁🍁🍁🍁 آنگاه مى گويد: بن سنان هم اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز به آن را از آن جناب روايت كرده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 در است كه و از طريق از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: فرزند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ، سپس ، و آنگاه ، و پس از او ، و آنگاه و در آخر بود، قاسم از رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در از دنيا رفت، و بعد از او از دنيا رفت، و سهمى گفت: نسل او شد، پس او و بى عقب است، در خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب است كه بن بكار و ابن عساكر، از بن محمد از پدرش روايت كرده اند كه فرمود: پسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در مكه از دنيا رفت و بعد از جنازه آن جناب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به بن وائل و عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از دور ديد گفت: الان به او مى زنم، همين كه آن جناب شد، گفت: چه خوب شد كه كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد: (ان شانئك هو الابتر).