eitaa logo
از تبار رئیسعلی
605 دنبال‌کننده
433 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این عکس را برای بعد از شهادتم گرفتم روایتی از زندگی شهید نادر پهلوانی 🎙| گوینده: محمد بردستانی 🎼| موسیقی: سروش وزانی 📁| تهیه کننده: روح الله حسینی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸 بازسازی تصویر شهید حسین اسماعیلی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در عمليات كربلای ۴ با هم بوديم، اما آن شب خبر از احمد نداشتم. در جريان يك عقب نشينی، يكى از همرزمان به من گفت: (احمد) همشهری شما هم زخمی شده… او نمى‌دانست كه احمد برادر من است. در همان حالت نشانى را از او گرفتم. سريع خودم را به آنجا رساندم. ديدم درون بيشه كنار يك قايق نيمه سوخته دراز كشيده است. گفتم: احمد! دشمن دارد مى‌رسد، چرا اينجا خوابيده‌ای… گفت: كجا بروم؟ كار من تمام است… دلم فرو ريخت، مى‌خواستم زود او را بلند كنم و با خود ببرم، ديدم دو زخم عميق بر پيكرش نشسته… بدون اينكه داد و فریادی كند آهسته گفت: برادرم، برو. خودت را نجات بده، مرا حلال كن… كم كم چشمانش را بست… با دستپاچگی مى‌خواستم كارى بكنم كه ديدم بدن نازنينش سرد شد…   🔻راوی: حیدر انیسه (برادر شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بسيار به يكديگر عشق می ورزيديم. او وقتى مى‌آمد در منزل منتظر بود من چه كارى از خانه از او بخواهم كه انجام دهد. عجيب مردى بود چه در سفر چه در خانه هميشه سعى مى‌كرد مرا راضى نگه دارد و هميشه به من توصيه مى‌كرد كه ايمانم را حفظ كنم. انگار مى‌خواست مرا آماده سازد كه بعد از شهادتش ادامه دهنده راه او باشم. چه در نامه هايى كه برايم مى‌فرستاد و چه زمانى كه در خانه بود هميشه توصيه به خير و نيكی و استقامت در راه خدا مى‌كرد. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهيد وقتی که می خواست به جبهه برود، برای این که ما ناراحت نشویم، به ما چیزی نگفت. ولی ما می فهمیدیم که می خواهد به جبهه برود، و مانع او نشدیم. یک روز از گلزار شهدا به خانه می آمدم. در راه بچه های بسیج محل با هم صحبت می‌کردند. ولی من متوجه چیزی نشدم. به مسجد رفتم؛ نماز خواندم، و به خانه برگشتم. خواهر شهید از بیرون آمد. خیلی ناراحت بود. او خبر شهادت برادرش را به ما داد. در هر صورت هرچه خدا بخواهد همان می‌شود. شهید علاقه عجیبی به خواهرش داشت. روزی در حیاط خانه مان نشسته بودیم. نمی دانم ملیحه (خواهر شهید) چه گفت که من شیلنگی که در دست داشتم به طرفش پرت کردم. آمد و دست به دور گردنم انداخت و گفت: بابا ما یک خواهر بیشتر که نداریم؛ پس خیلی باید مواظبش باشیم. همیشه به ما احترام می گذاشت. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بيشتر ايام با عطر خود را خوشبو می‌نمود و مى‌گفت: «چون بر كسى وارد شدى خوشبو باش و اين سنت پيامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.» 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مسافرت رفته بود و نتوانسته بود روزه بگیرد به محض اینکه به خانه رسید سحر بلند شد و گفت: سحری چه دارید؟ گفتم چه می خوری؟ گفت یه تخم مرغ. رفتم برایش دو عدد تخم مرغ سرخ کردم و جلوش گذاشتم. گفت: اینکه دو تاست؟ گفتم: بخور ممکنه تا افطاری گرسنه بشی. گفت: خب روزه را برای گرسنگی آن می گیرن. شکم آدم که پر باشه که فایده نداره. دیگر چیزی نگفتم و به چهره معصومش نگریستم و با خود گفتم خداروشکر که چنین بچه‌ای دارم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
24.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت پدر شهید از پیکر سالم و خوشبوی شهید عبدالنبی یحیایی ۹ پس از شهادت 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📜 مناجات سردار شهید مجید بشکوه معبودا! اگر فردای قیامت این بنده ضعیف و ذلیل خود را در روی آتش قرار دهی، بارالها این بنده حقیر تو، به غیر از تو به چه کسی پناه ببرد؟! 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سال پنجم دبستان، تجدید آوردم و شهریور نیز امتحان ندادم و مردود شدم و تصمیم به ترک تحصیل گرفتم. موقعی که برادرم از سپاه برگشت اول مهر بود وقتی از تصمیم من آگاه شد پیش من آمد و گفت: که چرا به مدرسه نرفته‌ای؟ من گفتم: دیگر نمی‌خواهم به مدرسه بروم، تازه وقت ثبت نام هم گذشته است. ایشان گفتند: که اشکالی ندارد و خودم تو را به مدرسه می‌برم و ثبت نامت می‌کنم و مرا با خودش به مدرسه برد و با مدیر صحبت کرد و بالاخره من دوباره در کلاس پنجم نشستم و نتیجه این شد که حالا معلم هستم. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب حمله به اتفاق دو نفر از دایی هايش کنار هم بودند که فرمانده عمليات به على تذکر داده بود که شما سنتان کم است و بايد برگرديد عقب. على در جواب گفته بود: من از کدامين رزمنده‌ها ناقص ترم؟ و من تا لحظه آخر کنار دایی‌هايم مى‌مانم. دایی‌اش مى‌گفت: على شب حمله رو به طرف کربلا مى‌کرد و نوحه‌خوانی مى‌کرد و سينه مى‌زد و در تاريخ ۱۳۶۰/۹/۸ کنار دایی‌اش و جمعى از همرزمانش به شهادت رسيدند. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir