eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
969 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
916 ویدیو
432 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 بیان آیات (۱_۳) سوره ناس🍁 ⬅️ از آنچه گذشت روشن شد كه: 1⃣ چرا در ميان همه صفات خداى تعالى خصوص صفت:  ()و ()و () را نام برد؟ و نيز چرا اين سه صفت را به اين ترتيب ذكر كرد: اول ربوبيت، بعد مالكيت، و در آخر الوهيت؟ و گفتيم ربوبيت صفات خدا به انسان است و در آن است، زيرا عنايتى كه خداى تعالى در او دارد، از ساير مخلوقات است. 🍁🍁🍁🍁🍁 علاوه بر اين اصولا ولايت، امرى است مانند پدر كه فرزند را تحت پر و بال ولايت خود تربيت مى كنند. و ملك از ربوبيت و ولايت آن است، همچنان كه در مثل فرزندى كه دارد كارى به پادشاه ندارد، بله اگر سرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه مى كند، تازه باز دستش به خود شاه نمى رسد، و ولايت هم در اين مرحله تر است. همچنان كه مى بينيم پادشاه ملت را زير پر و بال خود مى گيرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 مرحله اى است كه در آن بنده عابد ديگر در حوائجش به مراجعه نمى كند، و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از درونى است، نه طبيعت مادى. به همين جهت در سوره مورد بحث از ربوبيت خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى گويد، و در آخر ترين رابطه بين انسان و خدا يعنى رابطه را بياد مى آورد. مى فرمايد:  (قل اعوذ برب الناس1⃣ ملك الناس2⃣ اله الناس3⃣ ). 🍁🍁🍁🍁🍁 2⃣ روشن گرديد كه: چرا جمله هاى (رب الناس)، (ملك الناس)، (اله الناس) را و بدون واو عاطفه آورد، خواست تا بفهماند هر يك از دو صفت و سببى در دفع شر است، پس خداى تعالى سبب مستقل شر است، بدين جهت كه است، و نيز سبب مستقل است بدين جهت كه است، و نيز سبب مستقل است بدين جهت كه است، پس او از هر جهت كه اراده شود سبب است. 🍁🍁🍁🍁🍁 3⃣و نيز با اين بيان روشن گرديد كه چرا  (كلمه) ناس بار تكرار شد؟ با اينكه مى توانست بفرمايد: (قل اعوذ برب الناس و الههم و ملكهم )  چون خواست تا به اين وسيله اشاره كند به اينكه اين سه هر يك به تنهايى ممكن است پناهنده قرار گيرد، بدون اينكه پناهنده احتياج داشته باشد  به اينكه آن دو جمله ديگر را كه مشتمل بر دو صفت ديگر است به زبان آورد. 🍁🍁🍁🍁🍁 همچنان كه در قرآن فرموده: خداى تعالى دارد، به هر يك بخواهيد مى توانيد او را بخوانيد. اين بود ما درباره آيات اين سوره. ولى در توجيه هر يك از سوالهاى بالا وجوهى ذكر كرده اند كه دردى را دوا نمى كند.
قسمت اول ﴿ سورة الإخلاص - سورة ١١٢ -   تعداد آیات ٤ ﴾ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾   🍁ترجمه آيات در تفسیرالمیزان🍁 🔹به نام الله كه رحمان و رحيم است بگو او الله يگانه است 1⃣ كه همه نيازمندان قصد او مى كنند2⃣ نزاده و زاييده نشده3⃣ و هيچ كس همتاى او نيست4⃣ ✅ روايات وارده از طرق و در اين سوره بسيار زياد است، حتى از هر طريق رسيده كه: 1⃣ اين سوره با يك قرآن است. 2⃣ اين سوره هم مى تواند در نازل شده باشد و هم در . و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن است اين است كه در نازل شده است. 🍁بیان آیه (۱) سوره توحید🍁 🔹بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد1⃣ 🔹كلمه () ضمير و ضمير است، معمولا در جايى بكار میرود كه گوينده زيادى به جمله از آن داشته باشد. 🔹كلمه () مورد واقع شده، آن است كه (علم به ) براى خداى تعالى است، يعنى در زبان عرب اسم براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد از ساير موارد شد، به خاطر همين استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام دارند. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅فرق بين () و () و احد بودن خداى تعالى ⬅️ كلمه (احد)  است كه از ماده () گرفته شده، همچنان كه كلمه (واحد) نيز از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه و نباشد، نه در و نه در ، و اصولا داخل اعداد نشود، به كلمه واحد كه هر واحدى يك و دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش فرض شود، باز همان است و چيزى بر او اضافه نشده. 🍁🍁🍁🍁🍁 ⬅️ مثالى كه بتواند تا اى اين فرق را روشن سازد اين است كه: وقتى مى گويى ( از قوم نزد من نيامده )، در حقيقت هم آمدن يك نفر را كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را. اما اگر بگويى: ( از قوم نزد من نيامده )  و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى، و ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين كه بين كلمه هست، و به خاطر همين معنا و كه در كلمه (احد) هست، مى بينيم اين كلمه در كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى نمى شود، (و وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است ، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام استعمال مى شود. ⬅️ يكى از بيانات لطيف مولانا امير المومنين (ع) است كه در بعضى از خطبه هايش كه در باره توحيد خداى عزوجل ايراد فرموده:(كل مسمى بالوحده غيره قليل ) و خدا داناتر است- هر چيزى غير خداى تعالى، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى نيست. ✅خدا صمد است یعنی هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهی المقاصد است.
قسمت دوم 🍁بیان آیه 2⃣ 🍁 و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا2⃣ راغب در می گويد: كلمه (فوج) به معناى است كه به سرعت عبور كنند، و اين كلمه (افواج) مى آيد.معناى (داخل شدن مردم در دين خدا افواجا) اين است كه جماعتى از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، مراد از دين اللّه همان است، چون خداى تعالى به حكم آيه(ان الدين عنداللّه الاسلام) از اسلام را دین نمیداند. 🍁بيان آیه 3⃣ 🍁 فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا3⃣ 🔹از آنجايى كه اين نصرت و فتح خداى تعالى نسبت به ، و است و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح باطل و حق بود، مناسب بود كه از جهت اول _ سخن از و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت - كه نعمت بزرگى است - سخن از و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با تسبيح گويد. 🍁🍁🍁🍁🍁 البته در اين ميان براى توجيه و مناسبت اين دستور هست، و آن اين است كه حق عزوجل كه رب عالم است، بر بنده اش اين است كه او را با ذكر كند و بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن و ريشه داشت حاصل كند، دستورش داد که از این به که بيشتر است، به جلال خدا - كه او است - و - كه حمد او است و و حاجت خودش، كه است - بپردازد، و استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كه آمرزيده هست، درخواست است، چون به مغفرت از نظر مثل احتياج به مغفرت است، (دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب شكرگزارى است. 🍁🍁🍁🍁🍁 (انه كان توابا) - اين جمله به استغفار را مى كند، و در حال تشويق و هم هست. 🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁 ✅چند مربوط به سوره نصر  🔹در از روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره شد، خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را بر قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: چرا مى گريى ؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: اين سوره همان را مى گويد كه تو ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين سوره از سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را و خوشحال نديد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين در از روايات با عباراتى آمده. و بعضى در دلالت سوره بر خبر آن جناب چنين گفته اند كه: اين سوره دارد بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از انجام رسالات خود شده، آنچه بود انجام دهد انجام داده، و دوران تلاش و مجاهدتش به رسيده، و معلوم است كه طبق مثل معروف عند الكمال يرقب الزوال، هر چيزى كه به رسيد بايد منتظر بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب از روايت كرده كه گفت: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در عمرش نمى ايستاد و نمى نشست و نمى آمد و نمى رفت، اينكه مى گفت: سبحان الله و بحمده و استغفر الله و اتوب اليه. ما اين معنا را پرسيديم، فرمود: من بدين عمل شده ام، آنگاه اين سوره را مى خواند: (اذا جاء نصر الله و الفتح ). 🍁🍁🍁🍁🍁 : و در اين روايات يكى دو تا ، البته در آنها در اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چه مى گفته هست. 🔹در از بن خالد از حضرت (عليه السلام) روايت آورده كه گفت: من از پدرم شنيدم كه از پدرش (عليه السلام) حديث كرد كه: سوره اى كه از قرآن شد سوره (بسم الله الرحمن الرحيم اقرا باسم ربك ) بود، و سوره اى كه شد سوره بود.
قسمت ششم 🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁 ⬅️ اين بیقرارى عموی پیامبر(ص) را وادار كرد بر رسول خدا (ص) سوار شده به راه بيفتد، با خود مى گفت: بروم بلكه لابلاى درختهاى اقلا به هيزم كشى برخورم، و يا دامدارى را ببينم، و يا به كسى كه از سفر مى رسد و به طرف مى رود برخورد نمايم، به او بگويم به قريش دهد كه لشكر رسول خدا (ص) تا كجا آمده، بلكه بيايند كنند و امان بخواهند تا آن جناب از ريختن خونشان كند. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅ ديدار با پيامبر(ص) و اسلام آوردن او به نقل از ⬅️ : به خدا سوگند در درختان اراك دور مى زدم تا شايد به كسى برخورم، كه صدايى شنيدم كه چند نفر با هم مى كردند، خوب گوش دادم صدا را شناختم، بن حرب و بن حزام و بن ورقاء بودند، و شنیدم می گفت به خدا سوگند شبی در همه چنین آتشی ندیده ام. در پاسخ گفت: به نظر من این آتشها از قبیله باشد. ابوسفیان گفت: خزاعه تر از اينند كه چنين لشكرى فراهم آورند. 🍁🍁🍁🍁🍁 من او را از شناختم و صدا زدم اى - ابوسفيان - تا صدايم را شنيد شناخت، و گفت: ابوالفضل تويى؟ گفتم آرى، گفت: لبيك پدر و مادرم فداى تو باد، چه خبر آورده اى؟ گفتم: اينك خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است با لشكرى آمده كه شما را تاب آن نيست، نفر از مسلمين است. پرسيد: پس مى گويى چه كنم؟ گفتم: با من شو تا نزد آن جناب برويم تا از حضرتش برايت بخواهم، به خدا قسم اگر آن جناب بر تو دست يابد را مى زند، ابوسفيان با من سوار شد، با استر را به طرف رسول خدا (ص) راندم، از هر اجاق و رد مى شديم مى گفتند: اين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و سوار بر آن جناب است، تا به آتش رسيديم، صدا زد: اى اباسفيان خداى را كه وقتى به تو دست يافتيم كه عهد و در بين نداريم، آنگاه به به طرف رسول خدا (ص) دويد، من نيز استر را به شتاب رساندم، به طورى كه عمر و استر من درب راه را به يكديگر بستند، و بالاخره عمر داخل شد، آنطور كه يك سواره ، از پياده كندرو مى زند. 🍁🍁🍁🍁🍁 عمر داشت: يا رسول الله اين ابوسفيان خدا است كه خداى تعالى ما را بر او كرده و اتفاقا عهد و هم بين ما و او نيست بده تا گردنش را بزنم. من عرضه داشتم: يا رسول الله من او را داده ام، و آنگاه بلافاصله نشستم و رسول خدا (ص) را «به » گرفتم، و عرضه داشتمه به خدا سوگند كسى از من امروز درباره او سخن نگويد، ولى عمر مى ورزيد. به او گفتم: اى عمر بگير، درست است كه اين مرد چنين و چنان كرده، ولى هر چه باشد از است، نه از بن كعب - تو - اگر از دودمان تو بود من را نمى كردم. عمر گفت: اى عباس، بيا، اسلام آوردن تو آن روز كه اسلام آوردى تر بود براى من از اينكه خطاب اسلام بياورد. مى خواست بگويد: در كارم نيست، به شهادت اينكه از اسلام تو شدم از آنكه پدرم مسلمان مى شد، اگر مى شد.