eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وسیزده بروبابایی زیرلب نثارش کردم و بلندترگفتم: شیطونه میگه
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 سوارهواپیما شدیم و من دائما چشمم به صندلی های اطراف بود ودنبال گمشده ای میگشتم که 4سال پیش گمش کرده بودم.... سمانه که فوبیای پرواز داشت زیرلب ذکر میگفت و میثم باگوشیش مشغول گرفتن شماره ای بود انگار.. ارشاهم کنارمن نشسته بود ومنتظر به میثم نگاه میکرد... سمانه که از استرس دهنش خشک شده بود گفت: _وای صحرا نمیتونم کنار پنجره باشم تا اونجا جنازه مو باید پیاده کنن توبیا کنار کناره من برم پیش شوهرم بشینم! با اینکه راضی نبودم و کنار پنجره تنها لذت سفرم بود اما بخاطر ترسش جامونو عوض کردیم وآرشا هم صندلشو به سمانه داد... داشتم کمربندمو می بستم که صدای معترض میثم به گوشم رسید: _کجایی تو پسر؟ گفتم دیگه نمیای و گیت های پرواز رو بستن! بازهم معظل همیشگی من.. تپش قلبم شروع شد.. با مکث سرمو بلند کردم و چشمم به 2صندلی که خالی کنار میثم که حالا بامهراد وزن زیبایی به بازوی مهراد چنگ زده بود خشک... دست هام یخ زد.. سمانه باخوش رویی احوال پرسی کرد.. آرشا ومیثم هم همینطور.. حالا نوبت من بود.. باید بی تفاوت می بود مگه نه؟؟ نقابم رو انگار جایی جا گذاشته بودم وپیداش نمیکردم! روی زانوهام خم شدم و لبخند به لب سلام کردم و اون زن.... چی توی چشم هاش بود که بانگاهش خجالت کشیدم؟؟؟ فرشته اسمش بود.. بازهم مهراد پیش دستی کرد.. لعنت به تومهراد.. لعنت به تمام روزهایی که به تو فکر کردم! من چی از زندگی اون میدونستم؟ این زن کیه مهراده؟ چرا معرفی نکرد؟ چرا هیچکس تعجب نکرد؟ چرا کسی چیزی به من نمیگفت؟؟؟؟؟؟ @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥