eitaa logo
رَشتاك!🇵🇸
572 دنبال‌کننده
2هزار عکس
587 ویدیو
37 فایل
- ☁️🔗 وَ ما در آرزوی زیستن تن به مردن نخواهیم داد؛ می‌نویسم که بعدترها از من بخوانی ؛) . بیرون‌پراکنیِ درونیات . https://daigo.ir/secret/6107676899
مشاهده در ایتا
دانلود
-
رَشتاك!🇵🇸
-
امروز، درون کسی صداقت دیدم. ثبات دیدم و تعادل. جسارت دیدم و تأمل. امروز، تاریکی دیدم. و شمعی که خاموش شده بود. موقت یا ابدی نمی‌دانم. اما نور را بلای جان می‌دانست و دین را حلاوت زندگی. صادقانه می‌گفت که تاریکی را می‌پسندد و از جسوربودنش اِبایی نداشت. می‌گفت: من برای زندگی‌ام معنایی نمی‌بینم مگر اینکه خود به آن معنا دهم. حرف نمی‌زد که به کرسی بنشاند، آرام سخن می‌گفت و سنجیده. اما دانسته‌ای نزد خود داشت که گمان می‌کردم هنوز به نقطه‌ی باورش نرسیده. اینکه: "دین، آدمی را به اوج می‌رساند"؛ و بعد اشاره کرد به شیخ اشراق. از اینجا متوجه شدم این حرفش به نقطه‌ی باورش نرسیده، که دین را عامل اوج می‌دانست و هنوز تاریکی را می‌پسندید. راه را می‌دانست و بی‌راهه می‌رفت. شاکی هم بود. بله. همینجا بود که یافتم، "ماندن در تاریکی، هبوط آدمی‌زاد است". - ✍🏻
فکت: هیچوقت نذارید نمازهاتون کم و زیاد بشه وگرنه خودتون و روحتون کم و زیاد می‌شید :)))
-
رَشتاك!🇵🇸
-
می‌شود سخت‌ترین مسئله‌ آسان باشد پشت هر کوچه‌ی بن‌بست، خیابان باشد - امید صباغ نو
معنای آنکه در نماز پیشانی بر خاک می‌گذاری، همین است؛ تا با خاک انس نگیری، راهی به مراتب قرب نداری... - آوینی بزرگ
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم؟ - عالیجناب سعدی
رَشتاك!🇵🇸
-
هله نومید نباشی، که تورا یار براند...
-
رَشتاك!🇵🇸
-
می‌گفت گاهی انگار توی دلم کمانچه می‌زنند، ویولن سل. می‌گفت من موسیقی بلد نیستم، اما قشنگ می‌زنند، تلخ می‌زنند. همان . . . - حسین دریابندی
-
رَشتاك!🇵🇸
-
« گاهی تو حتی لب به سخن نگشوده‌ای و من به پایان آنچه خواهی گفت رسیده‌ام. » - خلیل جبران، در یادداشت‌های روزانه ماری هاسکل؛ ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۷
آدم‌ها دقیقا اونی هستن که اصرار دارن اصلا نیستن.
-
رَشتاك!🇵🇸
درگیر کمی ذوقم، با خنده‌ی مُمتد که خطاطی چشمانت، سرلوحۀ پاییز است - ✍🏻
-
-
رَشتاك!🇵🇸
-
نسیم خنکی که موهایت را تکان می‌دهد صدای من است. بارها از تو می‌گذرد و تو او را نخواهی شناخت! عالیه! یک قطره‌ی شفاف در این وقت سحر روی دست تو می‌افتد، گمان نکن باران است. طبیعت پر از کنایات است. وقتی که عاشق از معشوقه‌اش دور می‌شود، بعدها خیلی چیزها شبیه به آثار وجود آن دور شده، از نظر می‌گذرند. قطره‌ی باران، که در خاموشی شب خیلی محزون به زمین می‌آید شبیه به اشک آن عاشق است. - نامه‌ نیما یوشیج به همسرش عالیه