eitaa logo
🍀 رهاشو 🍀
3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
50 فایل
ارتباط با ما @Admin_tashako
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 رهاشو 🍀
••📚🔗 [ #داستان] قسمت چهارم 🌾 البته خوبی اینجور فکر و خیالا اینه که آدم، آماده ی بعضی اتفاقا و برخو
••📚🔗 [ ] قسمت پنجم 🌾 اولین کســی که باهاش روبه روشــدم، بابای مدرســه بود،با همون جاروی بلندش. وای!انگار قرار بود از همون اول خیالاتم واقعــی بشــن.😐 بابــای مدرســه ســلام و علیک گرمــی باهــام کرد و التماس دعایی گفت ورفت. 👣 حیــاط مدرســه خیلــی بــزرگ نبــود. دانش‌آمــوزا زیــاد بــودن ومــن بــرا رســیدن به دفتــر باید از میون همه‌شــون رد می‌شــدم.🚶🏻 همون موقع بود که فهمیدم حرفایی که در بارۀ‌ مدرســه شنیده بودم، خیلی هم بی‌راه نبود‌ن. من تو مدرســه‌های دیگه، طعنه و کنایه زیــاد شــنیده بــودم؛ ولــی جنــس تیکه هایی که توی این مدرسه شنیدم، خیلی متفاوت بود.🤦🏻‍♂ رســیدم بــه دفتــر مدرســه. معــاون بــه اســتقبالم اومــد. مثل همیشه باید تو دفتر می‌شستم و منتظر می‌موندم تا زنگ بخوره و بچه ها برن سر کلاس.🛎 تو این فاصله، مدیر مدرسه بعد از سلام وعلیک، شروع کرد به توضیح دادن. توضیحاش مثل حرفای همون معلمی بود که بهــم پیشــنهاد داده بود بــه این مدرســه بیام. 📮 نمی‌دونــم چرا نه این مدیر و نه اون معلم ،یه جملۀ‌ امیدوار کننده تو حرفاشــون نبــود. آخه من کــه از تیپ و قیافه‌م معلوم بود یه روحانی جوونم و تازه اول کارمه! یعنی اونا یه ذره هم فکر نکردن که ممکنه من بترسم و جا بزنم؟😕 یه سؤال دیگه: تواین دانش‌آموزا هیچ ویژگی مثبتی نبود که بهم بگن، تا حداقل با یه مقدار امید وارد کلاس بشم؟! امیدم چیز خوبیه ها! می شه تجربه اش کرد.😟 مدیــر از همــون ابتدا شــروع بــه عذرخواهی کرد. انــگار براش مسلم بود کــه دانش‌آموزا، الان یه آشــی برام پختــن که روش یه وجــب روغنه. ایــن یه وجب روغن رو از غلظــت عذرخواهی مدیر می‌شد فهمید.🤯 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
🍀 رهاشو 🍀
••📚🔗 [ #داستان] قسمت پنجم 🌾 اولین کســی که باهاش روبه روشــدم، بابای مدرســه بود،با همون جاروی بلن
••📚🔗 [ ] قسمت ششم 🌾 از خونه تا مدرسه، قلبــم تند مــی‌زد؛اما از حیاط تادفتر، سرعتش خیلی بیشتر شده بود.❤️‍🩹 باتوضیحات امیدوار کنندۀ مدیــر(😒) احســاس کردم قلبــم می‌خواد از ســینه‌م بیــرون بزنه و از مدرسه فرار کنه. انگار بازبون بی‌زبونی داشت بهم می‌گفت: 《حاج آقــا! اگه می‌خوای بــری، برو؛ ولی خودت تنها برو.من نیســتم!》🤕 قلــب بی‌زبــون، انــگار‌ دیگه کــم آورده بود.آخــه اولین بارش نبود این همه اضطراب رو تحمل میکرد. هرجوری بود، قلبم رو راضی کــردم باهــام بیــاد.👣 اونم مردونگی کــرد و تنهام نذاشــت؛ ولی کاش یــه خــورده آروم‌تــرمــی‌زد. با ایــنجــور تپیدنش می‌ترســیدم همه اضطرابم رو بفهمن و آبروم کم و زیاد بشه.😬 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] قسمت هفتم 🌾 از دفتر مدرســه که بیرون اومدم، یه بار دیگه بابای مدرســه با همون جاروی بلندش، رو به روم سبز شد.😅 دوباره سلام کرد و منم جوابش رو دادم. معاون مدرســه از دفتر بیرون اومد.👣 پشت سرش راه افتادم که باهم بریم خط مقدم. بابای مدرســه هم پشــت سرمون راه افتاد. یعنی واقعاً می‌خواست باهام بیاد سر کلاس؟😶‍🌫 کلاس، طبقۀ دوم بود. به راه‌ پله رسیدیم. رو پله ی سوم و چهارم بودیــم کــه دیگه صدا پای بابای مدرســه رو نشــنیدم.🤫 برگشــتم و دیدم که تو طبقه ی اول ایستاده، بهم نگاهی کرد و دوباره التماس دعا گفت. .نمی‌دونم تو صورت من چی دیده بود که اینقدر بهم التمــاس دعــا می‌گفت.😐 شــاید《اضطرار》رو تو چهــره‌م دیده بود و فهمیــده بــود بااینحالی کــه دارم، هر دعایــی بکنم،خدا دلش می‌ســوزه و دعــام رومســتجاب می‌کنه. 😂 جــواب دادم:《محتاجم به دعا!》. راســتش دوســت داشــتم همونجا بهــش بگم:《حالا کــه خودت نمی‌آی، می‌شــه جــاروت رو بهــم بدی؟》🙈 ولــی واقعا نمی‌شــد کــه بــا عبــاوقبا، تو یه دســتم کیف باشــه و تــواون یکی دســتم جارو و وارد کلاس بشــم. آخه اینطوری خیلی خنده‌دار می‌شد. 😬 وقتی به بابای مدرســه گفتم محتاج دعا هســتم، از زبونم در رفت و گفتم:《حلال کنید!》 بابای مدرسه تعجب کرد؛ ولی به روی خودش نیاورد و گفت: خواهش میکنم.🥶 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] سلام رفقا قبل از شروع پارت یه عذر خواهی جانانه میکنم بابت این مدت غیبت طولاانی🙏🏻😅 امان از درس ها😂🙈 دعام کنییید حسسسابی😄 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 قسمت هشتم🌾 احساس میکردم زمان به میل من نمیگذره. اگه بنا نبود به این کلاس برم، بالا رفتن از هــر کدوم این پله ها دو ساعت طول میکشید اما چشم رو هم گذاشتم، دیدم رسیدیم دم در کلاس.🤯 از بــس غرق خیال بودم، متوجه زمان رفتن معاون به کلاس و برگشــتنش نشــدم. وقتــی بــه خــودم اومــدم، دیدم بهــم می‌گه:《بفرماییــد داخــل، حــاج آقــا!‌》. 😅 بــا شــنیدن صــدای داد و هــوار بچه ها احساس کردم قلبم می‌خواد بزنه زیر قولشو باهام نیاد. بــرا همیــن، دســتم رو گذاشــتم روســینه‌م.😣 معاون فکر کــرد دارم ازش تشکر میکنم! بنده ی خدا نمیدونست با دستم جلوی قلبم رو گرفتم که در نره!!😶‍🌫 معــاون کــه گفــت:《بفرماییــد》 قاطی کــردم و گفتم:《شــما بفرمایید》. اونم خندۀ ریزی کرد و رفت. چند قدمی که رفت، برگشت و دید دارم باحسرت نگاهش می‌کنم.‌🥺 بهم گفت:《کاری دارید؟》.می‌خواســتم بهش بگم:《می‌شه نرید وباهام بیاید سر کلاس؟》اما بی‌خیال شدم و گفتم: نه،ممنونم.🙂 همیشــه سعی می‌کردم قبل از ورود به کلاس، بسم الله بگم؛ اما نمی‌دونم چرا ایندفه ناخواسته 《أشهد》به زبونم اومد.😂😅 وارد کلاس شــدم. درســت همــون جــوری بــود کــه بــرام تعریــف کرده بــودن. داد و هوار و ســروصدای اعتراضشــون بلند بچه هــا بــدون ایــن که خجالــت بکشــن وبخوان زیــر زبونی مخالفتشــون رو ابــراز کنــن، بلند بلند داد مــی‌زدن. جوری حرف میزدن که لازم نبود دقت کنم تا بفهمم اینا نمی‌خوان من ســر کلاسشون باشم.😓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت نهم🌾 تــا اونوقــت، کمتــر پیــش اومــده بــود ایــنجوری احســاس اضافه بودن بکنم. حالا باید چی کار می‌کردم؟ یعنی می‌تونستم این کلاس رو آروم کنم؟ مــن معجــزۀ 《سلام》رو بارهــا بــا چشــم خــودم دیده بــودم. اعتقــادم اینــه کــه 《سـلام》چون اســم خداســت، هــم گوینده‌ و هــم شــنونده‌ش رو آروم می‌کنــه.🥰 به نظرمن،ســلام دادن، یعنی خــدا روبــه هــم تعارف کــردن (چه قدر خوبــه که ما وقتــی به هم می‌رسیم، به هم سلام می‌دیم!).😚 مثل همیشه با صدای بلند، رو به بچه ها، خدا رو بهشون تعارف کردمو، گفتم 《سلام!》 بچه های کلاس یه لحظه خشکشــون زد.😳 بعضیاشــون زود جوابــم رو دادن و بعضیاشــونم نمی‌دونستن باید چه عکس العملی نشون بدن.《سلام》، دل خــودم رو هــم آروم کرد. یه مقــدار از خودم گله داشتم و همونجا خودم رو مؤاخذه کردم. به خودم گفتم: چرا وقتی خدا اینهمه جا آرومت کرده و همیشه ثابت کرده تنهات نمی‌ذاره، بازم اضطراب داری و دل‌نگرانی؟ نگاهم به بچه ها بود و هنوز داشــتم خــودم رو دعوا می‌کردم که بچه ها جواب سلامم رو دادن. 😃 باصدای بلند ازشون پرسیدم: حالتون خوبه؟ اونــا هــم یــه بلــه‌ای گفتن کــه نشــون مــی‌داد ســلام اول دلشــون رو خیلــی عوض کرده. دل همه، دســت خداســت.خدا مقلب القلوبه! کِـی می‌خوایم به این ایمان بیاریم؟! معلومه؟🥲 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت دهم🌾 هنــوز حرفــم روشــروع نکــرده بــودم. فقــط بــایه ســلام گرم و احوال پرســی ســاده، کلاس از اون شکل ترســناکی که برام ساخته بــودن یــه عالمه فاصلــه گرفــت.💪 البته صداهایی از گوشه و کنار می‌اومد که معلوم بود هنوز بعضیا دوست دارن کلاس روبه هم بریزن. 😶‍🌫 به بچه ‌ها گفتم:من امروز اومدم اینجا، تا جواب یه سؤال رو از شــما بگیــرم. اگــه اشــکالی نداره، یه ســؤالی رومی‌پرســم و شــما در بارۀ جواب این سؤال،برام حرف بزنید.😎 بعدشــم گفتــم:چه دلیلی داره که همیشــه مــا روحانیا حرف بزنیم و شماها بشنوید؟ یه بارم شما حرف بزنید، ما بشنویم. 😉 بعــدم گــچ رو برداشــتمو شــروع کــردم بــه نوشــتن یــه جملــە ی بی‌نقطــه روی تخته‌ســیاه. همینطــوری که می‌نوشــتم، بچه ها تلاش میکردن کلمه‌های بی‌نقطه روبخونــن و کنار هم بذارن تا بفهمن چه سؤالی می‌خوام ازشون بپرسم. تــو کلاس، ولولــه‌ای بــه پا شــده بود.😁 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت یازدهم 🌾 انگار مســابقه بــود و هر کدوم از بچه ها میخواست کسی باشه که سؤال رو حدس می‌زنه. بعضیا آروم و بعضیاشونم باصدای بلند، داشتن کلمه‌ها رو می‌خوندن. 🎤 یه عده هم باهمدیگه مشورت میکردن تا زودتر بفهمن جمله چیه. منم بعد از نوشتن هر کلمه، مکثی می‌کردم تا بچه ها وقت بیشتری برا حدس زدن داشته باشن. ⏰ دیگه صدای اونایی که می‌خواســتن کلاس رو به هم بریزن، به گوش نمی رسید.فکر کنم اونا هــم درگیر این جمله ی بی نقطه شده بودن. خدایــا!🥺 مــن کــه می‌دونم ایــن بی‌نقطه نوشــتنا نبــود که دل بچه ها رو باهــام همــراه کــرد.اینا همــه‌ش کار خودتــه.تویی که مقلب القلوبــی. دل همــه، دســت توئــه. فرقــی هــم نــداره: دل دانش‌آمــوز باشــه یــا دانشــجو، دل باســواد یا بی‌ســواد. هــر وقت اراده کنــی دلــی روآروم کنی، آروم می‌شــه.(کاش هیچوقت این رو فراموش نمی‌کردیم!)🥰 جملۀ بی‌نقطۀ من داشت کامل می‌شدوبچه ها میتونستن خیلــی از کلمه‌هــاش روحــدس بزنن. جمله که کامل شــد، چند نفــر باعجله و باصدای بلند شــروع کردن به خوندن: چرا بعضی از جوانان و نوجوانان از دین می‌گریزند؟🤓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت دوازدهم 🌾 وقتــی جملــه تمــوم شــد و بچه ها ســؤال رو فهمیدن، شــروع کردم به گذاشــتن نقطه‌ها.✍ یه هم همۀ جدید تو کلاس راه افتاده بــود.😚 بعضیــا از ایــن ســؤال، خیلی خوششــون اومده بــود. بعضیا می‌گفتــن:《مگــه می‌شــه راحــت در بارۀ این ســؤال حــرف زد؟》😐 . بچه ها داشتن در بارۀ جواب این سؤال با همدیگه گفتگو می‌کردن. نقطه‌ گذاری منم تموم شــد. ✅ برگشــتم رو به بچه ها و گفتم: قبل از این که بخواید جواب این ســؤال رو بدید، خواهشی ازتون دارم. اجازه می‌دید این خواهش رومطرح کنم؟ ☝️ بچه هــا که فکــر نمی‌کردن اجازه گرفتنم جدی باشه چیزی نگفتن. سکوت کردم تا بچه ها جواب بدن. وقتی جوابی نیومد، بازم تکرار کردم: بچه ها! اجازه می‌دید خواهشم رومطرح کنم؟🤓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] قسمت سیزدهم 🌾 بچه هــا یه بله گفتن و منم شــروع کردم بــه صحبت: بچه ها ازتــون می‌خــوام در بــارۀ ایــن ســؤال، خیلــی راحت وبــدون هیچ نگرانی حرف بزنید و هر چیزی رو که از نگاه شما دلیل فرار کردن نوجوونا و جوونا از دینه، بگید.🤩 یــه صداهایــی می‌اومدوحرفایی شــنیده می‌شــد که نشــون می‌داد باورشون نمی‌شه می‌تونن بدون ترسو دلهره، هر حرفی روبزنن. 😅 من حرفم روادامه دادم: ممکنه کسی معتقد باشه که دلیل اصلــی فــرار کــردن بعضیــا از دیــن، مــا روحانیا هســتیم.اشــکالی نداره. 😄👌 بدون این که بترســه، نظــرش رو بگه. من قول می‌دم اگه حرفــش درســت بود،‌قبول کنــمو اگه به نظرم اشــتباه می‌اومد، خیلی منطقی جوابش رو بدم.😌😃 مطمئن باشید اگه همین جواب رو هــم بــه من بدیــد، ازتــون ناراحت نمی‌شــم.😇 تــازه خوش‌حالم می‌شــم، بــه خاطــر این کــه تونســتم اعتمــاد شــما رو اونقدر به خودم جلب کنم که راحت باهام حرف بزنید. 😎 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت چهاردهم 🌾 این حرفارو از ته دلم می‌زدم. نمی‌خواستم نمایش بازی کنم که توجه بچه ها رو به خودم جلب کنم. ❌ من از تعارفای بیخودی که کــه بعضــی از ماها با همدیگه داریم، خســته‌م. احســاس می‌کنم خیلــی از نوجوونــا وجوونــا هم از این تعارفا خســته‌شــدن. ⛔️ وقتی می‌فهمــم یــه نفــر در حالــی کــه دل پُری ازم داره، با خنده های مصنوعــی و تعارفــای بیخــودی باهام حرف می‌زنــه، حس خیلی بدی پیدا می‌کنم. 😒 به بچه ها گفتم: باور کنید که من لولو خُر خُره نیستم! با خیال راحت حرف بزنید. 😁 بچه ها یه کم خندیدن. برگشــتم و روی تخته‌ ســیاه نوشــتم: 《یک》. گفتم:《هر کی می‌خواد اولین نفر باشه، دستش رو بگیره بالا》🤚 چندتا دست بالا رفت. یکی‌شون رو انتخاب کردم و گفتم: اگه می‌شه، اسمتون روبگید تا روی تخته بنویسم. ✍ اســمش رو گفــت و منــم اون رو جلــوی عــدد یــک نوشــتم. بعدشم گفتم: خُب! همه منتظریم که جواب شما رو بشنویم.🤩 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت پانزدهم 🌾 دانش‌آموز،یه مقداری مِن و مِن کرد.انگار دنبال کلمه‌هایی می‌گشــت کــه بتونــه راحت‌ و بــی‌دغدغه‌ حــرف بزنــه.🙃 اون گفت:(می‌دونید چرا جوونا از دین فرار می‌کنن؟)🙁 گفتم:(شما بگید تا بشنویم.)😉 گفــت:(چــون دینی که شــماها بــه ما یــاد می‌دیــد، چیزی جز خشکه مقدس بازی نیست.)😬 جوابش رو جلوی اســمش نوشــتم و اونم نشســت.✍ با لبخند ازش تشکر کــردم و گفتــم:(ممنونم کــه خیلی راحــت حرفتون رو زدید.)🙏🏻 نفــر بعــدی بلندشــد واســمش رو جلوی عدد 《دو》نوشــتم. ✍ ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت شانزدهم 🌾 وقتی نفر اول حرفــش رو خیلــی راحــت زد و منم بــا لبخند ازش تشکر کــردم، انــگار نفــر دوم، جرئت بیشــتری پیــدا کرده بــود.💪 از حرفایــی که زد، فهمیدم هم عصبانیه، هم خوش‌حال!عصبانی از دســت کســی که اون روعامل زندانی شدن خودش می‌دونه و خوش‌حــال از این کــه اون آدم رو الان پیدا کرده ومی‌تونه بغض چندساله‌ ش رو روی سر اون خالی کنه.🤯 بــا لحن آروم شــروع کــرد؛ولی صــداش خیلی زود بلند شــد و گفــت:(این دینی که شــما ازش حرف می‌زنیــد، دین محدودیته؛ دینیه که همه‌ش جلوی آدم وایمیســه ونمی‌ذاره به لذتایی که دلش می‌خواد،برســه. شــمامی‌پرســید چرا جوونــا از دین فرار می‌کنن؟! آخه کی ازمحدودیت خوشــش می‌آد که جوونای ما خوششون بیاد؟!)😡 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] قسمت هفدهم 🌾 احســاس می‌کــردم هــم دوســت داره بیشــتر داد بزنــه و هــم دوست داره گریه کنه.😂 شجاعت و طرز حرف زدنش، همۀ کلاس رو ســاکت کرده بــود.😎 وقتی حرفش تموم شــد، تو کلاس هم همه افتاد بچه ها داشــتن حرفش رو تأیید می‌کردن.😏 انگار اون، زبون خیلی از بچه ها شده بود و حرف دلشون رو زده بود.😅 من ساکت بودم و داشتم جواب اون دانش‌آموز رو می‌نوشتم.✍🏻 اینطوری بچه ها فرصت داشتن حرفاشون رو با همدیگه بزنن.😚 تشکر ویــژه‌ای از اون دانش‌آمــوز کردم و یــه مقــدار کــه گذشــت، گفتــم:(کاش هــر کی می‌خوادحــرف بزنه، همینجــوری راحتو بدون دغدغه حرفاش رو بزنه!)😌 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] قسمت هجدهم 🌾 بچه های زیادی برا جواب دادند داوطلب شــده بودن. دیگه همه باورشــون شده بود می‌تونن راحت حرف بزنن.😅 نفر سوم که معلوم شــد، اســمش رو روی تخته‌ ســیاه نوشــتم. وایســاده بود و پنجه‌هــای دوتــا دســتش رو روی نیمکت گذاشــته بود.👌 لحنش، یه مقدار به شــوخی می‌زد؛ ولی حرفش جدی بود، راستش من هم نماز می‌خونم، هم روزه می‌گیرم؛ اما از دینی که توش شادی نیســت خســته‌م. 😞 چــرا مــا وقتــی می‌خوایــم دینــدار باشــیم،باید شادی روبذاریم کنار؟ مگه شادی کردن گناهه؟تا این رو گفت همه ی بچه هــا بــراش کــف زدن.👏 صبر کــردم تا تشویق بچه ها تموم شه.قشنگ معلوم بود که بچه ها از اظهار نظر نفر اول تا همین حالا دوســت داشــتن کف بزنن؛ ولی ملاحظۀ من رو میکردن؛ به قدری این حرف به دلشون نشسته بود که دیگه نتونســتن طاقت بیارن و اینطوری وا کنش نشون دادن.😂 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه☺ عیدتون مبارک🤩 بچه ها یه عیدی خیلی خوب براتون گرفتم، که فوق العاده عالیه🤩پیشنهاد VIP ما برای شما😉 اگر رو دنبال کرده باشید، و داستان جدیدی که در حال انتشار هست رو دوست داشته باشید... بچه ها این داستان مقدمه ی یک مجموعه ی کتاب فوق العاده زیبا(از مقدمه ی کتاب مشخصه دیگه😉😁) و مفید هست که بسیار بسیار روان نوشته شده و در زمینه‌ی ی اعتقادات با زبان بیشتر روان اعتقادات رو ارتقا میده و پیوند خدا و بنده رو محکم میکنه😍 من با انتشارات صحبت کردم، و براتون یک تخفیف فوق العاده روی کتابهاشون گرفتم تا بتونید از این مجموعه نهایت استفاده رو ببرید🤩👌🏻 انتشارات آئین فطرت، روی کتاب‌های مجموعه 7 جلدی طعم شیرین خدا و کتاب ایران جوان بمان تا پس فردا شب براتون با کد تخفیف: rahasho 25% تخفیف گذاشته، و لازم هست که بدونید قیمت کتاب‌های این انتشارات واقعا پایین هست و با این تخفیف دیگه نهایت نزول قیمت وجود داره😁😍 اگر من جای شما بودم به هیچ عنوان این فرصت استثنائی رو از دست نمیدادم😉👌🏻 اینم سایت انتشارات: ketabefetrat.com لینک مستقیم برای خرید مجموعه ی طعم شیرین خدا: https://ketabefetrat.com/product/%d8%b7%d8%b9%d9%85-%d8%b4%db%8c%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%ae%d8%af%d8%a7-%d8%af%d9%88%d8%b1%d9%87/
••📚🔗 [] قسمت نوزدهم 🌾 چهرۀ بچه ها مثل یه تیم پیروزبود که سه_هیچ ازمن جلو بودن. 😂 تشــویق کردن بچه ها که تموم شد، آفرینی به اون دانش آموز گفتم و《چهار》رو نوشتم روی تخته. 📌 نفر چهارم دیگه منتظر اجازۀ من نموند😅 تابرگشــتم به ســمت بچه ها، دیدم یه دانش آموز بلند شده و بــدون این که اجازه بده چیزی بگــم، گفت:حالا که همه دارن خیلی رُک حرفاشون رو می‌زنن،منم می‌خوام حرفی روبزنم که تا حالا جرئت نکردم به معلم دینی مون یا یه روحانی بگم😤 لحنــش خیلــی ناراحــتو عصبانی بــود.😓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] 🌾 احســاس می‌کردم با بغضــی کــه تو گلوشــه، داره مبــارزه می‌کنه.🤺 تــلاش می‌کرد محکم حــرف بزنــه.💪 بــاایــن کــه عــادت داشــتم تــو کلاس راه بــرم، وقــت صحبتای اون دانش‌آموز، بی‌حرکت یه جا وایســاده بودم و‌ فقط گــوش مــی‌دادم.🤓 می‌گفــت: بــه نظــر مــن دینــداری به معنی عقیــده داشــتن وعمل کردن به چیزایی که هزار چهارصد ســال پیش گفته شده نیست!😐 چرا با اینهمه پیشرفتی که دنیا کرده، بازم ما باید ِ هزاروچهارصدســال بــه همــون چیزایی پایبند باشــیم که مردم پیش قبول داشتن؟😒 تا حالا این سؤال رواز هر کسی پرسیدم،با اخم و تخم جوابم رو داده و جوابشم اصلا قانع کننده نبوده.من اگه نخوام این دین رو قبول کنم، باید چی کار کنم؟😓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] 🌾 نفــربعــدی بــا فاصله و بدون ایــن که اجازه بگیره،بلندشــد و گفــت: یــه نگاه بندازید به کشــورای مســلمون و یه نــگاه هم به کشــورای اروپایــی وامریــکا. 😏 اگه دینی که مــا ازش حرف می‌زنیم، دیــن خوبیــه،چرا وضع کشــورایی که این دین رو نــدارن،خیلی بهتــر از وضــع کشــورای مســلمونه؟🤐 دوســتم راســت می‌گــه. مــا خودمــون رو گرفتــار اســلامِ هزار و چهارصدسال پیش کردیم و حالا اوضامون همین شده که می‌بینید.😒 از نفــرچهــارم وپنجــم خواســتم که اسمشــون رو بگن تا روی تابلو بنویسم.📌 کلاس ســاکت بــود. انــگار حرفــای اصلــی زده شــده بــودن و دیگــه کســی،حرفــی بــرا گفتــن نداشــت.❌ از حــالو هــوای کلاس خوب می‌شــد فهمید که بچه ها احساس پیروزی میکنن؛ اونم با نتیجۀ پنج_ هیچ.🥇 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] قسمت بیست و دوم 🌾 ّ بچه‌هــا یــه جوری حــرف می‌زدن که انــگار بامن دعــوا دارن. 😂🤦🏻‍♂ ّ بقیـه هــم طوری وا کنش نشــون مــی‌دادن که معلوم بــود تواین دعوا من، تنها هستم ویک کلاس در برابرمه.🎱 البته شاید میون اونا بعضیا هم بودن که دلشون برا من می‌سوخت.😅 ّ بچه‌هــا منتظــر بــودن ببینــن چــی می‌خــوام بگم.✌️ منــم زیاد منتظرشــون نذاشــتم و گفتم:من باید از شــما تشــکر کنم، امروز یه خاطرۀ خوب وبه‌یادموندنی برام خلق کردید.😌 چه قدر خوب که انقدر خوب و راحت و رُک حرفاتون رو زدید! حتما اونایی کــه حــرف زدن، دوســت دارن جوابشــون رو بشــنون؛ اما اجازه بدیــد اگه کســی، حرف دیگــه‌ای داره،‌ بزنه وبعــدش من حرفم رو شروع‌کنم.🎤 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [ ] 🌾 ساکت شدم تا اگه کسی حرفی برا گفتن داره،بگه. 😎 یکی بلند شد و چنــدلحظــه‌ای ســاکت موند.بچه ها نگاهش میکردن. 👀 یکی به شــوخی گفت:(اگه حرفی نداری،برا چی وایســادی؟)و پشت سرش چند تا از بچه ها خندیدن. 😅 دانش‌آموزی که می‌خواســت حرف بزنه،به کسی که شوخی کرده بود، با اخم نگاهی کرد. بعد، حرفاش رو اینطوری شــروع کرد: راســتش من همۀ حرفایی رو که دوســتام زدن، قبول دارم.👍 اونا حرف دل من و خیلی از این بچه ها رو گفتن؛ولی یه حرفی تــو دلم مونــده که بین این حرفــا نبود.❌ نمی‌دونم اگــه این حرف روبزنــم،‌شــماچــی فکــر می‌کنیــد ونظر دوســتام چه قــدر در بارۀ من عوض میشه! 😶‍🌫 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] 🌾 حــالا کــه همــه حرفاشــون رو رو کردن، منم می‌خوام حرفم روبزنم. هر چه بادا باد! 😞 خیلی کنجکاوشــده بودم حرفای این دانش‌آموز روبشــنوم. 🤔 ّ از سکوت بچه‌هــا هم به خوبی می‌شــدفهمید اونــا هم منتظرن ببینن دوستشون چی می‌خواد بگه. 😅 رفتم به سمت تخته‌سیاه.شمارۀ شیش رونوشتم.✍🏻 اسم اون دانش اموز رو نپرسیدم منتظر شدم خودش بگه؛ اما اون حرفی نزد منم جلوی شیش روخالی گذاشتم وبرگشتم روبه بچه ها و گفتم: همه منتظریم تا حرف شما رو هم بشنویم. 🤓 اون دانش آموز اولیــن کلمــه رو کــه گفت، بغضــش ترکید و اشکش دراومد، اما بی‌اعتنا به اشــکش حرفــش رو ادامه داد: 🥺 مــن از قبــل از به تکلیف رســیدنم، نماز می‌خونــدم و الانم دارم میخونم، اما راستش دیگه دوست ندارم نماز بخونم!😓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] 🌾 حــالا کــه همــه حرفاشــون رو رو کردن، منم می‌خوام حرفم روبزنم. هر چه بادا باد! 😞 خیلی کنجکاوشــده بودم حرفای این دانش‌آموز روبشــنوم. 🤔 ّ از سکوت بچه‌هــا هم به خوبی می‌شــدفهمید اونــا هم منتظرن ببینن دوستشون چی می‌خواد بگه. 😅 رفتم به سمت تخته‌سیاه.شمارۀ شیش رونوشتم.✍🏻 اسم اون دانش اموز رو نپرسیدم منتظر شدم خودش بگه؛ اما اون حرفی نزد منم جلوی شیش روخالی گذاشتم وبرگشتم روبه بچه ها و گفتم: همه منتظریم تا حرف شما رو هم بشنویم. 🤓 اون دانش آموز اولیــن کلمــه رو کــه گفت، بغضــش ترکید و اشکش دراومد، اما بی‌اعتنا به اشــکش حرفــش رو ادامه داد: 🥺 مــن از قبــل از به تکلیف رســیدنم، نماز می‌خونــدم و الانم دارم میخونم، اما راستش دیگه دوست ندارم نماز بخونم!😓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] 🌾 فقط چــون مجبورم،می‌خونم. من حرفای بچه ها رو قبول دارم؛ اما فکــرمی‌کنــم مشــکل اصلی مــا اینه که نتونســتیم بــا خدایی که شما بهمون معرفی کردید، دوســت بشــیم.😞 من وقتی می‌خوام خدا رو تصور کنــم، یه موجود خیلی ترســناک تــو ذهنم می‌آد؛ کســی کــه همیشــه اخــم کــرده ومنتظره مــا گنــاه کنیم تــاما رو بگیــره وبندازه تو جهنم هنــوز داشــت اشــک می‌ریخــت.😭 یــه کــم بیــن حرفــاش مکث کــرد وآب دهنــش روقــورت داد.😓 اشــکاش روپــاک کــرد و گفــت: ببخشــید کــه ایــنطوری حرفمی‌زنــم!خدا هم من روببخشــه که اینجوری میگم! اماوقتــی یاد قیافه‌ای می‌افتــم که از خدا تــو ذهنمه، دوســت دارم زود از ذهنم پاکش کنم! 😶‍🌫 گاهی وقتا که موجــودای ترســناک فیلمــا و کارتونــارومی‌بینــم،بی‌اختیــار یاد قیافه‌ای می‌افتم که از خدا تو ذهنمه. 😵‍💫 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼
••📚🔗 [] 🌾 ایــن رو گفــت ونشســت. جنــس حرفــاش بــا پنــج نفــرقبلــی فرق می‌کرد. 🧶 دوســتداشــتم ســکوت کنمو فقط به حرفای اون دانش‌آمــوز فکر کنم؛ولی تو کلاس داشــت همهمــه راه می‌افتاد. 🌪 خیلی زودخودم روپیدا کردم وشروع کردم به حرف زدن. 🎤 گفتم: بچه ها! من خیلی خوشحالم، البته نه فقط از این که شــماها تعارف رو کنار گذاشتید وراحت و صادقانه باهام حرف زدید. 😃 بچه ها که حسابی منتظر شنیدن حرفای من بودن، خیلی زود با اولین کلمه هایی که گفتم ساکت شدن. 🤫 منم ادامه دادم: من خوشحالم، خیلی هم خوشحالم، چون جوابای شما خیال من رو از یه چیزی راحتِ راحت کرد، میدونید چی؟!🤓 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) @Rahasho @Rahasho ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼