💠ادامه 👇
🔸٢ _ متاسفانه ملحد ظلمتگر سواد ترجمه یک متن ساده عربی را ندارد . متن عربی روایت مذکور چنین است :
" یقول جابر بن سعيد: أخبرتنى فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم أنها رأت في نومها أنها نكحت أبا بكر فنكح علي أسماء بنت عميس- تزوجت جعفر بن أبى طالب فلما استشهد يوم مؤتة تزوجت أبا بكر ثم تزوجها علي بن أبي طالب- و كانت بنت عميس تحت أبى بكر فمات أبو بكر و فاطمة فنكح علي أسماء بنت عميس. "
👌ملحد بیسواد واژه " نکحت یا نکح " در این روایت را به معنای جماع و همبستری گرفته است , در حالی که معنای اصلی این واژه به معنای عقد ازدواج است , چنان که لغت دان بزرگ عرب , راغب در مفردات خود چنین می گوید :
" اصل نِكَاح براى پيمان بستن و عقد است سپس براى همبسترى استعاره شده است و محال و ناممكن است كه معنى جماع و همبسترى براى اصل معنى آن وضع شده باشد و سپس براى معنى عقد استعاره شود " " أصل النِّكَاحِ للعَقْدِ، ثم استُعِيرَ للجِماع، و مُحالٌ أن يكونَ في الأصلِ للجِمَاعِ، ثمّ استعير للعَقْد "
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص: 823
❕بنابراین اصل معنای واژه نکاح به معنای عقد ازدواج است که به صورت استعاره برای جماع هم به کار می رود .
👌وقتی می گویند فلانی با فلانه نکاح کرد , یعنی عقد ازدواج کرد , اما وقتی می گویند فلانی با زوجه و همسرش نکاح کرد , در این صورت نکاح به استعاره به معنای جماع و همبستری به کار می رود , چنان که مفسر بزرگ اهلسنت , فخر رازی چنین نقل می دارد :
" وقتی بگویند که فلان با فلانه نکاح کرد , مقصودشان آن است که با او ازدواج و عقد کرد و زمانی که گویند با زن و زوجه اش نکاح کرد , قصدشان تنها آن است که با همسرش همبستری کرد , زیرا وقتی می گویند که با همسر و زوجه اش نکاح کرد , چون از همسر و زوجه سخن به میان آمده است , یعنی عقد انجام گرفته است و نکاح در این صورت تنها معنای همبستری می دهد "
" فإذا قالوا: نكح فلان فلانة: أرادوا أنه تزوجها و عقد عليها، و إذا قالوا: نكح امرأته أو زوجته، لم يريدوا غير المجامعة، لأنه إذا ذكر أنه نكح امرأته أو زوجته فقد استغنى عن ذكر العقد، فلم تحتمل الكلمة غير المجامعة "
📚مفاتيح الغيب، ج 6، ص: 408
❕حال با توجه به این نکته ترجمه صحیح روایت را بیان می داریم :
" فاطمه س خبر داد به من که در خواب دیده است که با ابوبکر نکاح کرده است "
" انها نکحت ابوبکر "
❕یعنی فاطمه سلام الله علیها در خواب دید که با ابوبکر ازدواج کرده است , چون ابوبکر همسر فاطمه سلام الله علیها نبوده است که نکاح معنای همبستری بدهد .
👌تعبیر این خواب آن بود که علی ع با همسر ابوبکر اسماء بنت عمیس ازدواج می کند , لذا در ادامه سخن از 👈فاء تفریع استفاده شده است تا نتیجه خواب را بگوید👉 : " فنکح علی اسماء بنت عمیس " " پس نتیجه آن شد که علی ع با اسماء بنت عمیس ازدواج کرد "
❕بنابراین استفاده از فاء تفریع در روایت مذکور , نتیجه و سبب را می رساند یعنی تعبیر و نتیجه خواب فاطمه س ازدواج علی ع با اسماء بنت عمیس بود , چنان که در مورد فاء تفریع می نویسند :
" الثّالث: سوّمين بعد معنوى فاء عاطفه دلالت آن بر عليّت و سببيّت ماقبل براى وقوع مابعد مىباشد و اين بعد معنوى فاء غالبا در وقتى است كه فاء جملهاى را بر جملۀ ديگر و يا صفتى - مشتقات فعل - را بر صفت ديگر عطف مىكند "
📚ترجمه و شرح مغني الأدیب ج ٢ ص ٢٦٢
👌بنابراین در تعبیر " فنکح علی اسماء بنت عمیس " واژه " نکح " به معنای عقد ازدواج است , و این واژه تنها در صورتی که بگویند فلانی با زوجه و همسرش نکاح کرد به معنای همبستری و جماع به کار می رود .
❕در ادامه روایت شرح بیشتری داده می شود و می گوید :
" اسماء با جعفر بن ابی طالب ازدواج کرده بود , اما وقتی که جعفر در جنگ موته شهید شد , با ابوبکر ازدواج کرد و بعد از ابوبکر با علی ع ازدواج کرد , اسماء همسر ابوبکر بود اما وقتی ابوبکر و فاطمه از دنیا رفتند , علی ع با اسماء نکاح کرد ( یعنی عقد ازدواج کرد ) "
👌بر این اساس , این روایت تنها در مقام بیان رویای صادقه فاطمه صدیقه سلام الله علیها است که در خواب دید که با ابوبکر ازدواج کرده است که تعبیر و نتیجه این خواب آن بود که علی علیه السلام با همسر ابوبکر یعنی اسماء بنت عمیس ازدواج می کند , اما ملحد بیسواد تخیلات ذهنی خودش را به روایت چسبانده است و از این طریق بیسوادی و جهالت خودش را در معرض دید عموم قرار داده است .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پاسخی به وهابی در مورد تناقض در فقه شیعه ( طهارت آب چاه ) !!!!!
🤔#پرسش :
❓اگر موش مرده در چاه افتاد [و آب چاه، متغیّر نشد]، چه کنیم؟
🔺 امام صادق : باید 3 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 5 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 7 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 40 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید چند دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام رضا : اصلاً نیاز نیست چیزی از چاه را خالی کنید!
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
1⃣ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ وَفَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} عَنِ الْفَأْرَةِ وَالْوَزَغَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ قَالَ «يُنْزَحُ مِنْهَا ثَلَاثُ دِلَاءٍ».
📚 تهذيب الأحکام 245/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٣١٥/٢]
2⃣ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْفَأْرَةِ وَالسِّنَّوْرِ وَالدَّجَاجَةِ وَالطَّيْرِ وَالْكَلْبِ قَالَ : «فَإِذَا لَمْ يَتَفَسَّخْ أَوْ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُ الْمَاءِ فَيَكْفِيكَ خَمْسُ دِلَاءٍ. وَإِنْ تَغَيَّرَ الْمَاءُ فَخُذْ مِنْهُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ».
📚 تهذيب الأحکام 237/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢]
3⃣ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَأَبِي يُوسُفَ يَعْقُوبَ بْنِ عُثَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : إِذَا وَقَعَ فِي الْبِئْرِ الطَّيْرُ وَالدَّجَاجَةُ وَالْفَأْرَةُ فَانْزَحْ مِنْهَا سَبْعَ دِلَاءٍ. قُلْنَا فَمَا تَقُولُ فِي صَلَاتِنَا وَوُضُوئِنَا وَمَا أَصَابَ ثِيَابَنَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.
📚 الإستبصار 31/1
✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٣/٢]
4⃣ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : سُئِلَ عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ. قَالَ : «إِذَا مَاتَتْ وَلَمْ تُنْتِنْ فَأَرْبَعِينَ دَلْواً وَإِنِ انْتَفَخَتْ فِيهِ وَنَتُنَتْ نُزِحَ الْمَاءُ كُلُّهُ».
📚 تهذيب الأحکام 239/1
✅ موثّق [ملاذ الأخیار ٢٩٣/٢]
5⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَأَبِي جَعْفَرٍ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الدَّابَّةُ وَالْفَأْرَةُ وَالْكَلْبُ وَالطَّيْرُ فَيَمُوتُ. قَالَ : «يُخْرَجُ ثُمَّ يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ دِلَاءٌ ثُمَّ اشْرَبْ وَتَوَضَّأْ».
📚 تهذيب الأحکام 236/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢]
6⃣ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الرِّضَا {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَيَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.
📚 الإستبصار 33/1
✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٧/٢] ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌توقع از وهابیونی که خود را موظف به دفاع از مذهب خود کرده اند , آن است که اشکالاتی متقن و علمی مطرح کنند نه چنین اشکالاتی سطحی و فاقد عمق علمی !!!!
❕مطابق فقه اهلبیت علیهم السلام , آب چاه چون دارای منبع است , به مجرد رسیدن نجاست به آن نجس نمی شود , مگر آنکه نجاست طعم و رنگ آب را تغییر دهد که در این صورت باید اثر نجاست از بین رود و با آبی که از چاه می جوشد , مخلوط شود تا پاکی حاصل شود .
👌در توضیح المسائل مراجع تقلید چنین آمده است :
"آب چاهى كه از زمين می جوشد ، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد ، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطه ی نجاست تغيير نكرده پاك است ..... اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه ی آب آن را تغيير دهد ، ( چنانچه تغيير آب چاه از بين برود ) ، موقعى پاك می شود كه با آبى كه از چاه مىجوشد مخلوط گردد "
📚توضیح المسائل مراجع , بنی هاشم , ج ١ ص ٤٩
💠#ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕در روایت مشهوری امام رضا علیه السلام فرمود :
" آب چاه پر وسعت است و چیزی آن را فاسد و نجس نمی کند , مگر آنکه بویش یا مزه اش تغییر کند که در این صورت به اندازه ای از آن آب می کشند تا بوی نجاست از بین برود و طعمش به حالت عادی بازگردد , زیرا آب چاه دارای ماده است "
" َ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً. "
📚وسائل الشیعه ج ١ ص ١٤١
❕اما اگر نجاستی به آب چاه برسد که طعم و بویش را عوض نکند , در این صورت آب چاه نجس نمی شود , اما باز مستحب است دلوهایی از آب چاه برداشته شود تا هم رعایت پاکیزگی عرفی شده باشد و هم اگر محتمل بود که حیوانی که در آب افتاده است سمی بوده باشد , اثر سوء سموم مضر نیز از بین برود , لذا در همان توضیح المسائل مراجع می خوانیم :
" تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطهء نجاست تغيير نكرده پاك است ، ولى مستحبّ است پس از رسيدن بعضى از نجاستها ، مقدارى كه در كتابهاى مفصّل گفته شده ، از آب آن بكشند . "
📚توضیح المسائل مراجع ص 48
❕در کتاب معروف فقهی العروه الوثقی و تعلیقه آیت الله مکارم شیرازی نیز متذکر این حکم استحبابی شده اند آن هم به جهت دوری از پلیدی و کثیفی و سموم موجود در بدن برخی از حیوانات : " ماء البئر النابع بمنزلة الجاري، لا ينجّس إلّا بالتغيّر؛ سواء كان بقدر الكرّ أو أقلّ. و إذا تغيّر ثمّ زال تغيّره من قبل نفسه طهر، لأنّ له مادّة؛ و نزح المقدّرات في صورة عدم التغيّر مستحب ( مكارم الشيرازي: تنزّهاً عن القذارة العرفيّة المحتملة أو التغيّرات المحتملة الحاصلة في بعض أنحاء البئر دون بعض، الّذي ترتفع بالنزح )
📚العروة الوثقى مع تعليقات (خمينى، خويى، گلپايگانى، مكارم)، ج1، ص: 43
❕روایاتی که وهابی به آن استناد کرد از تفاوت دلوهایی که از چاه باید برداشت , ناظر به همین نکته است , و بر خلاف ادعای وهابی بحث هم تنها در مورد موش آن هم در یک حالت نیست , بلکه هم در مورد موش است آن هم در حالات مختلفش که یا زنده در آب بیفتد یا مرده باشد , بدنش متلاشی شود یا نشود و نیز گاه حیوانات دیگری نیز در کنار موش هستند که آنها هم در حالات مختلف به چاه می افتند .
❕یعنی مطابق روایات مورد بحث وهابی , گاه به تنهایی موش در آب افتاده است و گاه موش به همراه قورباغه یا موش به همراه گربه , یا موش به همراه مرغ مرده یا موش به همراه جسد برخی از پرندگان یا موش به همراه سگ , گاه این حیوانات با هم در آب افتاده اند و گاه جدا جدا , گاه در آب مرده اند و جسدشان در آب چاه متلاشی شده اند و گاه تنها مرده اند و متلاشی نشده اند , یا تنها در آب افتاده اند نه مرگ بوده است و نه متلاشی شدن بدنی .
❕ در این موارد که طعم و بوی آب هم تغییر نکرده است , نجاستی حاصل نشده است اما بهتر است که برای برطرف کردن پلیدی حاصل شده باز هم از آب چاه برداشته است , آن هم به حسب شدت پلیدی یا کمتر برداشته می شود و یا بیشتر , یا ممکن است که شدت پلیدی به اندازه باشد که بهتر است که کل آب چاه برداشته شود تا مجددا با جوشش چاه پر شود .
👌با توجه به این نکته روشن می شود که تضادی در میان این روایات نیست بلکه هر یک ناظر است به شدت پلیدی که حاصل شده است , پلیدی پر شدت تر باشد , آب بیشتری بهتر است برداشته شود , پلیدی از شدت کمتری برخوردار باشد , آب کمتری برداشته می شود .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
شیعه پاسخ
❗️بر آن شدیم که مناظره اخیر خود با ملحد روشنگر را به کتاب در آوریم و به صورت عمومی منتشر کنیم , مناظ
مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر.pdf
حجم:
1.33M
🔊عنوان کتاب : مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر !
❕توضیحی پیرامون کتاب :
👌مناظره مذکور پیرامون مصائب فاطمه صدیقه سلام الله علیها و سقط شدن فرزند ایشان ع در روزها و جلسات متعددی بین ما و ملحدی نام آشنا در فضای مجازی که خود را " دکتر م . روشنگر " معرفی می کند , صورت گرفته است .
❕ ملحد روشنگر مدیریت مجموعه کانالهای نقد اسلام در فضای مجازی را بر عهده دارد و از سر شاخهای ملحدین در این عرصه محسوب می شود اما در این مناظره به روشنی مشاهده خواهید کرد که چگونه به زبونی و رسوایی می افتد تا جایی که علی رغم دعوت مکرر ما , دیگر حاضر به ادامه گفتگو با ما نشد !!!!
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
خلافت الهی علی علیه السلام در نهج البلاغه !!!!
🤔#پرسش :
❓ما منتظریم فقط یک دلیل مشروع و قابل در باب امامت الهی با ویژگیهای خاص اعتقادی امامیه از نهج البلاغه اقامه کنید !!!!
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه چنین درخواستهایی به گزافه گویی بیشتر شبیه است تا به واقعیت , زیرا جای جای نهج البلاغه گواه روشنی بر امامت امیر مومنان علیه السلام است و کسی که اندک مطالعه ای در نهج البلاغه داشته باشد , متوجه این نکته خواهد شد .
❕قرآن تصریح می کند که پیامبر گرامی جز به وحی و دستور الهی تکلم نمی کند , چنان که فرمود : " : "وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می رسد».
👌امیر مومنان علیه السلام تصریح می کرد که خودش و سایر امامان وصی پیامبر اند که پیامبر آنان را وصی و جانشین خود قرار داده است , پیامبری که سخنانش امر و وحی الهی است .
❗️ امیر مومنان ع معتقد بود که خلافت حق مشروع خودش و اهلبیت علیهم السلام است که اشرار آن را از دستشان ربودند , در حالی که علی علیه السلام شایسته ترین افراد برای این منصب بود .
❕امیر مومنان ع در فرازی فرمود :
" به خدا سوگند هرگز فكر نمىكردم و به خاطرم خطور نمىكرد كه عرب بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله 👈اين امر خلافت را از اهل بيت او منحرف سازند👉 (و در جاى ديگر قرار دهند و نيز بهخصوص) باور نمىكردم آنها پس از آن حضرت آن را از من دور سازند. تنها چيزى كه مرا ناراحت كرد هجوم مردم بر فلان شخص بود كه با او بيعت مىكردند (اشاره به بيعت با ابو بكر بعد از ماجراى سقيفه است) من دست نگه داشتم (و گوشهگيرى را برگزيدم) تا اينكه ديدم گروهى از اسلام بازگشته و مرتد شدهاند و مردم را به نابود كردن دين محمد- صلى اللَّه عليه وآله وسلم- دعوت مىكنند. (اينجا بود كه) ترسيدم اگر اسلام و اهلش را يارى نكنم شاهد شكافى در اسلام يا نابودى آن باشم كه 👈مصيبتش براى من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر باشد؛ 👉 "
" ....أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ صلى الله عليه و آله عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَلَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ! فَمَارَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَه .... "
📚نهج البلاغه نامه ٦٢
❕یا در مورد ابوبکر می فرماید :
" به خدا سوگند! او پيراهن خلافت را بر تن كرد در حالى كه خوب مىدانست 👈👈موقعيت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسياب است (كه بدون آن هرگز گردش نمىكند) " 👉" اما و اللّه لقد تقمّصها فلان و انّه ليعلم انّ محلّى منها محلّ القطب من الرّحا "
📚نهج البلاغه خطبه ٣
❕در فراز دیگری آمده است :
" گويندهاى به علی ع گفت: اى فرزند ابو طالب، تو نسبت به اين امر- يعنى خلافت- حريصى! امیر مومنان ع در پاسخ گفت :
" به خدا سوگند! شما با اين كه دورتريد، حريصتريد (چرا كه خلافت، شايسته اهل بيت پيامبر عليهم السّلام است كه به اين كانون هدايت نزديكترند) 👈و من شايستهتر و نزديكترم. من فقط حق خويش را مطالبه كردم؛ 👉ولى شما ميان من و آن حايل مىشويد 👉 و دست ردّ بر سينهام مىگذاريد....
❕ بار خدايا! من در برابر قريش و كسانى كه آنان را يارى مىدهند از تو استعانت مىجويم (و شكايت پيش تو مىآورم) آنها پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت عظيم مرا كوچك شمردند و 👈براى مبارزه با من در غصب چيزى كه حق من بود، همدست شدند👉 (به اين هم قناعت نكردند) سپس گفتند: بعضى از حقوق را بايد گرفت و پارهاى را بايد رها كرد (و اين از حقوقى است كه بايد رها سازى). " " اللّهمّ إنّي أستعديك على قريش و من أعانهم! فإنّهم قطعوا رحمي، و صغّروا عظيم منزلتي، و أجمعوا على منازعتي أمرا هولي. ثمّ قالوا: ألا إنّ في الحقّ أن تأخذه، و في الحقّ أن تتركه.... "
📚نهج البلاغه خطبه ١٧٢
❕در فرازی دیگر با صراحت به امامت الهی خود اشاره می کند و می فرماید :
" آنها بذر فجور را افشاندند و با آب غرور و نيرنگ، آن را آبيارى كردند و سرانجام، بدبختى و هلاكت را درو نمودند. هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (ص) نمىتوان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (ص) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقينند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مىگردد و عقب مانده به آنان ملحق مىشود و👈 ويژگيهاى ولايت و حكومت، از آن آنهاست و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنهاست، ولى هم اكنون كه حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلىاش منتقل شده 👉(چرا كوتاهى و سستى مىكنند و قدر اين نعمت عظيم را نمىشناسند؟). "
" و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله! "
📚نهج البلاغه خطبه ٢
💠ادامه
💠ادامه 👇
❕و فرمود :
" كجايند كسانى كه ادعا مىكردند آنها راسخان در علمند، نه ما، و اين ادعا را از طريق دروغ و ستم نسبت به ما، مطرح مىنمودند؟ (آنها كجا هستند تا ببينند كه) خداوند ما را برترى داد و آنها را پايين آورد، به ما عطا كرد و آنها را محروم ساخت، ما را (در كانون نعمت خويش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت.
❕(مردم) به وسيله ما هدايت مىيابند و از نور وجود ما نابينايان روشنى مىجويند. به👈 يقين امامان از قريش هستند و درخت وجودشان در سرزمين اين نسل از «هاشم» غرس شده است،👉👈 اين مقام در خور ديگران نيست و زمامداران غير از آنها، شايستگى ولايت و امامت را ندارند!👉 "
" ... إنّ الأئمّة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم؛ لا تصلح على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم. "
📚نهج البلاغه خطبه ١٤٤
❕و باز فرمود :
" (اما آنچه درباره مخالفتهاى قريش با من گفتهاى) قريش را با آن همه تلاشى كه در گمراهى و جولانى كه در دشمنى و اختلاف و سرگردانى در بيابان ضلالت داشتند، رها كن. آنها با يكديگر در نبرد با من همدست شدند همانگونه كه پيش از من در مبارزه با رسول خدا صلى الله عليه و آله متحد گشته بودند. خدا قريش را به كيفر اعمالشان برساند 👈آنها پيوند خويشاوندى را با من بريدند و خلافت فرزند مادرم (پيامبر صلى الله عليه و آله) را از من سلب كردند.👉
"فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَسَلَبُونِي سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي. "
📚نهج البلاغه نامه ٣٦
❕در فراز دیگر آمده است که فرمود :
" «قريش به چه چيز استدلال كردند؟» عرض كردند: «دليل آنها (براى اولويّت خود در امر خلافت) اين بود كه آنان از شجره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستند (و از خويشاوندان او) فرمود: «آنها به شجره ( نبوت ) استدلال كردند اما ثمره ( امامت ) را ضايع نمودند!» (اگر خويشاوند پيامبر بودن دليل بر اولويّت است، اهل بيت او بودن به طريق اولى دليل بر اين امر خواهد بود.) "
" احتجّوا بالشّجرة و أضاعوا الثّمرة. "
📚نهج البلاغه خطبه ٦٧
❕و فرمود :
" به خدا سوگند! از زمان وفات پيامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شدهام و ديگران را كه هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشتهاند! "
" فو اللّه ما زلت مدفوعا عن حقّى، مستاثرا عليّ، منذ قبض اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتّى يوم النّاس هذا "
📚نهج البلاغه خطبه ٦
👌و فرمود :
" شما خوب مىدانيد كه من از هر كس، به اين امر خلافت شايستهترم " " لقد علمتم أنّي أحقّ النّاس بها من غيري "
📚نهج البلاغه خطبه ٧٤
❕و فرمود :
" راستى عجيب است! و چرا تعجّب نكنم از خطا و اشتباه اين گروهها (ى پراكنده) با دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند! نه گام در جاى گام پيامبرى مىنهند و👈 نه از عمل وصىّ (پيامبر) پيروى مىكنند👉 " فيا عجبا! و ما لي لا أعجب من خطإ هذه الفرق على اختلاف حججها في دينها! لا يقتصّون أثر نبيّ، و لا يقتدون بعمل وصي "
📚نهج البلاغه خطبه ٨٨
❕و فرمود :
" هنگامى كه خداوند پيامبرش را بر گرفت و قبض روح كرد، گروهى به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراكندگى، آنها را هلاك ساخت، تكيه بر غير خدا كردند، و با غير خويشاوندان (يعنى عترت رسول اللّه) پيوند بر قرار ساختند، و از وسيلهاى كه مأمور به مودّت آن بودند دورى گزيدند. آنها بنا (ى خلافت و ولايت) را از اساس و محل اصلى آن برداشته در غير جايگاهش نصب كردند. "
" حتّى إذا قبض اللّه رسوله، رجع قوم على الأعقاب ... نقلوا البناء عن رصّ أساسه، فبنوه في غير موضعه. "
📚نهج البلاغه خطبه ١٥٠
❕و فرمود :
" اكنون كه مىخواهى بدانى، بدان: اما اين كه بعضى اين مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود در آوردند، در حالى كه ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پيوندمان محكمتر است، بدينجهت بود كه عدهاى بر اثر خودخواهى و انحصار طلبى ناشى از جاذبههاى خلافت، به ديگران بخل ورزيدند، و (با نداشتن شايستگى، حق ما را غصب كردند) و گروهى ديگر (اشاره به خود حضرت و بنى هاشم است) با سخاوت از آن چشم پوشيدند. خدا در ميان ما و آنها داورى خواهد كرد "
" أمّا الإستبداد علينا بهذا المقام و نحن الأعلون نسبا، و الأشدّون برسول اللّه ....
📚نهج البلاغه خطبه ١٦٢
👌و نسبت به غاصبین خلافتش فرمود :
"اين دين اسير دست اشرار بود باهوا و هوس درباره آن عمل مىشد و بهوسيله آن دنيا را طلب مىكردند (از يك سو هواپرستى و از سوى ديگر دنياپرستى همه اركان دين را متزلزل ساخته بود). " " فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى، وَتُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا. "
📚نهج البلاغه نامه ٥٣
#پرسمان_اعتقادی :
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد اول .pdf
حجم:
2.29M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد اول )
✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ )
📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم
▫️توضیح در مورد کتاب :
❗️آنچه در پیش روی می بینید ، اولین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است .
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد دوم.pdf
حجم:
2.23M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد دوم )
✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ )
📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم
▫️توضیح در مورد کتاب :
❗️آنچه در پیش روی می بینید ، دومین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است .
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
👌سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
❗️کتابخانه کانال به آدرس ذیل تاسیس شده است , کتابهایی که توسط مدیر کانال تالیف شده است , در کانال کتابخانه قرار گرفته است :
@ketabkhne_poorseman
پاسخی به وهابی که مدعی است امام ها نمی دانستند که امام بعدی هستند !!!!
🤔#پرسش :
❓حتی خود امامها نمیدانستند که امام بعدی هستند‼️
صفوان میگويد به امام رضا عرض كردم : امام، چه زمانى ميداند که امام است؟ آیا زمانى كه به او خبر برسد که امام قبلی وفات كرده! يا همان زمانى كه وفات ميكند؟ مثل اينكه امام کاظم در بغداد وفات كرد و شما اينجا (در مدينه) بوديد!
امام رضا فرمود : همان زمانى كه امام قبلی میميرد، آگاه مىشود [که امام است]. عرض كردم : چگونه؟ فرمود : خدا به او الهام میكند.!!!!
📚 اصول کافی 381/1
✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٠/٤]
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
⚠️ این در حالی است که شیعیان مدّعی هستند که امامتِ امامها از زمان پیغمبر ﷺ [بلکه انبیاء قبل از او]، تعیین و تصویب شده بود.
طبیعتاً باید حداقل خود امامها، ترتیبِ ائمه و اسامی و اشخاصاش را میدانستند ‼️
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆
💠#پاسخ💠
👌اعتقاد شیعه آن است که امامان علیهم السلام توسط پیامبر گرامی تعیین شده اند و هر امام هم امام بعدی خود را معرفی می کردند و پس از آن دنیا را ترک می گفت , در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3255
👌در مورد امام رضا ع هم این قضیه صادق است , چرا که امام کاظم ع بارها در زمان حیات خویش تصریح می کرد که امام رضا ع امام بعدی است .
❕حسين بن نعيم صحّاف روايت كرده است كه گفت:
"من و هشام بن حكم و على بن يقطين در بغداد بوديم، پس على بن يقطين گفت كه: در خدمت حضرت امام موسى كاظم عليه السلام نشسته بودم كه پسرش على عليه السلام، بر آن حضرت داخل شد. بعد از آن، حضرت كاظم عليه السلام به من فرمود كه: «اى على بن يقطين، اينك على، سيّد فرزندان من است. و بدان كه من كُنيت خود را كه ابوالحسن است، به او بخشيدم». هشام بن حكم كف دست خود را بر پيشانى خود زد و گفت: واى بر تو! چه گفتى؟ على بن يقطين گفت: به خدا سوگند كه! از آن حضرت شنيدم، چنانچه گفتم. هشام گفت كه: آن حضرت تو را خبر داده است كه امر امامت بعد از او، در حضرت امام رضا عليه السلام قرار دارد. "
" «يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ، هٰذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي، أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي» فَضَرَبَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ بِرَاحَتِهِ جَبْهَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: وَيْحَكَ، كَيْفَ قُلْتَ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ: سَمِعْتُ - وَ اللّٰهِ - مِنْهُ كَمَا قُلْتُ، فَقَالَ هِشَامٌ: أَخْبَرَكَ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ مِنْ بَعْدِهِ. "
📚الکافی ج ١ ص ٣١١
👌داود رَقّى گوید :
"به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم! پير شدهام و سن و سالَم بسيار شده، پس مرا دستگيرى فرما از آتش دوزخ. داود مىگويد كه: حضرت به جانب پسرش امام رضا عليه السلام اشاره نمود و فرمود: «اينك صاحب و امام شما است بعد از من». " "قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسىٰ عليه السلام: إِنِّي قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي، وَ دَقَّ عَظْمِي، وَ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عليه السلام، فَأَخْبَرَنِي بِكَ، فَأَخْبِرْنِي مَنْ بَعْدَكَ؟ فَقَالَ: «هٰذَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا». "
📚الکافی ج ١ ص ٣١٢
❕راوی می گوید :
" امام موسى كاظم عليه السلام به طلب ما فرستاد و ما را جمع فرمود، بعد از آن به ما فرمود كه: «آيا مىدانيد كه شما را براى چه طلب كردم؟» عرض كرديم: نه. فرمود كه: «شاهد باشيد كه همين پسرم ( علی ) وصىّ من است، و به امر من قيام خواهد نمود، و خليفۀ من است بعد از من. " " «اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هٰذَا وَصِيِّي، وَالْقَيِّمُ بِأَمْرِي، وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي "
📚الکافی ج ١ ص ٣١٢
❕منصور بن يونس بزرج گفت :
" روزى خدمت حضرت موسى بن جعفر رسيدم فرمود منصور ميدانى امروز چه كردهام عرض كردم نه، فرمود پسرم علي را وصى و جانشين بعد از خود نمودهام پيش او برو و تهنيت بگو و اعلام كن باو كه من ترا باين كار مأمور نمودهام.
منصور گفت: خدمت آن جناب رسيده تهنيت عرض كردم و اعلام نمودم كه پدرش مرا مأمور كرده به اين كار. " " دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ يَعْنِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَوْماً فَقَالَ لِي يَا مَنْصُورُ أَ مَا عَلِمْتَ مَا أَحْدَثْتُ فِي يَوْمِي هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ قَدْ صَيَّرْتُ عَلِيّاً ابْنِي وَصِيِّي وَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي فَادْخُلْ عَلَيْهِ وَ هَنِّئْهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي أَمَرْتُكَ بِهَذَا قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَهَنَّأْتُهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلَمْتُهُ أَنَّ أَبَاهُ أَمَرَنِي بِذَلِك "
📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٢
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕علي بن عبد اللَّه هاشمى گفت :
" ما در حدود شصت نفر جمع بوديم با غلامانمان كنار قبر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه موسى بن جعفر عليه السّلام آمد دست فرزندش علي را در دست داشت فرمود مرا ميشناسيد عرض كرديم آرى شما آقا و بزرگ ما هستيد فرمود نام ببريد و نسب مرا معين كنيد. گفتيم شما موسى بن جعفر هستيد فرمود اين كيست؟ عرض كرديم او پسر شما علي بن موسى است. فرمود شاهد باشيد او وكيل من در حيات و وصى من پس از فوت است. "
" فَاشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي "
📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٦
❕محمّد بن زيد هاشمى گفت :
"اكنون شيعه علي بن موسى را به عنوان امام خواهد شناخت گفتم زیرا حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام او را خواست و وصيت به او كرد. "
"الْآنَ يَتَّخِذُ الشِّيعَةُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى ع إِمَاماً قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ دَعَاهُ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع فَأَوْصَى إِلَيْهِ "
📚بحار الانوار ج ٤٩ ص ١٦
❕حسين بن بشير گفت :
" حضرت موسى بن جعفر پسرش علي بن موسى را به امامت براى ما تعيين كرد همان طورى كه پيغمبر اكرم علي بن ابى طالب را در غدير خم تعيين نمود فرمود اهل مدينه، يا فرمود اهل مسجد اين پسرم وصى بعد از من است. "
"ْ أَقَامَ لَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع ابْنَهُ عَلِيّاً ... "
📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٩ _ اثباه الهداه ج ٤ ص ٢٩٨
❕حال اشکال وهابی به این روایت است که صفوان گوید :
" خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مرا خبر ده از امام، كه در چه زمان مىداند كه او امام است؟ آيا در هنگامى كه خبر به او مىرسد كه امام پيش، از دنيا در گذشته، يا در آن هنگام كه در مىگذرد، و پيش از آنكه خبر وفاتش برسد؟ مثل امام موسى كه در بغداد وفات نمود، و تو در اين جا بودى. فرمود كه: «اين را مىداند در هنگامى كه امام پيش، از دنيا در مىگذرد». عرض كردم: به چه چيز اين را مىداند؟ فرمود كه: «خدا او را الهام مىفرمايد». "
" قُلْتُ لِلرِّضَا ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ مَتَى يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ حِينَ يَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضَى أَوْ حِينَ يَمْضِي مِثْلَ أَبِي الْحَسَنِ قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا قَالَ يَعْلَمُ ذَلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ قُلْتُ بِأَيِّ شَيْءٍ قَالَ يُلْهِمُهُ اللَّهُ. "
📚الکافی ج ١ ص ٣٨١
👌وهابی می گوید که مطابق این روایت امام رضا ع نمی دانست که امام است مگر زمانی که امام کاظم ع فوت شدند !!!!
❓ما از وهابی سوال می پرسیم که خداوند در آیه ای می فرماید :
"هم اكنون خداوند از شما تخفيف داد و👈 دانست كه در شما ضعفى وجود دارد👉 "
"الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفا " ( انفال ٦٦ )
❗️مطابق این آیه خداوند از ضعف مسلمین آگاه نبود و بعد آگاه شد !!!! آیا وهابی این سخن را می پذیرد !!!!
❕یا در آیه دیگر می فرماید :
" أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ "
" آيا چنين پنداشتيد كه شما (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را 👈ندانسته است؟👉 ( آل عمران ١٤٢ )
👌طبق این آیه نیز هنوز خداوند از چیزهایی آگاهی پیدا نکرده است !!!!
❗️وهابی در مورد این آیات باید بگوید که تعابیری چون « دانست » ، « تا بداند » و مانند آن در مورد خداوند ، به معنای دیدن و تحقق علم فعلی خداوند است ، یعنی علم الهی در خارج تحقق یافت و صورت عینی به خود گرفت و معلوم الهی در عالم خارج محقق شد , چنان که فخر رازی مفسر اهلسنت این نکته را بیان می کند : " انه تعالی قبل حدوث الشیئ لا یعلمه حالا واقعا بل یعلم منه انه سیحدث اما عند حدوثه و وقوعه فان یعلمه حادثا واقعا ... حصل العلم بوقوعه و حصوله ...."
📚تفسیر مفاتیح الغیب ج ١٥ ص ٥٠٧
👌 در ذیل در این رابطه بیشتر توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3417
👌ما نیز همین سخن را در مورد روایت مورد استناد وهابی می گوییم که مقصود آن است که امام ع زمانی متوجه می شود که امامتش به فعلیت رسیده است و از حالت شانی خارج شده است و در خارج تحقق یافته است که خداوند این مساله را به او الهام کند , آن هم زمانی که امام قبلی شهید شده باشد .
❕بنابراین امام ع می داند که امام بعدی او است اما هنوز امامتش به مرحله فعلیت نرسیده است تا وظائف امامتش را آغاز کند , زمانی متوجه می شود که امام است یعنی زمانی متوجه می شود که امامتش به مرحله فعلیت رسیده است , که امام قبلی در گذرد و این مساله به صورت الهام قلبی به او رسانده می شود .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
❗️توضیحاتی بیشتر در مورد روایات موثوق الصدوری و اعتبار روایات شیعه !!!!
▪️ما در سالهای گذشته در این رابطه توضیحات خوبی داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2438
👌هم اینک اضافه می کنیم :
🍀ما معتقدیم که هر روایتی که قرینه بر صحتش باشد به عنوان یک روایت صحیح قلمداد می شود , اگر چه سند روایت , سندی ضعیف باشد , چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم :
" مساله مهم وثوق و اعتماد به خود خبر است، منتها گاهى اين وثوق از ناحيه اعتماد به" شخص خبر دهنده" حاصل مىشود، و گاه از قرائن ديگرى از بيرون، لذا در پارهاى از موارد با اينكه گوينده خبر فاسق است ما به خبر او اطمينان پيدا مىكنيم.
👌بنابر اين اين وثوق و اعتماد از هر راهى حاصل شود، خواه از طريق عدالت و تقوا و صداقت گوينده باشد، و يا از قرائن خارجى، براى ما معتبر است، و سيره عقلا كه مورد امضاى شرع اسلام قرار گرفته، نيز بر همين اساس است.
❕به همين دليل در فقه اسلامى مىبينيم بسيارى از اخبارى كه سند آنها ضعيف است، به خاطر اينكه مورد" عمل مشهور" قرار گرفته، و آنها از روى قرائنى به صحت خبر واقف شدهاند معيار عمل قرار مىگيرد، و بر طبق آن فتوا مىدهند.
👌به عكس گاه اخبارى نقل شده كه گوينده آن شخص معتبرى است ولى قرائنى از خارج ما را نسبت به آن خبر بدبين مىسازد، اينجاست كه چارهاى از رها كردن آن نداريم، هر چند گوينده آن شخص عادل و معتبرى است.
❕بنا بر اين معيار در همه جا اعتماد به خود" خبر" است، هر چند عدالت و صداقت راوى غالبا وسيلهاى است براى اين اعتماد اما يك قانون كلى نيست (دقت كنيد). "
📚تفسير نمونه، ج 22، ص: 157
👌اهلبیت علیهم السلام برای پی بردن به صحت یک روایت دو راه حل مهم به ما نشان داده اند :
🔸١ _ روایت موافق با آیات قرآن و سنت پیامبر باشد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد » « لا تصدق علینا الا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه »
📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123
🔸٢ _ عالمان بزرگ و مورد اعتماد و ثقه روایت مذکور را نقل کرده باشند , چنان که امام عصر علیه السلام فرمود ؛
« برای هیچ کس از شیعیان ما عذری نیست که تشکیک کنند در آنچه که ثقات ما ( یعنی محدثین مورد وثوق ) از ما برایشان نقل می کنند » " لا عذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما یرویه عنا ثقاتنا "
📚رجال کشی ج 2 ص 535 _ وسائل الشیعه ج 27 ص 150
❕اکثر و معظم روایات شیعه موافق با قرآن و سنت است و توسط علمای بزرگ نقل شده و به ما رسیده است و این عالمان معتقد بودند که روایات معتبر را در کتابهایشان نقل می کنند و به این نکته با صراحت تصریح می کردند , تصریات این عالم بزرگ و صاحبان کتابهای روایی شیعه محکمترین دلیل بر اعتبار روایاتشان است , روایاتی که موافق با قرآن و سنت پیامبر گرامی نیز است , چنان که شیخ حر عاملی می گوید :
" اکثر عالمان صاحب کتابهای روایی شیعه شهادت داده اند که روایاتی که نقل می کنند معتبر است , یا این شهادت را در اوائل کتابهایشان داده اند یا در اواخر آن و یا در اثناء , آنان اشاره می کردند یا تصریح می کردند که روایاتشان معتبر است و در مواردی که روایتی را معتبر نمی دانستند تصریح می کردند که این روایت ضعیف است یا آن روایت را تاویل می کردند یا می گفتند که اگر فلان غرض نبود این روایت را نقل نمی کردند , این عملکرد آنان گواه بر آن است که سایر روایاتی که نقل کرده اند معتبر است و آنان با اشاره یا تصریح این نکته را بیان می کردند که به ثبوت و صحت روایت و محتوا و مضمومنش معتقدیم "
" أكثر أصحاب الكتب المذكورة قد شهدوا بنحو ذلك، إما في أوائل كتبهم أو في أواخرها، أو أثنائها. فإنهم كثيرا ما يضعفون حديثا بسبب قوة معارضه، أو نحو ذلك.
أو يتعرضون لتأويله. أو يقولون: لو لا الغرض الفلاني لم نذكره، و يشيرون أو يصرحون بأن ما عداه من أخبار ذلك الكتاب معتمد عندهم، و هم قائلون بمضمونه، جازمون بثبوته، و صحة نقله. "
📚وسائل الشيعة، ج30، ص: 202
❕و در نتیجه گیری بیان می دارد :
"أن أصحاب الكتب الأربعة، و أمثالهم، قد شهدوا بصحة أحاديث كتبهم، و ثبوتها، و نقلها من الأصول المجمع عليها.
" صاحبان کتب اربعه و سایر کتابهای معتبر شهادت داده اند به صحت کتبشان و ثبوت و اینکه نقل آنها از اصول معتبر و مورد اجماع بر صحت است "
📚وسائل الشيعة، ج30، ص: 264
💠ادامه 👇