eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
228 ویدیو
55 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
🤔 ❔ردی بر افاضات کانال اسلامگرا در باب اعجاز پیامبران ▪️ادعا: پیامبران برای اثبات ادعای نبوتشان عملی خارق‌العاده است که دیگران از انجام آن عاجزند می‌دهند ▫️پاسخ به ادعا: اولاً بر طبق روایاتتان دجال هم مُرده زنده می‌کند (=عمل خارق العاده). ثانیاً باز هم بنا به اعتقادات خودتان افرادی با تمسک به اجنه اعمال خرق عادت انجام می‌دهند! با این حساب انجام عمل خارق‌العاده از غیر پیامبران هم محتمل است، لذا چنین دلیلی نمی‌تواند مثبت ادعای نبوت کسی باشد! ▪️ادعا: معجزات پیامبر اسلام به صورت متواتر و یقینی نقل شده‌است و جای هیچ شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد! ▫️پاسخ به ادعا: این ادعا نیز باطل است! چرا که بعنوان نمونه، در مورد ادعای شق القمر (نصف کردن ماه) ، از میان کل ساکنان آن قسمت از نیمکره زمین که ماه رؤیت میشد هیچ بنی بشری غیر از مسلمینِ متعبّد ، واقعه‌ی به آن عظمت و اعجاب‌انگیزی را ثبت نکرده‌است ❗️ 💠💠 👌معاند در پاسخ به مطلب ذیل ما در مورد معجزات انبیاء ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3575 ❕اشکالاتی را مطرح کرده است که یک به یک مورد نقد و بررسی قرار می دهیم ؛ 1⃣می گوید طبق ادعای خودتان ، دجال هم می تواند معجزه و عمل خارق العاده انجام دهد و مرده را زنده کند ❗️ 👌معاند در این ادعای خود صادق نیست ، زیرا شیعه نقل نمیکند که دجال چنین توانایی دارد ، بلکه در یک سری از اسرائیلیات و روایات جعلی و اباطیل اهلسنت ، چنین مضامینی از راویانی یهودی الاصل وارد شده است . ❕اهلسنت نقل می کنند که دجال ادعاى ربوبيت مى ‏كند ( سنن ابن ماجه ج 2 ص 1360 ) ، عمر طولانى دارد ، ( صحیح مسلم ج 8 ص 205 ) ، همراه او آب و آتش است. ( صحیح بخاری ج 8 ص 103 ) ، كور را بينا كرده و برص را شفا مى ‏دهد ( مسند احمد ج 5 ص 13 ) ، مرده را زنده مى‏ كند ، ( مسند احمد ج 5 ص 13 )، کسى را مى‏ کشد، آن‏گاه او را زنده مى‏ کند ( مستدرک حاکم ج 4 ص 537 ). ❕مثلا بخاری صراحتا نقل می کند که دجال فردی را می کشد و بعد او را زنده می کند ؛ « فَيَقْتُلُهُ ثُمَّ يُحْيِيه‏ » 📚صحیح بخاری ج 2 ص 223 _ ج 8 ص 104 ❕اما در روایات ما به قدری دجال ، زبون و ناتوان در برابر امام عصر ع معرفی شده است که حضرتش پس از ظهور او را می کشد و زمین را از ظلم و جور و لوث وجود او ، پاکسازی می کند ؛ « يَقُومُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ فَيَقْتُلُ الدَّجَّالَ وَ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ وَ ظُلْمٍ » 📚کمال الدین ، ج 2 ص 336 _ اعلام الوری ج 2 ص 197 2⃣می گوید افرادی با تمسک به اجنه ، اعمال خارق عادت انجام می دهند ، بنابراین غیر پیامبران هم می توانند اعمال خارق العاده انجام دهند ❗️ 👌او توجه ندارد که عنوان خارق العاده ، تنها بر معجزه انبیاء ، قابل صدق است ، زیرا چنان که از مفهوم کلمه معجزه استفاده است ، این کلمه از « عجز » می آید ، یعنی معجزات انبیاء به گونه ای است که بشر به هیچ عنوان نمی تواند مانند آن را بیاورد و از انجام مانند آن عاجز است ، چرا که معجزه متكى به نيروى الهى است‏ . ❕ اما کارهایی که برخی از مرتاضان انجام می دهند ، چنین نیست که دیگران در برابر آن عاجز باشند ، بلکه دیگران را هم می توانند مثلا با تمرین و ممارست و تعلیم و ریاضت مانند آن را بیاورند . ❕به همين دليل کارهای مرتاضان قابل معارضه و مقابله به مثل است، و انسان‏هاى ديگرى مى‏ توانند همانند آن را بياورند، و نيز به همين دليل آورنده آن هرگز جرئت نمى‏ كند كه «تحدى» يعنى دعوت به مقابله كند و بگويد هيچ‏كس توانايى انجام آنچه را كه من انجام مى‏ دهم ندارد، در حالى كه معجزات چون قطعاً از هيچ فردی (با نيروى غیر الهی ) ساخته نيست، همواره توأم با تحدّى بوده است، و مثلًا پيغمبر اسلام مى‏ فرموده: «اگر تمام انس و جن جمع شوند كه همانند قرآن را بياورند توانايى ندارند» . ❕و نيز به همين جهت هنگامى كه کارهای مرتاضان در برابر معجزات قرار گيرند به زودى مغلوب مى‏ شوند، و سحر مثلا هرگز با معجزه پهلو نخواهد زد، درست همان‏گونه كه هيچ انسانى قدرت معارضه در برابر پروردگار را ندارد. 👌نمونه اين مسأله در قرآن مجيد به خوبى در داستان موسى و فرعون ديده مى ‏شود كه آنها تمام ساحران را از شهرهاى كشور مصر جمع‏ آورى كردند، و مدتها مقدمه ‏چينى براى ارائه سحر داشتند و نقشه‏ ها ريختند، و سرانجام در يك چشم بر هم زدن در برابر اعجاز موسى عليه السلام هم نقش بر آب شد. 📚پیام قرآن ، ج 7 ص 279 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 3⃣او مدعی شده است که سخن ما که گفتیم معجزات پیامبر گرامی اسلام ص به صورت متواتر نقل شده است ، باطل است ، زیرا در مورد شق القمر ، هیچ فردی غیر مسلمین ، این واقعه را ثبت و ضبط نکرده است ❗️ 👌در پاسخ به این ادعای او هم گفتنی است که معجزه شق القمر از معجزات مسلم پیامبر گرامی ص است که قرآن نیز بر آن صحه گذاشته و می گوید ؛ « قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت. و هر گاه نشانه و معجزه‏ اى را ببينند اعراض كرده مى‏ گويند: اين سحرى است مستمر. - آنها (آيات خدا را) تكذيب كردند و از هواى نفسشان پيروى نمودند و هر امرى قرارگاهى دارد. » ( قمر 1_3) ❕طبق روايات مشهور و متواتر ، « مشركان نزد رسول خدا ص آمدند و گفتند: اگر راست مى‏ گويى و تو پيامبر خدايى ماه را براى ما دو پاره كن! فرمود: اگر اين كار را كنم ايمان مى ‏آوريد؟ عرض كردند آرى- و آن شب، شب چهاردهم ماه بود- پيامبر ص از پيشگاه پروردگار تقاضا كرد آنچه را خواسته ‏اند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللَّه آنها را يك يك صدا مى‏ زد و مى‏ فرمود: ببينيد » 📚مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏9، ص 282 ❕حال اشکال این است که اگر شق القمر حقيقتى داشت مى ‏بايست با آن همه اهميتى كه دارد در تواريخ جهان ثبت گردد، در حالى كه چنين نيست، و نمى‏ توان باور كرد چنان حادثه‏ اى رخ داده باشد و همه مردم جهان (جز مسلمانان) از آن غافل مانده باشند. 👌ولى براى اين كه روشن شود اين ايراد تا چه اندازه قابل اهميت است بايد تجزيه و تحليلى در روى جهات مختلف اين مسئله صورت گيرد ؛ 🔸اولا ؛ بايد توجه داشت كه ماه همواره در نيمى از كره زمين قابل رؤيت است نه در تمام آن بنابراين نيمى از مردم‏ روى زمين از اين حساب خارج خواهند شد. 🔸ثانياً ؛ در نيمى از همين نيمكره نيز همه مردم يا اكثريت قريب به اتفاق آنها از حوادثى كه در اجرام آسمانى رخ مى‏ دهد غافل و بى خبرند، چون بعد از نيمه شب آنهاست و طبعاً در خوابند، به اين ترتيب تنها يك چهارم مردم جهان مى‏ توانند از چنين حادثه ‏اى باخبر شوند. 🔸ثالثاً ؛ هيچ مانعى ندارد كه در قسمت قابل توجهى از اين نقاط، آسمان ابرى و چهره ماه با ابر پوشيده باشد. 🔸رابعاً ؛ حوادث آسمانى در صورتى توجه افراد را جلب مى‏ كند كه يا مانند صاعقه ‏ها توأم با سرو صدا يا آثار فوق العاده ديگرى باشند، و يا مانند كسوف و خسوف همراه با كم شدن نور، آن هم براى كى مدت نسبتاً طولانى، در چنين صورتى البته نظرها را به خود جلب مى‏ كند. ❕اما اگر كره ماه بدون مقدمه قبلى و بدون هيچ عكس العمل ديگر از قبيل كم شدن نور و مانند آن فقط براى چند لحظه انشقاق پيدا كرده، سپس التيام يابد كمتر نظرى را به خود جلب مى‏ كند . ❔ آيا ما در شبهاى عادى كه ماه مطابق معمول در آسمان مى ‏درخشد هيچ به آن خيره مى‏ شويم و در وضع آن كنجكاوى مى ‏كنيم؟ ❕آرى تنها دانشمندانى كه اجرام آسمانى و ماه را رصد مى ‏كنند و يا كسانى كه تصادفاً چشم آنها به آسمان بيفتد از چنين جريانى ممكن است باخبر شوند، و عده‏ اى ديگر را باخبر سازند. 🔸خامساً ؛ وسائل ثبت مطالب تاريخى و نشر آن در آن زمان بسيار محدود بود. تعداد باسواد كم، كتابها خطى، و تعداد آن ناچيز، و مثل امروز نبود كه يك حادثه مهم، برق آسا به وسيله راديوها و مطبوعات و تلويزيون‏ها در سراسر جهان انتشار يابد. 🔸سادساً ؛ تاريخ گذشته آن طور كه بعضى از خوشبين‏ها تصور مى‏ كنند در تمام جهات روشن و آشكار نيست، بلكه مملو ازنقاط تاريك و مبهم است. مثلا «زرتشت» يكى از شخصيتهاى معروف تاريخى است كه مركز نفوذ او قسمت مهمى از دنياى متمدن آن زمان بود، اما تاريخ او امروز از تمام جهات تاريك و مبهم است، تاريخ تولد، وفات، محل تولد و ساير مشخصات زندگى، حتى به عقيده بعضى، اصل وجود او مجهول و تاريك مى ‏باشد . 📚ترجمه اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج 1 ص 14 _ 15 _ 16 ❕جائى كه كشورهاى متمدن آن زمان در مورد حفظ و ضبط تواريخ مربوط به خود تا اين اندازه بى اعتنا باشند، تعجب ندارد اگر اروپائيان كه در آن زمان دوران تاريك «قرون وسطى» را مى‏ گذراندند به ضبط چنين حادثه‏ اى، در صورت اطلاع، علاقه خاصى نشان نداده باشند. 👌ما به طور قطع مى ‏دانيم در طول تاريخ بشر صدها زلزله نابود كننده و طوفان وحشتناك رخ داده كه شهرها و آباديها وسيعى را ويران نموده است در حالى كه تاريخ همه آنها را ضبط نكرده و به خاطر ندارد. ❕با توجه به اين جهات از عدم ذكر اين حادثه در تواريخ‏ اسلامى زياد نمى‏ توان تعجب نمود و آن را دليل بر عدم وقوع اين حادثه دانست. 📚معراج - شق القمر - عبادت در قطبين : مکارم شیرازی : ص 113 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌شبهه افکن به روایتی از پیامبر گرامی ص استناد کرده و مورد اشکال قرار داده است که مطابق آن پیامبر گرامی ص فرموده اند که عطسه نشانه صدق سخن است ، در ذیل در مورد این روایت توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/350
❕معاند آیه قرآن را طبق سخن واعظ کاشفی در تفسیرش مورد توجه قرار داده که باید به اهل کتاب در هنگام گرفتار جزیه ، پس گردنی زد و این است تفسیر آیه شریفه « هم صاغرون » ، در حالی که چنین تفسیری از آیه شریفه کاملا مردود و خلاف روایات اهلبیت علیهم السلام است ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/441 👌واعظ کاشفی نیز ، طبق بیان شهید مطهری ، یک فرد دروغگو و بوقلمون صفتی بوده است که در میان شیعیان خودش را شیعه و در میان سنیان خودش را سنی حنفی معرفی می کرد ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2251 ❕و تفسیرش هم مطابق با مذهب اهلسنت بوده و بر امامان اهلسنت در همان کتاب ، درود و رحمت می فرستد .
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
🤔 🔴 توصیه‌ی قرآن به تحقیر و اهانت شدید به مسیحیان و یهودیان! یکی از آیات بحث برانگیز قرآن آیه ۲۹ سوره توبه است: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾ : با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى ‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏ اش حرام گردانيده‏ اند حرام نمى دارند و متدين به دين حق نمى‏ گردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست ‏خود جزيه دهند (۲۹) اما مصداق «وَهُمْ صَاغِرُونَ» در آیه چیست؟! پس گردنی زدن به ایشان در حین دریافت جزیه! ↓↓↓ « و ایشان خوارشدگان باشند(وَهُمْ صَاغِرُونَ) » یعنی جزیه به دست خود آرند و نشینند تا وقتی که تسلیم کنند، یا از ایشان جزیه بگیرند و گردن ایشان را با سیلی فرو کوبند (پس گردنی بزنند!) 📚منبع: تفسیر حسینی (مواهب علّیه) ٫ تالیف مولانا حسین واعظ کاشفی ٫ ج۱ ٫ ص۵۴ در تصوير بالا ميبينيد كه ملا ، واعظ كاشانى از علماى بزرگ شيعه را دروغگو و شياد خطاب ميكند. جالب اينكه همين ملا واعظ كاشانى كسى است كه اكثر داستان كربلا و روضه هاى آنرا تدوين كرده و به خورد امثال همين ملاى بى وجود كرده است ❗️❗️ 💠💠 👌در رابطه با آیه شریفه مورد استناد معاند ، ما در گذشته بحث مفصلی داشته ایم و دیدگاه شیعه در مورد آیه مذکور را توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/441 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/777 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1377 👌معاندین به سخن واعظ کاشفی استناد کرده اند که ایشان در تفسیر آیه مذکور گفته اند که مقصود از « هم صاغرون » ، آن است که اهل کتاب باید در هنگام تحویل جزیه ، نشسته باشند و مسلمان ایستاده ، یا مسلمان به اهل کتاب در هنگام دریافت جزیه ، پس گردنی بزند ❗️ 👌ما گفتیم که این سخن واعظ کاشفی ، موافق با عقیده و روایات اهلسنت است و آقای کاشفی ، تفسیرش را مطابق با عقاید اهلسنت نوشته است و بر امامان اهل سنت درود و رحمت فرستاده است ، چنان که در کتاب ریاض العلماء در مورد او می خوانیم ؛ « اكثر تصانيفه سيما تفسيراه مؤلفة على طريقة أهل السنة » « اکثر تصانیف کاشف واعظی ، خصوصا دو تفسیرش ، بر طریقه اهلسنت نوشته شده است » 📚رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج ‏2، ص: 186 ❕لذا شهید مطهری در مورد واعظ کاشفی می گوید ؛ « تاريخش را كه انسان مى‏ خواند، معلوم نيست كه او شيعه بوده يا سنى، و مثل اينكه اساساً يك مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در ميان شيعه‏ ها خودش را يك شيعه صد در صد متصلّبى نشان مى‏ داده و در ميان سنى‏ ها خودش را حنفى نشان مى ‏داده است. اصلًا اهل بيهق و سبزوار است. سبزوار مركز تشيّع بوده است و مردم آن هم فوق‏ العاده متعصب در تشيّع. اينجا كه در ميان سبزواريها بود، يك شيعه صد در صد شيعه بود. بعد مى ‏رفت هرات. (مى ‏گويند شوهر خواهر عبد الرحمن جامى يا باجناق او بود.) آنجا كه مى ‏رفت، به روش اهل تسنن بود. ❕... من نمى ‏دانم اين بى‏ انصاف چه كرده است! من وقتى اين‏ كتاب ( روضه الشهداء ) را خواندم، ديدم حتى اسمها جعلى است؛ يعنى در ميان اصحاب امام حسين اسمهايى را مى ‏آورد كه اصلًا چنين آدمهايى وجود نداشته‏ اند؛ در ميان دشمنها اسمهايى مى‏برد كه همه جعلى است؛ داستانها را به شكل افسانه در آورده است‏ ... » 📚مجموعه آثار ج 17 ص 95 ❕مضمون سخن شهید مطهری در مورد واعظ کاشفی ، در کتاب اعیان الشیعه نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚اعیان الشیعه ج 6 ص 121 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌مترجم یکی از کتابهای او می نویسد ؛ « هركس كتاب رشحات عين الحيات تاليف مولانا فخر الدين على صفى ( واعظ کاشفی ) را بقصد تتبع و تحقيق بخواند و از ترجمه احوالش بشرحى كه گذشت اطلاع يابد و از خويشاوندى و روابط نزديك و حشر و نشر دائم و مستمر او با مولانا عبد الرحمن جامى و خانواده خواجه سعد الدين كاشغرى كه از بزرگان مشايخ طريقه نقشبندي ه‏ا اند واقف شود، بى‏ هيچ شك و ترديدى حكم مى‏ کند كه مولانا فخر الدين على مؤلف رشحات يك نفر مسلمان سنى مذهب خالص است و در تصوف نيز پيرو طريقه نقشبنديه و از ارادتمندان و سرسپردگان مشايخ بزرگ آن طايفه به خصوص خواجه عبيد الله احرار كه كتاب رشحات را بنام او و در مناقب و فضائل و كرامات و كلمات قصار او و بزرگان آن سلسله تاليف كرده است و با توجه به اين نكته كه نقشبنديه تنها فرقه‏ اى هستند از صوفيه كه سلسله نسبت خود را به ابو بكر صديق مى‏ رسانند و روش اين فرقه از صوفيه در شريعت، التزام كامل سنت و عمل به عزيمت و اجتناب تام از بدعت و رخصت است و لذا چنين كسانى با چنان راه و روش آميخته به تعصب‏ نمى‏ توانند پيرو مذهب تشيع و شيعه اثنا عشرى باشند » 📚رشحات عين الحيات(ترجمه)، مقدمه‏ ج‏1، ص: 85 ❕سایت ویکی پدیا نیز که ملحد با جعل و دروغ ، به آن استناد کرد تا آقای واعظ کاشفی را شیعه خالص معرفی کند ، صراحتا می گوید که مذهب او مورد اختلاف است و ذیل عنوان بحث از مذهب او ، ادله ای را از افرادی ارایه می دهد که او سنی بوده است ؛ 🌐https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%88%D8%A7%D8%B9%D8%B8_%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D9%81%DB%8C ❕از آنچه گذشت ، شرح حال آقای واعظ کاشفی و جعل و تزویر معاندین در مورد او روشن می شود . 👌چنان که گفتیم ، تفسیر واعظ کاشفی ، از آیه شریفه مورد استناد معاند ، مطابق با عقیده اهلسنت است ، چرا که آنان نقل می کنند که اهل کتاب در هنگام جزیه دادن باید نشسته باشند و مسلمان ایستاده ، تا خواری و ذلت آنها در برابر مسلمان ، نمود پیدا کند ؛ « الصغار ان یوخذ الجزیه منه قائما و المسلم جالسا » 📚احکام القرآن ، جصاص ، ج 3 ص 99 _ تفسیر فخر رازی ، ج 16 ص 30 _ مغنی ابن قدامه ، ج 10 ص 620 _ کفایه الاخیار ج 2 ص 135 _ مغنی المحتاج ، ص 249 _ السراج الوهاج ، ص 551 ❕یا می گویند باید جزیه از اهل کتاب گرفته شود و آنان نشسته باشند و تازیانه نیز بر سرشان آماده زدن باشد ؛ « تعطيها و أنت قائم و أنا جالس و السوط على رأسك » 📚الدر المنثور ، ج 3 ص 228 👌بر همین اساس ، عمر بن خطاب در هنگام شرط و پیمان با اهل کتاب ، آنان را مامور می کرد که موظفند که اگر مسلمانی بر آنان وارد شد و طالب بود که جای آنها بنشیند ، آنان باید بلند شوند و جای خود را به مسلمان دهند ؛ « ان نقوم لهم من مجالسنا إن أرادوا جلوسا » 📚کنزالعمال ، ج 4 ص 504 _ السنن الکبری ، بیهقی ، ج 9 ص 202 ❕یا از پیامبر نقل می کنند که می فرمود برای تحقیر اهل کتاب ، اگر در راه به آنان برخورد کردید ، راه را بر آنان ببندید ، تا آنان با مضیقه و فشار و سختی ، رد شوند ؛ « فَإِذَا لَقِيتُمْ أَحَدَهُمْ فِي طَرِيقٍ فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْيَقِه‏ » 📚صحیح مسلم ، ج 7 ص 5 _ سنن ترمذی ، ج 4 ص 162 👌در حالی که دیدگاه شیعه در معاشرت با اهل کتاب ، کاملا بر خلاف دیدگاه اهلسنت است که در این رابطه در سه نمایه فوق الذکر در ابتدای کلام ، توضیحات کافی را داده ایم . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟ ذکر یک نکته جالب است که عبدالمطلب و عبدالله هم زمان با هم در یک مجلس از دو نفر خواستگاری می کنند و حاصل ازدواج عبدالله با آمنه محمد می شود و حاصل ازدواج عبدالمطلب با دختر عموی آمنه حمزه می شود ، حال چگونه حمزه چهار سال از پیامبر بزرگتر می شود ! این یعنی نطفه پیامبر اسلام از عبدالله منعقد نشده است !!! طبری نیز این واقعه را از زبان واقدی بعنوان یک اصل تاریخی ثابت روایت می کند و می گوید: قال الواقدي هذا غلط والمجتمع عليه عندنا في نكاح عبد الله بن عبد المطلب ما حدثنا به عبد الله بن جعفر الزهري عن أم بكر بنت المسور أن عبد المطلب جاء بابنه عبد الله فخطب على نفسه وعلى ابنه فتزوجا في مجلس واحد فتزوج عبد المطلب هالة بنت أهيب بن عبد مناف بن زهرة وتزوج عبد الله بن عبد المطلب آمنة بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة *  : تاريخ الطبري جلد: ٢  صفحه: ٧   واقدى گويد: اين خطاست، و سخن مورد اتفاق درباره ازدواج عبد الله بن عبد المطلب همانست كه در روايت ام بكر دختر مسور آمده كه عبد المطلب با پسر خويش بيامد و براى خود و پسرش خواستگارى كرد و در يك مجلس زن گرفتند و عبد المطلب، هاله دختر اهيب بن عبد مناف بن زهره را به زنى گرفت و عبد الله بن عبد المطلب آمنه دختر وهب بن عبد مناف بن زهره را گرفت ❗️❗️ 💠💠 👌معاندین تدلیس گر ، به نقلهای ضعیفی از اهل سنت استناد می جویند تا مطالب باطلی را اشکال تراشی کنند . ❕مطابق نقلهای شیعه ، حمزه ع از پیامبر گرامی اسلام ص ، چهار سال بزرگتر بود ؛ « کان حمزه اسن من رسول الله باربع سنین » 📚اعلام الوری ، ج 1 ص 45 _ کشف الغمه ج 1 ص 15 _ بحار الانوار ج 15 ص 281 ❕مادر حمزه ، هاله بنت وهب بوده است ؛ 📚تراجم اعلام النساء ، ج 2 ص 420 _ الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه ، ج 1 ص 63 👌از نقلهای شیعه استفاده می شود که حضرت عبدالمطلب ع ، با هاله بنت وهب ، سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام و پدر ایشان عبدالله ع ، ازدواج کرده بود ، چنان که در روایت مشهوری از عبدالمطلب ع نقل می کنند که ایشان از کمی فرزندان خود ، ناراحت بود و دست به دعا برداشت و فرمود ؛ « پروردگارا! پس عيال مرا بسيار كن و دشمنان مرا بر من شاد مگردان بدرستى كه توئى خداى يگانه صمد. و بعد از آن شروع كرد به خواستن زنان و شش زن به حباله خود در آورد و ده پسر از ايشان بوجود آمد و هر يك از آن زنان به حسن و جمال آراسته و در قوم خود عزيز و منيع بودند ؛ يكى از آنها منعه دختر حارث كلابيه بود؛ ديگرى سمرى دختر غيدق (طليقيه)؛ سوم هاجره خزاعيه؛ چهارم سعدا دختر حبيب كلابيه؛ پنجم هاله دختر وهب؛ ششم فاطمه دختر عمرو مخزوميه بود و از فاطمه مخزوميه ابو طالب و عبد اللّه پدر حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهم رسيدند. بعضى گفته ‏اند: زبير نيز از فاطمه بود و ساير اولاد از زنان ديگر او بودند » « انصرف عبد المطلب في خطبة النساء و التزويج حرصا على الأولاد ثم تزوج بست نساء و رزق منهن عشرة أولاد و كل امرأة تزوجها كانت ذات حسن و جمال و عز في قومها منهن منعة بنت حباب الكلابية و الطائفية و الطليقية بنت غيدق اسمها سمراء و هاجرة الخزاعية و سعدى بنت حبيب الكلابية و هالة بنت وهب و فاطمة بنت عمرو المخزومية و أما منعة بنت الحباب فإنها ولدت له الغيداق و اسمه الحجل و إنما سمي الغيداق لمروءته و بذل ماله و أما الفرعى فولدت له أبا لهب و اسمه عبد العزى و أما سعدى فولدت له ولدين أحدهما ضرار و الآخر العباس و أما فاطمة فولدت له ولدين أحدهما عبد مناف و يقال له أبو طالب و الآخر عبد الله أبو رسول الله ص و كان عبد الله أصغر أولاده و كان في وجهه نور رسول الله ص فأولاد عبد المطلب الحارث و أبو لهب و العباس و ضرار و حمزة و المقوم و الحجل و الزبير و أبو طالب و عبد الله‏ » 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 75 _ الانوار فی مولد النبی ، ص 81 _ بحار الانوار ج 15 ص 76 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕این مضمون ، یعنی ازدواج عبدالمطلب ع با هاله بنت وهب ، قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام ، و پدرشان عبدالله ، در نقل دیگری نیز مورد تاکید قرار گرفته است ، چنان که نقل می کنند ؛ « وقتى كه عبد المطلب به يمن رفت. راهبى از اهل زبور گفت: اجازه مى ‏دهى به قسمتى از بدن تو نگاه كنم. عبد المطلب فرمود: جز عورت، همه جاى بدنم را مى‏ توانى ببينى. او به بدن عبد المطلب نگاه كرد و گفت: در يك دست تو سلطنت است و در دست ديگرت پيامبرى ، ولى در بنى زهره نيز نشانه اين دو را مى‏ بينم. ولى نمى ‏دانم حقيقت با كدام است. سپس پرسيد: اى عبد المطلب! آيا شاعه دارى؟ گفت: شاعه چيست؟ راهب جواب داد: همسر، چون برگشتى زنى را از قبيله بنى زهره انتخاب كن وقتى كه عبد المطلب برگشت با «هاله بنت وهب» از بنى زهره ازدواج كرد » « أَنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ قَدِمَ الْيَمَنَ فَقَالَ لَهُ حِبْرٌ مِنْ أَهْلِ الزَّبُورِ أَ تَأْذَنُ لِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى بَعْضِكَ قَالَ نَعَمْ إِلَّا إِلَى عَوْرَةٍ. فَفَتَحَ أَحَدَ مَنْخِرَيْهِ فَنَظَرَ فِيهِ ثُمَّ نَظَرَ فِي الْأُخْرَى فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ فِي إِحْدَى يَدَيْكَ الْمُلْكَ وَ فِي الْأُخْرَى النُّبُوَّةَ وَ إِنَّا نَجِدُهُ فِي بَنِي زُهْرَةَ فَكَيْفَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ لَا أَدْرِي.قَالَ هَلْ مِنْ شَاعَةٍ قُلْتُ مَا الشَّاعَةُ قَالَ الزَّوْجَةُ قَالَ فَإِذَا رَجَعْتَ فَتَزَوَّجْ مِنْهُمْ.فَرَجَعَ إِلَى مَكَّةَ فَتَزَوَّجَ هَالَةَ بِنْتَ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَة » 📚الخرائج و الجرائح ج 1 ص 128 _ بحار الانوار ج 15 ص 218 ❕این نور پیامبری که در وجود حضرت عبدالمطلب ع در هنگام ازدواج با هاله بنت وهب بود ، با تولد فرزندش عبدالله ع ، به ایشان منتقل شد چنان که نقل می کند ؛ « عبدالمطلب با فاطمه مخزوميه كه نجيب‏ تر و صالحه ‏تر و نيكوتر از همه زنان بود مقاربت كرد و نطفه عبد اللّه پدر حضرت رسول م منعقد شد؛ پس آن نور كه در او بود به سوى زوجه او «فاطمه» منتقل شد، و چون عبد اللّه متولد شد آن نور ازهر از جبين اطهر او ساطع گرديد به حدّى كه اطراف آسمان را روشن نمود، پس عبد المطّلب از انتقال آن نور بسوى آن مايه شادى و سرور خوش‏حال شد » 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 76 ❕این نور نبوت در پیشانی عبدالله ع می درخشید و در هنگامی که نطفه پیامبر گرامی ص در رحم آمنه س بسته شد ، نور او به آمنه منتقل شد و مقدمات تولد پیامبر گرامی اسلام ایجاد شد ؛ « إن عبد الله كان في جبينه نور يتلألأ فلما قرب من حمل محمد لم يطق أحد رؤيته و ما مر بحجر و لا شجر إلا سجد له و سلم عليه فنقل الله منه نوره يوم عرفة وقت العصر و كان يوم الجمعة إلى آمنة » 📚مناقب آل ابی طالب ، ج 1 ص 27 _ الدر النظیم ، ص 25 ❕بنابراین ازدواج عبدالمطلب ع ، با هاله بنت وهب ، مادر حمزه ع ، سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام و حتی تولد پدرشان بوده است ، و این ادعا که در هنگام ازدواج عبدالله ع با آمنه ، عبدالمطلب نیز با هاله ازدواج کرده است ، از اساس کذب و دروغ است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌نصوص تاریخی تنها تصریح دارد که عبدالمطلب ع ، مقدمات ازدواج عبدالله با آمنه را مهیا می کرد نه آنکه خودشان هم بخواهند ، همزمان ازدواجی داشته باشند . نقل می کنند ؛ « پس چون صبح روز ديگر طالع شد حضرت عبد المطّلب اولاد اعمام كرام خود را حاضر گردانيد و جامه ‏هاى فاخر پوشانيد؛ و وهب نيز خويشان خود را جمع كرد، و چون مجلس شريف منعقد شد حضرت عبد المطّلب برخاست و خطبه ‏اى در نهايت فصاحت و بلاغت ادا نمود و گفت: حمد مى‏ كنم خدا را حمد شكركنندگان، حمدى كه او مستوجب است بر آنچه انعام كرده است بر ما و بخشيده است به ما و گردانيده است ما را همسايگان خانه خود و ساكنان حرم خود و انداخته است محبت ما را در دلهاى بندگان خود و ما را شرافت داده است بر جميع امّتها و حفظ نموده است از جميع آفتها و بلاها، و حمد مى‏ كنم خدا را كه نكاح را بر ما حلال گردانيده و زنا را بر ما حرام گردانيده؛ و بدانيد كه فرزند ما عبد اللّه دختر شما آمنه را خواستگارى مى ‏نمايد به فلان صداق، آيا راضى شديد؟ وهب گفت: راضى شديم و قبول كرديم. عبد المطّلب گفت: اى قوم! گواه باشيد. پس عبد المطّلب در مكه چهار روز وليمه كرد و جميع اهل مكه و نواحى مكه را دعوت نمود. » « .... الحمد لله الذي أحل لنا النكاح و حرم علينا السفاح و أمرنا بالاتصال و حرم علينا الحرام اعلموا أن ولدنا عبد الله هذا الذي تعرفونه قد خطب فتاتكم آمنة بصداق معجل و مؤجل كذا و كذا فهل رضيتم بذلك من ولدنا قال وهب قد رضينا منكم فقال عبد المطلب اشهدوا يا من حضر ثم تصافحوا و تهانوا و تصافقوا و تعانقوا و أولم عبد المطلب وليمة عظيمة فيها جميع أهل مكة و أوديتها و شعابها و سوادها فأقام الناس في مكة أربعة أيام‏ » 📚حیاه القلوب ج 3 ص 88 _ الانوار فی مولد النبی ص 121 _ بحار الانوار ج 15 ص 101 ❕بنابراین ازدواج عبدالمطلب ع با هاله سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام بوده است و از این ازدواج حمزه ع ، متولد می شود که تولد ایشان ، چهار سال قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام بوده است . 👌آنچه هم که معاند از کلام واقدی مورد استدلال قرار داد تا بگوید ازدواج عبدالمطلب با هاله ، همزمان بوده با ازدواج عبدالله و آمنه و در یک مجلس بوده است ، از اساس باطل است ، زیرا نقلهای واقدی ، اعتباری ندارد ، و واقدی حتی نزد خود علمای اهلسنت ، متهم به جعل و دروغگویی بوده است . ❕بخاری و ابوحاتم در مورد او می گفتند متروک است و به نقلهای او توجه نمی شود ، احمد در موردش می گفت احادیث رادگرگون می کند ، ابوحاتم و نسائی می گویند وضع و جعل حدیث می کرده است ، ابن راهویه می گوید او در نزد من از جاعلان حدیث است ، ابن معین گفته است او ثقه نیست ، دار قطنی گفته است در او ضعف است ، ابن خلکان گفته است او را در حدیث تضعیف کرده اند ، یافعی گفته است ، ائمه حدیث او را ضعیف می دانند ، ذهبی نیز گفته است بر ترک نقلهای او اجماع است » 📚میزان الاعتدال ج 6 ص 273 _ المغنی فی الضعفاء ، ج 2 ص 354 _ الکاشف ج 3 ص 65 _ مراه الجنان ج 2 ص 36 _ الانساب ج 5 ص 567 _ تقریب التهذیب ج 2 ص 117 _ طبقات الحفاظ ص 149 ❕معاندین و دشمنان پیامبر گرامی که از بی رگ و ریشه ای خود ، مورد ملامت و مذمت اند ، در صدد برآمده اند تا این عقده روحی را با تشکیکات بی اساس در مورد نسب پیامبر گرامی اسلام ص ، برطرف کنند ، غافل از آنکه این تشکیکات راه به جایی نمی برد و پیامبر گرامی اسلام ، دارای برترین و پاک ترین نسب ها بوده اند ، چنان که علی ع فرمود ؛ « خداوند پيامبران را در برترين جايگاه قرار داد و در بهترين مكان مستقر ساخت و پيوسته آنها را از اصلاب با ارزش (پدران) به ارحام پاك (مادران) منتقل نمود؛ هر زمان يكى از آنها بدرود حيات گفت، ديگرى براى پيشبرد آيين خدا به جاى او برخاست » « فاستودعهم في أفضل مستودع، و أقرّهم في خير مستقرّ، تناسختهم كرائم الأصلاب إلى مطهّرات الأرحام؛ كلّما مضى منهم سلف، قام منهم بدين اللّه خلف » 📚نهج البلاغه ، خطبه 94 ❕اهلسنت از پیامبر گرامی نقل می کنند که فرمود ؛ « هنگامى كه آدم عليه السّلام در بهشت بود، در پشت او بودم و هنگامى كه حضرت نوح عليه السّلام در كشتى نشست، در پشت او بودم و هنگامى كه ابراهيم عليه السّلام را در آتش افكندند، در صلب او بودم.پدر و مادرم، هيچگاه به آلودگى دچار نگشتند و همواره خداى تعالى، مرا از صلب‏هاى پسنديده به رحمهاى پاكيزه و هدايت يافته، انتقال مى ‏داد. دو شعبه و گروه بوجود نيامد مگر اينكه من، در بهترين آنان قرار گرفتم. » « كنت وآدم في الجنة في صلبه ، وركب بي السفينة في في صلب أبي نوح ، وقذف بي في النار في صلب إبراهيم ، لم يلتق أبواي قط على سفاح ، ولم يزل الله ينقلني من الأصلاب الحسنة إلى الأرحام الطاهرة ، صفي مهدي لا يتشعب شعبتان إلا كنت في خيرهما » 📚کنزالعمال ج 11 ص 428 _ تاریخ مدینه دمشق ، ج 3 ص 408 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir