•••↻
••''
•
مژدهایدلعالمیامشبچراغانیشده
کهکشانتاکهکشانیکسردرخشانیشده
کزفروغِرویثارالله،نورِعالمین
اززمینتاآسمانبزمِگلافشانیشده!
#منـاســـبتۍ
#بانوے_زهرایے
@galeri_rahbari313
ࢪمان #عشقی_ازجنس_ماه 🌙
#پارت28
مہدخت:
داشتیم از مسجد بر میگشتیم که دیدم ی تاکسی جلو در خونمون پارکه...
مهیار ازش پیاده شد و چند ثانیه ای همونجوری جلو در وایساد.
وقتی رسیدیم بهش با صدای پارسا برگشت سمتمون:
کجا رفتید یهو شماها؟؟؟!!!
وای خدای من😱
این چرا این ریختییی شدههههه؟؟؟!!😨
بینیش خون اومده بود😥
تو اون تاریکی خیلی معلوم نبود ولی انگار ورم هم داشت😓
کی زده ترکونده این بد بختو؟
نکنه با داداشش بخاطر من دعوا کرده؟😱
ن بابا😕تو هم دلت خوشه هاااا😒
مگه چیکارشی ک بخاطرت بره دعوا😏
با خودم درگیر بودم طبق معمول که انگار پارسا هم مث من متوجه بینیش شد ک گفت:
مهیار!!!
صورتت چیشده؟؟؟دعوا کردید باهم؟؟؟
مهیار منو نگاه کرد...
یهو دلم ریخت😶
این واسه چی اینجوری آدمو نگاه میکنه😰
بابا لامصب ای قلبه من ی ماهیچه است فقط...
به چهارتا دونه رگه زپرتی وصله.نمیگی از کار میوفته؟!
مهیار: چیز مهمی نیس
پارسا: ینی چی چیز مهمی نیس؟! بابا ورم کرده...
دستشو گذاشت روی بینیش ک از درد صورتش جمع شد.
پری:شاید شکسته باشه😥برید دکتر بنظرم
مهیار:ن نیازی نیست
خیلی پکر بود🙁حس کردم حالش خوب نیس.دوباره منو نگاه کرد🤯
یا حضرت عباس😬ی نگاه اینجوری ب بقیه بکنه ک دیگه ول کنش نیستن🤭
بابا من دختر خوبیم همه مث من نیستن ک...☹️
پارسا درو باز کرد.خانم پروین با مامانم تو حیاط بودن.تا مهیارو دیدن دست پاچه شدن...
_خاک بر سرم😱این چ سرو وضعیه؟؟
+چیزی نیس مامان نگران نباش
_کوفتو چیزی نیست😠بیا اینجا ببینم
+میگم چیزی نشده دیگه....
_یهو ول کردین رفتین نمیگین آدم نگران میشه؟؟با سامیار دعوا کردی؟؟😱😱
+مامان جان😐میگم اتفاق خاصی نیوفتاده دیگه ول کن...
ن با سامی دعوام نشده😒
مامان من😬: بیا تو لا اقل ی کمپرس یخ بزارم روش
+دست شما درد نکنه.نیازی نیس
خانم پروین:رو حرف بزرگترت حرف نزن😠
+چشم😶
رفتیم داخل.ینی خونه ماشده بود درمانگاه اختصاصی آقا مهیار😐
مامان: مهدخت اون کمپرس یخو بیار...
هیشکی دیگه نبود صداش کنی؟😐
+چشم😑
کمپرسو آوردم و دادم دست مامان.
همینجور ک داشت شونه های خانم پروینو ماساژ میداد گفت:خودت بزار رو بینیش نمیبینی من دستم بنده😠
شهناز جون نگران نباش بچه نیست که.هرجا رفته باشه خودش میاد ماشالله دانشجو شده دیگه....
×شهناز جونش: آخه سابقه نداشت بی خبر بزاره بره...گوشیشم خاموشه اخه.مهیارم ک این شکلی برگشته.مطمئنم ی چیزی شده😭
_بد به دلت راه نده
(آره عامو نمکی دزدیدتش😑)
ب من چهههه😐
کمپرسو دادم دست پری و آروم گفتم: بیا اینو بزار رو صورتش ورمش بخوابه...
_آروم تر جواب داد:مگه من پرستارم؟😶
+بزار دیگه😕
_ب من چ خودت بزار😬
من تو فاصله چند متریش وایمیسم تپش قلب میگیرم🤭حالا وایسم تو چند سانتیش؟😶
پارسا نشسته بود کنارش رو مبل و سعی داشت از زیر زبونش بکشه چیشده...
اونم ک قربونش برم سکوت کامل اختیار کرده بود محو شده بود تو افق😕
رفتم پیششون.
+پارسا اینو بزار رو صورته آقا مهیار ورمش بخوابه
_باشه بده من..
بیشووور😑تو چرا نگفتی ب من چ خودت بزار😢
ب جهنم😁
یخو از دست من گرفت و گذاشت رو بینیش.از سرمای کمپرس مهیار از افق برگشت😂
_مرسی خودم میگیرمش...
حس کردم دردش میاد😢ناخودآگاه زبونم چرخید:
+خیلی درد داره؟😥
دوباره از همون نگاها رفت🤤
بابا منو امشب سکتههه میدی با این نگاهات🙈
سرمو انداختم پایین...
_ن؛درد نمیکنه
یکی تو راست میگی یکی چوپان دروغ گو😕
حالا باور کن داره از درد میترکه ها...
🌕پایان پارت بیست و هشتم✨
این داستان ادامه دارد...
{کپی رمان بدون لینک کانال جایز نیست}
@galeri_rahbari313🌟
<🕊✨>
اسمم را گذاشته ام منتظر
اما زمانی که دفتر انتظارم را ورق می زنی می بینی
فیس بوک را بیشتر از امامم می شناسم!
🤭♥️ #منتـظرانہ
🤕♥️ #ێا_صاځݕ_اڵݫݦاݩ_اڊࢪڪݩے
|♡|@galeri_rahbari313✨
•
.
پنجره باز شد . .
قطرات خیالِ آسمان ،
ریخت بر پوست خشڪ اتاق!
#دلے
#ێا_صاځݕ_اڵݫݦاݩ_اڊࢪڪݩے
@galeri_rahbari313 ♡
میفرماد کھ :
هرکۍ با خدا رفیق میشہ، اهلِ بلا میشه !
هرڪی هم اهل بلا بِشه، اهلِ کربلا میشه :)
#ڪرٻـلا
#بانوے_زهرایے
@galeri_rahbari313
3099060255.mp3
798.2K
🎧 #سرود_بسـیـارشـنـیـدنی
🎼 دونه دونه تا زمین....
🎙سید مجید بنی فاطمه
#ولادٺ_اباعبداللهالحسین_ع💓
#اللﮩـم_عجـل_لولیڪ_الفرج💕
#بانوے_زهرایے💞
══════✙❆♡❆✙══════
🆔 @galeri_rahbari313
3099072670.mp3
917.3K
🎧 #سرود_بسـیـارشـنـیـدنی
🎼 در هوای کوی تو بیتابم....
🎙کربلایی محمد فصولی
#ولادٺ_اباعبداللهالحسین_ع💞
#اللﮩـم_عـجـل_لولیڪ_الفرج💗
#بانوے_زهرایے💞
══════✙❆♡❆✙══════
🆔 @galeri_rahbari313
3099075617.mp3
902.9K
🎧 #سرود_بسـیـارشـنـیـدنی
🎼 عشق خدایی خدای عشقی
🎙حسین سیب سرخی
#ولادٺ_اباعبداللهالحسین_ع💕
#اللﮩـم_عـجـل_لولیڪ_الفرج💝
#بانوے_زهرایے💞
══════✙❆♡❆✙══════
🆔 @galeri_rahbari313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_استوری📲
○°•روز من میگذرد
○°با تپش ذکرِ حرم♡
○°شب من پرشدھ هر ثانیہ
○°از فکر حرم♡•
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله💕
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💓
#بانوے_زهرایے💞
@galeri_rahbari313🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_استوری 📲
○°لبریز فلک شد از تَبــارک
○°آوازِ طَرب دهد چکــاوک
○°آمد پســـری ابوالعجائب
○°از خانه ی مالکُ الْمَمالَـک
#ولادٺ_اباعبداللهالحسین_ع🌿
#اللﮩـم_عجـل_لولیڪ_الفرج💕
#بانوے_زهرایے💞
@galeri_rahbari313🍃
دروغ ریز
اصلامنیهچیزیبگم....؟
فکرنکندروغفقطیهچیزبزرگه....
خداگفتهریزترینچیزهاروثبتمیکنه...
حتیمیدونیچی؟
اینکهیکیبگهالتماسدعاوتوبگیچشم☺
ولیدعاشنکنی...
تاحالابهشفکر کردی؟؟
♥️ #تلنـگرانہ
♥️ #بانوے_زهرایے
@galeri_rahbari313🍂🔗
رفیـــق ڳوش ڪن🙃♥️
خـــدا میخاد صداٺ بزنه☺️😍🗣
نزدیک اذانه🍃🕌
بلند شو مؤمݩ😇📿
اصلا زشتھ بچھ مسلمۅݩ مۅقع نماز تۅ فضاے مجازے باشھ!!🙄😶🙊
#بسم اللّٰہ🌙💌
نٺ گوشے←"OFF"❎
نٺ الهے←"ON"✅
وقٺ عاشقیہ😍
ببینم جا نـــماز هاٺون بازه؟🤨🧐
وضـــو گرفٺید؟🤔😎
اگ جواب بݪہ هسٺ ڪہ چقد عالے😉👏💯
اݪٺمآس دعــــآ...🤲📿
اَݪݪہُمَ عَجݪ ݪِوَݪیڪَ اݪـفَرج🦋🌿
پآشـــو دیگہ 😑🏃♂🔪😅
ࢪمان #عشقی_ازجنس_ماه 🌙
#پارت29
مہدخت:
ساعت ۲ونیم صبحه اینا هنوز خونه مان😐
چند ساعت پیش بابا زنگ زد و گفت ک بابا بزرگ حالش بد شده😥مامانم رفت بیمارستان😔
خانم پروین و مهیارم موندن پیش ما که تنها نباشیم😕
(چقدرم ک من ناراحتم مهیار پیشمه😁)
داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم که صدای پا اومد😶
انگار یکی پرید تو حیاط😨
با ترس برگشتم سمت در...
+شماهم شنیدید؟؟!!
پارسا:ن چیو؟
+صدا پا اومد😰
_ن بابا.اشتباه شنیدی لابد
+تو نمیدونی گوشا من تیزه؟🧐
_اخه ساعت دو و نیمه صب کدوم الافی میاد دزدی؟
+واسه ناهار ک نمیاد😑میاد دزدی...
مهیار:اره منم شنیدم.ی صدایی اومد.
مهیار و پارسا رفتن تو حیاط.منم رفتم و از پنجره حیاطو نگاه کردم.
سامیار بود😬اینا خانوادگی عادت دارن از دیوار بپرن تو حیاط خونه مردم!!😑
البته خونه خودشونم هست🤔
خانم پروین مثلا مونده بود پیشه ما ک تنها نباشیم ولی نیم ساعت بعد اینکه مامان رفت گرفت خوابید🙄
پری:کیه مهدخت؟
+میخواستی کی باشه؟پسر بزرگه خانم پروینه😑
_بخدا من هنوزم باورم نمیشه این همون باشه🙁
+منم...
آستینه لباسمو زدم بالا و به خطی که رو دستم بود نگاه کردم.یکم بالاتر از مچ دستم یه خط حدودا ۱۰ سانتی بود که یادگار آقا سامیار و رفیقاش بود😑
از حرص دندونامو روهم فشار دادم.
پریسا اومد پیشم:
خیلی پشیمونم ک به حرفت گوش دادم و به عمه و دایی چیزی از اونروز نگفتم.
+ولی من نیستم...
پارسا اومد داخل ولی مهیار و سامیار هنوزم تو حیاط بودن.هیچکدوم حرفی نمیزدن فقط وایساده بودن روبروی هم و به هم نگآه میکردن...
ینی مهیار فهمیده قضیه چیه؟!
تقریبا مطمئن شده بودم ک اونروز مهیار بین اون اراذل نبود.چون اگه بود چهرش یادم میموند.البته فقط قیافه اون عوضی که با چاقو رو دستم خط کشید کامل یادم مونده بود و سامیار...
چون تو فاصله خیلی نزدیک دیدمشون.
ولی بازم مطمئنم ک اگه بقیشونم ببینم یادم میاد.
پارسا:خجالت بکشید.چیو دید میزنید شما دوتا؟😠
پری:هیچی بخدا.همینجوری داشتیم نگاه میکردیم ببینیم کیه😢
_خب الان ک دیدید.بیاید اینور ببینم.
خواستیم بریم پیشش که صدا داد اومد:
بهت میگم این قضیه هیچ ربطی به تو ندارههههه
دوباره برگشتم لب پنجره
مهیار:ربط داره؛ربط داره که بخاطرش رفتم پیشع آرش...
ربط دارع که با داریوش بخاطرش دعوام شد...
ربط داره که الان این ریختی وایسادم جلوت
_تو بیخود کردی رفتی پیش آرش😠
بیخود کردی که با داریوش دعوا کردی...
تو سره پیازی یا ته پیاز؟؟؟!!!
کجای داستانی دقیقا؟
_خیلی بی غیرت شدی سامیار.هیچوقت تو خوابمم نمیدیدم ک ی همچین کاریو کنی...
×وقتی از چیزی خبر نداری الکی منو مقصر ندون.من هیچکاره بودم.تازه کمکشم کردم...
پارسا رفت تو حیاط:بسه.چه خبرتونه این موقع شب؟
همسایع ها چی میگن؟!
سامیارکلافه جواب داد:معذرت میخوام
بعدشم از پله ها رفت بالا و مهیارم دنبالش.
چشونه اینا😶چرا اینطوری میکنن؟!
نکنه بخاطر من دعواشون شده🤭
برو بابا خل و چل😑به تو چیکار دارن الکی فاز بر میداری😬
خانم پروین با سرو صدا از خواب بیدار شد(اینجوری که اینا داد میزدن شهناز خانم ک هیچی؛فکر کنم همسایه ها کوچه پشتیم بیدار شدن🤐)
خانم پروین:چیشده؟صدا سامیار بود؟
+فکر کنم با هم بحثشون شده
_کی و کی؟
+تام و جری😑
_چی؟!😦
+آقا سامیار و آقا مهیار دعواشون شده فکر کنم😒
_خاک بر سرم😨سره چی؟!
+میخواید از خودشون بپرسید؟🤔
چون منم فقط صداشونو شنیدم
اونم با عجله رفت بالا...
بیچاره پرته کلا از دنیا😬
🌕پایان پارت بیست و نهم✨
این داستان ادامه دارد...
{کپی رمان بدون لینک کانال جایز نیست}
@galeri_rahbari313 🌟
『📖💡』
📝 #احڪام_روزانہ
༺بـدان و آگاھ باش ڪھ ...(꧇༻
.
📻📞 @galeri_rahbari313
[🌿📻]
.
•{قاسمهازیادن،
سلیمانیهاشکمیابان!🌿🌺}•
.
🌿↯ #حـاج_قاڛـم
💚↯ #بانوے_زهرایے
°|@galeri_rahbari313 |°
امشب میخوام از صفحه های روزمرگی بگم.🤓
یعنی چی آخه واقعا!!!!🧐
نه هدف از صفحه های روزمرگی چیه!!🤔