eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #دویست_وچهل اومد کنارم ودستمو گرفت و با مهربونی گفت: _به من دخالت
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 درحالی پاهام از خستگی ذوق ذوق میکرد خرید هاروی مبل گذاشتم و خودمم همونجا پهن زمین شدم.. بنفشه_ می مردی زودتر خبرم کنی؟ حتما باید خریدهاتو میذاشتی واسه امروز؟ خاتون_ تاهمینجاشم جای شکرش باقیه وباید سجده شکر به جا بیارم تونستم صحرا خانومو راضی کنم! بی هوا از خاتون پرسیدم: _مهراد کجاست؟ ازصبح نیومده؟ خاتون_ نه دخترم نیومده.. آهی پر ازحسرت کشیدم و گفتم: _زنگم نزد؟ بنفشه_ پاشو خودتو جمع کن ببینم معلوم نیست باخودش چند چنده! خاتون_ نه گلم زنگ هم نزده، خب برو زنگ بزن ببین شوهرت کجاست! پوزخند گوشه ی لبم نشست.. زنگ؟؟ اون شب زنگ زدم واسه هفت پشتم کافیه! اومدم برم تواتاق که تلفن خونه زنگ خورد.. به ساعت نگاه کردم.. ۱۰ونیم شب بود.. بافکراینکه مهراده سریع گوشی رو جواب دادم: _بله؟ مادرجون_ سلام دخترم خوبی؟ _سلام مادر جون شما خوبی؟ آقا جون خوبه؟ مادرجون_ سلام داره عزیزدلم.. زنگ زدم ببینم واسه فردا کمک نمیخوای؟ واینکه اجازه دارم خواهرمم دعوت کنم؟ _چی؟ مادرجون_ صحرا جان لازمه خوش بختی شمارو باچشم خودشون ببینن وگورشونو گم کنن! البته لازمه که بگم مهراد خیلی وقته اون موضوع احمقانه رو تموم کرده اما.. باصدایی که بی اراده بالا رفته بود حرفشو قطع کردم وگفتم: _نمیشه! مادرجون_ صحرا؟ آروم باش دخترم! من واسه خوشبختی خودتون گفتم! _من باید قطع کنم مادر جون! لازم به ذکره این همونی به خواست من نبوده! گوشی رو کوبیدم روی میز ورفتم توی اتاقم! @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥