#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_ناس #قسمت_سوم
#تفسیر_المیزان
🍁بیان آیات (۴_۶) سوره ناس🍁
من شرالوسواس الخناس4⃣
الذی یوسوس فی صدور الناس5⃣
من الجنة والناس6⃣
⬅️ مراد از (وسواس خنّاس) و اينكه فرمود: من شر الوسواس الخناس
در #مجمع_البيان، آمده که کلمه (وسواس ) به معناى #حديث_نفس است، به نحوى كه گويى صدايى #آهسته است كه بگوش مى رسد، و بنا به گفته وى كلمه (وسواس ) مانند كلمه (وسوسه) #مصدر خواهد بود، و ديگران آن را مصدرى #سماعى دانسته اند. و از بعضى نقل شده كه اصلا كلمه مورد بحث را #صفت دانسته اند، نه مصدر.
🍁🍁🍁🍁🍁
و كلمه (#خناس ) صيغه #مبالغه از مصدر (خنوس ) است كه به معناى #اختفاى بعد از #ظهور است.
بعضى گفته اند: #شيطان را از اين جهت خناس خوانده كه به طور #مداوم آدمى را وسوسه مى كند، و به محضى كه انسان به #ياد_خدا مى افتد پنهان مى شود و #عقب مى رود، باز همينكه انسان از ياد خدا #غافل مى شود، جلو مى آيد و به وسوسه مى پردازد.
🍁مفهوم واژه (وسواس) و (خناس)🍁
در کتاب #مجمع البیان آمده که
کلمه (#وسواس)
به معنای #حدیث_نفس است.
بنحوی که گویی صدایی #آهسته است که بگوش میرسد.
کلمه #خناس
به معنای #اختفای بعد از #ظهور است.
🍁 علت نامگذاری شیطان به خناس🍁
#شیطان را از این جهت #خناس خوانده که به طور #مداوم آدمی را وسوسه می کند و به محضی که انسان به #یاد_خدا می افتد پنهان می شود و #عقب می رود.
باز همینکه انسان از یاد خدا #غافل می شود، #جلو می آید و به وسوسه می پردازد.
الذی یوسوس فی صدور الناس5⃣
⬅️ اين جمله #صفت (وسواس خناس ) است و مراد از (صدور ناس ) #محل_وسوسه_شيطان است، چون #شعور و ادراك آدمى به حسب استعمال شايع، به #قلب آدمى نسبت داده مى شود كه در قفسه #سينه قرار دارد، و قرآن هم در اين باب فرموده : (و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور).
🍁🍁🍁🍁🍁
من الجنه و الناس6⃣
اين جمله #بيان (وسواس خناس ) است، و در آن به اين معنا اشاره شده كه بعضى از مردم كسانى هستند كه از شدت #انحراف، #خود شيطانى شده و در زمره شيطانها قرار گرفته اند، همچنان كه قرآن در جاى ديگر نيز فرموده:
(شياطين الانس و الجن ).
و اما اينكه بعضى گفته اند كه كلمه (#ناس ) هم بر جماعتى از #انسانها اطلاق مى شود و هم بر جماعتى از #جن، و جمله (من الجنه و الناس) بيانگر اين معناى #اعم است، سخنى است بى دليل كه نبايد بدان اعتناء نمود.
🍁🍁🍁🍁🍁
همچنين به اين سخن كه بعضى گفته اند كه: كلمه (والناس) #عطف است بر كلمه (وسواس)، و معناى عبارت اين است كه:
پناه مى برم به خدا از شر وسواس خناس كه از طائفه جن هستند، و از شر مردم.
چون اين معنايى است كه همه مى دانند از فهم بدور است.
🍁 تأیید و یاری خداوند بوسیله فرشته در برابر وسواس خناس 🍁
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده:
هيچ #مومنى نيست مگر آنكه براى قلبش در سينه اش #دو گوش هست، از يك گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد، و از گوش ديگرش #وسواس خناس بر او مى خواند، خداى تعالى به وسيله فرشته او را #تأييد میكند، و اين همان است كه فرموده:
(و ايدهم بروح منه; ايشان را به روحى از ناحيه خود تأييد مى كند).
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_توحید قسمت اول
#تفسیر_المیزان
﴿ سورة الإخلاص - سورة ١١٢ - تعداد آیات ٤ ﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾
🍁ترجمه آيات در تفسیرالمیزان🍁
🔹به نام الله كه رحمان و رحيم است
بگو او الله يگانه است 1⃣
كه همه نيازمندان قصد او مى كنند2⃣
نزاده و زاييده نشده3⃣
و هيچ كس همتاى او نيست4⃣
✅ روايات وارده از طرق #شيعه و #سنى در #فضيلت اين سوره بسيار زياد است، حتى از هر #دو طريق رسيده كه:
1⃣ اين سوره #معادل با يك #ثلث قرآن است.
2⃣ اين سوره هم مى تواند در #مكه نازل شده باشد و هم در #مدينه.
و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن #ظاهر است اين است كه در #مكه نازل شده است.
🍁بیان آیه (۱) سوره توحید🍁
🔹بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد1⃣
🔹كلمه (#هو) ضمير #شأن و ضمير #قصه است، معمولا در جايى بكار میرود كه گوينده #اهتمام زيادى به #مضمون جمله #بعد از آن داشته باشد.
🔹كلمه (#الله) مورد #اختلاف واقع شده، #حق آن است كه (علم به #غلبه) براى خداى تعالى است، يعنى #قبلا در زبان عرب اسم #خاص براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد #بيش از ساير موارد شد، به خاطر همين #غلبه استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام #خاصى دارند.
🍁🍁🍁🍁🍁
✅فرق بين (#احد) و (#واحد) و #معناى احد بودن خداى تعالى
⬅️ كلمه (احد) #صفتى است كه از ماده (#وحدت) گرفته شده، همچنان كه كلمه (واحد) نيز #وصفى از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد #فرق است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه #قابل_كثرت و #تعدد نباشد، نه در #خارج و نه در #ذهن، و اصولا داخل اعداد نشود، به #خلاف كلمه واحد كه هر واحدى يك #ثانى و #ثالثى دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با #انضمام به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش #دومى فرض شود، باز #خود همان است و چيزى بر او اضافه نشده.
🍁🍁🍁🍁🍁
⬅️ مثالى كه بتواند تا #اندازه اى اين فرق را روشن سازد اين است كه:
وقتى مى گويى (#احدى از قوم نزد من نيامده )، در حقيقت هم آمدن يك نفر را #نفى كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را.
اما اگر بگويى: (#واحدى از قوم نزد من نيامده ) #تنها و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى، و #منافات ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين #تفاوت كه بين #دو كلمه هست، و به خاطر همين معنا و #خاصيتى كه در كلمه (احد) هست، مى بينيم اين كلمه در #هيچ كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى #استعمال نمى شود، (و #هيچ وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد)
بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است #منفى، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام #ايجابى استعمال مى شود.
⬅️ يكى از بيانات لطيف مولانا امير المومنين (ع) است كه در بعضى از خطبه هايش كه در باره توحيد خداى عزوجل ايراد فرموده:(كل مسمى بالوحده غيره قليل ) و خدا داناتر است- هر چيزى غير خداى تعالى، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى نيست.
✅خدا صمد است یعنی هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهی المقاصد است.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_توحید قسمت سوم
#تفسیر_المیزان
🍁بیان آیات ( ۳ و ۴ ) سوره توحید🍁
لم يلد و لم يولد3⃣
و لم يكن له كفوا احد4⃣
🔹 اين #دو آيه كريمه از #خداى تعالى اين معنا را #نفى مى كند كه چيزى را #بزايد. و يا به عبارت ديگر ذاتش #متجزى شود، و جزئى از #سنخ خودش از او #جدا گردد. چه به آن معنايى كه #نصارى درباره #خداى تعالى و #مسيح مى گويند، و چه به آن معنايى كه #وثنى مذهبان #بعضى از آلهه خود را #فرزندان_خداى سبحان مى پندارند.
🍁🍁🍁🍁🍁
و نيز اين #دو آيه از خداى تعالى اين معنا را #نفى مى كنند كه #خود او از چيزى متولد و #مشتق شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به #هر_معنايى كه اراده شود، چه به آن #نحوى كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله #پدر و بعضى ديگر اله #مادر و بعضى ديگر اله #فرزند است، و چه به نحوى ديگر.
🍁🍁🍁🍁🍁
و نيز اين معنا را #نفى مى كنند كه براى خداى تعالى #كفوى باشد كه برابر او در #ذات و يا در #فعل باشد، يعنى #مانند خداى تعالى #بيافريند و #تدبير نمايد، و احدى از صاحبان اديان و غير ايشان قائل به وجود كفوى در #ذات خدا نيست، يعنى #احدى از دين داران و بى دينان نگفته كه #واجب الوجود (عز اسمه ) #متعدد است، و اما در #فعل يعنى تدبير، #بعضى قائل به آن شده اند، مانند وثنى ها كه براى خدايان خود الوهيت و تدبير #قائل شدند، حال چه خداى #بشرى مانند فرعون و نمرود كه ادعاى الوهيت كردند، و چه #غير_بشرى.
🍁🍁🍁🍁🍁
و #۲ملاك در #كفو بودن در نظر آنان اين است كه براى اله و معبود خود #استقلال در تدبير قائلند و مى گويند: الله تعالى #تدبير فلان ناحيه #عالم را به فلان #معبود واگذار نموده و او #فعلا مستقل در تدبير آن ناحيه است، همانطور كه خود خداى تعالى #مستقل در تدبير آن ارباب و آلهه است، و او #رب_الارباب و اله الالهه است. و اگر #برابرى در صفات را نشمرديم، براى آن بود كه #صفت، يا صفت #ذات است يا صفت #فعل، صفت ذات كه #عين ذات است و صفت فعل هم از فعل #انتزاع مى شود.
#نزائيدن، زاده نشدن و #كفو نداشتن خدا #فرع بر #صمد بودن و يگانگى او در #ذات و #صفات و #افعال است.
⬅️ و اين معناى از #كفو بودن در #غير آلهه مشركين نيز تصور دارد، نظير #استقلالى كه #بعضى براى موجودى از موجودات ممكن بپندارند، اين نيز #مصداقى است براى كفو بودن، چون #برگشت اين فرض نيز به اين است كه انسان بپندارد مثلا فلان #گياه خودش #مستقلا بيمارى ما را شفا مى دهد و در #بهبودى از بيماريمان احتياجى به خداى تعالى نداريم، با اينكه گياه مذكور از هر جهتى #محتاج به خداى تعالى است، و آيه مورد بحث اين را نيز #نفى مى كند.
🍁🍁🍁🍁🍁
بيان اينكه #نزائيدن، زاده نشدن و #كفو نداشتن خدا #فرع بر صمد بودن و يگانگى او در #ذات و #صفات و افعال است. و صفات #سه گانه اى كه در اين سوره #نفى شده، يعنى #متولد شدن چيزى از خدا، و تولد خداى تعالى از #چيز ديگر، و داشتن كفو، هر چند ممكن است نفى آنها را #متفرع بر صفت #احديت خداى تعالى كرد، و به وجهى گفت #فرض احديت خداى تعالى كافى است در اينكه او هيچ يك از اين #سه صفت را نداشته باشد، و ليكن اين معنا #زودتر به نظر مى رسد كه #متفرع بر #صمديت خدا باشند.
🍁🍁🍁🍁🍁
اما اينكه #متولد نشدن چيزى از خدا فرع صمديت او است، #بيانش اين است كه ولادت كه خود نوعى #تجزى و قسمت #پيرى است به هر معنايى كه تفسير شود، بدون #تركيب تصور ندارد، كسى كه مى زايد و چيزى از او #جدا مى شود بايد خودش داراى #اجزايى باشد، و چيزى كه جزء دارد #محتاج به جزء #خويش است، چون بديهى است موجود #مركب از چند چيز وقتى آن موجود است كه آن چند جزء را داشته باشد، و خداى سبحان #صمد است هر محتاجى در حاجتش به او منتهى مى گردد، و چنين كسى #احتياج در او تصور ندارد.
⬅️و از جمله #سخنانى كه در باره اين آيه (۴) گفته شده، اين است كه #مراد از كفو، #همسر است، چون همسر هر كسى #كفو او است. و بنابه اين گفتار آيه شريفه همان را #افاده مى كند كه آيه (۳) سوره جن (تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبه).(بلند است مقام با عظمت پروردگار ما و او هرگز برای خود همسر (و فرزندی) انتخاب نکرده) افاده مى كند. و ليكن اين حرف #صحيح #نیست.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_قدر قسمت سوم
#تفسیر_المیزان
🍁ایه 2⃣ و 3⃣ سوره قدر از تفسیر المیزان🍁
🍁و ما ادريك ما ليله القدر🍁
✅اين جمله كنايه است از #جلالت قدر آن شب و #عظمت منزلتش، چون با اينكه ممكن بود در نوبت دوم ضمير ليله #القدر را بياورد، #خود آن را #تكرار كرد. #واضح تر #بگويم، با اينكه مى توانست بفرمايد:
🔸(و ما ادريك ما هى، هى خير من الف شهر) براى #بار #دوم و بار #سوم خود كلمه را آورد و فرمود:
🔸 (و ما ادريك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر).
🔸مراد از #بهتر بودن #شب قدر از هزار شب، و #منظور از #تنزّل #ملائكه و #روح به اذن #پروردگارشان (من كلّ امر)
🍁ليله القدر خير من الف شهر🍁
✅اين جمله به طور #اجمال آنچه را كه در جمله (و ما ادريك ما ليله القدر) بدان #اشاره شده بود، يعنى #عظمت آن #شب را بيان مى كند، و #مى فرمايد:
🔸 بدين جهت #گفتيم آن شب #مقامى #ارجمند دارد كه از #هزار_شب بهتر است.
🔸و منظور از #بهتر بودنش از #هزار شب به طورى كه #مفسرين تفسير كرده اند بهتر بودنش از حيث #فضيلت #عبادت است، و #مناسب با #غرض قرآن هم #همين معنا است، چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به #سوى خدا #نزديك، و به وسيله #عبادت زنده كند، و #زنده دارى آن شب با #عبادت بهتر است از عبادت #هزار شب. و ممكن است همين معنا را از آيه سوره #دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا #شب قدر را پر بركت خوانده، و فرموده:
🔸انا انزلناه فى ليله مباركه
🔸البته در اين #ميان معناى ديگرى نيز #هست، كه ان شاء اللّه در بحث #روايتى آينده خواهد آمد.
🍁ترجمه آیه4⃣ سوره قدر از تفسیر المیزان🍁
🌹تنزل الملئكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر🌹
🔸كلمه (تنزل ) در #اصل تتنزل بوده، و #ظاهرا مراد از #روح آن #روحى است كه از عالم #امر است و خداى تعالى در #باره اش فرموده :
🔸 (قل الروح من امر ربى )،
🔸 و اذن در هر چيز به معناى رخصت دادن در آن است، و يا به عبارت ديگر #اعلام اين $معنا است كه مانعى از اين كار نيست.
🔸و كلمه ( #من ) در جمله (من كل امر) به گفته بعضى از #مفسرين به معناى #باء است. بعضى ديگر گفته اند:
🔸به معناى خودش است، يعنى #ابتداى غايت، ولى #سببيت را هم مى رساند، و آيه را چنين معنا مى دهد:
🔸 #ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر #امرى الهى نازل مى شوند
🔸بعضى ديگر گفته اند:
🔸 باء براى #تعليل به #غايت است، و معنايش اين است ( #ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى شوند، براى خاطر اينكه هر امرى را #تدبير كنند).
🔸ليكن حق #مطلب اين است كه :
🔸 مراد از #امر، اگر آن امر #الهى باشد كه #آيه (انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ) #تفسيرش كرده، حرف (من ) براى ابتدا #خواهد بود، و در عين حال #سببيت را هم مى رساند، و به آيه چنين معنا مى دهد:
🔸(ملائكه و #روح در #شب_قدر به اذن #پروردگارشان نازل مى شوند، در حالى كه نزولشان را ابتدا مى كنند و هر امر الهى را صادر مى نمايند).
🔸و اگر منظور از امر مذكور هر #امر كونى و حادثه اى باشد كه بايد #واقع گردد، در اين صورت حرف (من ) به معناى #لام تعليل خواهد بود، و آيه را چنين معنا مى دهد:
🔸ملائكه و روح در آن شب به #اذن پروردگارشان نازل مى شوند براى خاطر تدبير امرى از امور عالم.
🍁ترجمه آیه5⃣سوره قدر از تفسیر المیزان🍁
🌹سلام هى حتى مطلع الفجر🌹
🔸در مفردات گفته:
🔸كلمه (سلم) و (سلامت ) به معناى #عارى بودن از #آفات #ظاهرى و #باطنى است.
🔸پس جمله ( #سلام هى ) اشاره است به اينكه #عنايت الهى #تعلق گرفته است به اينكه #رحمتش شامل همه آن #بندگانى بشود كه به سوى او روى مى آورند، و نيز به اينكه در #خصوص شب قدر باب نقمتش و #عذابش بسته باشد، به اين معنا كه #عذابى_جديد نفرستد. و لازمه اين معنا آن است كه طبعا در آن #شب كيد #شيطان ها هم موثر واقع نشود، همچنان كه در بعضى از #روايات هم به اين معنا اشاره رفته است.
🔸ولى بعضى از #مفسرين گفته اند:
🔸 مراد از كلمه (سلم) اين است كه :
🔸در آن شب #ملائكه از هر مشغول به عبادت بگذرند #سلام مى دهند. برگشت اين معنا هم به همان #معناى اول است و اين د2و آيه يعنى آيه (تنزل الملئكه و الروح ) تا آخر #سوره در معناى #تفسيرى است براى آيه قبلى كه مى فرمود (ليله القدر خير من الف شهر).