eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.9هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
❣تو رسیدی به آرزوی خودت 🌱 چه کند این جهان تباهی را ؟...... 🔰(ارسالی از اعضای محترم هنرمند کانال) 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 من صفر و هیچ هستم ، راحت باشید... 🔘 شیخ محمود عید ، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین : 💠 ۵ سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از و دیگری از قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیه‌ای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار شد و دستانش به شدت می لرزید. فرمودند : اگر به خاطر مناست. که من هستم شما راحت باشید. وقتی این سخن را شنیدیم ، همگی به افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه به ایشان گفت: روز مرا دعا کنید. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: اگر من باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید. 📚 ماه در آینه ، ص ۱۵۳ 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🚨 انجام تکالیف روی 🔘آقای سادات‌ اعلایی ، معلم دبستان علوی تهران : 💠 در مدرسه‌ای که آقای  - فرزند رهبر انقلاب - درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس تهیه کنند و رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایام بود و کمبود اقلام؛ هم به راحتی پیدا نمی‌شد؛ لذا آقای خامنه‌ای -- یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید و اقلام استفاده میشد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: «آقای محترم! ، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌ام از این کاغذ‌ها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا نکنید. بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای» 🌐 منبع: باشگاه خبرنگاران جوان 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️رهبرم❤️ ❤️مهربانم❤️ ❤️جانم فدایت❤️ 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ 🎬 ✨ ویژگیِ زینب‌های لشگر آخرالزمانی حضرت مهدی "عج " ▪️ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه 🔰 مهیا کردن شرایط عربستان برای ظهور توسط یمانیون 🏳️ قیام سیّد یمانی 🌸 گروهی از هدایت‌ یافتگان و اهل بصیرت و جنگجو در زیر پرچم یمانی گرد هم می‌آیند و یک نیروی قدرتمند به وجود می‌آورند و امام مهدی (عجل الله فرجه) را یاری می‌رسانند. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
با سلام خدمت همه شما عزيزان دوستداران شهدا🌹 🔴این هفته میهمان یکی دیگر از شهدای عزیز مدافع حرم خواهیم بود🌸 عزیـزان، میہـمان ایـن شهید عزيز باشید❣ 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
شہید مدافــع حـــرمـ احسان حاجی حتم لو❤️ تولـد: فروردیـن ۱۳۶۳🌸 شہادت:اسفنـد ۱۳۹۳🌹 محل شہادت:حــلـب سوریهـ🌹 وضعیـت تأهـل: متأهـل، یڪـ فـرزند💕 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شهـیـد: 🌱خداوند احسان را درست لحظه سال تحویل 1363، به ما داد. 🔘توپ آغاز سال جدید را که زدند، به دنیا آمد. پرستار بوسه ای به صورتش زد و گفت: «این بچه قدم خیری دارد چون هم سید است و هم توی این لحظه به دنیا آمده است.» اسمش را احسان گذاشتیم. چون این اسم برازنده اش بود. 🔻از چهار فرزندی که خدا به من و پدرش داد، از همان اول بچه آرام و صبوری بود.  🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شـهـید: 🔷سید احسان، از همان سن و سال کم به مسائل مذهبی گرایش نشان می داد. ▪️پسرم از همان دوران کودکی وارد بسیج پایگاه شهید بهشتی در مسجد نزدیک خانه مان شد. خدا رو شکر در همین مسجد رفتن ها دوست های خوبی هم پیدا کرد.  🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شـهـید: 💠نمازش را هنوز به سن تکلیف نرسیده می خواند و روزه اش را هنوز واجب نشده بود می گرفت. بعد از آن هم، بزرگتر که شد به هیئت فاطمیون🏴 رفت و با بچه های خوب آنجا دوست گرمابه و گلستان شد 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شـهـید: 🔶در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی من و پدرش  کوچکترین استرسی  از جانب احسان نداشتیم جز همین ماموریت های شغلی اش که می رفت. 🔻من تا آخرش به این ماموریت رفتن های او عادت نکردم. همیشه تا برود و بازگردد دلم هزار راه می رفت تا احسانم بازگردد. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شـهـید: 🔰سال 1381، دیپلم گرفت. قرار بود برای دانشگاه درس بخواند، اما مدتی زیر نظر گرفتمش و دیدم کتاب های کنکور را حتی نگاه هم نمی کند. 💠گفتم: «احسان مگه دانشگاه نمی خواهی بروی؟» گفت: نه مامان، می خواهم وارد سپاه بشوم.» اول به خاطر سختی های که این کار داشت موافقت نکردم. ولی وقتی اصرار و علاقه اش را دیدم قبول کردم. از همان اول وارد واحد تخریب و به عنوان نیروی رسمی وارد سپاه شد. فوق دیپلم و لیسانسش را هم بعد از رفتن به سپاه گرفت. به اکثر شهرهای مرزی ایران برای ماموریت رفته بود. ماموریت های برون مرزیهم به لبنان، افغانستان، پاکستان و سوریه🌸 داشت. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شـهـید: ⚫️یک بار برای ماموریت به لبنان رفته بود. چند روز بعد دو سه تا از دوستانش آمدند و زنگ خانه ما را زدند. از پشت آیفون دیدم همه آنها لباس مشکی به تن کرده اند. یک دفعه بد جور ترسیدم. با خود فکر کردم نکند خدای ناکرده برای احسان اتفاقی افتاده است!  🔻زدم زیر گریه و گفتم: «چی شده؟ احسان چیزی شده؟» گفتند: «نه حاج خانم آمده ایم مدارک سید احسان را بگیریم.» اولش باور نمی کردم، بندگان خدا کلی قسم و آیه خوردند تا باورم شد احسان سالم و صحیح است. انگار همیشه ته دلم منتظر حادثه ای🔴 بودم.   🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤دوسـت شهـیـد: 🔷علاقه خاصی به حضرت آقا داشت، آموزشی که بودیم محرم ها، بیت رهبری مراسم عمومی عزاداری داشت. 🔻کلاس ها که تمام می شد چقدر سریع لباسش را عوض می کرد و عجله داشت خودش را به بیت برساند. خیلی وقت ها با هم می رفتیم . سوار مترو می شدیم و سعی می کردیم خیلی زود خودمان را به آنجا برسانیم و بتوانیم آن جلو ها بنشینیم که شاید حضرت آقا🌸 را از نزدیک ببینیم. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤دوسـت شهـیـد: 🔵آشنایی من با سید به دوره آموزشی عمومی سپاه برمی گردد. یک روز تشت لباسم توی دستم بود و می خواستم بروم لباس هایم را بشویم. 🔹 لباس ها داخل کمد بود و سید هم درست نشسته بود جلوی در کمد و لگن لباسش کنارش بود. او هم می خواست لباس هایش را بشوید، اما محو تماشای تلویزیون شده بود. می خواستم لباس هایم را بردارم. بس که حواسش به تلویزیون بود متوجه نشد که می خواهم از کمد لباس برادرم. 🔻صدایش زدم، جواب نداد. عصبانی شدم، بهش زدم، تا به خودش آمد ولی برخلاف خیلی ها که وقتی تمرکزشان را به هم بزنی عصبانی می شوند و چیزی می گویند، سید حتی اعتراض هم نکرد و فقط لبخند ملیحی تحویلم داد و آرام از جلوی کمد کنار رفت. این برخورد چنان به دلم نشست که دیگر رهایش نکردم و از آن به بعد شدیم دو دوست صمیمی، چه در دوران آموزشی، چه بعد از آن... 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤دوسـت شهـیـد: 💠سید به نماز جماعت🌸 خیلی مقید بود، من هم سعی می کردم همیشه همراهش باشم. نمازخانه با آسایشگاه فاصله داشت و سربالایی هم بود. 🔹یک روز صبح وقتی برای نماز بلند شدیم دیدیم حسابی برف آمده. وضو که گرفتیم دیدم اکثریت بچه ها سختشان است که تا نمازخانه بیایند و توی همان آسایشگاه نمازشان را خواندند؛ ولی سید گفت «عباسعلی! 🔰نماز جماعت رو از دست ندیم» گفتم باشه. توی مسر آسایشگاه تا نمازخانه آن قدر برف آمده بود که زیرپایمان تریک و تریک صدا می داد. رسیدیم به نمازخانه. به جز سه، چهار نفر دیگر حتی امام جماعت هم نیامده بود. نمازمان را فرادا خواندیم و برگشتیم. ایمانش آنجا به من ثابت شد. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا